eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتگوی بصیرتی ثامن موضوع: بررسی وضعیت جنگ ترکیبی غرب علیه ایران زمان:سه شنبه ۱۰ بهمن ماه ساعت ۲۰ سخنران: دکتر علی کارگر ((کارشناس مسائل اقتصادی)) محتوای ثامن فلاورجان: https://rubika.ir/mhtavasamenfalavarjan
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه ماتمِ حسین مریضت کرده از ثوابِ روضه مستفیضت کرده هرکی هستی هرچی هستی بدون اینو این امام‌ حسینه که عزیزت کرده گر در طَلَبِ عشقی، مطلوبِ حسین باش معروفِ جماعت نه، محبوبِ حسین باش سرمایم اشکمه من مالی ندارم پُر کردش اون که دستِ خالی ندارم عالی عالی عالی‌ام تو روضه من لفظی بهتر از این عالی ندارم یااَباعَبدللّٰه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه نوکرش شدی پسندت کرده تو رو دور از غم و از گزندت کرده هرجا که خوردی زمین ، فقط اربابت دستتو گرفته و بلندت کرده بیخیالِ دنیا شو، در پِیِ حسین باش سرمَستِ نوای عشق، از نای حسین باش دنیام امام حسینه دنیا ندارم غیرِ حسین حسین من آقا ندارم آقام آقام آقامه آقام حسین جان هیچکس رو بهتر از این آقا ندارم یااَباعَبدللّٰه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/90467 👇
▪️ ۸ بهمن سالروز شهادت اولین ذبیح لشکر فاطمیون، شهید رضا اسماعیلی گرامی باد. 🔹متولد افغانستان، ساکن مشهد و جز اولین کسانی بود که از ایران به همراه شهید ابوحامد فرمانده فاطمیون از حرم حضرت زینب (س) می کرد. یک شب امام حسین (ع) را در خواب می بیند که به او می گوید فردا سرت را خواهند برید و مانند من شهید می‌شوی، اما نترس، هیچ دردی ندارد؛ همانگونه که بریدن سر من هیچ دردی نداشت! 🔹منقلب می شود و از خواب می پرد. همان لحظه همه دوستانش را از خواب بیدار می‌کند و به آنها می‌گوید که من فردا شهید می‌شوم! فردا صبح وقتی یکی از نیروها در محاصره افتاده بود، رضا برای جان نجات جان او رفت و اسیر شد. صدایش را در بیسیم سراسری قرار می دهند و از او می‌خواهند که به حضرت علی (ع) و حضرت زینب (س) فحاشی کند اما او امتناع می‌کند و می گوید جانم فدای حضرت رقیه (س)، جانم فدای حضرت علی (ع) و حضرت زینب (س). 🔹در همین حین چاقو را زیر گلویش قرار می دهند و در حالی که «یا علی یا علی» می گفت ذبح شد و به کاروان عاشورا پیوست‌.
▪️انا لله و انا الیه راجعون ▪️آیت الله عبدالنبی نمازی عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده سابق ولی فقیه و امام جمعه کاشان پس از یک دوره بیماری، امروز یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲ دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. 🌺 شادی روحشان قرائت فاتحه و صلوات @ur_sep_farhanghian_bsij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ کِش رفتن های استاد قرائتی در کودکی و ۵ دقیقه انفجار خنده در حرم امام رضا علیه‌السلام 😉
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد!🌷🌷🌷🌷🌷🌷با ذکر 14 صلوات هدیه به فاطمه زهرا سلام الله علیها
هدایت شده از روابط عمومی حوزه شهید بهشتی ناحیه شهرستان فلاورجان
منبرکهای انتخاباتی.pdf
12.82M
📚 فایل کتاب «منبرک‌های انتخاباتی » ♨️ این محتوا برای صحبت‌های 2دقیقه ای بر اساس یک آیه یا روایت و نیز داستانی کوتاه آماده شده و برای ایجاد دغدغه در بین مردم جهت شرکت در انتخابات بسیار مفید است 🔶 کتاب «منبرک‌های انتخاباتی» برش‌های کوتاهی از کتاب « سنگ_محک » اثر حجت_الاسلام_راجی است. (اندیشکده راهبردی سعدا) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2613313846Ca6a8be4e4f
