سینه زنی اخرمجلس
ازازل درطلبت چشم ترم گفت حسین
هرکجابال زدم بال وپرم گفت حسین
مادرم دادبه من شیرمحبت اما
من حسینی شدم ازبس پدرم گفت حسین
السلام علیک یااباعبدالله
هرکه داردهوس کرببلابسم الله
تاگل نام توواشدبه لبم بازپدر
گفت شکرتوخدایاپسرم گفت حسین
به ابی انت وامی یااباعبدالله
هرکه داردهوس کرببلا بسم الله
هرچه دارم همه ازلطف پدربودکه او
عوض قصه به بالین سرم گفت حسین
ضربان قلب من.سیدی ثارالله
به ابی انت وامی یااباعبدالله
برمشامم میرسدهرلحظه بوی کربلا
بردلم ترسم بماندارزوی کربلا
تشنه ی عشق حسینم زینبارخصت بده
تابگیرم دربغل قبرشهیدکربلا
ضربان قلب من سیدی ثارالله
هرکه داردهوس کرببلا بسم الله
التماس دعا
هدایت شده از شهید یوسف سلطانی
180.3K
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ ناشناس
ملاقات ام البنین سلام الله علیها با بشیر
فرزندان ام البنین همگى در زمین کربلا شهید شدند و نسل ام البنین علیهاالسلام از طریق عبیدالله بن قمر بنى هاشم بسیار مى باشند. چون بشیر به فرمان امام زین العابدین علیه السلام وارد مدینه شد تا مردم را از ماجراى کربلا و بازگشت اسراى آل الله با خبر سازد، در راه ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات کرد و فرمود: اى بشیر، از امام حسین علیه السلام چه خبر دارى ؟ بشیر گفت : اى ام البنین ، خداى تعالى ترا صبر دهد که عباس تو کشته گردید.
ام البنین علیهاالسلام فرمود: از حسین علیه السلام مرا خبر ده . بدینگونه ، بشیر خبر قتل یک یک فرزندانش را به او داد، اما ام البنین علیهاالسلام پیاپى از امام حسین علیه السلام خبر مى گرفت وى گفت : فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است ، فداى حسینم باد! و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه اى کشید و گفت : اى بشیر، رگ قلبم را پاره کردى ! و صدا به ناله و شیون بلند کرد. مامقانى گوید: این شدت علاقه ، کاشف از بلندى مرتبه او در ایمان و قوت معرفت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند در راه دفاع از امام زمان خویش سهل مى شمارد. به نوشته علامه سماوى در ابصار العین : ام البنین علیهاالسلام همه روزه ه بقیع مى رفت و مرثیه مى خواند، به نوعى که مروان – با آن قساوت قلب – از ناله و گریه ام البنین علیهاالسلام به گریه مى افتاد و اشکهاى خود را با دستمال پاک مى کرد. نیز هنگامى که زنها او را با عنوان ام البنین خطاب کرده و به وى تسلیت مى داده اند، این ابیات را سرود:
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
واى بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشه ام میاندازى
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
مرا پسرانى بود،که به آنان خوانده میشوم اما امروز براى من پسرانى نیست
أَرْبَعَهٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر مانند کرکسان بلندیها که با بریده شدن رگ حیات یکى پس از دیگرى به مرگ پیوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعا طَعِینَ
نیزه ها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ
اى کاش میدانستم آنچنان است که خبر دادند این که دست عباسم بریده شده بود
یعنى اى زنان مدینه ، دیگر مرا ام البنین نخوانید و مادر شیران شکارى ندانید، مرا فرزندانى بود که به سبب آنها ام البنینم مى گفتند، ولى اکنون دیگر براى من فرزندى نمانده و همه را از دست داده ام . آرى ، من چهار باز شکارى داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند و دشمنان با نیزه هاى خود ابدان طیبه آنها را از متلاشى کردند و در حالى روز را به پایان بردند که همه آنها با جسد چاک چاک بر روى خاک افتاده بودند. اى کاش مى دانستم آیا این خبر درست است که دستهاى فرزندم قمر بنى هاشم علیه السلام را از تن جدا کردند؟
مخوان جانا دگر ام البنینم که من با محنت دنیا قرینم
مرا ام البنین گفتند، چون من پسرها داشتم ز آن شاه دینم
جوانان هر یکى چون ماه تابان بدندى از یسار و از یمینم
