✍
مقتل حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام)
لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟
وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟
فبكى الحسين ع بكاء شديدا
امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد
ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از
اين منافقین خونخواهى كنم.
فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم
ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.:
فرجع إلى أخيه فأخبره
عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.
فسمع الأطفال ينادون العطش العطش
ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات
حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات
تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
و رموه بالنبال فكشفهم
او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت
و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.
و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء
وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة
پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمهها گرديد.
فقطعوا عليه الطريق و أحاطوا به من كل جانب
دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها
حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند
آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
فحمل القربة بأسنانه
حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت.
فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها
ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره
سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
فانقلب عن فرسه
پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
و صاح إلى أخيه الحسين أدركني
و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
فلما أتاه رآه صريعا فبكى
وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد
و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي.
امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چارهام قليل و اندك شد .
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
روضه سقایی حضرت ابالفضل (علیه السلام)
فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء. فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة فقطعوا عليه الطريق و أحاطوا به من كل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند فحمل القربة بأسنانه فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخيه الحسين أدركني فلما أتاه رآه صريعا فبكى و حمله إلى الخيمة.
ترجمه: ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند: العطش! العطش! حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد. تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگمرد را محاصره و تير باران كردند. ولى او لشكر را شكافت و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد. وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت آمد و آب را ريخت. پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمهها گرديد. دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. حضرت عباس عليه السلام با آنان كارزار كرد تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد. حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت. ناگاه تيرى به طرف آن بزرگمرد آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد و فرياد زد: يا اخا ادركنى. وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد و عباس را بخيمه برد.
منبع: بحارالانوار؛ علامه مجلسی: ج45 ص 41
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
دودمه حضرت اباالفضل (علیه السلام)
مَشک دارد روی دوش و نعره دارد یاعلی
لعن حق بر منکرش
اَشهدُ ان لا امیرالمومنین الا علی
لعن حق بر منکرش
🗣 حسن لطفی
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
نه دستی به تن نه مشکی به دوش.m4a
6.3M
نوحه
"نه دستی به تن نه مشکی به دوش"
"حسین جان مرا سوی طفلان مبر"
حسین آفتاب درخشنده ام
من از هر چه غیر تو دل کنده ام
مبادا مرا سوی خیمه بری
که پیش رقیه سر افکنده ام
رها کن مرا به دشت بلا
مرا سوی طفلان عطشان مبر
حسین جان مرا سوی طفلان مبر
عطش شعله ور کرده جان ترا
که سوزانده لعل لبان ترا
حسین ای گل گلشن فاطمه
مبادا ببینم خزان ترا
بسوی حرم بسوی حرم
مرا با خود ای یار قرآن مبر
حسین جان مرا سوی طفلان مبر
رسید انتظارآخر ای سرورم
مهیای دیدارپیغمبرم
اگر مادرم نیست در کربلا
بود روی دامان زهرا سرم
علم مانده جا به دشت بلا
مرا سوی زینب شتابان مبر
حسین جان مرا سوی طفلان مبر
#امام_حسین (ع)
#حضرت_عباس (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
روضه وداع 1.pdf
411.6K
⚫️متن روضه
وداع #امام_حسین (علیه السلام)
📩pdf
✅ فیش روضه
⚫️ #شب_عاشورا #محرم ⚫️
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
امام حسین (علیه السلام)
عاشورا
می خوانم از مقتل
این روضه ها گر بازتر گردد خطر دارد
سخت است و می خوانم
اینک تمام خیمه، قلبی شعله ور دارد
یک مرد می باید
این روضه های داغ را از خاک بردارد
از اوّل این راه
انگشترت را ساربان زیر نظر دارد
گرمای این صحرا
خیلی برای طفل شش ماهه ضرر دارد
ذکر مصیبت شد
دارد لهوفت ناله ها سر می دهد، من هم
آنجا که می گویند
افتاد روی خاک، عباس تو با پرچم
آنجا که میگویند
در علقمه شد قدت از بار مصیبت خم
آنجا که میگویند
مرگا به من، باید بمیرم پای این ماتم
مرگا به من وقتی
هی زینب تو معجرش را میکند محکم
حتما خبرهایی ست
اینجای مقتل ها زبان شعر هم لال است
ای ذوالجناح آرام!
