.
📋 می نویسم در اول سخنم
#وضه
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴محفل روضه ، توسل و قرائت دعای جوشن صغیر به نیت انتصار الهی برای مردم مظلوم #غزه
#طوفان_الاقصی
.....................................................
می نویسم در اول سخنم..
تا ابد کشته مرده ی تو منم
آنقدر یا حسین میگویم
بوی سیب تو میدهد دهنم
من اویسم که کربلا هستم
به هوای تو رفتم از قرنم
جگرم سوخته برای غمت
یک نگین حدید در یمنم
در زمین تو میخرند مرا
زردم اما بروی این چمنم
تو حسینی عزیز پنج تنی
من غلام عزیز پنج تنم
گِل من را زمقتل آوردند
تربت کربلاست این بدنم
شیر مادر حرام من باشد
بی تو گر یک نفس، نفس بزنم
من تورا دیده ام خدا دیدم
دیدمت بیخیال "لا" و "لن"م..
بیشتر با من غریب بجوش
ای حسین من سفارش حسنم
کاش مارا برهنه خاک کنند
شرمسارم حسین از کفنم..
زیر سم ها به فکر من بودی
کشت من را غم کمرشکنم
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
به خدا لحظه لحظهاش روضه است ، هر صحنه یه گریزه ، دیدید مادر رو بیقرار بود ، مثل مجنونا میچرخید. گفت سر سفره بودیم بچههام گرسنه بودن ، نذاشتن نون بخوریم بچههام گرسنه و تشنه کشته شدن.
دیدید دست اون بچه رو ، تصور کن بچهای که قطعهای نون دستش بود ، تصور کن علی اصغر اون لحظه تیر و دست گرفته. می گه عجیبتر از همه اونا ، پدره بچههاشو تو دوتا پلاستیک جمع کرده بود با چه رویی برگرده خونه ، دیدید حیرون میچرخید. آی حسین
این همون روضهای که فرمود کاش می بودید می دیدید «كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني» بهم رحم نکردن! ، قربونت بریم چقدر خجالت کشیدی آقا
میگفت رحم بر پسر کشتهام کنید
گفت جنگ با رومیها که شد ، از هم غنیمتی میگرفتند با مسلمونا ، گفت از یه خونهای بچهای رو غنیمتی بردند مادر بیتابی میکرد ، اینقد زجه میزد به رومیا خبر رسید گفتن بچه رو برگردونید ، مادرش تحمل نداره .
داریم میریم به سمت روضه حضرت علی اصغر آقا جان ، بمیرم واسه غربتت نوهٔ امیرالمومنین میشناختن کی بودی آقا زدن! روایت مقتل «فتح الطفل عینه »
چشاشو باز کرد تیرو که خورد «فنظر الی ابیه»
یه نگاه به بابا کرد و « و تبسم» شروع کرد خندیدن
..............................................
حاج مسعود پیرایش
.👇
.
✍#روضه_امام_حسین
ویژه امام حسین ع و توسل به حضرت رباب(س) و حضرت علی اصغر(ع)
(السلام علیک یا اباعبدالله)
▪︎غزل امام حسین ع
عمری گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم
تو فکر من بودی ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکری کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردی
راه مرا از کربلا نزدیک کردی
گفتی اگر تو بی توپناهی من حسینم
حتی اگر غرق گناهی من حسینم
آواره ام آواره را آواره تر کن
بیچاره ام بیچاره را بی چاره تر کن
آوارگی در این حسینیه می ارزد
بیچارگی در این حسینیه می ارزد
من چای میریزم گناهم را بریزی
یکجا تمام اشتباهم را بریزی
اینجا همان جاییست که مولا می آید
زینب می آید، بیشتر، زهرا می آید
منت ندارم بر سرت، تو لطف کردی
حالاکه هستم نوکرت،تو لطف کردی
▪︎روضه کلامی حضرت علی اصغر ع:
همه داشتن نگاه میکردن...همه سرها رو
بالای نیزه برده بودند....هر سری رو جلوی
یه محملی نگه داشته بودند...
سَر ابی عبدالله،جلوی محمل زینب...
سر علی اکبر جلو محمل سکینه خانم...
سر ابالفضل جلوی چشمان رقیه....
اما نگاه کردن دیدن یه سیبِ سرخی
بالای نیزه ها جلوی چشم یه مادره....
▪︎مرثیه حضرت علی اصغر ع:
چقدر نیزه بلند است، نَیُفتی پسرم
گیر این حرمله ی پست، نیفتی پسرم
هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم
نیزه دار تو بود مَست، نیفتی پسرم
بیشتر جای خودت را سر نِی محکم کن
سفر شام به پیش است، نیفتی پسرم
▪︎روضه کلامی:
هِی زن های کوفه این سرُ به هم نشون
میدادن...هِی میگفتن الهی مادرش
براش بمیره...یه نفر صدا زد..اونی
که داره زیر آفتاب، لطمه میزنه
مادرش ربابه....
