eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
14.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بار بگشایید.... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── بی بی زینب سنّ و سالی نداره، یه مرتبه از خواب پرید، شروع کرد گریه کردن. مظهرِ عاطفه، مظهرِ مهربانیِ خدا فاطمه ست... دوید زودی بغلش گرفت گفت :دخترم زینبم! چی شده مادر؟ عرضه داشت مادر خواب دیدم، نگرانم دلشوره دارم.. گفت: دخترم زودی بیا ببرمت پیش جدّت رسول خدا. تا آورد خدمت رسول خدا، نوه ی عزیزش زینب رو بغل گرفت، عزیز دلم! آینه ی فاطمه، زینبِ من، هی می‌گفت: زینبِ من! نبینم گریه اتو..بگو ببینم چه خوابی دیدی.. صدا زد.. یا رسول الله !خواب دیدم تو یه بیابونی هستم، طوفان شدیدی شد، پناه بردم به یه درختی، تا پناه بردم به اون درخت، درخت از ریشه کنده شد همه جا تاریک شد.. طوفان به راه خودش ادامه داد. دستمو دراز کردم یه شاخه ای رو گرفتم، اون شاخه شکست. پیغمبر آروم آروم گریه کرد. بابا یا رسول الله! شاخه ی دیگری رو هم گرفتم، اون شاخه هم شکست، دو تا شاخه ی دیگه مونده بود، اون دو شاخه رو هم که گرفتم، اون دو شاخه هم شکست. من تو این بیابون تو اون تاریکیا خیلی ترسیدم.. ناله ی پیغمبر بلند شد. صدا زد: عزیزم! خوابت رو تعبیر می‌کنم. اون درختی که دیدی من بودم بابا! اول شاخه ای که گرفتی مادرت فاطمه بود بابا! دوم شاخه بابات علی بود.همه ی امیدت به حسن و حسین بود عزیزم! همهٔ شاخه ها شکستن تا رسید به شاخه ی آخر..رسول الله فرمود: یه روزی تو یه بیابونی حسینت رو ازت می‌گیرن..زینبم تو آواره ی بیابان ها میشی عزیز دلم......! ابی عبدالله هر چه کرد دید ذوالجناح حرکت نمی‌کنه، پیرمردی رو صدا زدن، حضرت فرمود: به من بگید اینجا کجاست؟ صدا زد.. آقا جان اینجا رو نینوا میگن، گفت: آقا جان! قدیمیا میگن اینجا کربلاست. فرمود:...* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکَش با دل و جان آشناست *اینجا همون جائیه که جدّم فرمود.همچین که حسین اومد پایین یه وقت خبر دادن گفتن آقا خواهرت زینب کارت داره... همچین که اومد بی بی فرمود: حسین! جونِ زینب بیا برگردیم، حسین جان! از همون لحظه ای که وارد این سرزمین شدی دلم شور میزنه. داداش وارد این سرزمین شدیم ناخودآگاه بچه ها دارن گریه میکنن.. یه دختری دامن عمه رو گرفت گفت: عمه! مگه نگفتی میخوایم مهمونی بریم. عمه پس چرا نیزه هاشون رو به ما نشون میدن.. حسین، حسین.... تا ابی عبدالله دستور داد بار بگشایید، اول کسی که اومد جلو، اباالفضل بود، آقا جان امر، امر شماست.. فرمود: عباس جان! با دیگران خیمه ها رو بر پا کنید. با تمام سختیا و بیچارگیایی که تو این مسیر کشیدن، با احترام از این مَهمِلا پایین اومدن، عمو عباس رقیه رو بغل گرفت. سکینه رو با عزّت و احترام پایین آوردن.. پایین اومدن بی بی زینب مقدّمات داره، آخه عقیله ست... جوونای هاشمی اومدن کوچه باز کردن برا عمه شون، قاسم اومد سرشو پایین انداخت مؤدب، دست عمه رو گرفت، یه دستشو علی اکبر گرفت، یه نگاه کرد به صورت قاسم گفت: پسرم! دلم برا داداشم تنگ شده، کاش بابات بود می‌دید حسین چقدر غریب شده.. اما این آخرین باری بود که عمه رو اینجور با احترام پایین آوردن، گفت: حسین جان! قلبم داره میلرزه، چهار پنج ساله بودم بین در و دیوار مادرمو کشتن.. بابامو تو کوفه کشتن..