4_556979832915756014.mp3
زمان:
حجم:
254.6K
#دودمه
#حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
ای شکسته زیر سم اسبها آیینه ات ، قاسمم ای قاسمم
تا حرم آمد صدای استخوان سینه ات ،قاسمم ای قاسمم
#دودمه
#ویژه_ایام_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
#روضه_و_توسل_جانسوز #شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
مداح #حاج_مهدی_سماواتی👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را
غم تو موهبتِ کبریاست در دلِ من
نمیدم به سرور بهشت این غم را
حسین جان .. حسین جان ..
غبار ماتم تو به من آبرو بخشید (2)
به عالمی ندهم این غبار ماتم را
حسین جان .. حسین جان ..
زمان به یاد عزایت محرم است حسین
اگر چه شور دگر داده این محرم را
حسین جان .. حسین جان ..
چی میخوام بگم آقای من؟
به نیم قطرۀ اشکِ محبتت ندهم
اگر دهم به دستم تمام عالم را
حسین جان .. حسین جان ..
*حرف آخر و بزنم*
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمر من حسین
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را ....
اگر که بند بندِ من جدا کند عدوی تو
مرا زتو،تو را زمن نمی کند جدا حسین
حسین من .. حسین من ..
خدا نکرده دستِ رد اگر زنی به سینه ام
منِ شکسته دل بگو که رو کنم کجا حسین
حسین من .. حسین من ..
هر جوری بود از عمو اجازه گرفت عمو رو راضی کرد وارد میدان شد این سرباز سیزده ساله رجز میخونه " إنْ تنْکرونی فأنا ابْنُ الحسن سبطُ النبی المصطفی .... فداش بشم قریب به 35 نفر رو به درک واصل کرد،نانجیبی گفت به خدا من این پسرُ می کشم کاری کرد دیگه از اسب رو زمین افتاد ناله اش بلند شد صدا زد : اغثنی یا غمّاه ...
عمو ، به فریادم برس ...
مثلِ بازِ شکاری عمو اومد ، دید قاتل بالاسرِ قاسمِ،جنگ مغلوبه شد ... یه وقت صدایِ نالۀ قاسم بلند شد،ای عمو :
ای عمو یک دم بدار از جنگ دست
زیر سم مرکب اعضایم شکست ...
حسین .. حسین ..
اگر این مطلب صحیح بوده باشه تنها بدنی که کربلا دوبار زیر سم اسب رفت همین نازنین بدن بود ..
گر چه لعل تو آب و تن تو تاب ندارد
دلت هوایِ دگر غیر روی باب ندارد
تو آن نه ای که جواب عموی خویش نگویی
لبان تشنه ی تو نیرویِ جواب ندارد
حسین .. حسین ..
نمی رسید اگر پات بر رکاب مخور غم
(یه سرباز سیزده ساله مگر چقدر قد و قامت داره)
نمی رسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت
که چشم قابل پای تو را رکاب ندارد
حسین .. حسین ..
ذبیح،پا به زمین سود و آب یافت ولیکن
مَسای پا که عمو دسترس به آب ندارد
زمن بگوی به گلچین تلاش بیهُده کردی
گلی که آب نخورده دگر گلاب ندارد ..
حسین .. حسین ..
همین که گرد و غبارِ معرکه فرو نشست دیدن قاسم رو زمین اُفتاده،عمو بالاسرشِ ... قاسم پاها رو جمع می کنه باز می کنه ... یعنی جلو چشمِ عمو داره جان میده ...
عمو صبر کرد تا روح از بدنش مفارقت کرد،صدا می زد قاسمم،برا عموت سخته او رابه یاری بطلبی نتواند اگر بتواند برات سودی نداشته باشد .... حسین .. یه جمله بیشتر عرض ادب ندارم ، برداشت سینه قاسم رو به سینه چسبانید،کنایه فهما اهلِ روضه دلسوخته ها ، گریه کنا،یه بیت گفتم،شنیدید :
نمی رسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت
که چشم قابل پای تو را رکاب ندارد
حالا راوی میگه یادم نمیره دیدم سینه قاسم رو به سینه چسبانیده ، اما پاهایِ قاسم رو زمین کشیده میشه .. حسین .. حسین .. بمیرم ، بمیرم ...