▪︎زبانحال رباب س به سبک دشتی:
دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
شکایت، زیر لب از تیر دارم
بیا پایین زِ نیزه شیر دارم
میخواستم بزرگ شوی محشری شوی
تا چند سال بعد، علی اکبری شوی
می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران
شاید عصای پیریِ یک مادری شوی
مثل دو تکه چوب لبت را بهم نزن
اسبابِ خجلتم جلوی دیگری شوی
این مادریِ من که به دردت نمیخورد
تو حاضری علی که تاج سری شوی
▪︎تک بیتی آخر روضه:
میکرد به نِی اشاره میگفت رباب
ای کاش، سرِ نیزه کمی کوچک بود
▪︎تک بیتی آخر مجلس:
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
▪︎دعای آخر مجلس:
باسمک العظیم الاعظم...
الهی بحق حضرت رباب س،۱۰مرتبه یاالله
🤲فرج امام زمان عج برسان.
🤲آقامون از ما راضی و خوشنود بگردان.
🤲رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
🤲مریضای اسلام،شفا بده.
🤲حاجات این جمع،برآورده به خیر بفرما.
▪︎جمله ی صلوات آخر مجلس:
*برای سلامتی وجود مقدس آقا
امام زمان عج صلوات ختم کنید.
#شب_هفتم_محرم
.👇
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1403.04.17 - Shab 02 - H-Ashouraeian - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان:
حجم:
6.31M
🔉 #روضه | چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت؟!
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
✨ #امام_حسین
#روضه_امام_حسین
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت؟!
که زیر سایهی این خیمه کردهایم اقامت
شفیع گریهکنانش ائمهاند یکایک
به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسى که آه ندارد؛ چه سود آه خجالت؟!
کسى که اشک ندارد؛ چه سود اشک ندامت؟!
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید؛
ز دوستی چه نشانی؟! ز شیعهگی چه علامت؟!
کسی که در کفنش تُربت حسین نباشد؛
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت؟!
کسى که در پى کار حسین نیست محال است؛
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بار غمش را به شانهاش نکشیده؛
بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
حاج حسین سیب سرخیrozatolabas272404018.mp3
زمان:
حجم:
4.04M
#روضه_وداع | پای برهنه آمده از خیمه
بانوای:#حاجحسین #سیب_سرخی
امشب حواله شد به دلم روضه ی وداع
وقتی ز خیمه رفتی آن بار آخری
آهسته تر برو همه ی هستی حرم
پای برهنه آمده از خیمه خواهری
پیراهنی که مادرتان دوخته بپوش
عالم فدای آن همه احساس مادری
دستور فاطمه است ببوسد گلوت را
افتاده این وظیفه سنگین به خواهری
بوسه داده گودی زیر گلوت را
بوسه زدی به صورتش از زیر روسری
نگذشت ساعتی که به نیزه شکاف خورد
جای وصال بوسه ی خواهر برادری
تقصیر شمر بود گلوی تو پاره شد
تقصیر خولی است اگر سوخت معجری
با حوصله بریده سرت را به روی خاک
احوال ما شده پس از آن خاک بر سری
حسین جانم ، حسین جانم
.
📜 متن: امشب حواله شد به دلم
🎤حاجحسینسیـبسرخی
🎵 #روضه_امام_حسین[علیهالسلام]
.
.
|⇦•ز عرش پیراهن...
#روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_اول_محرم۱۴۰۳ کربلایی مهدی رعنایی
●━━━━━━───────
"السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله "
شب اول محرمیه گفتم زودتر از همه خودمو برسونم به روضه ی تو شاید فردا شبو ندیدم از کجا معلوم. ابی عبدالله همین که اجازه دادی امسالم نفس بکشم تو هوای روضهی تو نمیدونم ازت چطور تشکر کنم.فقط اگه بتونم برات چهار تا قطره اشک بریزم مادرت زهرا از دستم راضی بشه.. اومد پیش امام صادق گفت: یا ابن رسول الله چطور میشه شما اهل بیت و یاری کنم؟ امام صادق فرمود: هر روز و هر شب مادرم زهرا برا جدم حسین گریه میکنه.هر کی میخواد مادرم زهرا رو کمک کنه برا جدم باید قشنگ گریه کنه. امشب هر کی میخواد زهرا رو کمک کنه به این چشماش التماس کنه آی چشم! اگه برای حسین گریه نکنی نمیخوامت. آی چشم! اگه برای حسینم اشک نریزی کور باشی بهتره.. از سویدای دلت ناله بزن آی غریبا آقا حسین .. امیدوارم هرکی از پردهی دلش حسین گفت یه شبی هم کربلا همدیگه رو ببینیم وسط بین الحرمین ببینمش داره قشنگ حسین حسین میگه.. معلوم نیست ببینیم محرم سال دیگرو ..*