باید بگویی خونِ که بر روی این یال است
حتماً خبرهایی ست
زینب میان خیمه خیلی ناخوش احوال است
بیرون زد از خیمه
اینجای روضه شمر دیگر بین گودال است
دردش مرا هم کشت
آنکس که انگشتر ربوده فکر خلخال است
دارد خبر را اسب
با نعل خونی میبرد کوفه…چه خوشحال است!
🗣 مسعود یوسف پور
#امام_حسین (ع)
#شب_عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
مهلت گرفتن از دشمن در شب عاشورا برای عبادت
... قالَ: ارجِع إلَيهِم، فَإِنِ استَطَعتَ أن تُؤَخِّرَهُم إلى غُدوَةٍ وتَدفَعَهُم عِندَ العَشِيَّةِ؛ لَعَلَّنا نُصَلّي لِرَبِّنَا اللَّيلَةَ، ونَدعوهُ ونَستَغفِرُهُ، فَهُوَ يَعلَمُ أنّي قَد كُنتُ احِبُّ الصَّلاةَ لَهُ، وتِلاوَةَ كِتابِهِ، وكَثرَةَ الدُّعاءِ وَالاستِغفارِ!...
ترجمه: ... امام حسين عليه السلام به او]حضرت عباس سلام الله علیه[ فرمود: «به سوى آنان، باز گرد و اگر توانستى، [رويارويى با] آنها را تا صبح به تأخير بينداز و امشب، بازشان گردان. شايد كه امشب براى پروردگارمان، نماز بخوانيم و او را بخوانيم و از وى آمرزش بخواهيم، كه او خود مىداند كه من، نماز گزاردن براى او، تلاوت كتابش، دعا و آمرزشخواهىِ فراوان را دوست دارم...
منبع: تاريخ الطبري؛ محمد بن جرير طبرى: ج 5 ص 416، المناقب؛ ابن شهرآشوب: ج 4 ص 98
#امام_حسین (ع)
#شب_عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
حال زینب سلام الله علیها در شب عاشورا و سخنان امام حسین با او
إنّي جالِسٌ في تِلكَ العَشِيَّةِ الَّتي قُتِلَ أبي صَبيحَتَها، وعَمَّتي زَينَبُ عِندَي تُمَرِّضُني، إذِ اعتَزَلَ أبي بِأَصحابِهِ في خِباءٍ لَهُ، وعِندَهُ حُوَيٌ مَولى أبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ، وهُوَ يُعالِجُ سَيفَهُ ويُصلِحُهُ، و أبي يَقولُ:
يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلِ كَم لَكَ بِالإِشراقِ وَالأَصيلِ
مِن صاحِبٍ أو طالِبٍ قَتيلِ وَالدَّهرُ لا يَقنَعُ بِالبَديلِ
وإنَّمَا الأَمرُ إلَى الجَليلِ وكُلُّ حَيٍّ سالِكُ السَّبيلِ
قالَ: فَأَعادَها مَرَّتَينِ أو ثَلاثا حَتّى فَهِمتُها، فَعَرَفتُ ما أرادَ، فَخَنَقَتني عَبرَتي، فَرَدَدتُ دَمعي ولَزِمتُ السُّكونَ، فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ، فَأَمّا عَمَّتي فَإِنَّها سَمِعَت ما سَمِعتُ، وهِيَ امرَأَةٌ، وفِي النِّساءِ الرِّقَّةُ وَالجَزَعُ، فَلَم تَملِك نَفسَها أن وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها، وإنَّها لَحاسِرَةٌ حَتَّى انتَهَت إلَيهِ، فَقالَت: وَاثُكْلاه! لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي الحَياةَ! اليَومَ ماتَت فاطِمَةُ امّي وعَلِيٌّ أبي وحَسَنٌ أخي! يا خَليفَةَ الماضي وثِمالَ الباقي. قالَ: فَنَظَرَ إلَيهَا الحُسَينُ عليه السلام فَقالَ: يا اخَيَّةُ، لا يُذهِبَنَّ حِلمَكِ الشَّيطانُ. قالَت: بِأَبي أنتَ وامّي يا أبا عَبدِ اللّهِ، استَقتَلتَ نَفسي فِداكَ! فَرَدَّ غُصَّتَهُ، وتَرَقرَقَت عَيناهُ، وقالَ: لَو تُرِكَ القَطا لَيلًا لَنامَ، قالَت: يا وَيلَتى، أفَتُغصَبُ نَفسُكَ اغتِصابا، فَذلِكَ أقرَحُ لِقَلبي، و أشَدُّ عَلى نَفسي! ولَطَمَت وَجهَها، و أهوَت إلى جَيبِها وشَقَّتهُ، وخَرَّت مَغشِيّا عَلَيها. فَقامَ إلَيهَا الحُسَينُ عليه