#شعرشهادت امام#سجادعلیه السلام
🏴▪️🍃🏴▪️🍃🏴▪️🍃
روزی که بسته در غل و زنجیر می شدی
زخمی ترین تراوش تقدیر می شدی
هفت آسمان کنار تو در حال گریه بود
وقتی درون خیمه زمین گیر می شدی
مأمور صبر بودی و در ظهر کربلا
انگار از وجود خودت سیر می شدی
دشمن خیال کرد که تنها شدی ولی
در چشم خیس قافله تکثیر می شدی
حالا سوار ناقه ی عریان، قدم، قدم
با هر نگاه سمت حرم پیر می شدی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شعرشهادت امام#سجادعلیه السلام
🌱▪️🌱▪️🌱▪️🌱▪️
بین نماز، وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
هر چند زهر، قلب تو را پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه می کنی
اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می کنی
آبِ خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با ناله های واعطشا گریه می کنی
با یاد روزهای اسارت چه می کشی؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی
با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی
هم پای نیزه ها همه جا گریه کرده ای
هم با تمام مرثیه ها گریه می کنی
دیگر بس است "چشم ترت درد می کند "!
از بس که غرق اشک عزا گریه می کنی
یوسف رحیمی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
شعر#شهادت امام#سجادعلیه السلام
🔸🌱▪️🔸🌱▪️🔸🌱
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت
حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت
در حیرتم که سلسله آهنین مگر
جایی ز زخم گردن تو خوبتر نداشت
زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس
غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت
دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو
تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت
سنگت زدند بر سر بازارهای شام
با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت
هجده سر بریده برایت گریستند
آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت
سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت
یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت
حال تو بود در دل گودال قتلگاه
چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت
مهمان شام بودی و بهر تو میزبان
جز گوشة خرابه مکانی دگر نداشت
سوز شما به سینه«میثم» اگر نبود
اینقدر نخل سوخته او ثمر نداشت
حاج غلامرضا سازگار
89/10/9
@rozevanoheayammoharramsoghandi
ببین بابا ، شده کارم ، گریه برا مُحَرَّمِ تو
به یاد آرم ، به یاد آرم ، غروب تلخ ماتم تو
بر نی ، بابا دیدم سرت را
آغوش کشیدم پیکرت را
بابا حسین بابا حسین جان ۲
دلم پُر درد و پُر رازه ، وجود من لبریز آهه
دلم محزون و بی تابه ، همیشه یادِ قتلگاهه
هنوز چشام ابری و زاره
هنوز دلم سامون نداره
بابا حسین بابا حسین جان ۲
پدر جانم ، پدر جانم ، از زندگی دگر شدم سیر
به روی دست و پیکرم ببین مونده جای زنجیر
کابوسی بی وقفه باهامه
درد و غُصَّم از شهر شامه
بابا حسین بابا حسین جان ۲
شاعر : محمد مبشری
#زمزمه
شهادت امام #سجادعلیه السلام
@rozevanoheayammoharramsoghandi
هنوز تو گوشِشه
صداي بابا
از توي گودال ، آب آب آب
گريش ميگيره
تاكه ميبينه
بعد چهل سال ، آب آب آب
واسه همين دو قطره ، رباب ، دق مرگ شد
با گريه روضه ميخوند ، پاي ، گهواره
خون گريه كرد چهل سال ، آقام ، تا ميديد
لالا ميگه مادري ، برا ، شير خواره
واي ، واي ، واي ، بيچاره رباب
واي واي واي ، دلخونه آقام .....
موقع دفنِ
بابا حسينش
با گريه ميگفت ، واويلا
ديدن با گريه
گذاشت لباشو
به روي حلقومِ بابا
دق كرد تا ديد كه بابا ، رو خاك ، افتاده
حتي نداره انگـــشت و نه انگشتر
خواست از بني اسد تا ، يكم ، بوريا
از خونه ها بيارن ، برا ، اين پيكر
واي ، واي ، واي ، باباي غريب
واي واي واي ، دلخونه آقام.....