خسته جان پیکرش از لطف در آغوش کشید
رو به سویِ حرم آورد و به فریاد آمد
کای عروس حسن از بخت شکایت منما
حجلۀ حسن بیارای که دماد آمد ....
اونم با چه قد و بالایی ... حسین .. حسین ..
عمو ، یتیم حسنم ....
══┄══✧══┄══.
#حاج_مهدی_سماواتی
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
#ذکر توسل و جانسوز
#بحر_طویل
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
مداح#حاج_حسن_خلج👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
همیشه اسمِ هر فردی
مشخص می کند در لحظۀ تصمیم گیری
نوع تصمیمات او را با حقیقت هایِ اطرافش
که باشد یا نباشد بیاید یا نیاید
یا بگیرد یا نگیرد یا هزاران یایِ دیگر که
یکی اش میشود مقبول در دنیا اطرافش
اگر عباس باشد می شود شیری که با چشمانِ خود
در دام می آرد شکارش را
و با یک پلک کارش را به پایان می رساند
بی برو برگرد به پایان می رساند کار او را پس
بدونِ جنگ و خون ریزی بدونِ یک خراش کوچک سطحی
بدونِ درد اگر زینب شود هم می شود در کربلا و شام و کوفه
زینت بابایِ خود حیدر
به حدی که تصور می کند کوفه
به دنیا آمده یک حیدرِ دیگر
به این علت شبیهِ حضرتِ حیدر
که شد فرقش دو تا،زینب به چوب محملش باید بکوبد سر
اگر قاسم شود باید شود بین همه تقسیم
بگردد آهِ فرزند حسن یک نیم و فرزند عمو یک نیم
که جانش را به بابا و عمو با هم کند تقدیم
شود قسمت به روز و شب میان نجمه و زینب
بگردد میان نجمه و زینب میان اکبر و اصغر
میانِ نیزه و خنجر ...
بگردد پیکرش کوچک میانِ خار ها تک تک
میان ازدحام تیر میان آن همه شمشیر
تنش را پخش کرده در میانِ دشت
همان طوری که بابایش جگر را در میانِ تشت
که بابایش کریم است و پسر ابن کریم آری
که بزل و بخشش و جودِ حسن را دیده قاسم از قدیم آری
بیایید امشب از تجزیه و تحلیلِ عمقِ روضه قاسم بگذریم آری
که تشریح فضایِ روضه قاسم به شدت روضه باز است
که پایانش در آغاز است
که فعلِ سختُ و بی رحمِ کشیدن
بچه ها در کربلا مانند یک راز است
کشیدن می شود آغاز در کرب و بلا
آنجا که حر صف می کشد با لشکرش در محضر ارباب
و آقا دست خود را می کشد ارام بر مویِ رقیه دخترش شاید نگوید آب
کشیدن می شود آنجا که عابس
می کشد فریاد و از هم می درد پیراهنِ خود را
حبیب ابن مظاهر می کشد بر خاکِ صحرا هی تن خود را
وهب در خاک و خون می غلطد و
مادر برای دیدنش این سو و آن سو می کشد هی گردن خود را
علیِ اکبرِ ارباب هم دامن کشان دارد به میدان می رود در محضرِ بابا
علی پا می کشد بر خاک صحرا
می کشد تیر هی قلب مضطر بابا
و بر نعش جوانش می کشد فریاد علی اکبر بابا
کشیدن می شود بی رحم
آنجا که کمان را می کشد هی حرمله تا جا شود
تیر سه شعبه آه در نایِ علی اصغر
کشیدن می شود زجر اور انجا که
به جای اینکه بابا تیر را بیرون کشد
از حنجر این طفل با دقت گلو را می کشد از تیر بیرون
وای بابایِ علی اصغر ...