السلام، فَصَبَّ عَلى وَجهِهَا الماءَ، وقالَ لَها: يا اخَيَّةُ، اتَّقِي اللّهَ وتَعَزَّي بِعَزاءِ اللّهِ، وَاعلَمي أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتونَ، و أنَّ أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ، و أنَّ كُلَّ شَيءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللّهِ الَّذي خَلَقَ الأَرضَ بِقُدرَتِهِ، ويَبعَثُ الخَلقَ فَيَعودونَ، وهُوَ فَردٌ وَحدَهُ، أبي خَيرٌ مِنّي، وامّي خَيرٌ مِنّي، و أخي خَيرٌ مِنّي، ولي ولَهُم ولِكُلِّ مُسلِمٍ بِرَسولِ اللّهِ اسوَةٌ. قالَ: فَعَزّاها بِهذا ونَحوِهِ، وقالَ لَها: يا اخَيَّةُ، إنّي اقسِمُ عَلَيكِ فَأَبِرِّي قَسَمي، لا تَشُقّي عَلَيَّ جَيبا، ولا تَخمُشي عَلَيَّ وَجها، ولا تَدعي عَلَيَّ بِالوَيلِ وَالثُّبورِ إذا أنَا هَلَكتُ. قالَ: ثُمَّ جاءَ بِها حَتّى أجلَسَها عِندي، وخَرَجَ إلى أصحابِهِ، فَأَمَرَهُم أن يُقَرِّبوا بَعضَ بُيوتِهِم مِن بَعضٍ، و أن يُدخِلُوا الأَطنابَ بَعضَها في بَعضٍ، و أن يَكونوا هُم بَينَ البُيوتِ إلَا الوَجهَ الَّذي يَأتيهِم مِنهُ عَدُوُّهُم.
تاريخ طبري؛ محمد بن جرير طبرى: ج 5 ص 420، ارشاد؛ شیخ مفید: ج 2 ص 93
#امام_حسین (ع)
#شب_عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
حال زینب سلام الله علیها در شب عاشورا و سخنان امام حسین با او
ترجمه: از امام زين العابدين عليه السلام: در شبى كه بامدادش پدرم به شهادت رسيد، نشسته بودم و عمّهام زينب عليها السلام، از من پرستارى مىكرد كه پدرم از يارانش كناره گرفت و به خيمه خود رفت و حُوَى، غلام ابو ذر غِفارى، نزدش بود و به اصلاح و پرداختِ شمشير ايشان، مشغول بود، و پدرم مىخواند:
«اى روزگار! اف بر دوستىات! چه قدر بامدادها و شامگاههايى داشتهاى
كه در آنها، همراه و يا جويندهاى كُشته شده كه روزگار، از آوردن همانندش، ناتوان است!
و كار، با [خداى] بزرگ است و هر زندهاى، اين راه را مىپيمايد».
دو يا سه بار، اين شعر را خواند تا آن جا كه فهميدم و دانستم كه منظورش چيست. گريه، راه گلويم را بست؛ ولى بغضم را فرو خوردم و هيچ نگفتم و دانستم كه بلا، فرود مىآيد؛ امّا عمهام نيز آنچه را من شنيدم، شنيد و چون مانند ديگر زنان، دلْنازك و بىتاب بود، نتوانست خود را نگاه دارد. بيرون پريد و در حالى كه لباسش را بر روى زمين مىكشيد و درمانده شده بود، خود را به امام عليه السلام رساند و گفت: وا مصيبتا! كاش مُرده بودم. امروز، [گويى] مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن، در گذشتهاند، اى جانشينِ گذشتگان و پناه باقىماندگان! حسين عليه السلام به او نگريست و فرمود: «خواهرم! شيطان، بردبارىات را نبرَد». زينب عليها السلام گفت: اى ابا عبد اللّه! پدر و مادرم فدايت! خود را آماده كشته شدن كردهاى! جانم فدايت! حسين عليه السلام، اندوهش را فرو بُرد و اشك در چشمانش جمع شد و فرمود: «اگر مرغ سنگخواره را شبى آزاد بگذارند، مىخوابد». زينب عليها السلام گفت: واى بر من! آيا چنين سخت، در زير فشارى؟ همين دلم را بيشتر ريش مىكند و بر من، سخت مىآيد. آن گاه، به صورت خود زد و گريبان، چاك كرد و بيهوش شد و افتاد. حسين عليه السلام به سويش آمد و آب بر صورتش زد و به او گفت: خواهرم! از خدا، پروا كن و به تسلّىبخشىِ او، آرام باش.