گفتم داداش دارم سایه ی بالا سر دارم. هفتِ صفر پاره های جیگر داداش حسنمو دیدم. حسین جان بیا بریم نمی‌خوام سر بریدت رو بالای نیزه ها ببینم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بیابان با وجود تو.... وتوسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ • ●━━━━━━─────── بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست بیابان‌ گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست اگر در به در کوه و بیابانم کنی عشق است اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی عشق است پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارُالله، ثارُالله دیگر من حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من تجلی میکنم در تو تجلی میکنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است پایان نیست بِنِه پا بر زمین این خاک ها مشتاق و لبریزند تمام دختران یک یک مژه بر پات می‌ریزند نباید هم به مهمانداری ات این قوم برخیزند چرا که خلق می‌دانند صاحبخانه مهمان نیست میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالان تماشایی به همره بار گل آورده ام آن هم چه گل هایی غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مظهر حق روبرو گردان طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان همانگونه که مَردی از شهادت نیست رو گردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. وتوسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیرِزن باشد به جنگ مرد می‌خیزد بجنگم با سنان، هرگز سنان که جزو مردان نیست به زیر سایبان قد و بالای تو میخوابیم من و این کاروان از چشمه ی فیض تو سیرابیم نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم فراتِ بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد چه خوشبخت است آنکه روی نعشش عبات افتد یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد دلِ سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید *بذار یه تصویر بهت بدم...دیدی مثلا یه اتفاقی میفته بزرگترا ناراحتن بزرگترا میفهمن، بچه ها که نمیفهمن چه خبره، بچه ها که نمیدونن، بچه ها مثلا دارن بازی شونو میکنن، مشغولن اصن خبر نداره چه اتفاقی داره میفته، یه ذره که ماجرا میره جلو اون بچه کوچیکه هم از حال بزرگترا میفهمه انگار یه خبری هست اون بچه هم ساکت میشه غم میگیره، غصه میگیره، مثلا میبینی شروع میکنه گریه کردن، اما دیگه نوزاد که اینجوری نیست..* به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلا سفر کردن نمی آید کسی در خیمه های ما بجز شش ماهه خندان نیست *پرده کنار رفت و دید زینب...* صدا زد آی مردم این شهیدِ ما مسلمان است بزرگ خاندانم را نمیبینید عریان است جواب قاری قرآن زینب بوسه باران است جواب قاری قرآن زینب سنگ باران نیست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
@babolharam_netروضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1250.mp3
زمان: حجم: 11.68M
|⇦•بر مشامم می رسد..... سلام الله علیها ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید رضی مرتضوی