هنوز تو گوشِشِه
صداي هلهله
صداي خنده ها ، واويلا
بعد يه عمر هنوز
جلوي چشماشه
شام بلا خدا ، واويلا
تا سهل ساعدي رو ، آقا ، ديد فرمود
به نيزه دارا بگو ، جلو ، تر باشن
تا چشم نا محرما ، نشه ، خيره به
اينهاييكه ناموسِ ، رسـول اللهن...
واي ، واي ، واي ، زينب خون دلِ
واي واي واي ، دلخونه آقام....
شاعر : عباس میرخلف زاده
#زمینه
#شهادت امام #سجادعلیه السلام
@rozevanoheayammoharramsoghandi
عمریه گریونم
برلب اومد جونم
روز و شب روضه به یاد کربلا میخونم
ـــــــ••••••ـــــ
الوداع ای گریه های نیمه شب هام
الوداع سجاده ی گریه و نجوام
میرم و راحت میشم از غصه هایی
که چهل ساله کشیدم بعد بابام
لحظه لحظه هردم
طی شد عمرم با غم
الوداع ای مونس چشمانم اشک ماتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاطرات غربت و دیگه نمیخوام
زخم کاری زد به قلبم تیغ دشنام
کربلا خیلی مصیبت ها رو دیدم
اما روضم این شده: الشام ،الشام
ما کجا و دشنام
سنگ از روی بام
هیچ غمی نمیرسه به پای غمهای شام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد عــــمه زینبــــی که نیمه جونه
عمریه اشک از دو چشم من روونه
کاش می رفت از یادم اون لحظه که دیدم
عمه زینب رو به زیر تازیونه
چشم من میباره
این برام آزاره
جای اهل بیت عصمت کوچه و بازاره؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد اون سه ساله ای که بی قراره
واسه دیدن باباش چشم انتظاره
از رو نی بابا خودش دیده ، رقیه
روی خارای مغیلان پا میزاره
دختری که تنها
هی صدا زد بابا
تا کتک میخورد میگفت مادرم یازهرا
شاعر : عبدالزهرا هاشمیان
#نوحه#واحد
شهادت امام#سجادعلیه السلام
@rozevanoheayammoharramsoghandi
بند اول
کارم شده چهل سال/دعا و گریه زاری
دعا شده بهونه/مگه خبر نداری؟!
یه نیمه روزی کشتن/تو کربلا بابامو
همه برادرامو/عموی باوفامو
سراشونو بریدن و_رو نیزه ها کشیدن و
با نعل تازه ای خدا_روی اونا دویدن و
دیدم که میبرید سر و
دیدم زجه ی مادر و
دیدم هجوم لشکر و
خنجر به حنجر بابا رسیده بود
سر روی دامنه قامت خمیده بود
(مظلوم ابالشهید)
بند دوم
کارم شده چهل سال/گریه برای شیرخوار
به این بهونه لعنت/به حرمله هزار بار
دیدم که اون دو ملعون/بهم اشاره کردن
سه شعبه چاره کردن/گلوشو پاره کردن
شاهد قبر کوچیکی_تو کربلا منم منم
شاهد راس کوچیکی_رو نیزه ها منم منم
دیدم و میکشم عذاب
دیدم و دارم اضطراب
دیدم شکایت رباب
گهواره خالی و نجوای لای او
در بین ازدحام مُردم برای او
(مظلوم اخالشهید)
بند سوم
کارم شده چهل سال/گریه واسه اسارت
یادم نمیره بزمه/حرامی و جسارت
کوچه به کوچه رفتم/محله ی یهودی
از اونجا یادگاری/دارم فقط کبودی
چشای بی حیا بود و_خنده ی شامیا بود و
سر بابامو میدیدم_که زیر دست و پا بود و
دیدم و میکشم عذاب
دیدم سر به خون خضاب
دیدم بزم می و شراب
میزد به لعل گل با چوب خیزران
لعلی که بوسه زد جدم نبی بر آن
(مظلوم ابالشهید)
شاعر : امیرحسین سلطانی
#شور
شهادت امام#سجادعلیه السلام
@rozevanoheayammoharramsoghandi