هدایت شده از مسجد جامع غدیر خم
- مسابقه تجلی امامت در پرتو غدیر«زیارت غدیریه« در کلام امام هادی علیه السلام.pdf
236.2K
👆👆👆👆👆👆
#مسابقه #مسابقه
فایل کتاب و سوالات مسابقه
🔹"تجلی امامت در پرتو غدیر "🔹
جهت آشنایی با نحوه ورود به مسابقه و زمان ارسال پاسخنامه , لطفا توضیحات درون فایل را بادقت مطالعه کنید.
جهت ورود به مسابقه از طریق لینک داده شده اقدام نمایید.
مسجد جامع غدیرخم
@masjed_ghadirkhom
هدایت شده از مسجد جامع غدیر خم
http://mosabeghe.masjedeghadir.ir/index.php?MatchID=23
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
📢📢📢لینک مستقیم ورودبه بخش
مسابقه سراسری
#تجلی_امامت_در_پرتو_غدیر
✅دقت فرمایید پس از خواندن کتاب و انتخاب جواب های پرسشنامه،وارد سامانه شده و اطلاعات خود را دقیق وارد نمایید و پس از انتخاب گزینه ها در سامانه گزینه ارسال جواب در انتها را بزنید،پس از زدن این گزینه امکان تغییر جواب ها و شرکت کردن مجدد وجود ندارد
🌹مسجد جامع غدیر خم
@masjed_ghadirkhom
هدایت شده از گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
﷽
حاج حسین یڪتامیگفت:
درعالم رویابه شهیدگفتم
چرابرای ما دعانمیڪنیدڪهت
شهید بشیم؟!
میگفت مادعامیڪنیم
براتون شهادت مینویسن
ولی گناه میڪنیدپاڪ میشه.
#شـهادت_روزیتـون
#التـماس_دعـاے_شـهـادت
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
هدایت شده از ستاد نماز جمعه پیربکران
هدایت شده از ستاد نماز جمعه پیربکران
هدایت شده از کانون مداحان
🌹 نامه حضرت آقا به حضرت امام خمینی(ره) جهت درخواست برای ترفیع درجهی خلبان شهید عباس #بابایی و موافقت امام راحل
🗓 بهمناسبت شهادت #شهید_عباس_بابایی ۱۵مرداد ۶۶
هدایت شده از ستاد نماز جمعه پیربکران
هدایت شده از کانون مداحان
✅ بیش از هزار سال قبل
حاکمان آل بویه با حمایت و حضور #شیخ_مفید دسته جات شادی و جشن غدیر را راه اندازی کردند .
و پس از آن دسته های عزاداری عاشورا از این دسته های شادی الگو برداری شد .
✅ برای احیاء این سنت حسنه و بروز و ظهور جشن ولایت و غدیر همه با هم دسته های شادی روز غدیر را برپا کنیم .
❇️ عتبه علویه مقدسه (آستان مقدس امیر المومنین علی علیه السلام) به مساجد و هیات هایی که این دسته ها و کار وان های شادی غدیر را برگزار کنند پرچمی بزرگ و نفیس را هدیه می دهد .
🌹 🌹 🌹
شماره تماس ۰۹۱۰۷۱۹۸۱۶۰
ستاد احیاء ایام غدیریه
@ghadiriam12
💠 بسیار زیبا حتما بخونید👌
روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد:
🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار میشود، شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع میکند و میرود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه میکند و در جریان سرقت پولها، صاحب مغازه به قتل میرسد. او متواری میشود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش میکنند و به اینجا منتقل میشود.
🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول میانجامد؛ میگویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانیها قلبا دوستش داشتند.
🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری بودند، برای اجرای حکم میآیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمهچینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرفنظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کردهام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده است. بههرحال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمیگذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سالها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم."
🔸بههرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبهرو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا بهشدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم."
🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمیکند. بههرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همهچیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید تا آخرین خواستهاش را هم بگوید.
🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کردهاید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقیمانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. میخواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. من سالهاست که سهمیه قند هر سالم را جمع میکنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانیهای عزادار میدهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کردهام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم.
"
🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یکدفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (ع) درنمیافتم؛ من قصاص نمیکنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.
🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص میکردید شیرم را حلالتان نمیکردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(ع) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
ماتم نشین
باردگر مدینه غمی تازه دیده است
داغی دگربه جان ودل او رسیده است
تنها مدینه نیست که درسوک و ماتم است
ماتم نشین و غمزده هرآفریده است
از بس به خاک اوست نهان چلچراغ نور
شام مدینه آینه دار سپیده است
برمحنت و غریبی گل های باغ عشق
گریان شده است دیده ،هرکس شنیده است
از بس که داغ بر دل زهرا نهاده اند
خون جگر ز چشم پیمبر چکیده است
گلچین روزگار که دستش شکسته باد
ازباغ اهل بیت گلی تازه چیده است
سوزد دلم ز داغ غم باقر العلوم
آن کس که کشته ره عشق و عقیده است
ازغربت و مصیبت آن حجت خدا
نخل بلند قامت هستی خمیده است
آن نازنین که درسفر کربلا و شام
خونین جگر به سینه صحرا دویده است
همراه کاروان اسیران دشت خون
برجان بلا ومحنت جانان خریده است
ای تربت بقیع به عرش افتخار کن
این جا سرور قلب نبی آرمیده است
ازسوز سینه گفت «وفایی» به اهل دل
خار غمش به پای دل ما خلیده است
#حاج_سید_هاشم_وفایی
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