4_5994610559402641548.mp3
2.95M
◻️خواب صادقانه یکی از علما، پیرامون اینکه امام عصر به کدام روضه برای امام حسین در شهر تهران توجه بیشتری دارند؟
📚 #داستان_تشرف
🎙 #ابراهیم_افشاری
https://eitaa.com/madahanpirbakran
.
#امام_حسین
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
باد سرگرم نوازش بود با گلبرگها
باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین
ابرهای آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین
رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت»
هر کبوتر آب مینوشید، گفتم: یا حسین
داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانههایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین
نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار
خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین
حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا
عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین
در طواف کعبۀ ششگوشه، از من بیدلی،
معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین
قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که میبوسید، گفتم: یا حسین
چشم در چشم برادر، دست در دست پدر
دختری معصوم میخندید، گفتم: یا حسین
شیرخواری نازنین با لایلایِ مادرش
در دل گهواره میخوابید، گفتم: یا حسین
از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین
#محمدجواد_غفورزاده(شفق)
👇
.
#اربعین
دیگه امساله منو جواب نکن
دیگه با دوری منو عذاب نکن
به همه رفیقا گفتم که میرم
منو پیش رفقا خراب نکن
به اشکای شب سوم من
به حق این همه سینه زدن
نزار دوباره جا بمونم
با گریه این شعرو بخونم
من ایرانمو تو عراقی چه فراقی ....
بگیر از دلم یه سراغی. چه فراغی ...
////////////
ارباب ای عزیزترین کسم
دریاب. , به تو بنده نفسم
کاشکی با این نوکری ها
زودتر به خیمه ات برسم
منو تو بغل بگیر و سر براه کن
بین خوبا به من بدم نگاه کن
ای که تنها تکیه گاهمی تو دنیا
فکری به حال دل یه بی پناه کن
همه دلیل شیرینی زندگی من.
تلخی چای عراقیِ تو اربعینته
بخدا که با همه دنیا عوض نمی کنم
حس و حال بی نظیری که تو سرزمینته
نزار دوباره جا بمونم
با گریه این شعرو بخونم
کفران نعمت کردم. ببخش. آقا
اگر اذیت کردم ببخش اقا
با هر کسی غیر از تو زبونم لال
اگر رفاقت کردم ببخش اقا
#حسین_فتحی ✍
.👇👇👇
4_5789849586998709743.mp3
1.96M
بند دوم
سبک بندم دوم متفاوت است
.
#دیر_راهب
نقل است که سوی #شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشتهای بر دیوار دیر بدیدند:
اترجوا امة البیت...
راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود.
سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب #راهب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت:
شما کیستید؟
گفتند: اصحاب ابن زیاد.
پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا...
پرسید: پیغمبر خودتان؟!
گفتند: آری...
گفت: چه بد مردمی هستید، اگر #مسیح را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم...
آنگاه گفت: شما میتوانید کاری کنید؟!
گفتند: چه کار؟
گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید...
پذیرفتند، #سر را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب #سر را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید.
گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از #دیر بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد.
ابن هشام در سیره گفت: #سر را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک #دمشق رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند.
شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید:
#راهب چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند.
📕 دمعالسجوم، فصل یازده
📕 نفسالمهموم
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
.
#امام_زمان
خدا به اضطرار مهدی عجّل فرج
به قلب بی قرار مهدی عجّل فرج
آقای ما خیلی غریبه عجّل فرج
یه عمره بی یار و حبیبه عجّل فرج
خدا به بی کسی آقام عجّل فرج
بزار دیگه برگرده بابام عجّل فرج
یه عمره آواره ی صحراس عجّل فرج
بابای ما غریب و تنهاس عجّل فرج
چرا امام ما شریده عجّل فرج
از دست شیعیان طریده عجّل فرج
اسیره تو زندون غیبت عجّل فرج
شده انیس درد و محنت عجّل فرج
عمریه از حقّش شده دور عجّل فرج
از شهر خود گردیده مهجور عجّل فرج
حقّ امامو غصب کردن عجّل فرج
به جاش خلیفه نصب کردن عجّل فرج
امام ما همش حزینه عجّل فرج
گناه شیعه رو می بینه عجّل فرج
شده دلش ازدست ما خون عجّل فرج
سدّ ظهورشه خطامون عجّل فرج
بیماره از بیماری ما عجّل فرج
اما نبودیم فکر آقا عجّل فرج
می بینه ظلم؛برشیعه ها رو عجّل فرج
میبینه بی کسی ما رو عجّل فرج
می بینه دینه غرق بدعت عجّل فرج
اسم آقا نیس توی هیئت عجّل فرج
می بینه فقر شیعیانو عجّل فرج
شیعه کشی توی جهانو عجّل فرج
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#دهتایی_بیست_و_یکم
#نوحه_مهدوی
#امام_زمان
#شور_پایانی
#عجل_فرج
خدا به اضطرار زینب عجل فرج
به قلب بی قرار زینب عجل فرج
به لحظه ی فرار زینب عجل فرج
به گیسوی سپید زینب عجل فرج
به حق دو شهید زینب عجل فرج
چقد بلا کشیده زینب عجل فرج
خدا به روضه های زینب عجل فرج
به درد بی دوای زینب عجل فرج
به زخم دست و پای زینب عجل فرج
به زخم رو جبین زینب عجل فرج
به قلب آتشین زینب عجل فرج
خورده کتک با کینه زینب عجل فرج
به چشم غرق خون زینب عجل فرج
به قامت کمون زینب عجل فرج
به داغ بی امون زینب عجل فرج
خدا به حق آه زینب عجل فرج
به جسم بی پناه زینب عجل فرج
به درد قتلگاه زینب عجل فرج
خدا به اضطراب زینب عجل فرج
به دست ِ در طناب زینب عجل فرج
مونده توی خرابه زینب عجل فرج
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
👇