#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#راس_روی_نیزه
#کلیات_مصائب_اسارت
#مرتضی_جام_آبادی
ای سر به نی سپرده که چشمت به سوی ماست
چون نیزه از گلوی تو خون در گلوی ماست
دریای غیرتی به تلاطم درآ که خصم
چون گرگ تشنه در طمع آبروی ماست
دلهای ما ز زخم زبانهای شامیان
چندان به خون نشسته که مرگ آرزوی ماست
در سوگ ما به سور نشستند و میکشند
مِی در سبو به مژده که خون در سبوی ماست
ای کهف عالمین! بخوان کهفُ و الرّقیم
تا منصرف شود به تو چشمی که سوی ماست
قرآن بخوان و دیدۀ نامحرمان بهدوز
کز هر کرانهای به تماشای روی ماست
قرآن بخوان که شرم ز اسلام خود کند
هر کافری که منکر کیش نکوی ماست
تا چشم من گره به دو چشم تو خورده است
چشم فلک به چشم پر از گفتگوی ماست
سر را زدم به محمل و بشکستمی که خلق
اگه شوند مهر و وفا خلق و خوی ماست
گرییم همچو شمع و دل قدسیان کباب
از آب چشم و گریۀ بی های و هوی ما
ما اشتیاق خویش به هر دل نمیدهیم
خرّم دل «یتیم» که مشتاق کوی ماست
هر کس سراغ ما به چراغی گرفته است
او با چراغ مرثیه در جستجوی ماست
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 مشق عشق
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#سید_رضا_مؤید
زینب ای روح خدایی جلوات
برجمال توسلام وصلوات
مابه نام تو تبرّک جوئیم
مدحت از منطق عصمت گوئیم
رازهای صمدیّت باتوست
افتخار ابدیّت باتوست
ای جگرگوشۀ زهرا زینب
دوّمین عصمت کبری زینب
آل اطهارکه مجذوب تواند
نسبتی را همه منسوب تواند
ای گرامی به امامت عهدی
میکندعمّه خطابت مهدی
زحماتی که نبی دید و کشید
رازهایی که علی گفت و شنید
رنجهایی که به جان داشت بتول
صلح و صبری که حسن کرد قبول
همه در پرده یکی معنی داشت
راه بر مکتب عاشورا داشت
شیوهات پیروی از آنها بود
صبر تو حافظ عاشورا بود
ای امامت به تو مدیون زینب
زورق بادیۀ خون زینب
پردۀ صبر خدا روپوشت
ساحل فُلک نجات آغوشت
کربلا از نفست روحانی
قتلگاه ازقدمت نورانی
چرخ از بار غمت میلرزید
خاک زیر قدمت میلرزید
چشم هستی نگران حالت
گوش عالم به زبان قالت
تا در آن صحنۀ سوزان چهکُنی
با تن کشتۀ یاران چهکُنی
گرچه زن، روح عبادت بودی
مرد معراج شهادت بودی
درمیان شهدا میگشتی
وز پی خون خدا میگشتی
اینک ای زائرۀ پاک حسین!
این تو و این تن صدچاک حسین
گقتی ای عطرخدا در بویت
سر نداری که ببوسم رویت
ای تن غرقه به خون در بر من!
تو حسینی پسر مادر من؟
دیدی آن حنجرۀ بیتابش
کردی از بوسۀ خود سیرابش
گوهر اشک به دامان سُفتی
آخرین حرف دلت را گفتی
کِی به دامان نبی کرده مقام!
باعلی گوی پس ازعرض سلام
لاله های چمنت افسردند
دخترت را به اسیری بردند
زینب ای میوۀ بستان بتول
پای این نامه بزن مُهر قبول
بین «مؤید» که غلام تو بود
چشم بر رحمت عام تو بود
📚 جلوههای رسالت
#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَالفَرَج»
.