. |⇦•قامت تو عمودِ.. سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج‌ ●━━━━━━─────── ای که شدی ماتِ رخ شاه عشق قامت تو عمودِ خرگاه عشق تو‌ کیستی که عقل مجنون توست عشق به تو عاشق و مدیون توست نیست فلک به قدر هم پایه ات سایه ی تو ندیده همسایه ات هیچ گلی ندیده خندیدنت مگر به لحظه ی حسین دیدنت منی که غیرت ناموس کبریا بودم یکی ز پرده نشینان مرتضی بودم فًلک ببین ز کجا تا کجا کشید مرا به شام و کوفه ز کرب و بلا کشید مرا *خانمی که هر وقت عرض میکرد بابا یا امیرالمومنین دلم برا قبر جدم پیغمبر تنگ شده مرا به زیارت ببر.. این یه سری داره یه رازی داره.. با زبان بی زبانی میخواد بگه بابا دلم برا مادرم تنگ شده منو ببر جدم رو زیارت کنم، منو ببر مادرم رو زیارت کنم، امیرالمؤمنین می فرمود:زینب جان صبرکن شب برسه تاریکی همه جا رو فرا بگیره.. راوی میگه ثلث شب رو انتخاب میکرد قنبر رو جلوتر میفرستاد. برو ببین اگه چراغی شمعی روشنه خاموشش کن. خود علی جلوی زینب، حسین سمت چپ، حسن سمت راست و عباس شمشیر به دوش از پشت سر می آمد نکنه در اون دل شب کسی قد و بالای زینب رو ببینه..کار زینب به کجا کشید..* میان آن همه لشگر چو بی کسم دیدند به اشک بی کسی ام ناکسانه خندیدند *میگن حداقل سی هزار لشکر هلهله میکردند* غریبه گان بی مروت حیا نمی کردند ز هیچ گونه جنایت اِبا نمی کردند ستارگان حرم را به ریسمان بستند بگو ز جور زمین را به آسمان بستند * از بالای تل داره نگاه میکنه دید دور گودال حلقه زدند، شمشیر زن با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه می زنه، یه عده سنگ زنه متخصص سنگ زنی زخم ها رو نشانه می گیرند. بدن ابی عبدالله رو خاکا افتاده.. ایام فاطمیه اس اجازه بدین عرضی داشته باشم..بدن فاطمه را امام‌معصوم با احترام تمام کفن کرد با احترام تمام به خاک سپرد. میگه حضرت فرمودند: چندین قبر تو قبرستان بقیع حفر کنید قبر زهرا رو کسی پیدا نکنه، من داشتم قبر می کندم یه وقت دیدم صدای ناله ی بچه ها بلند شد.گریه می کردند مادر مادر صدا می زدند طبیعیه مادر از دست دادن یه وقت دیدم زمزمه اشون عوض شد میگن خدا بابام وای بابا..با عجله خودمو رسوندم دیدم علی تو قبر خوابیده صدا میزنه ای خاک بقیع با این بدن مدارا کن بدن فاطمه ام له شده. امیرالمؤمنین تو خاک افتاده بچه ها هی به بابا التماس میکنند بابا بلندشو! ما که بی مادر شدیم نکنه بی بابا بشیم..سلمان بی تاب شد حسن و حسین رو از رو بدن علیِ سالم بلند کرد... کربلا نیمه های دل شب زینب بلند شد بچه ها رو شمارش کرد دو تا نازدانه نیستند خدا چه کنم؟ میان لشکر بی دین نامرد آرام بیابونا رو می گرده زیر هر بوته ای رو نگاه میکنه. عاقبت زینب صدا زد حسین جان! به دادم برس دوتا نازدانه گم شده..ناگهان ندایی از تو گودال اومد زینب جان بیا بچه ها پیش منند. بی بی زینب رفت دید دو تا نازدانه رو سینه ی بابا افتادند..حسیـــــــن...* طفل یتیمی زحسین گم شده ساربان ساربان قامت زینب ز اَلم خم شده ساربان ساربان بر تو دخیلم اَیا ساربان ساربان این شتران را تو به سرعت مران ساربان ساربان دیگر زبان مرا نی توان گفتن هست نه گوش جانِ تو را طاقت شنُفتن هست که هرچه باز بگویم غمم فزون گردد دلم ز غصهٔ این قصّه غرق خون گردد بس است شرح ستم های مردم مُحمل تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل چنان غبار مرا روزگار داد به باد که بر زمین ننشیند هزار سال دگر ای قافله سالار زینب مونس و غمخوار زینب ندارم معجری ای جان فدایت گذارم تابه روی زخم هایت گفتم که فراق را نبینم، دیدم آمدبه سرم از آنچه می ترسیدم نوحی به هزارسال یک طوفان دید من نوح نیم هزار طوفان دیدم «بحق عمه زینب اللهم عجل لولیک الفرج» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... گریز به ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦• یابن شبیب.... سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی ●━━━━━━─────── یابن الشبیب، دختر ترسیده دیده ای یابن الشیب، زخم جگر را نمک زدن یابن الشبیب، عمه ی ما را کتک زدن *کاشکی که جلو چشم برادر نمیزدن ظاهر امر این بوده که حسین ندیده ولی اربعین که برگشت صدا زد حسین..!