🫒هر روز ۷ عدد زیتون بخورید🫒 سوال: دلیلش چیست؟ به چند دلیل زیر:👇 ۱- اندکی روغن اشباع نشده (اشباع شده ها ساکن هستند و رسوب می کنند) نیاز مبرم بدن برای سوخت و ساز است که در زیتون وجود دارد. ۲- برای چشم و پوست مفیدند ۳- به چربی سوزی و کاهش وزن کمک میکند ۴- به ما انرژی می دهد ۵- سلامت قلب و عروق را تضمین میکند. نکته اول: پیامبر اکرم (ص) فرمود: درخت زیتون خجسته است در قرآن مجید ۷ بار اسم زیتون تکرار شده است به همین دلیل حکمای طب نوشته اند به تعداد ۷ عدد (البته نه زیتون سیاه)... نکته دوم: اگر هر روز هم نشد حداقل هفته ای دو بار همراه با غذا میل کنید تا مواد غذایی بدنتان تکمیل شود. نکته سوم: موجب آرامش می شود، مخصوصا خلق و خوی بچه های شرور و آدمای عصبانی را کاهش می دهد»۱۴۰۲/۱۱/۹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 سلام صبح روز دوشنبه شما بخیر السلام علی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه یا قاضی الحاجات ⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬ ✅آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی (ره): ✍️فايده ذكر آن است كه شيطان را از انسان دور مى گرداند. چنانكه در حديث طويلى آمده است : حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه حقيقت مطالب بر او منكشف بود، مى فرمايد: شخصى از امت خود را ديدم كه شياطين ، او را احاطه كرده بودند و همينكه به ذكر خدا مشغول گرديد، شياطين متفرق شدند. إن الذين اتقوا إذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فإذا هم مبصرون، يعنى : وقتى گروهى از شياطين به مردم پرهيزگار، نزديك شده و با آنها تماس مى گيرند، آنان خدا را ياد مى كنند و به بركت ذكر پروردگار، آگاهى و بينش خواهند يافت. شيطان همانند صيادى كه مترقب صيد است ، هميشه مراقب انسان است كه او را غافل از ذكر خدا ببيند و او را به دام اندازد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
. این همه راه دویدم ز پی دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم اسب ها پای خود از سینه ی او بردارید من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار شدن بیزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تو را بردارم به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب خواندم از طرز نگاهش که منم دل دارم 🔹سعید خرازی✍ .
. |⇦•کسی که غیر زینب... و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌مهدی ●━━━━━━─────── بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِالله وَ صَلَی اللهُ عَلی قَلبِ زینَب صَبور وَ لِسانَ شَکور.. کسی که غیر مصیبت ندید زینب بود کسی که عشق از او شد پدید زینب بود کسی که فاطمه او را به دامن از اول برای کرب و بلا پرورید زینب بود نُخست روز به بازار عشق آن که ز جان مَطاعِ جور و جفا را خرید،زینب بود برادرش به سر اکبرش شتافت ولی کسی که زودتر از او رسید زینب بود *مصیبت ها دید، الهی بمیرم دردناک تر از همه گمان میکنم این بود اومد گودی قتلگاه بدن برادر را پیدا کرد، گاهی صدا میزد: "أنتَ أخی؟" آیا تو برادر منی؟ گاهی صدا میزد:"یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ...." داداش یه روز رو سینۀ پیغمبر جات بود؛ یه روز رو خاک کربلا... یک وقت دیدن لحنش عوض شدصدا میزنه: "یا جَدّاه هذا حُسَینٌ بِالعَراء، مُقَطَّعُ الْأَعْضاءِ،مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ" گفت و گفت تا به این جمله رسید یا رسول الله این همون حسینیه که زیر گلوش رومیبوسیدی... حسیـــــن..حســـــین.... جانم این همه راه دویدم ز پی دلداده ام به امیدی که در این دشت برادر دارم حسین من! عزیز دلم! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم گفت: داداش! خیز نگذار که ما را به اسیری ببرن من که از راهی بازار شدن بیزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد گو چه سان نَعش تو را از روی زمین بردارم *حـــــسین جانم داداشم! نه زخمات یه جوریه برات ببندم عزیر دلم! نه یه سفری رفتی منتظرت باشم برگردی.. حـــــسین....حـــــسین جانم "صَلَی اللهُ عَلَیکَ وَ عَلَی الْباکِینَ عَلَیکَ یا ذَبیحَ الْعَطشان" ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1491.mp3
10.67M
|⇦کسی که غیر زینب... کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی سماواتی
