✍
مقتل حضرت علی اکبر (علیه السلام) بر اساس نقل سید بن طاوس
فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَيْتِهِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَ قَالَ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً ص فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِي: وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.
ترجمه: و چون با آن حضرت به جز خاندانش كسى نماند، علىّ بن الحسين عليه السّلام كه از زيبا صورتان و نيكو سيرتان روزگار بود برای جنگ بيرون آمد و از پدرش اجازه جنگ خواست. حضرت بلافاصله به او اجازه داد. سپس نگاهى مأيوسانه به او كرد و چشمان خودرا به زير افكند و اشک ريخت، سپس فرمود: بارالها! شاهد باش جوانى كه در صورت و سيرت و گفتار شبيهترين مردم به پيغمبرت بود به جنگ اين مردم رفت. ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق مي شديم به اين جوان نگاه مىكرديم. سپس به فرياد بلند صدا زد: اى پسر سعد! خدا رَحِم تو را قطع كند همچنان كه رَحِم مرا قطع كردى. علی اکبر عليه السّلام به سمت لشكر دشمن رفت و جنگ سختى نمود و عدّهاى را كشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض كرد: پدر جان تشنگى جانم را به لب رساند و از سنگينى اسلحه آهنين سخت ناراحتم آيا جرعه آبى هست؟ امام حسين عليه السّلام گريه کرد و فرمود: پسر جانم كمى دیگر به جنگ ادامه بده ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت محمّد (ص) را ملاقات كنى و او با كاسهاى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد؛ آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد. آن بزرگوار به ميدان بازگشت و كارزار عظيمى نمود تا آنكه منقذ بن مرّة عبدى لعين تيرى به سوى او پرتاب نمود و از او را از پاى در آورد. علی اکبر صدا زد: پدرم خداحافظ. اين جدّم است كه بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد: هر چه زودتر نزد ما بيا. پس ناله ای زد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود. امام حسين عليه السّلام آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود را بر صورت على اکبر گذاشت و فرمود: خدا بكشد گروهى را كه تو را كشتند. چه جرأتى نسبت به خدا و هتك احترام پيغمبر داشتند، بعد از تو خاك بر سر دنيا باد. راوى گفت: زينب دختر على عليه السّلام از خيمهها بيرون آمد و فرياد مي زد: اى دلبندم! اى فرزند برادرم! آمد تا آنكه خود را به روى كشته آن جوان انداخت. امام حسين علیه السلام آمد و بازوى خواهر را گرفت و به سوى زنان حرم برگردانيد.
منبع: لهوف، سید بن طاوس، ص113
#امام_حسین (ع)
#حضرت_علی_اکبر (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
Shab07Moharram1402[05].mp3
16.49M
🎧 چشمان ما از اشک، گشته چراغان (نوحه سنتی)
🎤بانوای: حاج میثم مطیعی
#امام_حسین (ع)
#حضرت_علی_اکبر (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
حضرت عباس 1.pdf
373.7K
⚫️متن روضه #حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
📩pdf
✅ فیش روضه
⚫️ #شب_تاسوعا #محرم ⚫️
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
روضه حضرت عباس (علیه السلام)
آخ دلم تنگ و غم بسیار دارم
من امروز با ابالفضل کار دارم
من امروز از ابالفضل توشه گیرم
وای زیارت کردن شش گوشه گیرم2
⬅️امروز بریم در خانه ابالفضل، همون ابالفضلی که باب الحوائجه...
دست توسل بزنیم به بی دست کربلا....
اگه حاجت مندی بسم الله... اگه گرفتاری بسم الله... اگه مریض داری بسم الله ...اگه جوون داری بسم الله.....
⏪نمیدونم با چه نیتی اومدی تو مجلس
بخدا عباس مشکل گشاست...
مشکل گشایی میکنه...
عباس درد بی درمونو دوا میکنه...
(دشتی)
✨الا ای یارو دلدارم ابالفضل
✨شدم خسته ز افکارم ابالفضل
✨گرفتارم مدد باب الحوائج
✨گره افتاده در کارم ابالفضل
⬅️متوکل عباسی دستور داده بود، هر کی میخواد بره کربلا، باید دست راستسو از بدن جدا کنند تا بره کربلا..
مردم صف میکشیدن ، دست راستشونو میدادن تا برن کربلارو ببینن
آی حسینیا...
آی کربلائیا...
خبر دادن متوکل یه پیرزنیه تو صف ایستاده اما دست راستی نداره، آقا میخواد دست چپشو بده بره کربلا....
میگه پارسال اومدم، دست راستمو دادم ، رفتم کربلا...
