6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی حماسی احمد بابایی در اجتماع عظیم امت رسول الله(ص) در تهران
خون قاسم هنوز می جوشد/ خصم در حیله تا زند به زمین، مرد و غیرت، زن و حجاب، همین
نتوانید حجب به حق بدرید/ اربعین را به حاشیه ببرید
ما به شانه نشانه آوردیم / اربعین را به خانه آوردیم
ساکت باشید، ما اسیر نان نشدیم/ خسته از انقلابمان نشدیم
آی بیگانه گرچه تشنه لبیم/ همچون زینب حریف می طلبیم
93-09-23 rafiee.MP3
2.87M
🔖منبر کوتاه🔖
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
💠سه نگرانی پیامبر اکرم بعد از خود برای امت اسلام 💠
#استاد_رفیعی
‼️ متن روایت :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي
1⃣الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ
2⃣وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ
3⃣وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.
رسول اکرم(ص) فرمود:
سه چیزند که پس از به خاطر آن نگران امتم هستم:
1⃣ گمراهی پس از شناخت
2⃣فتنه های گمراه کننده
3⃣شهوت شکم و شهوت جنسی.
💠کافی، ج2، ص79
.
#امام_رضا
نَفَسم سوخته از فرط گناه آقاجان
در گلو نیست مرا هیچ جز آه آقاجان
مثل یک آهوی زخمی فراری از شهر
دل تنگم به تو آورده پناه آقاجان
هر چه از حال و هوای حرمت دور شدم
دل سردر گمم افتاد به چاه آقاجان
چاره خستگی ام جرعه ی سقاخانه ست
بتکان خستگی ام را به نگاه آقاجان
آسمان بسکه به پابوس ضریحت آید
می زنم در حرمت بوسه به ماه آقاجان
مرگ را ساده گرفتم اگر از عشق تو بود
زائرت بوده ام و چشم به راه آقاجان
#امام_رضا_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
.
#حضرت_رضا علیه السلام
دو بند اخر به لهجه ی مشهدی
1
سلام آقا جون سلام بازم منم
مگه می تونم ازت دل بکنم
تا که شیشه ی غرورم نشکنه
به کسی غیر تو رو نمی زنم
تو پادشاهمی_کوه تکیه گاهمی
آهوی بی کسم_تنها سرپناهمی
یا علی موسی الرضا سلطان عشق
۲
گرچه توی نوکری آخِر می شم
روسیاهم تو حرم طاهر می شم
وقتی که گره گره میشه کارم
میام از باب الجواد زائر می شم
دست خودم نبود_بسکه تو دل آرایی
توی صف ضریح_جا زدم یه وقتایی
یا علی موسی الرضا سلطان عشق
۳
دست ما تنگه و دل تو قفسه
صحن آزادی تو باز هوسه
دنیا باشه مال آقازاده ها
گوشه ی صحنت برای ما بسه
کارم زیارته_کار تو هدایته
قرار ما و تو_سه جا تو قیامته
یا علی موسی الرضا سلطان عشق
۴
#لهجه_مشهدی
از همو بِچگیا ديوِنتُم
مِثه كِفترات مويُم حيرونِتم
با اجازه به خودُم وعده دِدُم
كه شب اول قبر مهمونِتُم
سايه ي سَرُمي مِهرِبون ياورُمي
تو مهرِبون تر از بابا و مادرُمي
٥
وَختايي كه گِره مُفته به كارام
مِدِنُم دل ناگرون مِشي بِرام
حال زندگیِ خيليا بده
حال مو كه خوبه به لطف آقام
هر چی از کرَمِت بُگم بازم کمه
با تو دلُم آقا قرصِه و محكمِه
یا علی موسی الرضا سلطان عشق
#امام_رضا_علیه_السلام
#حسن_کردی
.👇
.
#مادر_شهید
با این ستارهها که به چشمانم آشناست
هر شب به زخمهای تنت دست میکشم
پیش از نماز صبح، به مُهر شکستهام
بر عطر سرخ پیرهنت دست میکشم
دلشورهها و دلْ دل پیرانه مال من
پرواز تا مزار گل یاس مال تو
بیتالحرام من شده آن مدفنی که نیست!
شیرین زبان گمشده، شیرم حلال تو
آتشفشان ساکت این شهر برفیام
چون بغض کوه، در جگرم حرف میزنم
هر وقت تازه میشود این زخم بیکسی
با عکس کهنهی پسرم حرف میزنم
«مادر شدم» که چشم به راهت بمانم و
«مادر شدم» که خاطرهها زندهام کنند
آه، ای عصای پیریام! از من خبر بگیر
راضی مشو که بیخبران، خندهام کنند
«یلدا» و «فال» بود و تماشای برف و من
«هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم»*
هم «موسپید» گشتم و هم «روسپیدِ» شهر
«هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم»*
اخبار، شرح یک عملیات تازه داشت
این شد که خواب خوش به دو چشمم حرام شد
هر شب ز هول زخم تو از خواب میپرم
«مادر شدن» به قیمت پیری تمام شد
«مادر شدن» به حسرت یک قبر میکشد!
«مادر» نگو که پشت سرت، چشم تر شدم
دیدم به خواب، علقمه را... آب شد دلم
من هم شبیه «امّ بنین»، بیپسر شدم
مادر شدم به «فاطمه» نزدیکتر شوم
باید به داغ یاس جوانمرگ خو کنم
«گمنام»ها به «فاطمه» همسایهاند... آه!
از که مزار گمشده را پرس و جو کنم!؟
یافاطمه! به سردیِ یلدای من بتاب
تو قبلهگاهِ جان پریشان عالمی
مادر شدم «شهید» بیارم برای تو
«تو» مادر تمام شهیدان عالمی
بانو! شنیدهام تو به عباس سر زدی
گفتی به جای امّ بنین، دلبری کنی
جان شهید من به فدای شهیدهات!
خوشبخت، من! که بر پسرم «مادری» کنی
احمد بابایی✍
#شهدا
.
#امام_رضا
چی میشه که منم امروز میونِ زائرات باشم؟
یه بیمارِ نظر کرده تویِ دارالشفات باشم
تمومِ آرزوم اینه، یه بارم که شده حتیٰ
بیام تا خادم و جاروکشِ صحن وسرات باشم
واسه پروازِ رو گنبد ندارم بال و پر امّا
میتونم کلِّ عمرم روغبارِ زیرِ پات باشم
چه حسِّ خوبیه...کنجِ رواق عاشقیت من هم
یه روضه خون واسه جدِ غریبِ کربلات باشم
ببار ای حضرت بارون که خیلی این روزا تشنَه م
می شم سیراب ... وقتی که تو صحنِ باصفات باشم
نمی خوام تاج شاهی رو ، تویی بالاترین ثروت
چی کم دارم توی دنیا تا وقتی که گدات باشم؟
منصوره محمدی مزینان ✍
#آخر_صفر #فولکلور
#شهادت_امام_رضا
🌹
.
#مخمس_ترکیب
#آخر_صفر
#رقیه_سعیدی_کیمیا✍
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
روح ختم المرسلین آهنگِ هجرت کرد و رفت
توصیـه بر حرمت قرآن و عترت کرد و رفت
برحرم هردم نگاه از روی حسرت کرد و رفت
تا دَمِ آخر ، اشاره بر ولایـت کرد و رفت
با اشـاره از غـدیر خُم حکایت کرد و رفت
حرمت قرآن و عتــرت بعــدِ پیغمبــر شکست
قلب زهــرا از دو دست بســتهٔ حیدر شکست
عالم امکــان برای حضرت طاها گریست
چشم پاک مصطفا بر غربت مولاگریست
آتشِ در را تصور کرد و با زهــرا گریست
یاد داغ مجـتبــا با زینـب کبــرا گریست
لحظهٔ آخــر بیاد ظهــر عاشـورا گریست
دید زهــرا پشت در بابا صدایش می زند
نالهٔ زهــرا دلــش را سـخت آتش می زند
از هجوم شعله های فتنه،یک در سوخته
پشت آن در سینـهٔ سـوزان مادر سوخته
آیـه هـــای کوثـــر قرآنِ حیــــدر سوخته
داغ بابا دیده ، پشـت در مکـــرر سوخته
آسمـــان از غــــربت آل پیمبـــــر سوخته
اصل ایثارودفاع ازحق بنام فاطمه است
رمز اثبات ولایت در قیام فاطمه است
ناگهان درکوچه ای باریک طوفان درگرفت
دست نامردی به روی صورت مادر گرفت
هـالهٔ نیلـی تمــام یــاس را در بر گرفت
آسمان شد تیره،نور ازچشم مادرپر گرفت
چشمهـای مجتبـی با اشـکهــای تر گرفت
غـربت کوی بنی هاشم حسـن را پیر کرد
قلب او را اینچنین از زندگانی سیر کرد
ای کریم بن کریم ای سفــره دار محتــرم
ما گداییم و شمـا سلـــطان و آقــای کرم
پرچم سبزت همیشه سـایه دارد بر سرم
تا ابد با عشـق می مانیم پای این عَـلَـم
جان به قربان کریمی که ندارد یک حرم
گنبد وگلدسته می سازیم باصحن و سرا
می شــود راه بقیــع ، آزاد مثـــل کــربلا
در کرامت ، خوان تو گستـرده گویا از ازل
خوی زیبا ، روی زیبای تو شد ضرب المثل
شـد پیـام صـبر تو حَـیِّ عَلـیٰ خَیرِ العَمَـل
در شجـاعت قاسمت شد وارث شیـر جمل
یادگارت مرگ را نوشیـد اَحلـیٰ مِنْ عسل
کربلا شد جای تو، قاسم ، هوادار حسین
یادگـار دیگرت شــد آخـرین یار حسین
بودی عمـری بین مردم ظاهراً ، اما غریب
در میـان لشکــرت بی یاور و تنهـا ، غریب
پای منبر در هجـوم طعنـــهٔ اعــدا ، غریب
زندگــی کردی کنـار همسـرت حتی غریب
آه ای تنهــاترین ســردار در دنیـا ، غریب
غربت وتنهایی ات ما را پریشان کرده است
جمـع ما را زائر شـاه خراسان کرده است
حضرت شمس الشموس!آیا پناهم می دهی؟
در حریم وآستان خویش راهم می دهی؟
سرفرودم،لحظه ای اذن نگاهم می دهی؟
نامه ای ، خط امانی ، بر گناهم می دهی؟
یا امیــن الله ! اذنِ بـارگاهـم می دهی ؟
دلخوشم وقتی خودت اینگونه دعوت میکنی
آهـوی گم کرده راهی را ضمـانت میکنی
آخـر ماه صفــر کــردی چرا عــزم سفــر ؟
تا عبــا بر ســر کشیدی زندگی آمد به سـر
شد اباصـلت از عبا و حال و روزت باخبر
سوختــی در حجــرهٔ تنهـایی از سوز جگر
داغ تو بر جـان اِنس و جان عالـم زد شَرَر
روضه میخواندی به یادغربت جد غریب
ناله می زد همصـدا با ناله ات ابن شبیب
لحظـهٔ آخـر جـوادت بر سـرِ بالیــن رسید
با حضورش روح تازه بر دل وجانت دمید
تا تو را لب تشنه و تنها میان حجـره دید
سوخت بالای سرت با ناله آه از دل کشید
رفتنت را دیدو با بی صبری ازتو دل برید
بـود اگـر اینــجا سـرِ بابا به زانـوی پسـر
کربـلا ، رأس پسـر بــوده به زانوی پدر
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی (ڪیمیا)
۱۴۰۱/۷/۲
#سه_غم
.