شنیدم از لب باد صبا حسین
نوای ما دم ما شور ما حسین
محرم آمده و گوش جان که بسپاری
شنیده میشود از هر کجا حسین
محرم آمده و قد قامت العذاب بشنو
بخوان به ماذن ها حی علی حسین
*میدونی امشب چه خبره؟ شب اول محرم که میشه امام صادق میفرماید: دو تا روایت داریم دو مدل نقل کردن یه روایت میگه خدا از عرش پیراهن خونی امام حسینو آویزان میکند.یه روایت داریم فاطمه زهرا پیراهن خونی ابی عبدالله رو از عرش آویزان میکنه. امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما با چشم سر نه، با چشم دل اون پیراهنو میبینن و برای جد ما گریه میکنن...*
ز عرش پیراهن خون چکان شد آویزان چکیده در همه عرش خدا حسین
ملک نشانی خون خدا گرفت زخاک
صدا بلند شد از کربلا حسین
*فضیل اومد محضر امام صادق آقا فرمودند: دیشب نبودی کجا بودی ؟گفت آقایه پیش آمدی بود یه کاری داشتم نتونستم برسم محضرتون. فرمودن: فضیل از ما چیزی رو مخفی نکن مگه نمیدونی امام بر همه عوالم احاطه داره. دیشب برای جدم حسین تو خونهات روضه گرفته بودی صدا زد یاابن رسول الله بله.. از یکی دو تا از رفیقام شنیدم هلال ماه محرم اومده گفتم وقت و غنیمت بشماریم تو خونم یه بزم عزا درست کردم. امام صادق فرمودند: فضیل دم در داشتی میومدی بری بیرون کسی رو دیدی یا نه؟ صدا زد.. منظورتون چیه یا ابن رسول الله ؟ فرمود: وقتی میخواستی از حجره بیای بیرون پات به عبای یه نفر گیر کرد.یادش اومد. گفت: بله یا ابن رسول الله یادم اومد. اون من بودم دم در نشسته بودم تو تاریکی شب منو ندیدی. گفت: آقا فدات بشم جای شما بالای مجلسه چرا نیومدی بالای مجلس؟ فرمود: خجالت کشیدم. گفتم آقا چرا خجالت؟ گفت دیدم مادرم زهرا بالای مجلس نشسته.. دیدم جدم رسول الله بابام امیرالمومنین بالای مجلس نشستن گفتم منم اینجا پایین مجلس میشینم. یه جوری مادرم از سوز دل برا جدم حسین گریه میکرد یه جوری از پرده دلش ناله میزد اشک ما را درآورد. برای کدوم لحظه مادرش زهرا گریه میکنه برا اون لحظهای که پیراهن خونی از بدن حسین درآوردن، برا اون لحظهای که بدن آقاتونو لخت کردن سه روز و دو شب این بدن رو خاک گرم کربلا بود.... این دستاتونو بیارید بالا خجالت نکش اگه میخواید مجلس منو گرم کنید دستتو بالا نکن اگه میخوای مجلس پسر حضرت زهرا رو داغش کنی بسم الله اصلاً این دستا که میاری بالا دست نیست اینا علم امام حسینه تو محرم عَلما رو بلند کنید سه مرتبه فریاد بزن..یا حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#روضه_امام_حسین
#کربلایی_مهدی_رعنایی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج.
.
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_مسلم علیه_السلام
#روضه_امام_حسین علیه_السلام
بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن الماءِ مَنَعُوکَ
تمام محشر رو بیبی دو عالم به هم میریزه
به طوریکه اختیار محشر از آن فاطمه میشه
روز اوله،
با مادرش فاطمه یه عهد و پیمان ببند
بگو فاطمه جان
شما لحظه جان دادن نگران ابیعبدلله بودی
به امیرالمومنین سفارش کردی
وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ
یعنی علی جان
حسینم رو فراموش نکن
بگو بیبی جان از همین روز اول سال میگم
أبَد وَالله ، یَا زَهــــرا مَا نَنسِی حُسَیناً
بلا نبینی ان شاءالله
انشالله محشر هم دونه دونه گریهکنا دستشون رو بیارند بالا به مادرش فاطمه اینگونه نشون بدند
بریم سرسفره مسلم بن عقیل
انشاءالله وعده همهمون زاویه مسجد کوفه
اونجایی که هم سرش رو، هم بدنش رو از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند...
تو کوچه ها سرگردون داره میاد تشنگی بهش غلبه کرد
اومد در خانه پیرزنی توقف کرد،
دید این پیرزن مضطربه،
بیرون خونه گویا منتظره
گفت پیرزن آبی داری به من بدی یا نه
این سِقایت تشنه لب تو روایات پیغمبر از افضل اعماله، فرقی هم نمیکنه این تشنه مسلمان باشه یا نه،
بلافاصله طوعه به این فضیلت عمل کرد
تا آب رو داد دست سفیر حسین آنقدر تشنه بود که آب رو وقتی نوشید ،
پیرزن دید گویا سفیر حسین هم منتظره
آی مرد حالا که رفع حاجت شد چرا خونت نمیری؟
شبه خوب نیست اینجا توقف کنی.
