eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده ست؟ تا به امروز کسی مرتبه ات را دیده ست؟ خلق از معرفت شان تو عاجز ماندند بی جهت نیست خدا فاطمه ات نامیده ست خواستم ذات تو را نور بخوانم، دیدم نور هم با تو خودش را همه جا سنجیده ست نور چشمان پیمبر تویی و جلوه ی تو آفتابی ست که تا غار حرا تابیده ست حکمتش چیست که ای ام ابیها! پدرت بارها خم شده و دست تو را بوسیده ست نخل لب تشنه شد از نام تو سیراب، چقدر چشمه از عشق تو در قلب علی جوشیده ست دست در دست تو بود ای شرف الشمسِ علی! اگر انگشتر خود را به گدا بخشیده ست سرِ همصحبتِ صدّیقه شدن بود اگر ملک وحی، هرآئینه به خود بالیده ست بانی رزق تویی، روح الامین میدانست سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیده ست هر زمانی که شدی خسته، به نقل از سلمان چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیده ست چه بگوییم از انفاق تو، وقتی در شهر سائلی رخت عروسی تو را پوشیده ست به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد نان افطار تو وصفش همه جا پیچیده ست چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت: "گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست" آه باران عطا! رود کرم! خیر کثیر! از چه همسایه ات از گریه ی تو رنجیده ست مسجدی هست در این ناحیه که خشت به خشت سر نفرین تو از ترس به خود لرزیده ست بشکند دست کسانی که شکستند تو را چشمت از ضربه ی ناگاه به خون غلتیده ست سر زخمت نکند وا ،شده بانوی بهشت... اینهمه لاله چرا دور و برت روئیده ست پلک آرام بزن، صفحه به نرمی بشمار مصحف روی تو چندیست ز هم پاشیده ست https://eitaa.com/emame3vom/54919 .
. امام حسن عسکری علیه السلام روایتی به بحار است و راوی اش جعفر روایتی که بُوَد جان فزا و جان پرور چنین بگفت که در کوچه های سامرا نشسته بودم و دیدم میان آن مَعبَر که آفتابِ زمین و زمان نمایان شد امام عسکری از کوچه می‌نمود گذر به محض دیدن آن حجّتِ خدا بگذشت چنین به خاطر من ، کای امام جن و بشر خدای عزوجل می‌دهد به من فرزند ؟ که ناگهان ولیِ حق به من نمود نظر اشاره کرد به راس مقدسش ...آری درخت زندگی ات سبز می‌شود به ثمر دوباره در دل خود گفتم ، این ثمر پسر است ؟ جواب داد که "نه" با اشاره ای دیگر گذشت قصه ی این ماجرا پس از چندی چراغ خانه ی من گشت کودکی دختر دو حاجت دل من را امام پاسخ داد به دو اشاره ی آري و نه ولی با سر از این روایت و مطلب امام رابشناس که با اشاره ی خود می‌دهد ز غیب خبر *۱ خبر چگونه نگوید ز غیب آنکس که نوشته با قلمش دفتر قضا و قدر به ذره ذره ی در کائنات آگاه است شهی که هست خودش آفتابِ عالم ذر اگر اراده کند بحر می‌شود منشق اگر اشاره کند سنگ می‌شود گوهر بپرس از آنکه به زندان گرفت بر او سخت بلی بپرس ز دشمن بپرس از آن دو نفر چه دیده اند ز والشمس و والقمر غیر از به روز روزه ، به شب ها نماز تا به سحر چه دیده اند که هر دو به توبه افتادند به روی خاک زمین پیش پای آن سرور *۲ سوال کن ز جفا پیشه ای که حضرت را فکند در برِ درندگان و داشت نظر چه دید ، قامت آن جانِ کعبه را به نماز چه دید ، گشتن شیران به دور آن پیکر *۳ فقط نه شیر درنده ، شد اسب سرکش رام چو دست خویش نهاده به پشت آن استر *۴ به خاک ، خطی علامت زد و ابوهاشم از آن علامت او می‌گرفت شمش زر *۵ قلم گذاشت زمین تا نماز بگذارد قلم به اذن خدا می‌نوشت بر دفتر *۶ هزار سال گذشت و هنوز کودک علم نشسته پای همین مکتب و همین منبر هر آن کسی که کند در مقام او تردید دگر خطاب مسلمان مکن بر آن کافر به نقش خنده ی او یا به نقش اخم اوست نشان امر به معروف و نهی از منکر چه هست امر به معرف غیر معرفتی که دست ما برساند به دامن حیدر چه هست نهی ز منکر بجز جدایی از موسسان سقیفه ، سران فتنه و شر هزار جان به فدای شهی که از نفسش جهان گرفته شمیم بهشت سرتاسر هزار سال گذشت و هنوز بیت الله به حسرت رخ او ، آه می‌کشد ز جگر امام یازدهم آنکه هست فرزندش به نام و صورت و هیبت شبیه پیغمبر امام یازدهم آنکه هست فرزندش امید و آرزو و هستی و حیاتِ بشر امام یازدهم را صدا بزن و بخواه پدر دعای فرج سر دهد برای پسر امام یازدهم هشتمین تبار حسین که تر شد از غم او دیدگان هفت اختر کسی ندیده که خورشید رو به قبله شود کسی ندیده که عرش خداست در بستر به لرزه دست شریفش به وقت خوردن آب به رعشه جسم نحیفش ز پاره های شرر دو چشم نرگس از این ماجراست کاسه ی خون دل امام زمان شرحه شرحه و پرپر سرش به دامن فرزند خود به یاد آورد از آن سری که به زانوی خود گرفت پدر پدر کدام پدر آن اسیر در کُرُبات پسر کدام پسر حضرت علی اکبر به یادش آمده آن لحظه ای که روی عبا امامِ تشنه جگر چید ، پاره های جگر هنوز زمزمه ی "یا بُنَی" به گوش آید به دشت کرببلا از کنار آن پیکر کسی که داغ پسر دیده است لازم نیست برای کشتن او تیر و نیزه و خنجر به گریه گفت علی جان بگیر جان مرا وَ یا بلند شو و عمه را به خیمه ببر اذان بگوی که وقت غروب شد دیگر به روی نی سر بابا به روی نیزه پسر ✍ .
