.
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#کربلایی_سید_احمد_امیری
کوفه لبریز بلا گشته
میا کوفه حسین
قسمتم سنگ جفا گشته
میا کوفه حسین
شب اول مُحرم ، بریم در خانه ی غریب کوفه ،آقامون مسلم بن عقیل ، ببین چطوری با اربابش حسین داره درد دل میکنه :
کوفه ای که پدرت
حاکم آن بود قدیم
عاری از شرم و حیا گشته
میا کوفه حسین
غریب و تنها ، توی کوچه های شهر کوفه ، داره با اربابش ابی عبدالله ، درد دل میکنه... حسین جان ...آقا ، « نگران گلوی طفل توام چون اینجا » آقای من ...
نگران گلویِ طفل توام
چون اینجا
مملواز حرمله ها گشته
میاکوفه حسین
تنها و غریب توو کوچه های شهر کوفه ، اومد کنار یک خونه ای ایستاد ، تکیه داد به دیوار غریبی ، یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا ، مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره... اول آقا مسلم بن عقیل صدا زد ، خانوم ، میشه برام آبی بیاری ؟ ( قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم ) این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد ، وقتی آقا آب رو نوشید ، دوباره این پیر زن نگاه کرد ، صدا زد آقا مگه نمیگن این روزها شهر کوفه امنیت نداره ، برای چی هنوز ایستادید ؟ یه دفعه آقا مسلم بن عقیل صدازد : کجا برم ؟ من که توو این شهر خونه ای ندارم ، من توو این شهر غریبم ... این پیر زن به سیمای نورانی آقا مسلم بن عقیل نگاهی کرد ، عرضه داشت ، آقا جان ، مگه شما کی هستید ؟ حضرت فرمودندمن مسلم بن عقیلم ، سفیر ابی عبد الله ... تا پیر زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه... صدا زد... آقا... جانم به فدای شما... این خانه ، خانه ی شماست ، منم کنیز شمام ، ای کاش مردم کوفه ، به اندازه این پیر زن معرفت میداشتند ، هر طوری بود ، نانجیبها خبردار شدند ، نزدیکی های صبح ، خونه ی پیرزن رو محاصره کردند ، تا مسلم ابن عقیل از خانه بیرون اومد ، جنگ نمایانی کرد ، خیلی از این نانجیبها رو به درک واصل کرد ، اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند ، خدا لعنتشون کنه ، آقارو بردن بالای دار الإماره ، حالا میخواهی گریه کنی بسم الله ، مردم کوفه دارن نگاه میکنند ، هر کسی یه حرفی میزنه ، یکی میگه حتما آقا رو آزاد میکنند ، یکی میگه نه ، دیگه آقا رو به شهادت میرسونند ، همه دارن نگاه میکنند ، یه دفعه دیدن سر از تنِ آقا جدا کردند ، ای وای ، ای وای ، غریبانه ، بدن بی جان مسلم را از بالای دارالإماره به زمین انداختند ...
یاصاحب الزمان (عج) ، میخوام بگم اینجا ، سر از تنِ آقا مسلم بن عقیل جدا کردن ، بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند ، اما ، دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن ، دیگه دختر بچه اش نبود ببینه ، بمیرم برات حسین ، جلو چشمان زینب ،جلو چشمان بچه های حسین ، صدا زدند ، اسبهاتون رو نعل تازه بزنید ، آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا ، اسب دواندند ، تمام استخوان ها شکست ، هر کجا نشستی صدا بزن : « یاحسین ... »
دشمنت کُشت ولی
نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود
نور خداست ...
#شاعر_فواد_کرمانی
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ، سوره: شعراء آیه : 227)
.👇
1. کوفه لبریز بلا.mp3
زمان:
حجم:
9.31M
#روضه #شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#کربلایی_سید_احمد_امیری
کوفه لبریز بلا گشته
میا کوفه حسین ...
2. نیمه شب آمد.mp3
زمان:
حجم:
7.97M
#نوحه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#حاج_امیر_عباسی
نیمه ی شب آمد و
جز من کسی بیدار نیست
میکِشم آه از نهاد و
غیر از اینم کار نیست
سویِ ظلم آبادِ کوفه
رو مکن دیگر یا حسین
کوفیان را با تو
ای امید زینب ،کار نیست
یک گل کنار علقمه فتاده
دستش شده از تن جدا
« ابالفضل »
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
تشنه ی عشق حسین
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا ..