امروز میخوام دست چپمم بدم برم یه بار دیگه کربلا رو ببینم ،،،، حرم امام حسینو ببینم،،،،
(الهی حسرتش به دلت نمونه)
صدا زد دست چپم رو بگیرین بزارین برم یه بار دیگه
حرم عباسُ ببینم
یا ابالفضل3
متوکل دستور داد برین دست چپشم جدا کنید بدنشو بندازید تو شریعه فرات...
دستشو از بدن جدا کردند...بدنشو انداختن تو شریعه فرات...
(سوز/اوج)
هی این بدن پایین میرفت بالا می اومد.. هی میگفت
یا ابالفضل3
آقا جون من اومدم دستمو بدم بیام حرم،،،
اما آقا ببین با من چه کردند،،
آقا جان تو که دستگیر بیچاره هایی...
تو که امید ناامیدایی...
آقا دستمو بگیر..
آقا به دادم برس...
میگه تا نامش رو بردم، دیدم یه آقایی صدا میزنه...
مادر .......ای مادر......
من عباسم مادر.....
اومدم دستتو بگیرم مادر.....
چرا؟...
صدا زد آخه من خودم دست خالی از شریعه برگشتم...
امیدم ناامید شد...
هر کی در خونم بیاد نمیزارم دست خالی برگرده...
امان امان3
آی حاجت دارا ...جوون دارا....آی ناله دارا
میدونی آقا کی امیدش ناامید شد...
ای مشک تو لااقل وفا داری کن
من دست ندارم تو مرا یاری کن
(چرا)
آخه من وعده آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
✅خدا به حق اون آقایی که کربلا امیدشو ناامید کردند امید کسی ناامید نکن...
⬅️امروز ابالفضل رو قسم بده به جان مادرش ام البنین ...
کدوم مادر رو میگم...
همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد
(میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برا ام البنین گریه میکردند...چی میگفت ام البنین.....)
(مادر دیدی حوون تز دست داده باشه
چطور گریه میکنه)
هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر.....
ای مادر ...ای مادر .....ای مادر
⏪میگفت مادر ابالفضلم مادر ...
مادر نبودم کربلا مادر...
اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر...
مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر...
(ناله میکرد گریه میکرد)
یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد
(فرود)
گفت مادر ابالفضلم مادر......
مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر ....
(اوج)
مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره.....
(دشتی حالت سینه زنی)
🔅مسلمانان حسین مادر ندارد
🔅غریب است و کسی بر سر ندارد
🔅ز جور ساربان بی مروت
🔅دگر انگشت و انگشتر ندارد
........حسین جانم حسین، جانم حسین جانم
.........جانم حسین جانم، جانم حسین جان
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
سلام به حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام) در زیارت ناحیه مقدسه
السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ، المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادى لَهُ الواقى، السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ .
ترجمه: سلام بر ابوالفضل عبّاس ، فرزند امیر مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فداییِ او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن آب به او، وکسی که دست هایش بُریده شد! خداوند قاتلانش یزید بن رُقاد حیتی وحَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
منبع: الاقبال سید بن طاووس، ج۳ ص ۷۳ و المزار الکبیر مشهدی، ص ۴۸۶
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
مقتل حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام)
لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از
اين منافقین خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم
ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.:
فرجع إلى أخيه فأخبره
عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.
فسمع الأطفال ينادون العطش العطش
ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات
حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات
تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
و رموه بالنبال فكشفهم
او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت
و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.
و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء
وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة
پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمهها گرديد.
فقطعوا عليه الطريق و أحاطوا به من كل جانب
دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها
حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند
آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
فحمل القربة بأسنانه
حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت.
فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها
ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره
سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
فانقلب عن فرسه
پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
و صاح إلى أخيه الحسين أدركني
و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
فلما أتاه رآه صريعا فبكى
وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد
و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي.
امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چارهام قليل و اندك شد .
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
روضه سقایی حضرت ابالفضل (علیه السلام)
فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء. فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة فقطعوا عليه الطريق و أحاطوا به من كل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند فحمل القربة بأسنانه فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخيه الحسين أدركني فلما أتاه رآه صريعا فبكى و حمله إلى الخيمة.
ترجمه: ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند: العطش! العطش! حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد. تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگمرد را محاصره و تير باران كردند. ولى او لشكر را شكافت و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد. وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت آمد و آب را ريخت. پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمهها گرديد. دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. حضرت عباس عليه السلام با آنان كارزار كرد تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد. حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت. ناگاه تيرى به طرف آن بزرگمرد آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد و فرياد زد: يا اخا ادركنى. وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد و عباس را بخيمه برد.