کشیدن می شود غمناک وقتی میکشد بابا عبا
بر قد و بالای علی اصغر
ولی اوج کشیدن می شود تصویر بینِ روضۀ قاسم
که بر رویِ زمین هی میکشد شمشیر را
وقتی به میدان می شود عازم
زنی کِل می کشد در دشت
وقتی تازه داماد حسن با رختِ دامادیِ خود
دامن کشان با خنده دارد می رود میدان
کشیده کار قاسم جان به جایی که
پسر ها و خودِ ازرق ز تیغش نیم می گردند
پس از تفریق و جمع و ضرب با شمشیر قاسم پیش پاهای عمو
تقسیم می گردند
کشده کار قاسم آه حالا بین تیغ و تیر
که هر کس می کشد چیزی
یکی نیزه یکی شمشیر بمیرم مادرش هم می کشد آه از نهادش
که او را دوره کردند عاقبت
شمشیر های بی مروت از پس و از پیش
کشیده روضه از کرب و بلا حالا به یک خانه
دوباره روضۀ پهلو یکی میخُ آن یک با سر نیزه
ولی هر دو غریبانه
کشیدند و کشاندند و عمو را این چنین کشتند
کشاندند اسب ها را بر تنِ قاسم به صحرا و عمو را روی زین کشتند
کشیده می شود روضه کشیده می شود قاسم
بمیرم نکته اش این است که این نوجوان
در زیرِ سمِ اسب ها مانده ولیکن ظاهراً سالم
که قاسم از درون مثل علی اکبر رعنایِ لیلا شد
که قاسم از درون مثل بابایش شکست و اربا اربا شد
فقط یک پوست ماند از او و
اعضایی پر از نیزه
در آغوش عمو جانش به سمتِ خیمه در راه است
آقایی پر از نیزه ...
کسی که اول روضه بزرگش بود جوشن ها
کفن کوتاه گشته بر تنش حالا در این صحرا
کشیدند و کشاندند و عمو را بار ها کشتند
اه از شرم حسن در کربلا کشتند
عمو را از شرم حسن در کربلا کشتند
کشیدند و کشاندند و عمو را بارها کشتند
آه از شرمِ حسن در کربلا کشتند عمو را ...
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
✼✾══┄══✧══┄══✾✼
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
#ذکر_توسل_ روضه_جانسوز
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع مداح#كربلايی_علی_اصغر_آرزومند👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----
گفتیم یا حسین و خدا هم خریدمان
امسال هم نکرده نا امیدمان
با پای خویش مجلس روضه نیامیدیم
زهرا خودش به ماه محرم کشیدمان
یاد تمام گریه کنان محرم بخیر
پیرغلامهای محاسن سپیدمان
آرام تا نوای حسین جان بلند شد
آمد صدای رفیق شهیدمان
اجداد ما برای حسین تکیه می زدند
پرچم بوس روضه خدا آفریدمان
خاصیت حسین جدایی زغیر اوست
یک جلوه کرد و از همه عالم بریمان
با این همه گناه چه تحویلمان گرفت
گویا به وقت معصیت ندیدمان
جا ماندیم از سفر کربلا چقدر
آمد شمیم سیب و به اینجا کشیدمان
هرکس خوب گریه کند یار فاطمه است
زهرا برای یار ی خود برگزیدمان
مادر بُنیَّ گفت وهمه عالم ریخت به هم
*حضرت زینب فرمود: مادرم را خواب دیدم بعد عاشورا ،کجا بودی؟ فرمود: ندیدی منو شب عاشورا دور خیمه ها ناله میزدم ، ظهر عاشورا دنبال حسین، عصرعاشورا تو گودال، قتلگاه سرحسین تو بغل من بود، شمر سر و جدا کرد دل میبریدم، صدا میزدم بُنیَّ این همه آب... *
آن آتش جگر چه به آتش کشیدمان
*سه ساله است بغل عمو ایستاده، دید خون بالا میاره امام حسن، پاره های جگر رودید، نوشت نامه ای امام حسن علیه السلام، داد به نجمه فرمود: روزی قاسم گیر میکنه بده بهش، اومد خدمت عمو اجازه بده برم، فرمود: برو یادگار حسن هستی، طاقت داغت رو ندارم ، اومد زانو بغل نشست، نجمه خانوم، چی شده؟ اشک میریزه صدا زد عمو منو قبول نکرد، گفت: بابات حسن نامه داده، دوید عمو نامه دارم ،تا ابی عبدالله دست خط امام حسن رو دید، از حال رفت، از بس گریه کردن، زینب اومد فرمود: براش زره بیار ،زره و کلاه خود اندازش ندیدند، کفن تنش کردن، وقتی عباس قاسم رو سوار اسب کرد، پاهاش به رکاب اسب نمی رسید*
دیدند خسان گلی ز ره می آید
طفلی سوی صد فوج و سپه می آید
گفتند اگر چه سیزده ساله است
به به که چو ماه چارده می آید