#روضه_حضرت_مسلم
#علیه_السلام
از بالای دارالاماره صدا زد : « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه » ، هر سلامی یه جوابی داره ، کجا جواب شنید از اربابش ابی عبدالله ؟ لحظات آخر دیگه تنها شده ، دیگه کسی رو نداره ، علی اکبر ارباً اربا شده ، عباس کنار علقمه افتاده ، ابی عبدالله تنها شده ، تکیه به نیزه ی غریبی داد ، صدا زد : کجایی مسلم ؟ کجایی حبیب ؟ کجایی هانی ؟ بیائید ببینید آقاتون غریب شده ... اما میدونید چی شد ؟ لحظاتی بعد زینب دید نیزه دار ، داره با نیزه میزنه ، شمشیر دار داره با شمشیر میزنه ...
سری به نیزه بلند است
در برابر زينب
خدا كند كه نباشد
سرِ برادر زينب
#دو_دمه
کوفه میا حسین جان
کوفه وفا ندارد
کوفیِ بی مُروَّت
شرم و حیا ندارد
(حسین ، حسین .. ) تکرار
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
.
|⇦•باید از سر بشنوی ...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حصرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین..
بشنو از نِی ناله هایی سوخته
ماجرای نینوایی سوخته
بشنو از نی رسمِ خاکستر شدن
همسفر با یک گلِ پرپر شدن
باید از نو بنگری در کارِ نِی
باید از سَر بشنوی اسرارِ نِی
آه، یارب نِی کجا و سر کجا؟
ای خدا حنجر کجا خنجر کجا؟
بر سر نِی زلف او دل می برد
تا خدا منزل به منزل می برد
تا قیامت دلربایی می کند
سالکان را رهنمایی می کند
برلبش آیاتِ قرآن کریم
هر خَم مویش صِراطُ المُستَقیم
شست و شو کن دیده و دل را به اشک
نیست ره در این حرم الّا به اشک
*شب اولِ محرم بیا به چشات التماس کن؛بگو یه عمری من به حرف شما گوش کردم،هر صحنه حرامی رو دیدم..امشب شما بیاید به حرف من گوش کنید.ای خدا به خون قلب اباعبدالله:الهی العفو....*
گوش کن این بانگ هَلْ مِنْ ناصِر است
بار بربندد هر آن کس حاضر است
من که می دانم می آید پیکِ تو
می دمد از هر رگم لبیکِ تو
من که می دانم مرا هم می خری
می بری تا کربلایت، می بری...
یک نگاهِ تو شهیدم می کند
گر شَقی باشم سعیدم می کند
*سفیر امام حسین آمد کوفه راوی نوشته از مسجد کوفه بیرون آمد یه نگاه به پشت سرش کرد،دیدکسی نیست..."فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِي أَزِقَّةِ الْكُوفَةِ" همین جور سرگردان تو این کوچه ها می چرخید."لایَدری أیْنَ یَتَوجَّه..."نمی دونست باید کجا بره...
مسلم باب امام حسینه.یکی از ویژگی های مسلم اینه که گریه کنِ امام حسینه...
در اوج سختی،در اوج خطر گریه کنِ امام حسینه یکی بهش گفت:مسلم گریه نکن گفت:ملعون! "واللهِ ما بِنَفْسی بَکَیتُ"من برای خودم گریه نمی کنم. "وَ لَا لَهَا مِنَ القَتْلِ أرْثِي" من برای خودم مرثیه نمیخونم..."وَ لَکِن أبکِی لِلحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ"من دارم برای حسین گریه می کنم. "وَ لَکِن أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ"من دارم برای خانواده و دخترها و زن ها و اهل حرمی که دارند میان سمت کوفه گریه می کنم.
مسلم ابن عقیل از بالای دارُالاماره بر روی زمین افتاد. اندکی گذشت...راوی میگه:نگاه می کردم به حسین بن علی؛وقایع رو می نوشت این جمله رو برکاغذ جاری کرد" وَبقِیَ الحُسَینُ فَردًا وَحیِدًا"میگه دیدم حسین تنهایِ تنها شد میدونی چی کار کرد؟"فنَظَرَ یمیناً و شِمالا" یه نگاهی به راست وچپ کرد "فَلَمْ یرَی مِنْ أصحابِه اَحَداً»دیگه کسی رو ندید.اینجا شروع کرد صدا زدن...