* حسین کنار تو به من و دخترت چه شد دیدی که زنده زنده کنارت نمرده بودم و مردم صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عقل بسیط، واله و حیران زینب است هر آیه در صَحایف علوی به وصف صبر نازل بر انبیا شده، درشأن زینب است ایوب صابر است ولیکن در این مقام انصاف دِه که ریزه خور خوان زینب است *حرف رو نمیشه بی دلیل زد یعنی پیغمبر رو میگی که ریزه خور خوان حضرت زینب هست شاعرش خیلی زرنگ بوده که بعد از این بیت ها ،این بیت ها رو آورده چون میخوان بگه ما حرفمون رو داریم با دلیل میزنیم چه دلیلی داری که ایوب صابراست ولیکن در این مقام انصاف ده که ریزه خور خوان ...«زینب است»* در قتلگاه جسم برادر به روی دست بگرفت که ای خدای من این جان زینب است قربانی تواست بکُن از، کرم قبول کاری،چنین به عهده ی ایمان زینب است مدیون خونِ پاک حسین اند انبیا اما حسین فاطمه مدیون زینب است «یازینب،یازینب ،یازینب....» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•می روم از کربلایت.... سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی ●━━━━━━─────── عمه سادات، زینب کبری "بَکَتْ وَ أَبْکَتْ وَاللّهِ کُلُّ عَدُّوٍ وَ صَدیق" عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود و اشک می ریخت طوری گریه می‌کرد دوست و دشمن به حالش گریه میکردند. گاهی صدا میزد "أَنتَ أَخی" آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد..یا جَدّاه...!*  این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست *گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا می‌زد.. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن..حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند، زن‌ها رو سوار ناقه ها کرد، بچه‌هاشون رو بغلشون داد، اما وقتی نوبت به خودش رسید دیگه کسی نبود کمکش کنه، یه نگاه به طرف گودی قتلگاه کرد،زبان حالش این بود داداش پاشو.. زینبت می خواد سوار ناقه بشه یه نفر مَحرم نداره....«حسین. حسین حسین » نوایِ کاروان هر دَم زند آتش به جانم خدایا بر زمین مانده تنِ آرامِ جانم رَوان با شور و شینم خداحافظ حسینم  رفتم من و هوای تو از سر نمی‌رود داغِ غمت زِ سینه‌ی خواهر نمی‌رود می‌روم از کربلایت می‌سپارم بر خدایت ای حسین جان... *خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خورده‌اش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. 🎙 از 🗓 در 📍 "علیه‌السلام" 🏷 (س) شمس حجاب گنبد دوّار، زینب است بدر سپهر عصمت و ایثار، زینب است محبوبه‌ی حبیبه‌ی دادار، زینب است مسطوره‌ی سلاله‌ی اطهار، زینب است اذن دخول در حرم یار، زینب است منصوره‌ی نرفته سر دار، زینب است نون و قلم، نبی‌ست و مایسطرون، حسین طاق فلک، علی‌ست؛ به عالم ستون حسین خلقت، تمام حضرت زهراست؛ خون، حسین هستی، تمام ظاهر و ما فی البُطون، حسین با یک قیامت است هُمُ الغالبون، حسین در این قیام نقطه‌ی پرگار، زینب است ققنوس وهم از پی او در توهّم است فانوس وصف در صفت وصف او گم است قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است پابوس او تمامی افلاک و انجم است کابوس شام و دولت نامردمردم است بر فرق ظلم، تیغ شرربار، زینب است پیداترین ستاره‌ی دیبای خلقت