*اومد ایستاد صدا زد: "هل مِن مُبارز؟" رجز می خوند " ان تنکرونی فانا ابن الحسن(ع) سبط النّبیّ المصطفی المؤتمن "ازرق شامی چهار پسر داره، اولی اومد، با حربه گردنش رو زد،تا چهارمی، لشکر حسین ،زنها تکبیر گفتند، سپاه کوفه مسخره کردند ازرق رو، اومد جلوی قاسم ابن الحسن، ابی عبدالله فرمود: به نجمه بگید دعا کن توخیمه، اومد گفت بچه با این جسه ی کوچیکت چه جوری حریف من هستی؟ آقا فرمود:من بچه ام، تو با ادعات، بند پوتینت رو نبستی ،سرخم کرد، گردنش رو زد ،همه گفتند الله اکبر،یکی صدا زد این پسر شیر جمل است، گفتند زره نداره با سنگ بزنید، سنگباران کردند،سنگ زدند، بدن خون ریزی کرد، شمشیر و نیزه زدند *
ای حسن زاده حسن در حسنت میبینم
روح توحید میان سخنت میبینم
روی لبهای تو با نیزه نوشتند حسن
خط کوفی به عقیق یمنت میبینم
گفته بودم که بپوشان سرگیسویت را
که به هم ریخته زلف شکنت میبینم
پدری کردم و بوسه زتو حق من است
اثرنعل به روی دهنت میبینم
*ازبالای اسب رو زمین افتاد ،صدا زد: عمو به فریادم، برس امام حسین علیه السلام آمد، دید قاتل نشسته روسینه سرقاسم روجدا کنه، دست قاتل رو جدا کرد، هفده نفر رو ابی عبدالله کشت، ناگهان شنید صدای قاسم میاد میگه عمو استخوانم شکست، وقتی بغلش کرد پاهاش روی زمین کشیده میشد، یعنی بند بند بدنش جدا شدند*
یوسف نجمه چه بسرت آوردند
پنجه گرگ براین پیرهنت میبینم
قدری آرام بگیر ماندم از اسب چگونه به زمین افتادی
جای نیزه زدو سو بر بدنت میبینم
قدری آرام بگیر ی بغلت می گیرم
این چه وضعی است که بر حال تنت میبینم
*صدا زد برای عمو سخته چیزی بخواهی نتوانم برآورده کنم*
هرچه بالا بکشم سینه ی تو برسینه
باز برخاک بیابان بدنت میبینم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
#غزل_مصیبت
#حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
مداح. #حاج_محمود_کریمی👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
من نوری از نور مصباح الهدیم
من چشمه ی جوشانی از خون خدایم
سیاره ای در دامن شمس الضحایم
قربانی راه شهید کربلایم
شمشیر برّان علی مرتضایم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
من سیزده ساله عزیز دو امامم
فرزند خورشیدم ولی ماه تمامم
سر تا قدم آیینه ی خیر الانامم
عین بنی هاشم درخشیدست نامم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
◾️
من از همان طفلی پدر از دست دادم
آه یتیمی شعله میزد بر نهادم
از کودکی درس وفا دادند یادم
گه بر روی دامان زینب سر نهادم
گه بود روی شانه ی عباس جایم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
از لحظه ی طفلی که بودم شیر خواره
میکرد بر من یوسف زهرا نظاره
با من سخن می گفت چشمش با اشاره
میریخت از چشم خدابینش ستاره
می خواند شرح کربلا را از برایم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
◾️
از خردسالی کودکی رزمنده بودم
تنها به امید شهادت زنده بودم
از مهر مولایم حسین آکنده بودم
از شوق جانبازی خود توفنده بودم
تا عاقبت بردند سوی کربلایم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
◼️
آن شب که خیل عاشقان آماده بودند
پیش از شهادت جان به جانان داده بودند
سر مست یک پیمانه و یک باده بودند
با هم در آغوش خدا افتاده بودند
بگرفت در آغوش، عم باوفایم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
◾️
فرمود: ای جان عمو گردد فدایت
ای بوده در آغوش ثارالله جایت
چونی اگر خون جوشد از سر تا به پایت
گفتی که ای جانم نثار خاک پایت
شیرین تر از شهد است این مرگ برایم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
آن دم که اذن رفتن از میدان گرفتم
از فیض انفاس ولایت جان گرفتم
سر را به روی دست چون قرآن گرفتم
اذن جهاد از حضرت جانان گرفتم
دیگر ندیدم در زمین یا در سمایم
من قاسمم نجل امام مجتبایم...