"یا مسلمَ بنَ عقیل...یا هانی بنَ عُروه...یا حبیب بنَ مَظاهر..."دونه دونه همه رو صدا کرد بعد فرمود:"فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرام"از این خواب ابدی بلند شید.، "وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ"مگه نمی بینید دارند به خیمه های من نگاه می کنند؟صدای غریبی اینجا بلند کرد"هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنیِ هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّنی"راوی میگه هر چی دور و برم رو نگاه کردم صدایی از لشگر عمرسعد بلند نشد...کسی نگفت من یاریت می کنم...یه وقت شنیدم یه صدا از پشتِ سرش شنیده شد..."فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ وَ الْبُکاء"زن ها شروع کردند داد زدن دخترا شروع کردند گریه کردن...
』
ــــــــــــــــــ.
#روضه_حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
#حاج_میثم_مطیعی
#مسلمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
دکتر محمد فراهانی4_5958402138261426850.mp3
زمان:
حجم:
31.19M
📻 #آموزش_مداحی نکته ۲۷ بهمن ۱۴۰۲
🎤 #دکتر_محمد_فراهانی
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۲۷
نگارش #روضه_حضرت_مسلم
نحوه پیاده کردن یک نغمه بر روی شعری جدید
#وزن_مفاعیلن_مفاعیلن_فعولن
چهارچوب مجالس مولودی خوانی
#وزن_مستقعلن_مستقعلن_فعلن
.
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_سعید_حدادیان 🎤
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی ✍
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#روضه_حضرت_مسلم(ع)
#موضوع : پرورش روضه❗️
#متن_روضه 👇
درماتم تو آل پیمبر گریستند
چشم بتول و احمد و حیدر گریستند
عباس و عون قاسم و اکبر گریستند
در موج خون دو بسمل بی سر گریتند
آخه دوتا پسراشم کشتن. اون یکی می گفت داداشم امانته اول منو بکش. مادرم اونو به من سپرده. این یکی می گفت من طاقت داغ برادر ندارم. اول منو بکش...
در هر دری به یاد تو فریاد و آه بود
حتی حسین یاد تو در قتلگاه بود
بردختر تو چون خبر قتل تو رسید
اشک از دو دیده ریخت و آه از جگر کشید
آن داغ دیده قصه ی قتل تو را شنید
دیگر سر بریده میان طبق ندید
هرچند ریخت خون دل از دیده ی ترش
زینب گرفت در بر خود همچو مادرش
شاعر #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
گفت ای دسته گل زیبایم
من از امروز تورا بابایم
دختر کوچک من خواهر توست
خواهر غم زده ام مادر توست
روز عاشورا هروقت سکینه میخواست بیاد برا وداع هی چشمش به این دختر می خورد خجالت می کشید. تا اینکه حسین رفت سوار مرکب شد دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...
جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی. بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین. من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن. بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...
#نکات 🔽
💠پرورش روضه❗️:
اگر عین مطالب مندرج در کتابها را بخواهیم برای مستمع بگوییم مثل این است که آشپزی، مواد خام و ناپخته ی غذایی را جلوی میهمان بگذارد.
💥مداح بایستی محتوای اولیه ای را که از منابع استخراج می کند، پرورش دهد بعد به مستمع ارائه نماید. در روضه این فایل این موضوع بخوبی دیده می شود.
در روضه قبل از بیان ماوقع روضه وداع، به «خجالت کشیدن حضرت سکینه(س) از دختر حضرت مسلم(ع)» اشاره می شود.
حرکت نکردن ذوالجناح اینگونه بیان می شود: «دیدند هی میخواد راه بیفته اسب سر بلند نمیکنه یه نگاه کرد دید دختر به پای اسب افتاده...»
سخن حضرت سکینه اینگونه تعبیر می شود که: «جلو دختر شهید روم نشد نوازشم کنی» «بابا جان دیگه دختر مسلم نیست بیا پایین»
ماجراهای بعد از شهادت سیدالشهداء(ع) از زبان حضرت سکینه(س) اینگونه بیان می شود: «من که میدونم بعد تو میخوان منو بزنن» «بابا یه جوری دختر مسلمُ نوازش کردی تا حالا منُ اونجور نوازش نکردی...»
💥اگر دقت کنید فاصله بین آنچه در متن کتابها آمده با آنچه که در بیان آقای حدادیان پرورش پیدا کرده بسیار زیاد است.