من میخوام بگم طوعه اگه خوب نیست یه مرد نامحرم جلو خونت توقف کنه پس تو ایکاش مدینه بودی
هان...
به این میگن مستمع خبره
اونجایی که سیصد مرد نامحرم در خونه فاطمه نه توقف کنند ، هجوم آوردند...
دونه دونهشون سبقت میگرفتند بر کتک زدن فاطمه...
دونه دونه شون همت میکردند یه جوری ضربه بزنند که دیگه کسی مانع ورود اینا به خانه نشه...
دیگه برات نگم چه کردند...
مگه نانجیبا سیر میشدند؟
هم تو ورود خونه مادر رو کتک زدند
هم تو خروج از منزل فاطمه رو کتک زدند
مادرش رو مهمون کن...
روز اوله
روضه رو از اینجا بُریدم
هم اینکه فهمید این سفیر حسینه
سالهاست خدمت ابیعبدلله نرسیده،
اما تا شنید این سفیر الحسین
دیدند طوعه هم داره گریه میکنه
اسمش بیچاره میکنه همه رو،
وای به حال اینکه سربریدهاش رو کسی ببینه
تا صبح این بانو قرار نداشت، خدایا نکنه فرستاده حسین گرسنه بمانه
نکنه فرستاده حسین تشنه بمانه
هی آب و غذا برا مسلم میاره،
حتی بعضیا گفتن امیرالمومنین رو اینجا تو خواب میبینه
نمیتونه غذا بخوره مسلم،
امیرالمومنین به او داره بشارت میده
العجل العجل
بزودی نزد ما میای
خونه رو محاصره کردند
اول خونه رو سنگباران کردند
یَرمُونَه بِالحِجارة
اما بعدش دیدن فایده نداره
دستههای نی رو آتش زدند، خونه رو که به آتش کشیدن تعبیر مقتل اینه
فَخافَ مُسلِم أَن یَحرِقوا علیه البَیتْ
یه لحظه مسلم به خودش اومد،
نکنه یه باردیگه خونه رو بسوزونند؟
بلافاصله از منزل بیرون اومد
اگرچه مسلم مدینه رو ندیده ،
واقعه آتش گرفتن خونه رو ندیده،
اما همینکه شنیده، غیرتش اجازه نداد، مبادا من تو خونه بمونم ،
خونه رو با اهلش بسوزونند
مبادا یه بار دیگه یه بانو بازم بین دود و آتش بمانه،
بلافاصله فاصله گرفت، از خونه اومد بیرون
همینقدر بگم
سنگ اندازها به جای خونه مسلم رو سنگباران کردند
زنان رفتند بالای بام خونه هاشون،
دسته های نی رو آتش زدند ،
از اون بالا به سر و روش میریختند
هرطوری بود این موانع رو برطرف کرد دیدن اینجوری حریفش نمیشند،
یه گودال درست کردند،
پهلوان رو میان گودال زمینگیر کردند
الله اکبر
اولین کسی که براش گودال درست شده اینجا مسلم
دیگه نگم چی شد
هرکی با هرچی دستش بود سفیر اباعبدلله رو کتک میزد
دستگیرش کردند،
آوردنش بالای دارالاماره
دیدند داره گریه میکنه،
گفتن تو پهلوانی چرا گریه میکنی
فرمود
أبکي لِلْحُسَین وآلِ الْحُسَین
گریم برا آقا و مولامه
تا دیدند اشکش جاری شد،
اصلا از اون موقع تا حالا نمیتونند گریه کن حسین رو ببینند سر از بدنش جدا کردند،
این سر مبارک رو با بدن مطهر از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند،دیدن همه دارن تو کوفه به بدن مسلم طناب میبندند، بدنش رو تو کوچه و بازار کشون کشون بردند
آوردند این بدن رو معکوس دار زدند،
یه لحظه تصور کن این بدن رو از پا دار زدند
تو عرب اگه کسی رو اینجوری دار بزنند یعنی صاحب این بدن دیگه احترامی نداره، دسته دسته از مردم میاومدند از نزدیک به این بدن جسارت میکردند
آی حسین...
این نالهات رو امروز رها کن
این حنجرهها امروز باید بیمه بشه برا اباعبدلله
.👇
.
📋 میدونستم بابام از سفر میاد
#روضه_حضرت_رقیه (س)#پنجم_صفر
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدونستم بابام از سفر میاد
بدونه من و زدن با سَر میاد
اونجوری که روزای خوشی گذشت
روزای ناخوشیم به سر میاد
بعد این شبِ سیاه سحر میاد
عمر بیکسی من به سر میاد
دندون جلوییم و دیدی شکست
چیزی نیست بابا دوباره در میاد
دخترت صبرش و نفروخته بابا
از شکایت لباش و دوخته بابا
بوی سوختگی میدم من مگه نه ؟
چیزی نیست موهام یکم سوخته بابا
سوالات من و کی جواب میده
کی جواب به این دل کباب میده
من چه آزاری بهش میرسونم
چرا حرمله من و عذاب میده؟!
