✍
غزل عید قربان
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد
گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان
آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد
حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن
یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد
ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز
اندک اندک جمع مستان ... ، قل هوالله احد
می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده
" زهد " من را می بنوشان ، قل هوالله احد
بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم
با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد
در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب !
دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد
زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق
دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد
من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا
جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد
تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
#رضا_اسماعیلی
#عید_قربان
#عید_سعید_قربان
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
ابراهیم هر چقدر تلاش کرد، چاقو برای ذبح اسماعیل یاری نمیکرد. فکر کرد چاقو تیز نیست .تیزش کرد.بازهم نشد. پرتابش کرد. چاقو به صخره ای در همان حوالی خورد و از شدت تیزی سنگ را دو نیم کرد.
کار که به اینجا رسید، چاقو خودش به زبان آمد که :خلیل به بریدنم امر میکند و جلیل(خداوند) نهی ام میکند.
صحنه بعد را قرآن اینطور روایت میکند« وفدیناه بذبح عظیم»
و او را به ذبحى بزرگ بازخريديم...
ظاهر بینان نوشته اند این ذبح عظیم همان گوسفندی است که از آسمان آمده بود!
توجه نکرده اند که چطور یک گوسفند میتواند از اسماعیل عظیم تر باشد.
اسماعیل که در واقع ذبح نشد.گوسفند هم که ذبح عظیم به حساب نمی آید. پس ذبح عظیم کیست؟
اینجا را حافظ زیبا روایت کرده :
مرید پیر مغانم زمن نرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد...
ابراهیم متحیر مانده که خوابش چه شد؟ ماموریتش
جبراییل نازل شد:لقد صدقت الرویا. خوابت تعبیر شد.مهم این بود که تعلقت از اسماعیل را ذبح کنی که کردی.
طبیعی بود ابراهیم بپرسد خدایا پس ذبح عظیم کیست؟
وجبراییل در جوابش فقط توانست روضه بخواند : صلی الله علیک یا ابا عبدالله...
حالا پدر و پسر هر دو فهمیده بودند که ذبیح الله کیست.
به خانه برگشتند، واقعه را برای مادر اسماعیل تعریف کردند و جای چاقویی که نبرید، روی گردن اسماعیل را هم نشانش دادند.
نوشته اند هاجر ،بعد از دیدن جای چاقو بر گردن فرزند دلبندش ،اینقدر گریه کرد که مریض شد و در اثر همین بیماری از دنیا رفت. مادر است دیگر! تحمل ندارد حتی روایت ذبح ناموفق پسرش را بشنود...
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا
#عید_قربان
#عید_سعید_قربان
#عرفه
@madahi313