eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
2. آقا بیا.mp3
4.28M
( عجل الله تعالی فرجه ) اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ... آقا بیا که روضه یِ موسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است (آجرکَ الله ،یا بنَ الحسن ) جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه دل ها به یاد غصۀ او پُر ز آذر است ... روضه_امام_کاظم ، ( دلها رو روانه کنیم کنار حرم با صفاش ) مرثیه خوانِ حضرت کاظم خودِ خداست بانی روضه ، حضرت زهرای اطهر است ( امشب آسمان و زمین ، عزادار آقا موسی بن جعفر هست ، امشب همه عالم عزادارند ، بانی تمام روضه ها ، مادرش زهراست ) زندان نگو ، که گرمِ مناجات با خداست غار حرایِ حضرت موسی بن جعفر است ( قربون غریبیت برم آقا ) از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است باشد همیشه وِرد زبانم به هر نفس لعنت به آن یهودیِ بی دین که کافر است ای من فدای شال عزای شما شوم ( آقا جان ، یا بن الحسن ، قربون شال عزات برم آقا... ) ای من فدایِ شال عزای شما شوم آقا بیا که روضه یِ موسی بن جعفر است ( هر کجا نشستی ، حالا امام زمانت رو دعوت کن : یا صاحب الزمان... ) به همت جواد افشانی
. ( علیه السلام ) کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین شب اول مُحرم ، بریم در خانه ی غریب کوفه ،آقامون مسلم بن عقیل ، ببین چطوری با اربابش حسین داره درد دل میکنه : کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم عاری از شرم و حیا گشته میا کوفه حسین غریب و تنها ، توی کوچه های شهر کوفه ، داره با اربابش ابی عبدالله ، درد دل میکنه... حسین جان ...آقا ، « نگران گلوی طفل توام چون اینجا » آقای من ... نگران گلویِ طفل توام چون اینجا مملواز حرمله ها گشته میاکوفه حسین تنها و غریب توو کوچه های شهر کوفه ، اومد کنار یک خونه ای ایستاد ، تکیه داد به دیوار غریبی ، یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا ، مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره... اول آقا مسلم بن عقیل صدا زد ، خانوم ، میشه برام آبی بیاری ؟ ( قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم ) این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد ، وقتی آقا آب رو نوشید ، دوباره این پیر زن نگاه کرد ، صدا زد آقا مگه نمیگن این روزها شهر کوفه امنیت نداره ، برای چی هنوز ایستادید ؟ یه دفعه آقا مسلم بن عقیل صدازد : کجا برم ؟ من که توو این شهر خونه ای ندارم ، من توو این شهر غریبم ... این پیر زن به سیمای نورانی آقا مسلم بن عقیل نگاهی کرد ، عرضه داشت ، آقا جان ، مگه شما کی هستید ؟ حضرت فرمودندمن مسلم بن عقیلم ، سفیر ابی عبد الله ... تا پیر زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه... صدا زد... آقا... جانم به فدای شما... این خانه ، خانه ی شماست ، منم کنیز شمام ، ای کاش مردم کوفه ، به اندازه این پیر زن معرفت میداشتند ، هر طوری بود ، نانجیبها خبردار شدند ، نزدیکی های صبح ، خونه ی پیرزن رو محاصره کردند ، تا مسلم ابن عقیل از خانه بیرون اومد ، جنگ نمایانی کرد ، خیلی از این نانجیبها رو به درک واصل کرد ، اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند ، خدا لعنتشون کنه ، آقارو بردن بالای دار الإماره ، حالا میخواهی گریه کنی بسم الله ، مردم کوفه دارن نگاه میکنند ، هر کسی یه حرفی میزنه ، یکی میگه حتما آقا رو آزاد میکنند ، یکی میگه نه ، دیگه آقا رو به شهادت میرسونند ، همه دارن نگاه میکنند ، یه دفعه دیدن سر از تنِ آقا جدا کردند ، ای وای ، ای وای ، غریبانه ، بدن بی جان مسلم را از بالای دارالإماره به زمین انداختند ... یاصاحب الزمان (عج) ، میخوام بگم اینجا ، سر از تنِ آقا مسلم بن عقیل جدا کردن ، بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند ، اما ، دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن ، دیگه دختر بچه اش نبود ببینه ، بمیرم برات حسین ، جلو چشمان زینب ،جلو چشمان بچه های حسین ، صدا زدند ، اسبهاتون رو نعل تازه بزنید ، آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا ، اسب دواندند ، تمام استخوان ها شکست ، هر کجا نشستی صدا بزن : « یاحسین ... » دشمنت کُشت ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست ... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ، سوره: شعراء آیه : 227) .👇