ولى امروز بى بال و پرستم نه فرزندان ، نه سلطان مبینم
مرا ام البنین هر کس که خواند کنم یاد از بنین نازنینم
به خاطر آورم آن مه جبینان زنم سیلى به رخسار و جبینم
به نام عبدالله و عثمان و جعفر دگر عباس آن در ثمینم
یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
حاصل مضمون این ابیات جانسوز آنکه : هان اى کسى که فرزند عزیزم ، عباس ، را دیده اى که با دشمن در قتال است و آن فرزند حیدر کرار، پدر وار حمله مى کند و فرزندان دیگر على مرتضى ، که هر یک نظیر شیر شکارى هستند، در پیرامون وى رزم مى کنند، آه که به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس عمود آهن زدند در حالیکه دست در بدن نداشته است . اى واى بر من ! چه بر سرم آمد و چه مصیبتى بر فرزندانم رسید؟ اگر فرزندم عباس دست در تن داشت ، کلام کس را جرات بود که به وى نزدیک شود؟
کانال روضه و نوحه ایام محرم تااربعین
ایتا
لینک کانال👇
https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
اشعار بازگشت کاروان اهل بیت(ع) به مدینه
نغمه ای در مدینه پیچیده
که بشارت؛ بشیر آمده است
کاروانی که رفته برگشته
پیشوازش سفیر آمده است
بی بی ام البنین بده مژده
سایه بانت دوباره می آید
نه فقط زینب و حسین و رباب
تازه یک شیرخواره می آید
باز هم خانه میشود روشن
گِرد تو باز میشود غوغا
شانه ای میزنی و می بافی
باز گیسوی دخترانت را
لحظه ای بعد پای دروازه
دل ام البنین تپیدن داشت
عاقبت کاروان ز راه آمد
کاروانی که وای…دیدن داشت
هیچ کس را میانشان نشناخت
هیچ کس از مسافرانش را
گشت ام البنین ندید اما
بین آن جمع سایه بانش را
مات در بین شان کمی چرخید
رنگ های پریده را می دید
چشم تارش نمیکند باور
دختران خمیده را می دید
هیچ رنگی به روی گونه ی شان
جز کبودی و ارغوانی نیست
احتیاجی نبود شانه کشند
روی سرها که گیسوانی نیست
حال و روز غریبه ها را دید
گفت باخود کجاست مقصدشان؟
سر و پای همه پر از زخم است
حق بده او نمی شناسدشان
آمد از بین شان شکسته ترین
بانویی که ندیده بود او را
کرد بی اختیار یاد زهرا را
یاد دیوار…یاد پهلو را
به نظر آشناست اما کیست
آمد و راه چاره ای را داد
زینبش را شناخت وقتی که
دست او مشک پاره ای را داد
گفت مادر سرت سلامت باد
پاسخش داد پس حسینت کو
گفت عثمانت از نفس افتاد
پاسخش داد پس حسینت کو
گفت رأس عبدالّه تو را بردند
پاسخش داد پس حسینت کو
جعفرت را به نیزه آزردند
پاسخش داد پس حسینت کو
گفت مشک و علم به غارت رفت
ناله ای کرد پس حسینم کو
سر عباس هم به غارت رفت
ناله ای کرد پس حسینم کو
گفت دیدم میان گودالش
لبش از تشنگی به هم میخورد
بشکند دست حرمله تیرش…
…پیش چشمان مادرم میخورد
تا کسی جا نماند از غارت
سپر و خود و جوشنش بردند
سر او روی دامن زهرا
زود پیراهن از تنش بردند
گیسویی سوی خاک ها وا بود
چشم هایش به قاتلش افتاد
رفت از هوش مادرم وقتی
سر سرخی مقابلم افتاد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
****************
#برکات_زیارت_امام_حسین_ع
🔰ثواب استقبال از زائرین قبور ائمّه علیهم السلام
✨معلّی بن خنیس می گوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
💠هنگامی که فردی از برادران شما از #زیارت ما یا زیارت قبور ما باز می گردد ، به استقبال او روید ، بر او سلام دهید ، و به آنچه خداوند به او بخشیده است شادباش و تبریک بگویید. با این عمل ، ثوابی مثل ثواب او برای شما منظور خواهد شد ، و به واسطه رحمت الهی ثوابی مثل ثواب او شما را در بر خواهد گرفت ؛ زیرا فردی به زیارت ما یا به زیارت قبور ما نمی آید مگر آنکه رحمت(الهی) او را در بر گرفته و گناهانش آمرزیده می شود.
📚(بحارالأنوار، ج 102، ص302)
زمزمه و شور امام حسین علیه السلام
سلام اقا_دلم کرده هواتونو
هواتونو_هوای کربلاتونو
من از دنیا_فقط آقا تو رو دارم
نگاهت رو_نگیر از من که بیچارم
حسین جانم _حسین جانم حسین جانم
گنه کارم_ولی آقا دوست دارم
طبیب من_علاجم کن که بیمارم
دلم تنگه_آقا یک کربلا میخوام
حرم میخوام_با امضای شما میخوام
حسین جانم...