حرمله خیلی بده، خیلی بده
حرمله با من سَرِ لج افتاده
انگاری منتظره حرف بزنم
تا جواب من و با لگد بده
اینا میخوان من و دلخونم کنن
تا با مادرم معادلم کنن
بگو من چیکار کنم تموم بشه
بگو من چیکار کنم ولم کنن....
#رضا_شریفی✍️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 داشتی میرفتی از حرم، دم غروب بود
داشتی میرفتی از حرم، دم غروب بود
من و میبردی با خودت، اینجوری خوب بود
بمیرم از عطش لبات، شبیه چوب بود
دیدم خواب که دارم، میارم برات آب
با سیلیِ شمر بود، پریدم من از خواب
چی با زندگیم شد، رقیه یتیم شد
به دندون کشیدن، تو رو مثل گرگا
زورم میرسید کاش، به آدم بزرگا
مگه میره از یاد، چه جوری هُلت داد
برا تموم قافله، دعا میکردم
سَرِ رباب، با حرمله دعوا میکردم
گهوارهی اصغر و کاش، پیدا میکردم
دیدم که سرش رو، گرفته رو دست
روی نیزه با روسریِ، خودم بست
داداشی نیوفتی، یه خواهر نگفتی
با طعنه لگد زد، اینم یادگاری
میگفتند میخواستی، عموت و بیاری
میخندید و میزد، عموتم نیومد
تنورِ خولی دیدنت، تازه شنیدم
سنگا تو رو بوسیدنت، من نبوسیدم
فداسرت کجاست تنت، دیگه بریدم
غرورم شکسته، من حالم خرابه
مگه عمهمون جاش، توو بزم شرابه
تنم زرد و بیحسّ، سنان صدر مجلس
بابایی بمیرم، سرت ضربه دیده
هنوز جای لبهات، رو چوب یزیده
تَوونم رو بُرده، سر نیزه خونده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 صدر نشین مجلس
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه روزی چندتا از این نامردا دور معاویه رو گرفته بودند؛ هرکدوم یه حرفی میزدند، هرکدوم یه پیشنهادی میدادند. همچین که مغیره شروع کرد حرف بزنه یهو امام حسن حرفش و قطع کرد، نذاشت مغیره ادامه بده گفت:« تو دیگه حرف نزن، تو همون کسی هستی که توو کوچهها...
مگه من یادم میره چه جوری مادر ما رو میزدی، حالا اومدی اینجا صدر جلسه میخوای پیشنهاد بدی، حرف بزنی»...
همچین که شروع کرد این سر رو ببوسه، از پیشونی شروع کرد بوسه بزنه؛ تا رسید به چشمای ابی عبدالله، رسید به گونههای باباش، همچین که این لبها رو رو لبهای باباش گذاشت گفت:« بابا جان! دیگه لبی برات نمونده بخوام ببوسم. حالا میفهمم اون نامرد دیروز توو مجلس همینجوری چوبش بالا میبرد رو لبهات میزد»...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج
.
#حضرت_زینب (س)
امشب ببخش ما را به احترام زینب
با بنده کن مدارا به احترام زینب
با آنکه رو سیاهم لبریز از گناهم
اما مَران گدا را به احترام زینب
با دست گیری خود شرمنده کردی عمری
این عبد بی حیا را به احترام زینب
بیمار دوره گردم بر کام من چشاندی
طعم خوش شفا را به احترام زینب
با برگهی شهادت کن عاقبت بخیرم
تکمیل کن عطا را به احترام زینب
آیا شود ببینم هنگام جان سپردن
ارباب با وفا را به احترام زینب
با دیدههای گریان من آمدم بگیرم
امضایِ کربلا را به احترام زینب
از روی تَل صدا زد ای شمر برنگردان
با پا عزیز ما را به احترام زینب
بردار چکمهات را از روی سینهی شاه
به احترام زهرا به احترام زینب
با نعلهای تازه کمتر بهم بریزید
آقای سَر جدا را به احترام زینب
جای کفن بپیچید دور تنم رفیقان
یک تکّه بوریا را به احترام زینب
#قاسم_نعمتی✍️
.....