بیان در قالبی که محتوا را برای مخاطب مجسم می کند، استفاده از عباراتی که بیشترین تأثیر را در آن مفهوم دارد، توجه به حساسیتهای مخاطب و مواردی از این قبیل، دست به دست هم می دهد و مضمون خام را پرورش یافته به مستمع ارائه می نماید.
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
.👇
.
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم علیه_السلام
🔸ای خدا شب شده و من چه کنم
شب اول محرم...
بریم در خانه نائب الحسين...
آقا و مولامون مسلم بن عقیل...
🔸ای خدا شب شده و من چه کنم
🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم
نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه...
تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری...
بی کس و تنها باشید...
احساس غربت کنید...
خیلی سخته...
اما...
میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید...
قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل...
غریب و تنها توی شهر کوفه...
هی صدا میزد...
🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم
🔸اهل کوفه همه پیمان شکنند
🔸خود نمک خوار و نمکدان شکنند
18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند
خوشحال شد
نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند...
آقا زودتر بیا...
اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره...
دید تنهای تنها مانده...
از همون بالای بام صدا زد...
السلام علیک یا ابا عبدالله...
آقای من...مولا... کوفه نیا...
(شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...)
🔸حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد
🔸کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد
هی میگفت یه نفر نامه بنویسه...
بگه آقا کوفه نیا...
🔸میون شهر کینه غصه زده شکوفه
🔸خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه
ای وای... ای وای
🔸ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب
🔸شور میزنه دل من برای قلب زینب
آقا... اگه میخواهی بیای...
دیگه خانم زینب رو با خودت نیار...
🔸دارم نصیحتی من برات با قلب محزون
🔸سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون
آقا اینجا حرمله ها...
منتظر علی اصغرت نشستند...
بیت آخرم باشه...
منو ببخشید یاصاحب الزمان...
🔸قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره
🔸ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره
حسین جان...
اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند
جان زهرا مادرت...
اگه میای...
رقیه رو با خودت نیار...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
👇
حاج سید رضا نریمانی4_5784921880825698586.mp3
زمان:
حجم:
36.55M
#روضه_حضرت_مسلم
می خوام اشکم نریزه این دم آخر، نمیتونم
خودم نامه نوشتم که بیا، حالا پشیمونم
نترسیدم؛ من از شرمندگی چشمامو می بندم
میدونم که صدامو میشنوی از دور شرمندم
حجت الاسلام میرزامحمدیArafeh_Mirzamohamadi_1404_c.mp3
زمان:
حجم:
5.28M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا مسلم بن عقیل
🔊 با قطره قطره خون هوادار تو هستم
تا آخرین لحظه گرفتار تو هستم
◾️ #روضه_حضرت_مسلم بن عقیل علیه السلام
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
.
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_مسلم علیه_السلام
#روضه_امام_حسین علیه_السلام
بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن الماءِ مَنَعُوکَ
تمام محشر رو بیبی دو عالم به هم میریزه
به طوریکه اختیار محشر از آن فاطمه میشه
روز اوله،
با مادرش فاطمه یه عهد و پیمان ببند
بگو فاطمه جان
شما لحظه جان دادن نگران ابیعبدلله بودی
به امیرالمومنین سفارش کردی
وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ
یعنی علی جان
حسینم رو فراموش نکن
بگو بیبی جان از همین روز اول سال میگم
أبَد وَالله ، یَا زَهــــرا مَا نَنسِی حُسَیناً
بلا نبینی ان شاءالله
انشالله محشر هم دونه دونه گریهکنا دستشون رو بیارند بالا به مادرش فاطمه اینگونه نشون بدند
بریم سرسفره مسلم بن عقیل
انشاءالله وعده همهمون زاویه مسجد کوفه
اونجایی که هم سرش رو، هم بدنش رو از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند...
تو کوچه ها سرگردون داره میاد تشنگی بهش غلبه کرد
اومد در خانه پیرزنی توقف کرد،
دید این پیرزن مضطربه،
بیرون خونه گویا منتظره
گفت پیرزن آبی داری به من بدی یا نه
این سِقایت تشنه لب تو روایات پیغمبر از افضل اعماله، فرقی هم نمیکنه این تشنه مسلمان باشه یا نه،
بلافاصله طوعه به این فضیلت عمل کرد
تا آب رو داد دست سفیر حسین آنقدر تشنه بود که آب رو وقتی نوشید ،
پیرزن دید گویا سفیر حسین هم منتظره
آی مرد حالا که رفع حاجت شد چرا خونت نمیری؟
شبه خوب نیست اینجا توقف کنی.