. روحی له الفدا و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌ عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.. ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا هفته به هفته میگذرد با خیال تو پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا بیش از هزار سال تو هم گریه کردی ای خون جگرِ قامتِ زینب بیا بیا بیا *عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود.سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب..* بیش از هزار سال تو هم گریه کردی ای خون جگر زِ قامتِ زینب بیا بیا بیا *معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته، اون لحظه ای که میخواد از بدن برادرش جدا بشه مگر به این راحتی ها از بدن بی سر برادر جدا میشد ...* حسین جان! مگر تو همسفر با ما نبودی در اين صحرا كردي تو منزل زِ جا بر خیز و لیلا را جدا کن زِ نعش اکبرِ شیرین شمایل به مُردن راضیم شاید که دیگر نبینم قاتلت را در مقابل *نگاه به بالا سرش کرد، دید همونکه روی سینۀ حسینش نشسته بود بالا سرش ایستاده... تازیانه دستش داره، بچه ها رو با تازیانه میزنه. برای خواهر داغدیده خیلی سخته قاتلِ برادر رو ببینه مگر طاقت داره؟ آی زینب! بی بی جان!* خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار ‌شدن بیزارم ببزارم حسین جان! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم آخه فکر همراهی با شمر دهد آزارم *وحشی ابن‌حرب بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم... یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی اما دخترت زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...* ... *یه ناز دانه ای داره ابی عبدالله دختر سه چهار ساله،این روی زانوی عمه نشسته میدونی که دختری که بترسه دیگه ازبغل بزرگترش جدا نمیشه. از موقعه ای که خیمه ها رو غارت کردن بدن این دختر میلرزید.خودش رو از عمه جدا نمیکرد، یک مرتبه دید عمه داره با کسی حرف میزنه هی میگه "یا أخاه.." این دختر حساس شد از تو بغل عمه بلند شد سرش رو از محمل بیرون آورد سر بریده ی بابا رو دید.یه نگاه به عمه کرد یه نگاه به سر بریده کرد، یک مرتبه بی بی زینب متوجه این دخترشد.دید الانِ که جان از بدن این دختر بیرون بیاد، رنگش پریده... رو کرد جانب سر بریده ی برادر.. داداش حسین! اگر با من حرف نمیزنی نزن، یه کلام با این دخترت حرف بزن...میترسم الان دخترت دق کنه.... هر کجا نشستی به قصد فرج صدا بزن: یا‌ حـــــسین... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
روضه خانگی - اسارت در کوفه - 1631.mp3
8.25M
|⇦ای داغدار اصلی... امام زمان روحی له الفدا و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدرزاده
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بین غربت دور از دلبرم میمیرم از بی‌تابی حسین  چه نفس گیره این زندگی سیرم از این دنیا بی حسین هرشب و روز می‌بینم تو رو توی خواب و بیداری هنوز سر خونیت روی نیزه ها روبرومه انگاری هنوز چه خواهرانه،پای تو سوختم شادی و لبخندمو به غمت فروختم ببین چه خستم،ببین چه پیرم گفته بودم آخر برای تو می‌میرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش بودی و می‌دیدی داداش که چه حال و روزی دارمو توی آغوشم دارم هنوز پیرهنِ خونیِ یارمو تک و تنها موندم بعد تو تنها واسم مونده پیرهنت زیر نور خورشید تشنه لب یاد آفتاب و زخم تنت حسین من ای ،عزیز خواهر تا کی باید اشک فراق بریزه خواهر بهونه دارم،هی گاه و بیگاه  روز وصالمون داره می‌رسه از راه  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مگه یادم می‌ره اون سَرو تن زخمی و اون قتلگاه  یه سال و نیمه که روضَتو می‌خونم با درد و اشک و آه مگه یادم می‌ره نیزه ها چه بلایی آوردن سرت اون غروب تلخی رو که موند زیر سُمّ مرکب‌ پیکرت یادم نِمیره،اونهمه غارت زخمایی که نشست رو جسم پاره پاره‌ت یادم نِمیره،چه ها که دیدم چادرمو رو تنِ عریانت کشیدم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نیومده نظیر عباس،یا قمر العشیره عباس ارمنیا شدن حسینی،از خیر کثیر عباس کرم اباالفضل سایه ی رو سرم اباالفضل تو قلب فاطمه،عزیز و محترم اباالفضل تو چشماش هیبت حیدر کرار،ای جانم علمدار ضربه هاش کاریه، نداره تکرار،ای جانم علمدار همه تعظیم کنید به مرد پیکار،ای جانم علمدار ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چادرشو حجاب کرده،هدف رو انتخاب کرده با خطبه هاش کاخ یزید و،روی سرش خراب کرده عقیله زینب عالمه ی قبیله زینب پرده ی محملش،از بال جبرئیله زینب شه بانوی بالا نشینه زینب،بی قرینه زینب هم گوهر ناب خونه ی مولاست،هم نگینه زینب حوریه ها مثل رقیه هستن،همنشین زینب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ معجرشو حجاب کرده،با گریه اش انقلاب کرده تو دنیا با رمز یا حیدر،حق طلبی رو باب کرده قبله ی حاجات سیدتی رقیه سادات اسم مبارکش،مهر قبولی عبادات سه ساله ی جنت نشین رقیه،ماه دین رقیه روی شونه های عمو اب الفضل،شد نگین رقیه زیباترین نام دختر دنیاست،نازنین رقیه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منصوره ی قرآن کربلا، زینب زینب مسطوره‌ی دیوان کربلا، زینب زینب اسطوره‌ی ایمان کربلا، زینب زینب عالمه‌ی غیر معلَّمه فهیمةی غیر مفهَّمه دختر ارشد ابوتراب سرور زنها بعد فاطمه زینب صاحب شکوه و اقتداره زینب صاحب مقام و اعتباره زینب هیبتش دوباره مرتضی و زینب خطبه هاش دوباره ذوالفقاره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جان شیرین شاه کربلا، زینب زینب سایه نشین ماه کربلا، زینب زینب فتح المبین راه کربلا، زینب زینب معصومه، طاهره، مطهره درک مقامش فوق باوره تنها برازنده‌ی زینبه عبارت عُلیا مخدَّره زینب، محرم ودایع امامت زینب، سومین مدافع ولایت زینب، «ما رایتُ الا جمیلا» زینب، صاحب رساله ی شهادت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گنجینه ی آثار کربلا، زینب زینب مدینه ی اسرار کربلا، زینب زینب آیینه ی سالار کربلا، زینب زینب تفسیر نور و شمس و ذاریات تصویر بی تکرار مومنات عمرش تو این آیه خلاصه شد: «استعینوا بالصبر والصلاة» زینب، زینبی که پیرو امامه زبنب، زینبی که حامی قیامه زینب، زینبی که نور در حجابه زینب، زینبی که تیغ در نیامه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. (س) هر نفس که می‌کِشَم میگم دیگه این آخریشه  داغ تو هیچ وقت برای خواهرت کهنه نمیشه خوب می‌دونستم یه روزی می‌کُشه زینب و آخر زخمی که یک سال و نیم رو جگرم مونده برادر همون زخمی ، که رفتنت به قلب خواهر زد یک سال و نیم بعدِ تو پرپر زد ، این خواهر تنها و مضطر تو رفتی و ، نگفتی زینب بی کس و کاره بعد تو آخه اون کیو داره ، الهی که فدات شِه خواهر هنوزم دل پریشانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم  کاش که این ساعات آخر پیش من بودی برادر تا روی زانوی تو این لحظه سر بذاره خواهر من نمی‌دونم چطور تا به الان طاقت آوردم توو همون گودال باید از غصه ی دوری می‌مُردم همونجا که ، نشست روی تنت جلو مادر سرت رو از قفا بُرید خنجر ، داداشِ مظلوم و غریبم فراموشم ، نشد برا یه لحظه هم حتی از تو فقط میون این دنیا ، یه پیرُوهن بشه نصیبم به غارت رفت دل و جانم حسین جانم حسین جانم  حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم  خواهرت از وقتی رفتی دیگه روز خوش ندیده خاطرات کربلا بدجور نفس هام و بُریده روی نیزه رفت سرت با چشمای خیس و پُر از خون پیکرت موند رو زمینِ گرم اون دشت و بیابون مگه یادم ، می‌ره چجوری شد تنت غارت جِراحَتای تنِ صد پارَت ، یکی یکی پیش نگامه مگه یادم ، می‌ره داداش گریه ی افلاکُ و اون دست و پا زدن روی خاکُ و ، انگار هنوز جلو چشامه رسیده دیگه پایانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم
. شهی به مسجد الاقصی نماز خواهد خواند  تو را به معرکۀ عشق باز خواهد خواند دمی که کعبه ز دلدار رونمایی کرد هزار دل غزل پیشواز خواهد خواند پس از ظهور ،که خود را معرفی فرمود  امام، خطبه به اهل حجاز خواهد خواند نوای معرفت آهنگ معنوی دارد نگو که با دف و تنبور و ساز خواهد خواند به اهل نوحه ، فراخوان دهید از حالا که یار روضه به سوز و گداز خواهد خواند به کودکان فلسطین به کودکان یمن  بِأىِّ ذَنب از ابراز راز خواهد خواند چرا چرا؟ به چه جرمی به بچه تیر زدند به ناله مرثیه ای دلنواز خواهد خواند بیا به خاطر طفل رباب یابن الحسن که دل دعای فرج بی تو باز خواهد خواند .