🏴السلام علیکِ یا امّالبدورالسّواطع
سفره ی ام البنین...
#اسماعیل_شبرنگ
تا نظر بر این دل گوشه نشین انداختم
گوشه ی روضه گره روی جبین انداختم
رو به بانوی امیرالمومنین انداختم
شب جمعه سفره ی امّ البنین انداختم
مادر باب الحوائج حاجتم را می دهد
باز حاجات دل بی طاقتم را می دهد
بانوی شیرآفرین ، یاللعجب امّ البنین
همدم تنهایی شیر عرب امّ البنین
بارها اعلام کردی از ادب امّ البنین
جای نام فاطمه داری لقب ، امّ البنین
چند قرنی می شود آه تو با جوش و خروش
در میان روضه ی عبّاس می آید به گوش
با دل خسته برایت گریه کردم بیشتر
ابر اشکم در هوایت گریه گردم بیشتر
پا به پای هر روایت گریه کردم بیشتر
در میان روضه هایت گریه کردم بیشتر
گریه کردم تا شنیدم گریه کردی روز و شب
شهر را طی کرده ای با روضه گردی روز و شب
روضه خواندی تا دلت باشد پریشان حسین
گریه کردی در عزای چشم گریان حسین
گفتی آن لحظه که بودی یاد طفلان حسین
بچه هایم هیچ ، جان من به قربان حسین
یک مدینه ، یک بقیع و سوز آهی آتشین
دم گرفتم با دم امّ البنین بی بنین
آفتاب خانه ی حیدر به زیر آفتاب
ناله می زد ایّها العالم شدم خانه خراب
هر کجا می دید طفلی تشنه ی یک جرعه آب
روضه می خواند از لبان تشنه ی طفل رباب
هر کسی دارد اگر داغی به سینه بشنود
ناله می زد از جگر اهل مدینه بشنود...
ماه پیش ماه من کوچکتر از فانوس بود
چشم دریایی عباس من اقیانوس بود
بس که با اولاد زهرا روز و شب مانوس بود
می شنیدم در دل بی تابش این افسوس بود
کاش بودم در میان کوچه ها کاری کنم
در دفاع از مادرم زهرا علمداری کنم
پسرانم یک به یک تحت لوای فاطمه
عشق را آموختند از مرتضای فاطمه
هدف والایشان کسب رضای فاطمه
پسران من فدای بچه های فاطمه
تا نفس باقی ست هستم زیر دِین فاطمه
هر چه که دارم به قربان حسین فاطمه
#اسماعیل_شبرنگ
حضرت ام البنین سلام علیها
مثنوی
من که از نسل دلیر عربم
امّ العبّاسم و امّ الادبم
مادر چهار یل رعنایم
من کنیز حرم زهرایم
آسمان خاک نشین حرمم
عرش در تحت لوای کرمم
معرفت مسئله آموز من است
عاشقی سائل هر روز من است
دل من محو تولّای ولیست
سِمتم خادمی بیت علیست
من سفارش شده ی زهرایم
آبرو یافته از مولایم
وه از ان روز که قابل گشتم
با در بیت مقابل گشتم
آمد آن لحظه چه خوش اقبالم
دختر شاه به استقبالم
قبله ی نور به کاشانه ی من
حرم الله کجا خانه ی من
دست بانوی حرم بوسیدم
خاک پایش به بصر مالیدم
گفتم این بیت حریم لاهوت
من کنیزم به دیار ملکوت
آمدم خادم این در باشم
خادم دختر حیدر باشم
لیک آن روز زغم رنجیدم
وای دل، صحنه ی سختی دیدم
هر دو ریحانه حق تب دارند
بین خانه حسنین بیمارند
گفت زینب به دو چشمانی تر
نذر روزه بنما ای مادر
عرق از صورتشان تا شد جمع
سوختم در غمشان همچون شمع
آنقدر خرج ولایت گشتم
مورد لطف و عنایت گشتم
تا خدا مزد ولایم را داد
که به من گل پسری زیبا داد
صاحب جنة الاحساس شدم
مادر حضرت عباس شدم
در وفا یار بلا فصل شدم
مادر فضل و ابا الفضل شدم
شوری افتاد ز عشقش به دلم
دید از فاطمه بودن خجلم
حق نمود این شرفم نقش جبین
حضرت فاطمه شد ام بنین
گفتم عباس گل ریحانی
به امیرت تو بلا گردانی
نه برادر و نه من مادرشان
من کنیز و تو غلام درشان
روزی اید که به همراه حسین
از مدینه بروی نور دو عین
چون حسینم تو خدایی گردی
عاقبت کرب و بلایی گردی
یک وصیت کنم این لحظه تو را
جان تو جان عزیز زهرا
رفتی و همره تو شادی رفت
از مدینه دگر آزادی رفت
وای زان روز که غمها برگشت
کاروان گل زهرا برگشت
جان هر دل شده بر لب آمد
بی حسین حضرت زینب آمد
گفت با من همه اسرار مگو
ماجرا های تو وآن بغض گلو
گفت لب تشنه سوی آب شدی
از خجالت به خدا آب شدی
گفت با قدّ کمان جان دادی
من شنیدم نگران جان دادی
تا که مشک و علمت را دیدم
دست پاک تو ز دور بوسیدم
باورم نیست سر زین وسجود
فرق عباس من و ضرب عمود
یاد تو روضه به پا می سازم
تا ابد برپسرم می نازم
نزد زهرا تو وجیه اللّهی
فانی حضرت ثار اللّهی
شاعر:قاسم نعمتی
آخرین شب زندگی امالبنین بود. فضه خادمه رو به ایشان کرد و از این بانوی ادب خواست در آخرین لحظات، بالاترین جمله را به او بیاموزد.
امالبنین لب به تبسم گشود و اندکی بعد آرام زمزمه کرد:
«السلام علیک یا اباعبدالله ...»
و فضه یکبار دیگر روزی را بهخاطر آورد که اصحاب به امالبنین خبر شهادت پسرانش را میدادند درحالیکه او تنها از حسین میپرسید و میگفت:
پسرانم فدای او از حسین بگویید...
[برداشتی از کتاب زندگینامه مادر مهتاب حضرت امالبنین سلام الله علیها
🥀▪️🍁🥀▪️🍁🥀▪️🍁
مداحی_آنلاین_غم_رختینی_سوی_نادر.mp3
3.22M
🔳 وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🍁روضه حضرت ام البنین(س)
🍁غم رختینی سُوی
🎤 #نادر_جوادی
▪️روضه ترکی
روضه خانگی - حضرت امالبنین(س) - 427.mp3
13.11M
🥀من سفارش شدۀ زهرایم آبرو یافته از مولایم...
▪️روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
حجت الاسلام سید رضا #چهل_اخترانی
روضه خانگی - حضرت ام البنین(س) - 428.mp3
12.95M
🍁عقل یک سر گشته حیران تو یا امّ البنین
سلام الله
🥀روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
حاج احمد سلطانی