بدان كه زمينيان، مىميرند و آسمانيان، باقى نمىمانند و هر چيزى، از ميان مىرود، جز ذات خدا كه با قدرتش، زمين را آفريده است، و مردم را برمىانگيزد تا همه، باز گردند و او، تنها بمانَد. پدرم، از من بهتر بود. مادرم، از من بهتر بود. برادرم، از من بهتر بود، و سرمشق من و آنان و هر مسلمانى، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است». حسين عليه السلام، با اين سخن و مانند آن او را تسلّا داد و به او فرمود: «خواهرم! تو را سوگند مىدهم كه به اين [سفارشم]، عمل كنى: بر [مرگ] من، گريبانْ چاك مده و صورت، مخراش و چون در گذشتم، ناله و فغان مكن». سپس، او را آورد و كنار من نشاند و به سوى يارانش برگشت و به آنان فرمان داد تا خيمههاى خود را به يكديگر، نزديك كنند و طنابهاى خيمهها را در هم بتابند و خودشان، در ميان خيمهها قرار بگيرند و فقط، سمتى را كه دشمن از طريق آن مىآيد، باز بگذارند.
منبع: تاريخ طبري؛ محمد بن جرير طبرى: ج 5 ص 420، ارشاد؛ شیخ مفید: ج 2 ص 93
#امام_حسین (ع)
#شب_عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
تشنگی امام حسین و طلب آب و اصابت تیر به دهان و لب های مبارکشان
عَطِشَ الحُسَينُ عليه السلام فَاستَقى، ولَيسَ مَعَهُم ماءٌ فَجاءَهُ رَجُلٌ بِماءٍ، فَتَناوَلَهُ لِيَشرَبَ، فَرَماهُ حُصَينُ بنُ تَميمٍ بِسَهمٍ، فَوَقَعَ في فيهِ، فَجَعَلَ يَتَلَقَّى الدَّمَ بِيَدِهِ ويَحمَدُ اللّه
ترجمه: حسين عليه السلام، تشنه شد و آب خواست. آبى با آنان نبود. مردى آب آورد و به حسين عليه السلام داد تا بنوشد كه حُصَين بن تَميم، تيرى به او زد و در دهانش نشست و حسين عليه السلام، خون را با دستش مىگرفت و خدا را مىستود
مناقب؛ ابن شهرآشوب: ج 4 ص 111
رَماهُ [أيِ الحُسَينَ عليه السلام] حُصَينُ بنُ تَميمٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ في شَفَتَيهِ، فَجَعَلَ الدَّمُ يَسيلُ مِن شَفَتَيهِ، وهُوَ يَبكي ويَقولُ: اللّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بي وبِإِخوَتي ووُلدي و أهلي، ثُمَّ اشتَدَّ بِهِ العَطَش
ترجمه: حُصَين بن تَميم، تيرى به سوى حسين عليه السلام انداخت كه به لبهايش خورد و خون از آنها، سرازير شد. حسين عليه السلام، در حالى كه مىگريست، مىگفت: «خدايا! من از آنچه با من، برادرانم، فرزندانم و خاندانم مىكنند، به تو شِكوه مىبَرَم». سپس، تشنگىاش شدّت گرفت.
تذكرة الخواصّ؛ سبط ابن جوزی : ص 252
#امام_حسین (ع)
#شب_عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا از روضه لذت میبریم؟
چرا به مجلس روضه علاقه و شوق داریم؟
مگر داستان زخم و شهادت و اسارت، لذت و شادی دارد؟!
