eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم #▪️به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #▪️🌱▪️خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه حضرت عشق در پناه خدا بسلامت برو سفر آقا آمدیم از برای بدرقه ات همه ایل ما فدای شما راهی شهر مکه ای خیر است حجتان بی خطر بدون بلا دختران تو یک به یک مریم پسران تو یک به یک عیسی قاسم آورده با خودش نجمه اکبر آورده با خودش لیلا همه سیراب مشک آب عمو همه مدیون غیرت سقا چه حیایی چه عصمتی دارد جان فدای سه ساله ات آقا میفرستی رباب را مروه شیرخواره میاوری به منا خواهرت را خودت سوارش کن محملش را درست کن اینجا ذره ای خاکی است چادر او گریه اصلا برای چه حالا؟! نکند رفته ای به روز دهم نکند رفته ای به کرببلا در شلوغی مفرط گودال تشنه ای ذبح میشود تنها بدنش زیر نیزه ها مانده سرش اما به دامن زهرا پیش چشم حسین یک لشگر میرود سمت خیمه ی زن ها گوشواره زگوش می افتد چند خلخال میرود یغما وای از قتل عام آل رسول وای از داغ روز عاشورا
بسم الله الرحمن الرحيم #▪️به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #▪️🥀▪️خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد وقتی که می رفتند پشت پای آن ها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دست های مادرش را در زیر چادر، ام لیلا گریه می کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد وقتی که می رفتند عالم سینه می زد وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
بسم الله الرحمن الرحيم #▪️به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #▪️🔆▪️خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه جدايي از مدينه باورم شد حرم غمخانه ی صاحب حرم شد همه حجاج زهرا بار بستند به اين رفتن دل عالم شكستند به ناقه مادري‌ و شير خواري شود آماده ی اُشْتُر سواري تمام مشك ها پُر آب باشد كمي آرام ، اصغر خواب باشد كناري نجمه مست روي قاسم زند شانه سر گيسوي قاسم تماشا مي كند با قلب شيدا قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا ولي يك سو همه تصوير اين شب شده وقت پريشاني زينب سر او بر سر دوش حسين است پناه او در آغوش حسين است شده ذكر لبش با چشم گريان عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان تمام آرزوهايم تو هستي منم مجنون و ليلايم تو هستي همه شب روي سجاده نشينم الهي اي حسين داغت نبينم تمامي امانت هاي مادر ميان بسته پيچيدم برادر (( جواب سيد الشهدا )) دلم را آب كردي گريه كم كن مرا بي تاب كردي گريه كم كن شده وقت سفر اي نور ديده نشين بالاي محمل اي رشيده محارم دور محمل بي قرارت ابوفاضل بود چشم انتظارت يل ام البنين زانو گرفته علي اكبر به پاي ناقه رفته به روي معجر تو حرز بستم خودم تا آخرش پاي تو هستم همه رفتند اما غرق احساس پيامي آمد از مادر به عباس زمان حرفهاي آخرين شد وصيت خواني ام البنين شد صدا زد مي روي اي نور عينم ولي جان تو و جانِ حسينم برو اما بدان شير نبردي مبادا بي حسينم باز گردي بيا تا خوب من رويت ببوسم بلندي هاي ابرويت ببوسم به خلوت بوسه هايم درس دارد حيا كردم ، حسين مادر ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم #▪️به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #🍃▪️🍃خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه شب سخت وداع است و دلم تنگ صداي نالـه خيـزد از دل سنگ ز هر سو مي‌زند غم بر دلم چنگ نفس آتش شده از سوز سينه خداحافظ خداحافظ مدينه امـان از جـور و بيـداد زمانه حرم شد از حرم بيرون شبانه بســان بلبـل بـي آشيــانه رباب و فاطمه، زينب، سكينه خداحافظ خداحافظ مدينه مدينـه داد و بيـداد از جـدايي بزن نالـه بـه شــور نينـوايي که شد این قافله کرب‌وبلایی فلك را نيست با ما غير كينه خداحافظ خداحافظ مدینه دعايم بود بـر لب گريه كردم نگه كردم به زينب گريه كردم خدا داند كه هر شب گريه كردم كنـار قبـر زهــراي حـزينه خداحافظ خداحافظ مدينه مدينه گِل كن از اشكت زمين را كه من بـردم گل ام‌البنيـن را يگانه ساقـي گل‌هـاي ديـن را که نبـود در وفـا او را قـرینه خداحافظ خداحافظ مدينه مدينـه گاه‌گاهـي يـاد مـا كن ز چشمانت روان اشك عزا كن دل شب دخترانـم را دعـا كن كه ايناننـد زهــرا را رهينـه خداحافظ خداحافظ مدینه شب انـا اليــه راجعــون است چه گویم روز عاشورا كه چون است زمين كربـلا درياي خون است منم در بيـن اين دريـا سفينه خداحافظ خداحافظ مدینه