📋 قربون صدا زدنت
#روضه_امام_حسین (ع)
قربون صدا زدنت
خیلی بیهوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
من سَرِ قرار اومدم
توی نیزهزار اومدم
از تو دل نکندم حسین
با خودم کنار اومدم
تا چشمم کار میکنه
نیزه نیزه نیزه میبینم
گریه چشمام و تار میکنه
نیزه نیزه نیزه میبینم
داره با تو چی کار میکنه
نیزه نیزه نیزه
نیزه میبینم
گریه چشمام و تار میکنه
نیزه نیزه نیزه
نیزه میبینم
کی دلش اومد بزنه
کی اومد لگد بزنه
یه نفر حرفی به این
شمر نابلد بزنه
زندگی همینه حسین
رسم دنیا اینه حسین
کاشکی حال و روز تو رو
مادرت نبینه حسین
من دفن اهل قرا
کشته کشته کشته میبینم
حتی بالای نیزهها
کشته کشته کشته می بینم
#محمد_صادق_باقی_زاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 «وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
#زمینه
قرآن فاطمه شد زیر و رو «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
بارون سنگ ها از همه سو «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
خدا داره میبینه چقدر شلوغه گودال
حسین گیر افتاده، تو وسط این جنجال
کمتر اذیتش کنید، نزدیک سه ساعته توی گوداله
کمتر اذیتش کنید، چشم مادرش خیره سوی گوداله
کمتر اذیتش کنید، این هزار و چندمین زخم شمشیره
کمتر اذیتش کنید این هزار و چندمین صوت تکبیره
«حسین جان، آقا، شهید عطشان آقا»
تیرها دخیل بستند به گلو «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
مقصد نیزه ها شد پهلو «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
خدا داره میبینه، بلند شو از رو سینه
آبش نمیدید باشه، خنجر نکش از کینه
کمتر اذیتش کنید، خواهرش میبینه دست و پا میزنه
کمتر اذیتش کنید، پیمردی داره با عصا میزنه
کمتر اذیتش کنید، جای سالمی نمونده رو تنش
کمتر اذیتش کنید، لااقل به غارت نبرید پیراهنش
«حسین جان، آقا، شهید عطشان آقا»
وای از زندگی بعد از عمو «وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
روی صورت ها جای دست عدو«وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا»
خدا داره می بینه، دعوا سر گشواره ست
طفل یتیمی ای وای، گم شده و آواره ست
کمتر اذیتش کنید، این سه ساله که کتک نداره ای زجر!
کمتر اذیتش کنید این سه ساله فدک نداره ای زجر!
کمتر اذیتش کنید، صورتش شده کبود دیگه نزنید
کمتر اذیتش کنید، این صدای زینبه که میگه نزنید
«حسین جان، آقا، شهید عطشان آقا»
#حسین_حاجی
.
📋 غریباً وحیداً فریدا
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غریباً وحیداً فریدا
میگفت زینب از خیمه دیدا
غریباً وحیداً فریدا
میگفت شمر رو سینهات پریدا
غریباً وحیداً فریدا
میگفت خنجرش سخت بریدا
غریباً وحیداً فریدا
میگفت موت و خیلی کشیدا
والا وقاحت داره
خیمه نرید برادرم رو خیمه غیرت داره
والا وقاحت داره
زنده است هنوز ببینید انگشتش و حرکت داره
غریباً وحیداً فریدا
میگفت خوردی زخم از پلیدا
غریباً وحیداً فریدا
میگفت میزدن ریش سفیدا
غریباً وحیداً فریدا
میگفت خواهرت دیر رسیدا
غریباً وحیداً فریدا
میگفت جای سالم ندیدا
.
صوت 👉
این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج
.
📋 صل اللهُ علیکَ یا عطشان
#روضه_امام_حسین (ع)
کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صل اللهُ علیکَ یا عطشان
مقتل میگه افتادی آقا جان
مقتل میگه از مادر آب خواستی
آقا بردن پیرهنت رو راستی
مقتل میگه پنجه توو موت کردن
بیپیراهن هی زیر و روت کردن
خواهرت به نفسنفس افتاد
خیمه دست شمر و شَبَث افتاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 بدون آب بریدند حنجر او را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدون آب بریدند حنجر او را
کشانده اند به گودال مادر او را
عصا زدند به او پیرمردها بلکه
در آورند نفسهای آخر او را
قرار بود که چیزی نماند از جسمش
به دست نعل سپردند پیکر او را
مگر که قحطی جا بود خولی نامرد
که بستهاید به خورجینتان سر او را
به نی زدند سرشاه را، نمی گذرم
ز نیزه دار که دق داد دختر او را
#ناصر_دودانگه✍️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋حسینم ای بی سر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسینم ای بیسر، حسین عریان پیکر
تو رو تشنه کشتن، بمیرم ای مادر
دوید و دویدم، برید و بریدم
سرت رو روی نیزه دیدم
قَتَلوک بُنَیَّ، ذَبَحوک بُنَیَّ
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر، من از حسین دل
به سمت گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردن، دیر رسیدم من
یه گوشهی گودال، مادرو دیدم من
که رفته بود از حال، دیر رسیدم من
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ای وای پر از زخمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای وای پُر از زخمی، ای وای پُر از خونی
عطشان اگه بودی، عریان نمیمونی
نترس اگه غارت شده پیراهنت
چادرم و میندازم رو بدنت
منم شبیه خیمههات میسوختم
کاشکی خودم برات کفن میدوختم
خدای من؛ خدای من، عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من، ببین چقد تنهان بچههای من
خدای من؛ خدای من، سر بریدن بچهم و روی پای من
خدای من؛ خدای من، به هیچ کسی نمیرسه صدای من
*شاعر: #حمید_رمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج
.