است زیباترین سروده‌ی لب‌های خلقت است زهراترین زهره‌ی زهرای خلقت است لیلاترین لیلی لیلای خلقت است شیواترین سوال معمّای خلقت است گنجینه‌ی جزیره‌ی اسرار، زینب است ذرّات و کائنات، همه مرده یا خموش میدان احتجاج و زنی یک علم به دوش قلب جهان به عمق زمین، گرم جنب‌وجوش آتشفشان قهر خداوند در خروش هوهوی ذوالفقار علی می‌رسد به گوش در هیبتی ز حیدر کرّار، زینب است خورشید روی قلّه‌ی نی، آشکار شد کوچک‌ترین ستاره‌، سر شیرخوار شد ناموس حق به ناقه‌ی عریان، سوار شد هشتادوچند خسته به هم، هم‌قطار شد زیباترین ستاره‌ی دنباله‌دار شد در این مسیر نور جلودار، زینب است چشم ستاره دربه‌در جستجوی ماه بر روی نیزه، دیده‌ی زینب گرفت راه مبهوت می‌نمود به سرنیزه‌ای نگاه آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه که‌ای جان‌پناه زینب و اطفال بی‌پناه! راحت بخواب چون که پرستار، زینب است قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو سرپنجه‌های نیزه کند شانه موی تو رنگین شده‌ست ساقه‌ی نی از گلوی تو ای منتهای آرزویم، گفتگوی تو ای نازنین! بناز؛ خریدار، زینب است زینب اگر نبود اثر از کربلا نبود شیرازه‌ای برای کتاب خدا نبود زینب اگر نبود، علم حق به پا نبود این خیمه‌ها و پرچم و رخت عزا نبود یک یاحسین بر لب ما و شما نبود در کار عشق، گرمی بازار، زینب است زینب کجا و خنده‌ی اشرار؟! یاحسین زینب کجا و کوچه و بازار؟! یا حسین زینب کجا و مجلس اغیار؟! یاحسین زینب کجا و این همه آزار؟! یاحسین زینب کجا و تشت و سر یار؟! یاحسین در پنجه‌های بغض، گرفتار، زینب است با این‌که قد خمیده‌ام و داغ دیده‌ام فتح الفتوح کرد‌ه‌ام هرجا رسیده‌ام گر نیش کعب نی به وجودم خریده‌ام گر طعم تازیانه، چو مادر چشیده‌ام چون کوه ایستاده‌ام؛ ای سر بریده‌ام در اوج اقتدار، جهان‌دار، زینب است از نای من به ناله چو افتاد نای نی عالم شنید از پس آن های‌های نی تو بر فراز نیزه و من در قفای نی آن‌قدر سنگ خورده‌ام از لابه‌لای نی تا این‌که یافتم سرت از ردّ پای نی هجران توست آتش و نیزار، زینب است .......... . 🎙 از 🗓 در 📍 "علیه‌السلام" 🏷 (س) دوایی واسه چشمای ترم نیست به‌جز غم، سایه‌ای روی سرم نیست منی كه خواهرم، دارم می‌میرم خداروشكر حسین‌جان! مادرم نیست نشونی از گلای پرپرت نیست به غیر از زخم، روی پیكرت نیست داداش! هرجا رو می‌بینم تنت هست ولی هرجا كه می‌گردم سرت نیست به جز دریای غم، ساحل ندارم به جز آوارگی، منزل ندارم بهم گفتی كه بی‌تابیتو كم كن چیشد كه فكر كردی دل ندارم تو رفتی بعد تو حیرونه خواهر یه چشمش اشک، یه چشمش خونه، خواهر میگی روو غصّه، چشمامو ببندم دیگه چشمی نمونده جون خواهر منو شمر و سنان ای وای ای وای شتاب كاروان ای وای ای وای بمیرم واسه انگشتت، حسین‌جان بمیرس ساربان ای وای ای وای اسیر تیغ و تیر و دشنه بودی ولی بازم پی سازش نبودی دوتا رودخونه این‌جا بود داداش دلم می‌سوزه؛ خیلی تشنه بودی دوایی واسه چشمای ترم نیست👇 https://navaapp.com/nava/%D8%AF%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D8%B3%D9%87-%DA%86%D8%B4%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D9%85-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA ................ . 🎙 از پس حجاب بر دلم بتاب شیردختر شیر خدا ای آینه‌ی ابوتراب ای زبان تو، شمشیر خدا ای ملتمس دعات، حسین ای ذکر روو لبات، حسین می‌میری برا حسین می‌میره برات حسین نایبه‌ی ثارالله؛ جانم زینب جانم زینب عقیله‌ی آل الله؛ جانم زینب جانم زینب کعبة الوفا؛ رایة الهدی نیست در جهان، هم‌رتبه‌ی تو ای ملیکه‌ی سلطان سخن مثل حیدره هرخطبه‌ی تو در مسیر نور، شد سفیر نور راه روشن اهل بیتو گفت تازه شد عیان، زیبایی عشق اون‌لحظه‌ای که ما رأیتُ گفت ای سنگ صبور پنج امام ای فاتح سربلند شام به صبر و همّتت درود به استقامتت سلام وجیه‌ی عندالله؛ جانم زینب جانم زینب جان اباعبدالله؛ جانم زینب جانم زینب .👇
. 🎙 از 🗓 در 📍 "علیه‌السلام" 🏷 (س) دوایی واسه چشمای ترم نیست به‌جز غم، سایه‌ای روی سرم نیست منی كه خواهرم، دارم می‌میرم خداروشكر حسین‌جان! مادرم نیست نشونی از گلای پرپرت نیست به غیر از زخم، روی پیكرت نیست داداش! هرجا رو می‌بینم تنت هست ولی هرجا كه می‌گردم سرت نیست به جز دریای غم، ساحل ندارم به جز آوارگی، منزل ندارم بهم گفتی كه بی‌تابیتو كم كن چیشد كه فكر كردی دل ندارم تو رفتی بعد تو حیرونه خواهر یه چشمش اشک، یه چشمش خونه، خواهر میگی روو غصّه، چشمامو ببندم دیگه چشمی نمونده جون خواهر منو شمر و سنان ای وای ای وای شتاب كاروان ای وای ای وای بمیرم واسه انگشتت، حسین‌جان بمیرس ساربان ای وای ای وای اسیر تیغ و تیر و دشنه بودی ولی بازم پی سازش نبودی دوتا رودخونه این‌جا بود داداش دلم می‌سوزه؛ خیلی تشنه بودی 👇
. 📋 نافع بن هلال اسب بی سوار هم حنا بسته به یال (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نافع بن هلال/ اسب بی سوار هم/ حنا بسته به یال نافع بن هلال/ می کشن حسین و / پیش چشم اهل و عیال تشنه ولی شریعه در خروشه چشم همه به گُودیه گلوشه حاضرن آب و رو زمین بریزن یه قطره هم ندن حسین بنوشه ریان بن شبیب/ جد ما رو غریب/ گیر آوردند ریان بن شبیب/ آب و واسه حبیب/ دیر آوردند تو شیب گودال سرازیر شد حسین پیر شد، حسین پیر شد ته گودال زمین‌گیر شد حسین پیر شد، حسین پیر شد بی‌آبرو شه/ پیرهن کهنه‌ت و میخواد/ کجا بپوشه؟! حیا نداره/ که لااقل چیزی رو/ تنت بزاره ........ 📋 بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود همانجا که تَنِ تو نامرتب شد همینجا بود تنت پامال سُم چند مرکب شد همینجا بود اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم صدایت قطع شد بین حَرَم واویلتاه افتاد نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد سرت را می‌بُرید و سمت ما لشکر به راه افتاد سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی به دنبال سرت، غم بی‌قرین خوردم چهل منزل چه طعنه‌ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم سرت را که بغل کردم ببوسم کَعب نِی خوردم الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها شترها بی‌جهاز آمد فراوان گشت مشکلها بگویم دختران رفتند بی‌مَحرم به محملها چه.ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها عزیزم روضه‌ها باز است دل را آب و آتش کرد فقط سربسته می‌گویم سکینه چند جا غش کرد تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیده‌م را نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را جوانی‌هام قربان سر تو که مقدس بود همان بزم شراب شام بهر پیری‌ام بس بود ✍ ...... 📋 تو از بلندیِ نیزه کجا نیوفتادی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو از بلندیِ نیزه کجا نیوفتادی به روی دامنِ زینب چرا نیوفتادی چه داشت صندوق اَخنس در آن مکان کردی چه داشت خانه‌ی خولی که آشیان کردی بیا دعایی بخوان غم شود فراموشم به‌ جای خانه‌ی خولی بیا در آغوشم .......