#امام_حسین (ع)
#تاسوعا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
خون شدن تربت سیدالشهداء که نزد ام سلمه بود
الثاقب في المناقب عن الباقر عليه السلام : لَمّا أرادَ الحُسَينُ عليه السلام الخُروجَ إلَى العِراقِ بَعَثَت إلَيهِ اُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللّه ُ عَنها ـ وهِيَ الَّتي كانَت رَبَّتهُ ، وكانَ أحَبَّ النّاسِ إلَيها ، وكانَت أرَقَّ النّاسِ عَلَيهِ ، وكانَت تُربَةُ الحُسَينِ عليه السلام عِندَها في قارورَةٍ دَفَعَها إلَيها رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ فَقالَت : يا بُنَيَّ ، أتُريدُ أن تَخرُجَ ؟ فَقالَ لَها : يا اُمَّه ، اُريدُ أن أخرُجَ إلَى العِراقِ . فَقالَت : إنّي اُذَكِّرُكَ اللّه َ تَعالى أن تَخرُجَ إلَى العِراقِ . قالَ : ولِمَ ذلِكِ يا اُمَّه ؟ قالَت : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «يُقتَلُ ابنِيَ الحُسَينُ بِالعِراقِ» ، وعِندي يا بُنَيَّ تُربَتُكَ في قارورَةٍ مَختومَةٍ دَفَعَها إلَيَّ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . فَقال : يا اُمّاه ، وَاللّه ِ ، إنّي لَمَقتولٌ ، وإنّي لا أفِرُّ مِنَ القَدَرِ وَالمَقدورِ ، وَالقَضاءِ المَحتومِ ، وَالأَمرِ الواجِبِ مِنَ اللّه ِ تَعالى . فَقالَت : وا عَجَباه ! فَأَينَ تَذهَبُ وأنتَ مَقتولٌ ؟ فَقالَ : يا اُمَّه ، إن لَم أذهَبِ اليَومَ ذَهَبتُ غَدا ، وإن لَم أذهَب غَدا لَذَهَبتُ بَعدَ غَدٍ ، وما مِنَ المَوتِ ـ وَاللّه ِ يا اُمَّه ـ بُدٌّ ، وإنّي لَأَعرِفُ اليَومَ وَالمَوضِعَ الَّذي اُقتَلُ فيهِ ، وَالسّاعَةَ الَّتي اُقتَلُ فيها ، وَالحُفرَةَ الَّتي اُدفَنُ فيها ، كَما أعرِفُكِ ، وأنظُرُ إلَيها كَما أنظُرُ إلَيكِ . قالَت : قَد رَأَيتَها ؟ قالَ : إن أحبَبتِ أن اُرِيَكِ مَضجَعي ومَكاني ومَكانَ أصحابي فَعَلتُ . فَقالَت : قَد شِئتُها . فَما زادَ أن تَكَلَّمَ بِسمِ اللّه ِ ، فَخَفِضَت لَهُ الأَرضُ حَتّى أراها مَضجَعَهُ ، ومَكانَهُ ومَكانَ أصحابِهِ ، وأعطاها مِن تِلكَ التُّربَةِ ، فَخَلَطَتها مَعَ التُّربَةِ الَّتي كانَت عِندَها ، ثُمَّ خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام ، وقَد قالَ لَها : إنّي مَقتولٌ يَومَ عاشوراءَ .
فَلَمّا كانَت تِلكَ اللَّيلَةُ الَّتي صَبيحَتَها قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام فيها ، أتاها رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فِي المَنامِ أشعَثَ باكِيا مُغبَرّا . فَقالَت : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما لي أراكَ باكِيا مُغبَرّا أشعَثَ ؟ فَقالَ : «دَفَنتُ ابنِيَ الحُسَينَ عليه السلام وأصحابَهُ السّاعَةَ» . فَانتَبَهَت اُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللّه ُ عَنها ، فَصَرَخَت بِأَعلى صَوتِها ، فَقالَت : وَا ابناه ! فَاجتَمَعَ أهلُ المَدينَةِ ، وقالوا لَها : مَا الَّذي دَهاكِ ؟ فَقالَت : قُتِلَ ابنِيَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام . فَقالوا لَها : وما عِلمُكِ بِذلِكِ ؟
قالَت : أتاني فِي المَنامِ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله باكِيا أشعَثَ أغبَرَ ، فَأَخبَرَني أنَّهُ دَفَنَ الحُسَينَ وأصحابَهُ السّاعَةَ
فَقالوا : أضغاثُ أحلامٍ ، قالَت : مَكانَكُم ! فَإِنَّ عِندي تُربَةَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَخرَجَت لَهُمُ القارورَةَ ، فَإِذا هِيَ دَمٌ عَبيطٌ...
منبع: الثاقب في المناقب، ابن حمزه طوسی: ص ٣٣٠ ح ٢٧٢
#امام_حسین (ع)
#عاشورا
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313