توی صحنت_یه گوشه جا بهم میدی
بگو بازم_بهم یک کربلا میدی
حسین جانم...
ته گودال_تنی زخمی و نیمه جون
یه مادری_بالا گوداله روضه خون
داره میگه_یه دم راحت بزاریدش
عطشناکه_یه جرعه آب بیاریدش
#حسن_کردی
#زمینه_شور
#امام_حسین_علیه_السلام
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ مرحوم فلسفی
ای مدینه سوز دیگر ساز کن در بروی داغ داران باز کن
اهل یثرب خون فشانید از دو عین من خبر آوردم از قتل حسین
مردها چون زنان شیون زدند بر شرار سینه ها دامن زدند
هاشمیات از حرم بیرون شدند غرق در دریای اشک و خون شدند
مادر عباس با قلب کباب داد یک یک آل عصمت را جواب
گفت ای یاران سئوالم از شماست دختر مظلومه ام زینب کجاست
دید نا گه بانویی با قد خم گفت مادر دخترت زینب منم
من سیه پوش گل یاس توام داغ دار بهر عباس توام
جان مادر داغ پیرم کرده است درد و غم از عمر سیرم کرده است
عمر زینب بارها بر سر رسید تا کنار قبر پیغمبر رسید
ناله اش چون آتش افروخته سینه اش چون خیمه ها سوخته
ناله کرد و گفت با صوتی حزین السّلام ای رحمه للعالمین
یا محمد ، جانم آمد بر لبم زینبم من ، زینبم من زینبم
وقتی این کاروان دل شکسته نزدیک مدینه رسید امام چهارم فرمود : پیاده شوید ، خیمه ها را بر پا کنید
همه بانوان پیاده شدند فرمود : بشیر وارد مدینه شو ، خبر شهادت حسین ورود ما را به مردم اعلام کن ، بشیر با وضع عزا آمد وارد شهر مدینه شد ، مردم مرتب می گفتند : بشیر چه خبر است ؟گفت بیاییدسر قبر پیغمبر ،مردم جمع شدند ، وقتی اجتماع کردند ، گفت :
(یا اهل یَثرِب لا مقامَ لَکُم بِها: مردم مدینه دیگر در مدینه نمانید) گفتند : چرا؟ (قَتل الحسین : حسین را کشتند )سرش را بالای نیزه زدند ۱ ، الان زن و بچه اش بیرون دروازه مدینه هستند همین که این خبر رسید غوغایی شد در مدینه ، همه به سر و سینه می زدند ، با پای برهنه به استقبال آمدند همه فریاد میزدند : وامحمداه ، واحسینا همه صدا بزنید حسین .
۱٫ مقتل فلسفی ، ص ۹۱ ، زینب قهرمان ، اردستانی ، ص ۳۵۳ .
کانال روضه و نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
ایتا
لینک کانال👇
https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
#صلوات برای مجلس خانوم حضرت رقیه س#
با رنج و غمی رقیه(س) در شام خراب چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب
روحش به جنان رفت برایش صلوات از غصه و غم تا به ابد رفته به خواب
آن منبع پر فروغ فیض اَزلی یعنی که رقیه ی حسین بن علی
پیوسته فرستید سلام و صلوات بر هدیه ی قدسی نفس لم یزلی
ای شیعه اگر طالب فیضی و برات مصباح هدی حسین بود راه نجات
اولاد حسین مروج اسلامند بر روح رقیه تا قیامت صلوات
لب تشنه به شام رفتی از سوی فرات ای غنچه پژمرده باغ حسنات
ای اُم ابی دچار غم چون زهرا بر اشک شبانه ات رقیه صلوات
فرزند حسین رقیه اش قبل ممات تر کرد لب خشک پدر ز آّ فرات
از کربلا اسیر تا شام خراب تا شام ابد به روح و عزمش صلوات
سروده امیر حمزه صابری
( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ )
.
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#بازگشت_به_مدینه
آه و واویلا صد آه و واویلا
خونجگر زینب، بی پسر لیلا
شور و غوغا در یثرب به پا گشته
شهر پیغمبر ، کربلا گشته
یا محمد بین کَز ظلم آن اغیار
قافله شد بی ، قافله سالار
بی کس و تنها ، لبریزِ سوز و آه
آمده زینب، یا رسولَ الله
زینت دوشَت شد کشته یا جَدّا
رفته رأسَش بر ، نیزهٔ اعدا
بر عزیزانت هر دم جسارت شد
قِسمت عترت ، ظلم و غارت شد
شاعر: #حاج_امیر_عباسی
.