منبع: بحارالانوار؛ علامه مجلسی: ج45 ص 41
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
دودمه حضرت اباالفضل (علیه السلام)
مَشک دارد روی دوش و نعره دارد یاعلی
لعن حق بر منکرش
اَشهدُ ان لا امیرالمومنین الا علی
لعن حق بر منکرش
🗣 حسن لطفی
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
نه دستی به تن نه مشکی به دوش.m4a
6.3M
نوحه
"نه دستی به تن نه مشکی به دوش"
"حسین جان مرا سوی طفلان مبر"
حسین آفتاب درخشنده ام
من از هر چه غیر تو دل کنده ام
مبادا مرا سوی خیمه بری
که پیش رقیه سر افکنده ام
رها کن مرا به دشت بلا
مرا سوی طفلان عطشان مبر
حسین جان مرا سوی طفلان مبر
عطش شعله ور کرده جان ترا
که سوزانده لعل لبان ترا
حسین ای گل گلشن فاطمه
مبادا ببینم خزان ترا
بسوی حرم بسوی حرم
مرا با خود ای یار قرآن مبر
حسین جان مرا سوی طفلان مبر
رسید انتظارآخر ای سرورم
مهیای دیدارپیغمبرم
اگر مادرم نیست در کربلا
بود روی دامان زهرا سرم
علم مانده جا به دشت بلا
مرا سوی زینب شتابان مبر
حسین جان مرا سوی طفلان مبر
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
روضه وداع 1.pdf
411.6K
⚫️متن روضه
وداع #امام_حسین (علیه السلام)
📩pdf
✅ فیش روضه
⚫️ #شب_عاشورا #محرم ⚫️
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
امام حسین (علیه السلام)
عاشورا
می خوانم از مقتل
این روضه ها گر بازتر گردد خطر دارد
سخت است و می خوانم
اینک تمام خیمه، قلبی شعله ور دارد
یک مرد می باید
این روضه های داغ را از خاک بردارد
از اوّل این راه
انگشترت را ساربان زیر نظر دارد
گرمای این صحرا
خیلی برای طفل شش ماهه ضرر دارد
ذکر مصیبت شد
دارد لهوفت ناله ها سر می دهد، من هم
آنجا که می گویند
افتاد روی خاک، عباس تو با پرچم
آنجا که میگویند
در علقمه شد قدت از بار مصیبت خم
آنجا که میگویند
مرگا به من، باید بمیرم پای این ماتم
مرگا به من وقتی
هی زینب تو معجرش را میکند محکم
حتما خبرهایی ست
اینجای مقتل ها زبان شعر هم لال است
ای ذوالجناح آرام!
باید بگویی خونِ که بر روی این یال است
حتماً خبرهایی ست
زینب میان خیمه خیلی ناخوش احوال است
بیرون زد از خیمه
اینجای روضه شمر دیگر بین گودال است
دردش مرا هم کشت
آنکس که انگشتر ربوده فکر خلخال است
دارد خبر را اسب
با نعل خونی میبرد کوفه…چه خوشحال است!
🗣 مسعود یوسف پور
#امام_حسین (ع)
#شب_عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
مهلت گرفتن از دشمن در شب عاشورا برای عبادت
... قالَ: ارجِع إلَيهِم، فَإِنِ استَطَعتَ أن تُؤَخِّرَهُم إلى غُدوَةٍ وتَدفَعَهُم عِندَ العَشِيَّةِ؛ لَعَلَّنا نُصَلّي لِرَبِّنَا اللَّيلَةَ، ونَدعوهُ ونَستَغفِرُهُ، فَهُوَ يَعلَمُ أنّي قَد كُنتُ احِبُّ الصَّلاةَ لَهُ، وتِلاوَةَ كِتابِهِ، وكَثرَةَ الدُّعاءِ وَالاستِغفارِ!...
ترجمه: ... امام حسين عليه السلام به او]حضرت عباس سلام الله علیه[ فرمود: «به سوى آنان، باز گرد و اگر توانستى، [رويارويى با] آنها را تا صبح به تأخير بينداز و امشب، بازشان گردان. شايد كه امشب براى پروردگارمان، نماز بخوانيم و او را بخوانيم و از وى آمرزش بخواهيم، كه او خود مىداند كه من، نماز گزاردن براى او، تلاوت كتابش، دعا و آمرزشخواهىِ فراوان را دوست دارم...
منبع: تاريخ الطبري؛ محمد بن جرير طبرى: ج 5 ص 416، المناقب؛ ابن شهرآشوب: ج 4 ص 98
#امام_حسین (ع)
#شب_عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313