📋 نافع بن هلال اسب بی سوار هم حنا بسته به یال
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نافع بن هلال/ اسب بی سوار هم/ حنا بسته به یال
نافع بن هلال/ می کشن حسین و / پیش چشم اهل و عیال
تشنه ولی شریعه در خروشه
چشم همه به گُودیه گلوشه
حاضرن آب و رو زمین بریزن
یه قطره هم ندن حسین بنوشه
ریان بن شبیب/ جد ما رو غریب/ گیر آوردند
ریان بن شبیب/ آب و واسه حبیب/ دیر آوردند
تو شیب گودال سرازیر شد
حسین پیر شد، حسین پیر شد
ته گودال زمینگیر شد
حسین پیر شد، حسین پیر شد
بیآبرو شه/ پیرهن کهنهت و میخواد/ کجا بپوشه؟!
حیا نداره/ که لااقل چیزی رو/ تنت بزاره
........
📋 بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود
#روضه_حضرت_زینب (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود
همانجا که تَنِ تو نامرتب شد همینجا بود
تنت پامال سُم چند مرکب شد همینجا بود
اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود
همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم
تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم
صدایت قطع شد بین حَرَم واویلتاه افتاد
نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد
سرت را میبُرید و سمت ما لشکر به راه افتاد
سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد
تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی
مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی
به دنبال سرت، غم بیقرین خوردم چهل منزل
چه طعنهها که از شمر لعین خوردم چهل منزل
به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل
تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل
چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم
سرت را که بغل کردم ببوسم کَعب نِی خوردم
الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها
شترها بیجهاز آمد فراوان گشت مشکلها
بگویم دختران رفتند بیمَحرم به محملها
چه.ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها
عزیزم روضهها باز است دل را آب و آتش کرد
فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد
تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را
بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را
نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیدهم را
نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را
جوانیهام قربان سر تو که مقدس بود
همان بزم شراب شام بهر پیریام بس بود
#وحید_عظیم_پور✍
......
📋 تو از بلندیِ نیزه کجا نیوفتادی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو از بلندیِ نیزه کجا نیوفتادی
به روی دامنِ زینب چرا نیوفتادی
چه داشت صندوق اَخنس در آن مکان کردی
چه داشت خانهی خولی که آشیان کردی
بیا دعایی بخوان غم شود فراموشم
به جای خانهی خولی بیا در آغوشم
.......
.
📋 عمه جان پاهام خیلی درد میکنه
#روضه_شام_غریبان_امام_حسین
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_سجاد (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب شام غریبان بیبی یکییکی این بچهها رو جمع کرد؛ بعضی از این بچهها زیر دست و پای اسبا جون داده بودند، بعضی از بچهها هم زیر بوتهها از ترس جون داده بودند، همه بچهها رو یکییکی دور خودش توی خیمهی نیمه سوخته جمع کرد، همه رو آروم کرد دست سرشون میکشید
ـ عمه جان؛ قربونت برم
- عمه جان پاهام خیلی درد میکنه یه دستی به پاهاش میکشید، اون یکی صدا میزد:« عمه جان پهلوم خیلی درد میکنه؛ آرومش میکرد یه دستی به پهلوش میکشید.
- یکی صدا میزد:« عمه جان! صورتم میسوزه، یه دستی به سر بچه میکشید؛ اون یکی دست رو گوشش میذاشت:« عمه جان! گوشم خیلی درد میکنه اون یکی صدا میزد:« عمه جان!..
همه رو یکییکی آروم کرد، خوابوند؛ هرجوری بود وقتی همه خوابیدند همه آروم شدن یه مرتبه بیبی دید از پشت خیمه یه صدای گریه بلنده. صدا زد:« خواهرم! کیه داره گریه میکنه؟! من که همه رو خوابوندم».
یهو صدا زد:« زینبم! فکر کنم خانم ربابه».
اومد نشست کنار این خانم صدا زد:« عزیز دلم چی شده داری گریه میکنی؟! مگه نمیبینی بچهها رو به سختی خوابوندم، با صدای گریهی شما این بچهها بیدار میشن».
صدا زد:« زینب جان! الان وقت شیر بچهمه، همین دم غروب که آب آزاد شد من یه مقدار آب خوردم الان شیر آوردم ولی بچه ندارم که بهش شیر بدم، اومدم سر مزار بچهم نشستم، دارم برای بچهم لالایی میخونم...
همچین که این صورتش رو رو خاک گرم کربلا گذاشت، از زیر چشم به این خیمهها هی نگاه میکنه...