بسم الله الرحمن الرحيم #▪️به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #🍁▪️🍁خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه از زبان حضرت ام البنین سلام الله علیها خطاب به حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام قصد کرده است از وطن برود پنجمین رکن پنج تن برود این حسین است که غریب شده کاش می شد که با حسن برود او به هر حال می شود عریان چه نیازی ست با کفن برود! هر چه کردند جان معجر من نگذاری که پیرهن برود قسمت می دهم اجازه نده شمر با پا روی بدن برود نگذاری که نیزه کندی جای پهلوش بر دهن برود نکند بی حسین برگردی نکند آبروی من برود
بسم الله الرحمن الرحيم #▪️به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #🍂▪️🍂خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را شاید ندیدی اشک های خواهرت را بار سفر بستی مدینه شعله ور شد در یاد دارم آن نگاه آخرت را ام البنین روی سرت قرآن گرفته تا پر کند یکبار جای مادرت را گریه طبیعی بود هنگامی که بردی نوزاد چندین روزه ات را همسرت را اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی وقتی نظر کردی قد آب آورت را فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس وقتی که می بردی علی اکبرت را یا که بگو آوردن خلخال ممنوع یا که درآور گوشوار دخترت را از چشم های عمهء سادات پیداست آماده کرده بوسه های حنجرت را من آرزو دارم فقط زینب نبیند روزی سر و موی پر از خاکسترت را
بسم الله الرحمن الرحيم ▪️ مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #▪️🍃✨▪️خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه ای تمام خاطراتم! اگر بار گران بودیم و رفتیم وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریکه، مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است
بسم الله الرحمن الرحيم ▪️ مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #▪️✨🥀▪️خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه ای اشک‌هـا ببارید از چشم‌هـا چـو باران کـز بـاغ وحـی، بـا هـم رفتند گلعـذاران خون از دو دیده جاری‌ست هنگام سوگواری‌ست چشم مدینـه گرید چون چشم سوگواران دیشب عزیز زهرا بگذاشت سر به صحرا خورشید وحی گردید پنهان به کوهساران خالــی شـده مدینـه از لاله‌های توحیـد پُـرگشتـه کـوه و صحـرا از نالـۀ هزاران ای دوستان برآریـد آهـی ز سـوز سینـه این بیت را بخوانیـد همـراه آن سـواران بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران دیشب تو خواب بودی وقت سحر، مدینه! یک عمـر شـد نصیبت خون جگر، مدینه! دیدی چگونه از تـو هجده ستاره گم شد؟ دیدی که قرص ماهت رفت از نظر، مدینه؟ روزت سیـاه باشـد چشمـت بـه راه باشد تــا از مسافــرانت آیــد خبـر، مدینــه! دستی سوی سماء کن عبـاس را دعا کن ترسم شود در این ره بی‌دست و سر، مدینه! آه از جگــر بــرآرم خــون از بصر ببـارم ایـن بیـت را بخـوانم بـار دگـر، مدینــه! بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران بگــذار همـره یــار اشکـم بــود روانـه بگــذار از درونــم آتـش کشــد زبانــه امشب سرشک سرخ است جاری زچشم زینب فـردا تنش کبـود اسـت از ضـرب تازیانه امشب نگاه عباس بر صورت حسین است فردا شود دوچشمش بـر تیر کیـن نشانه امشب نهاده بلبل صورت بـه دامن گل فـردا زننـد او را آتــش بــر آشیــانه سوزم درون سینه آهم به بـام گردون خون دلم به دیده اشک غمم به شانه بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران آهـت ز سینـه خیـزد بـر آسمان، مدینه! پشت سـر مسافـر قـرآن بخـوان مدینه! آبــی بریـز از اشـک پشـت سـر مسافر دنبـال ایـن سـواران برگـو اذان مـدینه! سوغات دخت زهرا از کوه و دشت و صحرا یک پیرهن بـود از هجـده جوان، مدینه! بعد از حسن گـرفتی بر چهره گرد غربت بعد از حسین، دیگـر تنهـا بمان مـدینه! با سوز دل سحر کن فریاد و ناله سرکن با من بنال تا صبح با من بخوان مدینه! بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران خورشید روی احمد در کاروان عیان است یا قرص ماه لیـلا در بین کـاروان است؟ ای چشم‌هـا بگرییـد ای اشک‌ها ببارید از چشم ناقه‌ها هم سیلاب خون روان است ای کودکـان مبــادا از دشمنـان بترسید در این سفر شما را عباس، پاسبان است هرجا که تشنـه گشتید عباس را بخوانید عبـاس از ولادت سقـای تشنـگان است شـرح وداع خوانـدم خون جگـر فشاندم گویی مرا هماره این بیت بـر زبان است بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران