eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
10.4هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•زندگیمون رو به راه بود... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── زندگیمون رو به راه بود اما دست روزگار زود دل خوشیِ زندگیمو گرفت توی آتیش و دود تو گلومون ناله و زمزمه سوخت آتیش اومد دل خوشیِ همه سوخت عرش اَعلا سوخت قلب بابا سوخت آه که فاطمه سوخت خدایا هنوزم نمیشه باورم که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم وا اُماه وا اُماه وا اُماه... اون که راه مادر و بست توی کوچه ضربه اون دست دست شیطون بود و آینه ی کردگار و شکست حرمت ناموس خدا رو شکست تکیه گاه آسمونا رو شکست قلب دنیا و پشت بابا و ذوالفقار و شکست تا مادر زمین خورد سیاه شد آسمون تا خونه کشیده روی زمین رد خون خدایا هنوزم نمیشه باورم که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم وا اُماه وا اُماه وا اُماه... مادر من قبل رفتن کاری کرد که جون دادم من وقتی که اون کهنه پیراهن و داد به جای کفن واسه من از روضه ی کربلا گفت از سری که میره رونیزها گفت از تن غرقِ زخمی که میره زیر دست و پا گفت چه جوری ببینم داداشِ بی سر رو چه جوری ببوسم رگای اون حنجر و خدایا هنوزم نمیشه باورم که دیدم با چشمام آتیش بود و مادرم وا اُماه وا اُماه وا اُماه... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
narimani-zamine2.mp3
2.68M
|⇦•زندگیمون رو به راه بود... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
. |⇦•سرتو بالا بگیر مردِ من... حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── ممنون از اینکه گذاشتی نه بهار  بچشم طعم بهشتُ رو زمین  هر کی بهتر به خودش میشناسدش واسه من تویی امیرالمؤمنین  از پسرهامون دوتا مرد بساز  تا دلِ عالمو بیقرار کنند خیالت از دخترام راحت علی  میدونن تو سختیا چکار کنن سرتو بالا بگیر مردِ من  قربون اشکای تو  از ته دل خوشحالم قسمت شد  که بشم فدای تو  غصه ی عُمرِ کوتاهم و نخور  راه من ادامه داره تا آخر تا دنیا دنیاست بچه شیعه ها به تو میگن بابا به منم مادر  آقای غریبِ من علی... خونه ای که توباشی آقای اون خونه نیست دریای آرامِشمه واسه بچه‌هام شده تنها نمون غم‌نخور این همه ی خواهشمه حَسنین از خودت الگو‌ میگیرن دوس دارن تو‌ محورِ نورِ تو باشن یاد دادم به زینبین توی بلا چه جوری سنگِ صبور تو‌ باشن سجاده ی نمازم بعد من می مونه به جا علی به یاد نمازایی که خوندیم پشت سرتو‌ علی روزه داریای دسته جمعیمون افطارای ساده ی کنارهم قشنگی دنیا به همینا بود بقیه شم غصه بود واندوه وغم *عجب نمازایی علی جان پشت سرت میخوندم، یادمه تو جلو‌ وایمیستادی، حسنینم پشت سر تو‌، همچین‌که الله اکبر میگفتی اصلا میرفتیم همه باهم، دیگه اینجا نبودیم، اما حالا بیا ببین من چه جوری نماز میخونم، اصلا از جا نمیتونم بلند شم، وقتی تو قنوت میگیری همین جوری یه دستی قنوت میگیرم...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
narimani-vahed.mp3
2.05M
|⇦•سرتو بالا بگیر مردِ من... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
. از شبنم اشک گونه‌هامان تر بود تشییع جنازۀ گلی پرپر بود از منبر دست‌ها که بالا می‌رفت در صحن حسینیۀ دل، محشر بود 📝 .
. سوزناک فاطمیه بند🕯 فاطمه نرو عزیزِ من تو پشتِ در نرو که میشه خونه شعله وَر نرو میشی زمین گیر همسرم فاطمه نرو که تازیونه میزنن تو رو میونه خونه میزنن😭 نرو که میمیری تو کوثرم بمیره حیدرت که دید حرومی پهلوتو شکست بمیره حیدرت که زَد به صورتت مغیره دست هنوز جوونی فاطمه چرا میخوای تو زود بری چرا میخوای زِ پیشِ من با صورتِ کبود بری (یا فاطمه نرو نرو) بند🕯🕯 اومدن چهل تا بی حیا تو خونمون زدن آتیش به آشیونمون بابامو دسته بسته بردن و میزدن چه بی هوا لگد به مادرم ندیدن اونا چشمای ترم بلا سر ماها آوردن و خودم دیدم که مادرم میون شعله ها میسوخت خودم دیدم که افتاد و به زیر دست و پا میسوخت خودم دیدم که فِضَّه رو صدا میزد با حالِ زار خودش که رفت یه رَدِّ خون برام گذاشت به یادگار (یا فاطمه نرو نرو) بند🕯🕯🕯 فاطمه تَغيبُ شمسُ عُمْري دونَکِ غروبي في غروبِ عَيْنُکِ اَذوبُ في دُموعِ جُفْنُکِ فاطمه اَنا الْعَليْ بِدونکِ غريبْ يا وَطَناً لِقَلبیَ الْكَئيبْ بِفَقْدُکِ رُموشيَ تَشيبْ لِكَسْرِ ضِلْعُکِ الطَّهور لِلَطْمَةٍ عَلَى الْخُدود وَ لِلْجنينِ وَ الْوَتَدْ يَشيبُ لَجْلُكِ الْوُجود اَرَ النُّجومُ دُكْدِكَتْ و تَمْطَرُ دَمِ السَّماء اَرَ كَاَنَّمَا الْحُسين مُرَمَّلًا بِكربَلاء (لا تَرْحَلي يا فاطمه) بند🕯🕯🕯🕯 یاغْدی غم اُو کوچَه دَ سرای حیدرَه جسارت اِیْلیوبْلَ کوثرَه قَرالْدی روزگارِ مرتضی وُوردی چون عزیزِ مصطفانی اَهرِمَن کَسیلْدی طاقتِ امام حسن یِرَ یِخیلْدی شرحِ هل اَتی یِرَ یِخیلدی فاطمه اُونی حسن قوجاقلادی اَلین قویوبْ اُو صورتَه اَشکین عَذارَ باغلادی باخوبْ آنایَه ناگهان اُوجادان آغْلیوبْدی چوخ اُولوبْدی نیلی صورتی قولاقدا گوشِوارَه یوخ (یا فاطمه یا فاطمه) 🎵: (طاها تحقیقی) 📝: (طاها تحقیقی) 🎙 کربلایی 🎪هیئت بین الحرمین طهران .👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پيچيده دركفن علی، دست وبازوی خسته را باگريه می كند نظـر،يـاس پهلو شكستـه را غمش سنگين شده كفن خونين شده واويلتا واويلتا علی مانده غريب (2) گاهی اومی كند نگاه، برحال وچشم زينبين ماتم گرفته مجتبی، خون گريه می كندحسين پُرازغم شد فلك شـده ذكـرملـك واويلتا واويلتا علی مانده غريب (2) با آه سينه سوز خود، درنيمه ی شبی خموش تابوت ياس خويش را، داردمولابه روی دوش فغان ازحال او شكسته بال او واويلتا واويلتا علی مانده غريب (2) امشب آه غم علی، تااوج آسمان رود تاقبر ياس پرپرش، باقامتی كمان رود گلش رابافغان كند درگل نهان واويلتا واويلتا علی مانده غريب (2) گريان افتاده مرتضی، بر روی خاك فاطمه دارد سخن به روی لب، باشوروحال و زمزمه شدم بي صبروتاب دلم گشته كباب واويلتا واويلتا علی مانده غريب (2) سید هاشم وفایی✍ 👇
. حضرت زهرا ای آفتاب روشن و پر نور خلقت وی ماسوا را معنی و منظور خلقت یا فاطمه ای آن که تو ام الکتابی دنیا تمامی ذرّه و تو آفتابی ای یازده آئینه در آئینه ی تو وی منبع نورخدایی سینه ی تو من معنی و منظور منشور تو هستم من آخرین آئینه ی نور تو هستم شد نام تو ذکر لب هر روز و شامم برتو درود من ، نثار تو سلامم ای مادر غمگین و هجده ساله ی من نذر تو باشد تا قیامت ناله ی من من مهدیم ماتم نشین غربت تو تنهای تنهایم کنار تربت تو سیل سرشکم گر دهد امشب امانم تنها مصیبت خوان این قبر نهانم بغض نهان من گره شد در گلویم بگذار تا درد دل خود را بگویم گریم به یاد آن همه صبر تو مادر هرشب شدم پروانه ی قبر تو مادر صحن دل و جانم سیه پوش تو باشد اشکم چراغ قبر خاموش تو باشد اشک امیر المومنین این جا چکیده بر تربتت از اشک او لاله دمیده من از خزان باغ تو آتش گرفتم درشعله های داغ تو آتش گرفتم عمری است می سوزم ز داغ و ماتم تو آتش گرفته جانم از عمرکم تو آنان که پهلوی تو را مادر شکستند دستان بابای مرا پیش تو بستند دربین دود و آتش و دیوار خانه دشمن چرا می زد تو را با تازیانه خون دل از غم های تو جن و ملک خورد برگوشه ی چشمت چرا زخم فدک خورد تو نخل ایثار ولی بازو شکسته آسوده باش ای مادر پهلو شکسته من وارث شمشیر تیز انتقامم مادر دعا کن برظهور و برقیامم از بس ز داغ تو قرین آه و دردم در هر نمازم قاتلت را لعن کردم عهد «وفایی» بسته ام با دوست مادر حکم ظهور من به دست اوست مادر سید هاشم وفایی✍ .