◼️
#حاج_محمود_كريمی
#ویژه_ایام_محرم
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_ابن_حسن
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
4_556979832915756024.mp3
زمان:
حجم:
506.7K
#دودمه👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
ای پدر من تشنه هستم تشنه ی آب حیات،بگذر ار آب فرات
کم تمنا کن برای آب ای فلک نجات،بگذر از آب فرات
#دودمه
#ویژه_ایام_محرم
#شب_هفتم_محرم
#دودمه_حضرت_علی_اصغر_ع
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
4_556979832915756026.mp3
زمان:
حجم:
866.1K
#دودمه👌 #شب_هفتم_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
ای تمام بود و هستم بر روی دستم بخواب ، وای بر حال رباب
آرزو دارم ببینی ای علی جان خواب آب ، وای بر حال رباب
#دودمه
#ویژه_ایام_محرم
#شب_هفتم_محرم
#دودمه_حضرت_علی_اصغر_ع
••-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
#دودمه #شب_هفتم_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
میرسد از خیمهها یارب صدایِ آب آب
وای بر حالِ رباب ....
آب آوردن به خیمه بهرِ اصغر شد ثواب
وای بر حالِ رباب ....
کودکی در خیمه افتاده به دامانِ رباب
مادرش گوید بخواب ....
حرمله داده به جایِ آب بر اصغر جواب
مادرش گوید بخواب ....
#حاج_مرتضی_محمودپور
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#دودمه
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
#دودمه
#شب_هفتم_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
میوه ی قلبم شدی مـادر مـــدافع بر حرم
ای علیه اصغرم (2)
رأس تو شد بسته روی نیزه ها با معجرم
ای علیه اصغرم (2)
#کربلایی_علی_اصغر_رفیعی
#دودمه_حضرت_علی_اصغر_ع
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
4_556979832915756034.mp3
زمان:
حجم:
841.9K
#دودمه
#شب_هشتم_محرم
مداح #سید_مهدی_میرداماد 👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
جوانان بنی هاشم بیایید ، علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم ، علی را بر در خیمه رسانم
#دودمه
#ویژه_ایام_محرم
#شب_هشتم_محرم
#دودمه_حضرت_علی_اکبر_ع
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
کانال روضه دفتری:
#دودمه #شب_تاسوعا
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
چین پیشانیِ تو محشر کند وقت غضب
وای عباس آمده ...
لرزه اُفتاده بجان شیر مردان عرب
وای عباس آمده ....
آمده شیر نر ام البنین بهر شکار
مثل حیدر باوقار ....
لافتا الا علی لاسیف الا ذوالفقار
مثل حیدر باوقار ....
✼✾══┄══✧══┄══✾✼
#حاج_قاسم_نعمتی
#دودمه_حضرت_ابوالفضل_ع
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
#دودمه
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
#دودمه #شب_تاسوعا
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
من امان نامه نمیگیرم ز دستت ای لعین
هستم از اهل یقین ....
افتخارم اینکه بابایم امیرالمومنین
هستم از اهل یقین ....
ساقی آب آورم هستم غلامت یا حسین
ای تو شاه عالمین ....
میدهم از علقمه هر دم سلامت یا حسین
ای تو شاه عالمین ....
✼✾══┄══✧══┄══✾✼
#حاج_مرتضی_محمودپور
#دودمه_حضرت_ابوالفضل_ع
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
#دودمه
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
4_5999296712319965120.mp3
زمان:
حجم:
340.1K
#دودمه👌
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ، علمدار نیامد
سقای حسین(س) سید و سالار نیامد ، علمدار نیامد
#دودمه
#ویژه_ایام_محرم
#شب_تاسوعا
#دودمه_حضرت_ابوالفضل_ع
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
4_556979832915756066.mp3
زمان:
حجم:
1.34M
#روضه_تنور_خولی
#روضه_جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _
مداح #حاج_محمود_کریمی👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...."
یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...."
خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '"
این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر حسین ......"
#حاج_محمود_كريمی
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#تنور_خولی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram