#جمهوری_اسلامی_ایران
#انقلاب_اسلامی
هَلا در باغ! جایِ باغبان هیزُم شِکن باشد
هَلا زخمِ تبر بر جانِ سَرو و ناروَن باشد
هَلا از خَرمنی یک خوشه گندم سهمِ خان گردد
هَلا گُل! دستمالِ دستهیِ زاغ و زَغَن باشد
مبادا شاخهای از ریشههای خویش دور اُفتد
مبادا! هیچ قومی دور از اَصلِ خویشتن باشد
* *
مبادا تارِ مُویی از سرِ این خاک کم گردد!
مباد آشفته این زُلفِ شِکن اَندر شِکن باشد
الهی روزگارِ مردمانِ خوبِ این سامان
به دور از جنگ و ننگ و قَحط و آشوب و مِحَن باشد
"وطن باشد! نباشم من؛ نباشم من، وطن باشد!"
"الهی تا اَبد! ایرانِ من، ایرانِ من باشد"
مبادا راه را گُم کردن و در چاه اُفتادن
به نامحرم یقین و بر برادر سوء ظَن باشد!
اگر دردیست در این خانه! درمان هم در این خانهست
مَحال است اجنبی دلسوزتر از هموطن باشد!
(چه باک از موجِ بَحر، آن را که باشد نوح کشتیبان)
چه باک از موج! وقتی در دلت حُبُّ الوطن باشد
چه باک از موج! وقتی ناخدایی باخدا داری
زَعیمِ شیعه باید هم حسین و هم حسن باشد
اگر در هر قدم! بیمِ هزاران راهزن باشد
وَگَر در دستِ دشمن تیغ و بَر دستم رَسَن باشد
به خونِ او که رویِ سنگِ قبرش حَک شده سرباز
همه سرباز او هستیم! تا جان در بدن باشد
* *
سه رنگِ سرفرازِ تا اَبد در اِهتزازِ من!
بمان بر تارَک تاریخ، تا مَهدِ کُهن باشد!
همیشه جایت آن بالاست و پایین نمیآیی
مگر! روزی که پرچم روکِشِ تابوتِ من باشد
✍️ #حسین_خزایی
#جمهوری_اسلامی_ایران؛ #انقلاب_اسلامی؛ #مقاومت_اسلامی؛ #شعر_پایداری
چهل سال است میگریم، چهل سال است میخندم
کتاب خاطرات تلخ و شیرینِ پُر از پندم
من از آغاز دل بستم به استقلال و آزادی
ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب، دل کندم
من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را
سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم
نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم
تعجب میکند عالَم، اگر سروی تنومندم
مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو میفهمد
چنانکه لحظههای داغ سرخاخون اروندم
در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است
من از خونِ جوانان برومند آبرومندم
کبوترهای خونینپر ز دوشم میپرند و من
به پای بال و پرهاشان هزاران بوسه میبندم
شعارِ «میروم تا انتقام سیلی زهرا،
بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم
زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم
سرود رودِ کارونم، شکوه کوهِ اَلوندم
درون پیکرم روح جوانی میدود امروز
که پُر شور است چشمانم، که پُر شوق است لبخندم
جهان زیباتر از این روزگاران میشود روزی
ومن چشم انتظار وعدهی حقِّ خداوندم
بهارا ! بیتو فروردین فقط تکرار تقویم است
از این تکرار میسوزد همیشه جانِ اسفندم
✍️ #هادی_قاسمی
#جمهوری_اسلامی_ایران
#بصیرت #وحدت_امت
پدر از کودکی به ما آموخت
حُرمت خانه را نگه داریم
بینمان اختلاف هم افتاد
دل به دست غریبه نسپاریم
گفت در سردی زمستانها
اهل خانه بهارِ هم باشند
گفت حتی اگر که طوفان شد
همه باید کنار هم باشند
هرکه اما فروخت سهمش را
هر که شد همنشین بیگانه
حق ندارد که اعتراض کند
به امورات اهل این خانه
خانهام نام نامیاش عشق است
دست غیر از قلمروش کوتاه
خانهی ملت امام حسین
خانهی امت رسول الله
ما همان مَردمیم که یک عمر
پای ناموس خویش جان دادیم
زیر تابوت قهرمان آنروز
غیرت خویش را نشان دادیم
قهرمان را خدا بیامرزد
بارها گفت: این وطن حرم است
دین و آئین ماست این تعبیر
در حرم هر که هست، محترم است
مغرب و مشرق و شمال و جنوب
خاک این سرزمین برای همهست
هرکه با هر مرام و اندیشه
حرم اهل بیت جای همهست
همه یک خانوادهایم رفیق
مذهبی، غیر مذهبی، چپ و راست
قهرمان گفت، یادمان نرود
دختر کم حجاب، دختر ماست
جمعمان از نفاق و تفرقه دور
شک ندارم وصال نزدیک است
پدر از کودکی به ما میگفت
کوچه بی رفیق تاریک است
خانه ام نام نامیاش ایران
دست غیر از قلمروش کوتاه
خانه ملت امام حسین
خانه امت رسول الله
✍️ #مجید_تال
#جمهوری_اسلامی_ایران؛ #محاوره؛ #شعر_پایداری؛ #وحدت_امت؛ #ایران_مقتدر؛ #قدرت_مقاومت_ملت_ایران
هموطن! نقشهی ایرانو ببین
تا برات بگم کجاییم الان
سرمون تو ابرای گیلانه
پاهامون تو آبِ گرم عُمان
توو تموم شهرای این نقشه
دلمون مثل یه پازل، پخشه
میدونی معلم ما چی میگفت؟
"دلو" بخششم کنی، یک بخشه
دلی که میلرزه کرمانشاهه
دلی که میسوزه خوزستانه
اینو یادت باشه پارهی تنم
اینا پارهی تن ایرانه
دو برادر تو دل این نقشهست
سیستان جُفتِ بلوچستانه
این دیار ساده که میبینی
زادگاه رستم دستانه
ترک، لر، فارس، عرب، کرد، بلوچ
همهی اینا واسه ما یکیان
زبون مشترک ما عشقه
قارداش و بِرار و کاکا یکیان
هر یه شهری که توی این نقشهست
یه خیابون توو دل تهرانه
میون دلای ما مرزی نیست
مرز دلتنگی ما مهرانه
مث قالیچهی کرمونی باش
قیمتیتر شو اگه پا خوردی
ارگ بم باش، مث مرد بمیر
اگه با یه زلزله جا خوردی
یه سی و سه پل بساز با عشقت
اگه بینتون جدایی افتاد
باز کن پنجرهی شیرازو
تا بوی بهارنارنج بیاد
جملهی "یاشاسین آذربایجان"
یا شعار "هر بژی کوردستان"
تو لغتنامهی ایرانیها
همشون یه معنی میدن: ایران
هموطن! هرجای ایران رفتی
دیدی غم توی دلت میذارن
برو مشهد، همهی این شهرا
یه حسینیه توو مشهد دارن
✍️ #محمدحسین_ملکیان