نوحه امام حسن مجتبی علیه السلام
ذکرِ حور و مَلَک یا مجتبیٰ
صلّی الله علیک یا مجتبیٰ
جان و جانانم
ذکر عروج عاشقان ای حسن جانم
به یاد غصه های تو نوحه می خوانم
دیده گریانم
ای امامِ اهل دین یا مجتبی
یا مُعزَّ المؤمنین یا مجتبی
ذکرِ حور و مَلَک یا مجتبیٰ
صلّی الله علیک یا مجتبیٰ
ای همه هستم
رشته دل به رحمت و لطف تو بستم
ببین درِ خونه تو خالیه دستم
ای همه هستم
قبلهٔ اهل یقین یا مجتبی
یا مُعزَّ المؤمنین یا مجتبی
ذکرِ حور و مَلَک یا مجتبیٰ
صلّی الله علیک یا مجتبیٰ
سَیّد و سَروَر
ای شاهدِ خونجگرِ روضه مادر
به کوچه ها یاس نبی از چه شد پرپر
وای اِی مادر
مادر شد نقشِ زمین یا مجتبی
یا مُعزَّ المؤمنین یا مجتبی
ذکرِ حور و مَلَک یا مجتبیٰ
صلّی الله علیک یا مجتبیٰ
#هفت_صفر #هفتم_صفر
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#امام_حسن #امام_حسن_مجتبی
#حاج_امیر_عباسی
.
مُسمّط ترکیببند – #هفتم_صفر
شهادت امام حسن علیه السّلام
آمـدیم از تو بگـوییم و بباریم حسن
ما تعصّب به تو و نامِ تو داریم حسن
کاش در صحنِ شما پا بِگـُذاریم حسن
کـَرمی کن که بیاییم و بیـاریم حسن ....
سنگ و سیمان که بقیعِ غمَت آباد کنیم
صحـنِ خاکی تو را مثلِ گوهرشاد کنیم
کم ندیدی غم و غصّه!!! پس ازامروز بس است
دشمنت زخمِ زبان میزند و بوُالـهَوس است
در دلِ خانهای و قلبِ تو در تیررَس است
لختهخون میچکد از کنجِ دهان ... یا نفَس است؟
میچکد خونِ دل از گوشهیِ لبهایِ حسن
کـاش میسـوخت تمامِ بدنـم جـایِ حسن
تا زمین خورد حسن زود حـرم آه کشید
شاه میگفت شکسته کـمرم ... آه کشید
جعده خندید ولی صبر و کرم ... آه کشید
مـادری گـفت خـدایا پسرم .... آه کشید
لخته خونِ جگرش ریخت درون ظرفی
مانده در سینهیِ آشفتهیِ آقا حـرفی ...
حرفی از کوچه نشد غصّه وغمها را خورد
کـوچهای که دل زخـمیِ حسن را آزرد
ضربهیِ سیلی کین ... سویِ نگاهی را بُرد
ای هـَلائل به خـدا یوسف ما آنجا مـُرد
مادر افتاد ... پَر افتاد ... سر افتاد به زیر
زیرِ لب گفت حـسن زیر دو بازومْ بگیر
داغـدارانِ حسن داغ دلم بسـیار است
شال مشکی به رویِ شانهٔ پرچمدار است
تیرها آمد و تابوتِ کـرم پُرْخـار است
آخرین روضهیِ ما هلهله در بازار است
ندبه بر رویِ لب فاتحِ جنگ جمل است
مـَرهم داغ دل شـیعه دَم العـجل است
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن_علیه_السلام
#بیست_و_هشتم_صفر
#حسین_ایمانی
. ................
#امام_حسن
غمی به سینه به اندازه جهان داری
دلی ملال زده قد کهکشان داری
میان خانه غریبی میان یاران هم
چه غم که زینب و عباس در میان داری
بریز لخته خون را ز حنجرت بیرون
حسین آمده اینجا بگو توان داری؟
تمام لشگریانت تو را رها کردند
هزار زخم زبان از سپاهیان داری
رسید زینب و گفتی که طشت را ببرند
هنوز هم تو کریمی و میهمان داری
نفس بکش ولی آرام و گریه کمتر کن
مگر چقدر در این لحظه ها تو جان داری
خودت برای حسین روضه حرم خواندی
کنار بستر خود چند سایبان داری ...
.
: من از دهان جگرم ریخت ای برادر جان
ولی تو نیزه ای آن روز در دهان داری
به سینه تو زدم بوسه ها و می بینم
که چند نیزه شکسته در استخوان داری
خدا به خیر کند از هجوم بعد از تو
میان شعله چقد دختر جوان داری
من از جگر شده پرخون لبم ، ولی یک روز
به ساحت لب خود چوب خیزران داری
ز زیر حنجر تو بوی خاک می آید
فدای موی تو بوی تنور نان داری
قضیب و طشت برای تو اشک می ریزند
سه ساله دختری در قصر روضه خوان داری
✅مجید احدزاده ۱۴۰۰/۰۶/۲۲
#مرثیه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#هفت_صفر
.
.