- ای خدا چند ساعت دیگه این زن و بچهم خواهرام چی کار کنند؟؟
هرکی با هرچی دستشه داره میزنه...
مادرشم همین طور شد؛ در وسط کوچه تو را...
وقتی دامن اون بچه آتیش گرفته بود دید اون نامرد داره دنبالش میکنه. همچین که این بچه رو گرفت؛ بچه عین بید داره میلرزه، گفت چرا میترسی؟!
ـ گفت:« آقا من دیگه نه النگو دارم نه گوشواره همه رو بردند.
- گفت:« میخوام دامنت و خاموش کنم».
تا فهمید مرام داره میخواد دامنش و خاموش کنه صدا زد:« آقا جان! ببینم آب داری»؟!
ـ گفت: مگه نمیدونی آب آزاد شده؟!
فرمود:« اگه میشه یه ظرف آب به من بدین».
فکر کرد تشنهشه یه ظرف آبی بهش داد، اما دید این ظرف آب رو دستش گرفته هی داره دور و برش و نگاه میکنه.
ـ دنبال چی میگردی؟!
ـ ببینم آدرس گودال و داری یا نه؟!
ـ گودال میخوای بری چه کنی؟!
ـ آخه من اون لحظهی آخر من و بچهها از دم خیمه نگاه میکردیم، میدیدم بابام این دوتا لبهاش مثل دوتا چوب خشک هی بهم میخوره. هی داره میگه:« جگرم»...
همهی این زن و بچه رو با طناب بهمدیگه بستند، جلوی این قافله امام سجاده عقب قافله هم عمهی ساداته. این بچهها رو هم این وسط بهمدیگه بستند امام سجاد میگه که من یکم تند حرکت میکردم این بچهها زمین میخوردند، اگه آروم میرفتم من و با تازیانه میزدند میگفتند:« سریعتر حرکت کن».
ولی یه جایی همچین که رسیدیم دیدم هرچی این طناب و میکشم کسی حرکت نمیکنه همچین من و میزنند که حرکت کن؛ هرچی این طناب و میکشم دیدم این قافله حرکت نمیکنه. همچین که برگشتم دیدم عمهی ما ایستاده:« ما رو کجا دارید میبرید؟! این مجلسی دارید میبرید این مجلس مال مرداست؛ مجلس حرامیاست، من پام و توو این مجلس نمیذارم».
انقدر با تازیانه عمهی ما رو زدند...
همچین که عمهی سادات این بچهها رو شمرد، دید یکی از این بچهها کمه، انقدر توو این صحرا دنبال بچه گشتند پیدا نکردن؛ یه مرتبه اُمّ کلثوم صدا زد:« زینبم! خواهرم فکر کنم میدونم این بچه کجا رفته». بیا بریم دنبالش من میدونم این بچه کجاست.
همچین که اومدن توو گودال دیدن این بچه خودش و انداخته رو این بدن هی داره صدا میزنه:« یا ابتاه»...
بچه رو بچه رو یه جوری از این بدن جدا کردند.
ـ عزیز دلم چه جوری توو این تاریکیا گودال و پیدا کردی؟! چه جوری توو این تاریکیا خودت و اینجا رسوندی؟!
صدا زد:« عمه جان! همین جور که این صحرا رو میگشتم، صدا میزدم:« یا ابتاه»؛ دیدم از یه جایی انگار از حلقوم بریده یه صدایی بلنده:« إلَیَّ»...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
|⇦•سر پیراهن تو...
#روضه_امام_حسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
"السلام علیک یا مظلوم..صلی الل علیک سیدنا الغریب..صلی الله علیک سیدنا العطشان..صلی الله علیک سیدنا العریان
حسین....."
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
توسل بر توکل کن توکل بر توسل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی
تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
گره هاییست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی
پشیمان می شود آنکه برای تو نمی میرد
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
*از این جا به بعد دیگه عمه جانم میگه حسین..*
خبرداری که رفتی تو به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی
*از اینجا به بعد رویواش میگممادر نفهمه..رباب نفهمه..*
سر پیراهن تو گریه ی ما را درآوردند
میان اینهمه کشته چرا تنها تو عریانی؟
#علی_اکبر_لطیفیان✍
*ادب حکم میکنه که امشب مادرمون مهمونه حرمشه از زبون مادر بگیم..*
"حسین جان! أبكي علي رأسك المقطوع،أم علي بدنك المطروح"
از خودم بی حسین سیرم من
ته گودال سر به زیرم من
حق بده گوشه ای بمیرم من
خنجرش را نشد بگیرم من
تو که دست بریدنت تند است
خنجرت پس چرا کمی کند است
بمیره مادر چقدر پیرت کردند
بمیره مادر که زمین گیرت کردند
گرسنه بودی ته گودال افتادی
با نیزه و سنگ و سنان سیرت کردند
«حسین......»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_با_امام_زمان عجل_الله_تعالی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#سید_مهدی_حسینی
#روضه_شب_جمعه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