. (سلام الله علیها) حاج علی کرمی: من و تو که هستیم یک جفت یکتا دو ابر و دو باران دو رود و دو دریا من و تو که هستیم یک روح واحد ولی در دو قالب دو جسم مجزا من و تو دو گنجیم معلوم و مستور نهانیم در فرش و از عرش پیدا دو مضمون بکریم در دفتر حسن دو مصراع یک بیت یک بیت زیبا دو شور آفرینیم دو خواب شیرین دو تا آرزوییم در قلب رؤیا منم آنکه روحش دمیده به آدم تویی آن که نورش رسیده به حوا منم زینت آسمان آفرینش تویی زینت من دنی فتدلی به شآن من و توست و یطعمون الطعام علی حبه تا اسیرا من و تو که در شآنمان یعسرون سحرگاه نازل شد از عرش اعلی دو چشمه دو تا چشم خورشید پرور دو آیینه در روبروی هم تو را سنگ های مدینه شکستند مرا خرد کردست سنگ تماشا ولی تو اگرچه سراپا شکسته شکستی غرور خیالی شان را خودت را به سختی کمی جمع کردی به پا خواستی و زدی دل به دریا که هان این منم آینه گرچه خردم ولی خم به ابرو نمی آورم تا نگویید مولای زهرا غریب است که من مثل کوه ایستادم سر پا تو را می زدند و به این قوم گفتی علی هست حق و علی هست مولا تو در پای حرفت چنان مرد ماندی حمایت نمودی از این مرد تنها ** تو نباشي پيش ِ من اينها زمينم ميزنند اي علمدار ِ مدينه پايِ اين پرچم بمان رفته رفته كار ِ من دارد به خواهش ميكشد التماست ميكنم چیزی نمیخواهم بمان ** بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست بهر رفتن این همه اصرار کردن خوب نیست چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست با تن درهم شکسته کار کردن خوب نیست کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه تو مرا هم از خجالت آب کردی فاطمه ** شمع خونوادمون سوسو نزن ما که هستیم، خونه رو جارو نزن شونه ی موهای زینب پای من دیگه به دست شکسته رو نزن اومدم پیشت که شرحِ حال کنم اومدم اینو ازت سوال کنم پایِ من جوونیتو دادی، حالا دیگه من چی رو باید حلال کنم تو بین شعله نشستی،علی حلال کند؟.. https://eitaa.com/emame3vom/87020 .👇
. ای مهربان بانوی پیغمبر خدیجه ای محو خلق و خوی پیغمبر خدیجه ای قدرت بازوی پیغمبر خدیجه ای قوت زانوی پیغمبر خدیجه مداح تو پیغمبر و زهرا و حیدر تو کیستی بانو!؟ هزار الله اکبر در اول وصفت زبان از پای افتاد در مدح تو عقلم به جایی قد نمی‌داد مثل تو در اسلام الهی بیشتر باد سلمان، ابوذر، مالک و عمار و مقداد مدیون تو هستند دینداری‌ِّشان را از نان تو دارند نام جاودان را مدح تو را باید که پیغمبر بگوید یا غیر او صدیقۀ اطهر بگوید شاعر چرا گوید؟ چرا ابتر بگوید؟ شاعر دگر خاموش تا حیدر بگوید ای مادر حوریۀ دنیا! خدیجه! زهرا در آغوش تو شد زهرا؛ خدیجه! وقتی رسول‌الله در میدان جنگ است، در پشت جبهه یاوریِّ تو قشنگ است گفتی به ما دنیای بی اسلام، ننگ است دل بی علی دل نیست آری تکه‌سنگ است ثروت اگر که خرج دین باشد می‌ارزد وقف امیرالمؤمنین باشد می‌ارزد اسلام اگر بعد از هزار و چارصد سال امروز بیش از هر زمان دارد پر و بال امروز اگر داریم حبّ احمد و آل امروز اگر از ترس، کافر می‌شود لال امروز اگر تدبیر دشمن بی‌نتیجه‌ست از لطف نام حیدر و نان خدیجه‌ست درد رسول‌الله را تسکین تو بودی در عاشقی هم قابل تحسین تو بودی بیداری اسلام را تضمین تو بودی الگوی زهرا در دفاع از دین تو بودی ایثار کردی فاطمه ایثارگر شد وقتی برای جان مولایش سپر شد زهرا در آتش سوخت تا حیدر بماند تا فتنه‌های دشمنان ابتر بماند در شعله‌ور شد، محسن و مادر... بماند مرثیۀ مکشوف میخ در بماند اف بر تو ای دنیا که هستم از تو خسته دستان حیدر بسته شد، زهرا شکسته زهرا به زینب داد درس استقامت تا او شود الگوی صبرِ در مصیبت اما امان از لحظه‌های تلخ غارت زینب تک و تنهاست؛ آن هم در اسارت یک دست بر سر داشت تا معجر نیفتد دست دگر بر ناقه تا دختر نیفتد ✍ .