☑️ علل گریه امام حسن (ع) هنگام شهادت
امام حسن (ع) به هنگام شهادت می گریست. شخصی از آن حضرت پرسید: شما چرا گریه می کنید؟ زیرا نسبتی که شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارید کسی ندارد و بیست بار پیاده حج بجا آوردی و سه بار مالت را با خدا تقسیم کردی؟
قال علیهالسلام:
انما أبکی لخصلتین لهول المطلع و فراق الأحبة(۱)
امام حسن علیهالسلام فرمود:
برای دو مورد گریه میکنم:
برای هراس از لحظه ی دیدار و دیگری جدایی یاران.
و در حدیث دیگری آمده است: امام حسین علیهالسلام از امام حسن علیهالسلام پرسید: چرا بیتابی می کنی؟ با اینکه بر پدرانت رسول خدا و علی علیهالسلام و مادرانت فاطمه و خدیجه و داییهایت قاسم و طاهر و بر عموهایت حمزه و جعفر وارد می شوی؟.
قال علیهالسلام:
یا أخی ما جزعی الا أنی أدخل فی أمر لم أدخل فی مثله و أری خلقا من خلق الله لم أر مثلهم قط(۲)
#امام_حسن علیهالسلام فرمود:
برادرم! بی تابی من جز برای آن نیست که وارد فضایی می شوم که تاکنون وارد چنین فضایی نشده ام و آفریدگانی از خلق خدای می بینم که هرگز چون آنها را ندیده ام.
و در حدیث دیگری آمده است: از امام علیهالسلام علت گریه اش را پرسیدند.
قال علیهالسلام:
انی أسلک طریقا لم أسلکها، و أقدم علی سید لم أره(۳)
امام حسن علیهالسلام فرمود:
من رهسپار راهی هستم که تاکنون گام در آن ننهاده ام و مهمان بزرگواری هستم که ندیدمش.
📚منابع:
(۱): بحارالانوار، ج ۶؛ ص ۱۵۹
(۲): تاریخ چهارده معصوم علیهمالسلام، ص ۴۰۴
(۳): حلیة الابرار؛ ج ۴، ص ۵۸
#هفت_صفر
#شهادت_امام_حسن مجتبی ع
☑️ گریه امام حسین(ع) در مصیبت شهادت امام حسن(ع)
حضرت امام حسن (ع) در روز شهادت خود هنگامی که امام حسین (ع) برای غربت و مظلومیت برادر گریه میکردند، فرمودند:
" روزی، به سختی روز شهادت تو نیست، ای اباعبدالله"
📚منبع:
معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۰
مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۸۶
............
☑️ چگونگی شهادت امام حسن علیه السلام
شیخ مفید(ره) این دانشمند پرآوازه اسلامی در کتاب «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد» خود که به «الارشاد» معروف است در فصل مربوط به شهادت امام حسن علیه السلام می نویسد:
معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که:
أَنِّی مُزَوِّجُكِ یَزِیدَ ابْنِی عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ؛
من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه [امام] حسن [علیه السلام] را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد.
جعده خواست معاویه را عملی کرد و امام علیه السلام را مسموم ساخت. معاویه خوش خدمتی جعده را با پول پاسخ داد؛ اما هیچگاه او را به عقد یزید در نیاورد. پس از شهادت امام حسن علیه السلام جعده با مردی از آل طلحه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. از آن پس هرگاه بین فرزندانی از قریش و آن فرزندان گفتگویی در می گرفت؛ قریشی ها آنها را سرزنش کرده و آنها چنین خطاب می کردند: یَا بَنِی مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ ؛ ای فرزندان زنی که شوهران خود را مسموم می کند.
📚منبع:
الارشاد، ج۲، ص۱۶
.
.
روایت منع عایشه از دفن #امام_حسن مجتبی(ع)
در کتاب کافی آمده است:
محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر (علیهالسّلام) میفرمود: هنگامی که حسن بن علی (علیهالسّلام) به حالت احتضار درآمد، به برادرش حسین (علیهالسّلام) فرمود:
«برادرم! به تو وصیتی میکنم، آن را حفظ کن، زمانی که من از دنیا رفتم، جنازهام را آماده دفن کن، سپس مرا به سوی رسول خدا (صلّیاللَّهعلیهوآله) ببر تا با او تجدید عهدی کنم، آنگاه مرا به جانب مادرم فاطمه (علیهاالسّلام) برگردان، سپس مرا ببر و در بقیع دفن کن و بدان که از طرف حمیرا، (عایشه) که مردم از زشتکاری و دشمنی او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاهند، مصیبتی به من میرسد»
وقتی امام حسن (علیهالسّلام) وفات کرد و روی تابوتش گذاردند، او را به جایی که پیغمبر (صلّیاللَّهعلیهوآله) بر جنازهها نماز میخواند بردند، امام حسین بر جنازه نماز گذارد و زمانی که نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند، هنگامی که بر سر قبر رسول خدا (صلّیاللَّهعلیهوآله) نگهش داشتند، به عایشه خبر بردند و به او گفتند، بنیهاشم جنازه حسن بن علی (علیهماالسّلام) را آوردهاند تا در کنار رسول خدا (صلّیاللَّهعلیهوآله) دفن کنند، عایشه بر استری زین کرده نشست و سریع خود را به آن جا رساند ـ او نخستین زنی بود که بعد از اسلام بر زین نشست ـ و ایستاد و گفت: فرزند خود را از خانه من بیرون برید، که نباید در اینجا چیزی دفن شود و حجاب پیغمبر (صلّیاللَّهعلیهوآله) دریده شود.