من میخوام بگم طوعه اگه خوب نیست یه مرد نامحرم جلو خونت توقف کنه پس تو ایکاش مدینه بودی
هان...
به این میگن مستمع خبره
اونجایی که سیصد مرد نامحرم در خونه فاطمه نه توقف کنند ، هجوم آوردند...
دونه دونهشون سبقت میگرفتند بر کتک زدن فاطمه...
دونه دونه شون همت میکردند یه جوری ضربه بزنند که دیگه کسی مانع ورود اینا به خانه نشه...
دیگه برات نگم چه کردند...
مگه نانجیبا سیر میشدند؟
هم تو ورود خونه مادر رو کتک زدند
هم تو خروج از منزل فاطمه رو کتک زدند
مادرش رو مهمون کن...
روز اوله
روضه رو از اینجا بُریدم
هم اینکه فهمید این سفیر حسینه
سالهاست خدمت ابیعبدلله نرسیده،
اما تا شنید این سفیر الحسین
دیدند طوعه هم داره گریه میکنه
اسمش بیچاره میکنه همه رو،
وای به حال اینکه سربریدهاش رو کسی ببینه
تا صبح این بانو قرار نداشت، خدایا نکنه فرستاده حسین گرسنه بمانه
نکنه فرستاده حسین تشنه بمانه
هی آب و غذا برا مسلم میاره،
حتی بعضیا گفتن امیرالمومنین رو اینجا تو خواب میبینه
نمیتونه غذا بخوره مسلم،
امیرالمومنین به او داره بشارت میده
العجل العجل
بزودی نزد ما میای
خونه رو محاصره کردند
اول خونه رو سنگباران کردند
یَرمُونَه بِالحِجارة
اما بعدش دیدن فایده نداره
دستههای نی رو آتش زدند، خونه رو که به آتش کشیدن تعبیر مقتل اینه
فَخافَ مُسلِم أَن یَحرِقوا علیه البَیتْ
یه لحظه مسلم به خودش اومد،
نکنه یه باردیگه خونه رو بسوزونند؟
بلافاصله از منزل بیرون اومد
اگرچه مسلم مدینه رو ندیده ،
واقعه آتش گرفتن خونه رو ندیده،
اما همینکه شنیده، غیرتش اجازه نداد، مبادا من تو خونه بمونم ،
خونه رو با اهلش بسوزونند
مبادا یه بار دیگه یه بانو بازم بین دود و آتش بمانه،
بلافاصله فاصله گرفت، از خونه اومد بیرون
همینقدر بگم
سنگ اندازها به جای خونه مسلم رو سنگباران کردند
زنان رفتند بالای بام خونه هاشون،
دسته های نی رو آتش زدند ،
از اون بالا به سر و روش میریختند
هرطوری بود این موانع رو برطرف کرد دیدن اینجوری حریفش نمیشند،
یه گودال درست کردند،
پهلوان رو میان گودال زمینگیر کردند
الله اکبر
اولین کسی که براش گودال درست شده اینجا مسلم
دیگه نگم چی شد
هرکی با هرچی دستش بود سفیر اباعبدلله رو کتک میزد
دستگیرش کردند،
آوردنش بالای دارالاماره
دیدند داره گریه میکنه،
گفتن تو پهلوانی چرا گریه میکنی
فرمود
أبکي لِلْحُسَین وآلِ الْحُسَین
گریم برا آقا و مولامه
تا دیدند اشکش جاری شد،
اصلا از اون موقع تا حالا نمیتونند گریه کن حسین رو ببینند سر از بدنش جدا کردند،
این سر مبارک رو با بدن مطهر از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند،دیدن همه دارن تو کوفه به بدن مسلم طناب میبندند، بدنش رو تو کوچه و بازار کشون کشون بردند
آوردند این بدن رو معکوس دار زدند،
یه لحظه تصور کن این بدن رو از پا دار زدند
تو عرب اگه کسی رو اینجوری دار بزنند یعنی صاحب این بدن دیگه احترامی نداره، دسته دسته از مردم میاومدند از نزدیک به این بدن جسارت میکردند
آی حسین...
این نالهات رو امروز رها کن
این حنجرهها امروز باید بیمه بشه برا اباعبدلله
.👇