eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. باید مُرد - باید از غم محسن تو فقط مُرد باید گفت - باید روضه های تو رو تا ابد گفت یه عده با غلاف و با بغض علی تو رو میون کوچه ها چه بی بهونه می زدن یه عده پیش چشم خیس بچه های تو توو اوج بی رحمی با تازیونه می زدن دلم گرفت / دوباره زندگیم بوی غم گرفت دلم گرفت / زمین و آسمون از تو دم گرفت دلم گرفت ۲ ای نورِ خدا - از تو مُنجلی ذکر آخَرِت - بوده یاعلی یا علی و یا علی و یا علی ۳ چه بد زد - همون که توو کوچه تو رو با لگد زد چه بد زد - با سیلی به روی تو مادر! چه بد زد چه سخته که مقابل چشای یک پسر ... به روی خاک کوچه ها بیفته مادری ناموس مرتضی کجا و مَردَکی ذلیل عجب تقابُلِ عجیب و نابرابری! واویلتا / بمیرم برای اشکِ مجتبی واویلتا / شکستن غرورشو توو کوچه ها واویلتا ۲ تنها و پریشون بودی ولی بین کوچه ها - گفتی یا علی یا علی و یا علی و یا علی ۳ دلا سوخت - یه مادر جلو چشمای بچه ها سوخت دلا سوخت - یه غنچه توو آتیش زیر دست و پا سوخت فضه به سمت تو دوید که باشه یاورت تا پشت در پیچید صدای آه و ناله هات سینه سپر کردی برا دفاعِ از علی به قیمتِ جونِت تموم شد این دفاع برات فدا شدی / فدای علیِّ مرتضی شدی فدا شدی / تو اول شهیده ی وِلا شدی فدا شدی ۲ در پاسخ به حق - تو گفتی بلی کلّ عمر تو - شد وقف علی یا علی و یا علی و یا علی ۳ شاعر: .👇
💠احترام ویژه به پدر و مادر🌹 ❇️ حاجے هروقت به ڪرمان سفر مےڪرد، اولین جایی ڪه مےرفت خانه‌ی پدر و مادرش بود. 🇮🇷 مکتب حاج قاسم🔺.
. ای پیکرِ صدپاره! ای دستِ جدا از تن! دستی‌ که بین خاک و خونه با یه انگشتر اون دستی که سینه زدی توو روضه‌ی عباس سینه زدی توو روضه‌ی مادر شکر خدا انگشترت مونده توی دستت شکر خدا که ساربانی اونطرف‌ها نیست اما سرت آروم‌ شد رو دامن مادر شکر خدا که روی نی‌ها نیست دریا توو دستاته علمدار، ممنون دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم، دلتنگ چشماتم علمدار یادم نمیره ناله‌هات توی حسینیه با نغمه‌ی «ای لشکر صاحب زمان» رفتی انداختی پایین سرت رو؛ گریه می‌کردی با گریه‌های بی امان رفتی مادر که اومد، گریه کن رو چادر خاکیش اون چادری که روضه خونش شد همه افلاک اما بمیرم که تو هم مثل ابوفاضل سخته برات که پاشی از رو خاک دریا توو دستاته علمدار، ممنون دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم، دلتنگ چشماتم علمدار شاعر: رضا یزدانی 👇
1_729634766.mp3
5.23M
▪️با نغمه‌ی «ای لشکر صاحب زمان» رفتی (زمزمه) 🎙بانوای: 🏴 ویژه اولین سالگرد شهادت حاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حمله کردند سمت خانه ی وحی غاصبانی که خیره سر بودند تک و تنهاست پشت در مادر ولی آن سو «چهل نفر» بودند نا نجیبی به شعله دامن زد سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد بی حیا با لَگَد به دَر می زد میخِ دَر سُرخ از خجالت شد روضه را باز تر نباید خواند «دست بسته ست» حیدر کرار تلخیِ خاطراتِ آتش را هر "نفس" تازه می کند مسمار تاوَلِ دست های او می سوخت دردِ پهلو زیاد تر شده بود زینب از حال رفت…وقتی دید مادرش دست بَر کَمر شده بود شانه می زد به موی سوخته اش ولی انگار نا امید شده باورش هم نمی‌شود زینب گیسوی مادرش "سفید" شده بازویش باز هم وَرَم کرده مرهم درد پهلوی او چیست!؟ حرف های علی نشان می داد دلخور از «رو گرفتن» او نیست تار می دید خانه را می گفت: نکند! باز! آتش آوردند!؟ اشک می ریخت در غم محسن آخر آن ها چقدر نامردند... ............................ نشسته غمت کنج روز و شبم چقد خونه بی تو شده بی صفا عزیزدلم! فاطمه(س) رفتی و علی(ع) مونده و گریۂ بیصدا ندیدم از اونها به جز دردسر همونها که جز حق ندیدن ازم عزادار کردن من و یک شبه تو و محسنم رو گرفتن ازم نخواستی ازم چیزی و هیچوقت به غیر از یه چیزی که شد قاتلم نمی خواستی کاش تابوت ازم به این کار راضی نمیشد دلم همون شب که برگشتم از دفن تو کشیدم با گریه تویِ کوچه آه دیگه خونه ای که شده شعله ور نیازی نداره به پرچم-سیاه تو رفتی شبونه، به جز داغِ تو فقط از یه چیزی شدم اذیت نبستم «درِ» خونه مون و ولی نیومد کسی واسۂ تسلیت غم ِ بچه ها رو کشیدم به دوش ولیکن یه چیزی عذابِ منه حسن(ع) خیلی بیتابه! تو گریه هاش با دستاش تویِ صورتش میزنه گرفتم تو آغوشم اما چجور؟! بگیرم ازش اضطراب و تب و... چقدر آرزو داشتی و نشد- بمونی عروسش کنی زینب(س) و... دلش سوخته! مونده تو خاطرِش که مابینِ دیوار و «در» سوختی با دست ورم کرده واسه حسین(ع) روزِ آخری پیرهن دوختی! .