حسین بن علی (صلواتاللَّهعلیهما) فرمود: تو و پدرت از پیش حجاب پیغمبر (صلّیاللَّهعلیهوآله) را دریدید و تو در خانه پیغمبر کسی را در آوردی که دوست نداشت نزدیک او باشد (مقصود ابوبکر و عمر است) و خدا از این کار، از تو باز خواست میکند.
همانا برادرم به من امر کرد که جنازهاش را نزدیک پدرش رسول خدا (صلّیاللَّهعلیهوآله) ببرم تا با او تجدید عهد کند و بدان که برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معنی قرآن داناتر بود و نیز او داناتر از این بود که پرده رسول خدا (صلّیاللَّهعلیهوآله) را پاره کند، زیرا خدای تبارک و تعالی می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! تا به شما اجازه ندادهاند به خانه پیغمبر وارد نشوید.» و تو بدون اجازه پیغمبر، مردانی را به خانه او راه دادی. خدای (عزّوجلّ) فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید» در صورتی که به جان خودم سوگند که تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش پیغمبر (صلّیاللَّهعلیهوآله) کلنگها زدی؛ با آنکه خدای (عزّوجلّ) فرموده: «آنها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه میکنند همان کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقوا خالص نموده» به جان خودم که پدرت و فاروقش به سبب نزدیک کردن خودشان را به پیغمبر (صلّیاللَّهعلیهوآله) او را آزار دادند و آن حقی را که خدا با زبان پیغمبرش به آنها امر کرده بود، رعایت نکردند؛ زیرا خدا مقرر فرموده که آنچه نسبت به مؤمنین در حال زنده بودنشان حرام است در حال مرده بودن آنها هم حرام است، به خدا ای عایشه! اگر دفن کردن حسن نزد پدرش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که تو آن را نمیخواهی، از نظر ما خدا آن را جایز کرده بود، میفهمیدی که او در آنجا دفن میشد (ولی افسوس که کلنگ زدن نزد گوش پیغمبر از نظر ما جایز نیست)
سپس محمد بن حنفیه رشته سخن به دست گرفت و فرمود: ای عایشه! یک روز بر استر مینشینی و یک روز (در جنگ جمل) بر شتر مینشینی؟! تو به علت دشمنی و عداوتی که با بنیهاشم داری، نه مالک نفس خودت هستی و نه در زمین قرار میگیری.
عایشه رو به او کرد و گفت: پسر حنفیه! اینها فرزندان فاطمهاند که سخن میگویند، تو چه می گویی؟!
حسین (علیهالسّلام) به او فرمود: محمد را از بنی فاطمه به کجا دور می کنی، به خدا که او زاده سه فاطمه است:
۱. فاطمه دختر عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (مادر ابوطالب)
۲. فاطمه بنت اسد بنهاشم (مادر امیرالمؤمنین (علیهالسلام))
۳. فاطمه دختر زائدة بن اصم بن رواحة بن حجر بن عبد معیص بن عامر (مادر عبدالمطلب)
عایشه به امام حسین (علیهالسّلام) گفت: پسر خود را دور کنید و ببریدش که شما مردمی هستید که همواره به دنبال دشمنی کردن هستید.
پس حسین (علیهالسّلام) به جانب قبر مادرش رفت و جنازه امام حسن (ع)را در بقیع دفن کرد.
📚منبع:
اصول کافی، ج۱، ص۳۰۲
#هفت_صفر
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#بیست_و_هشتم_صفر
.
بنبی عربىٍ و رسولٍ مدنى
لذتى نیست گواراتر از این سینه زنى
خواستم گریه کنم چون زن کودک مرده
آمد از حنجره ام صوت گلوگیر زنى
آن قدر بر لب و دندان خودم خواهم زد
تا به خصم تو دهم پاسخ دندان شکنى
تن عریان تو مانده ست سه روزى بر خاک
کاشکى لال شوم ، چون که نمانده ست تنى
جاى دارد ز غم سینه بشکسته تو
آن چنان سینه زنم تا که نماند بدنى
خواهرت بعد تو جز تهمت و جز بى ادبى
نشنیده ست در این ره سخنى از دهنى
زیر تمثال تو اى کاش مرا دفن کنند
کاش بر جسم من آن روز نباشد کفنى
بانگ برخاست ز شش گوشه، شب هفت صفر :
حسنى ام حسنى ام حسنى ام حسنى !
پیمان طالبی✍
#هفت_صفر
#هفتم_صفر
#امام_حسین
#امام_حسن
https://eitaa.com/emame3vom/62792
.