شادم که عمری یا حسین میگویم راز دل خود را به حسین میگویم انگاه که چراغ عمر من خاموش شد در قبرو لحد حسین حسین میگویم
.
خوشا جانی که جانانش حسین است خوشا دردی که درمانش حسین است نبی را جان شیرین چون علی نیست ولی ارامش جانش حسین است
خوشا انکس که یار او حسین است به جنت در کنار او حسین است بود درمان درد او به هر جا دوای قلب زار او حسین است
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
از دامن زن مرد به معراج رود
بر دامن مادر شهیدان صلوات
#نوحه_حضرت رقیه(س)
هرکسی بابا داره خدا براش نگه داره
از دلم خبر داره اونیکه با با نداره
عمّه جون بابام کجاست
گفتی که رفته سفر
می خوای آروم بگیرم
منو پیش ا و ن ببر
بگو که رقیه ات ، دیگه طاقت نداره
جای زانوی باباش ، رو خاکا سر میزاره
دختر شاه غریب ، داره پرپر میزنه
برای دیدن اون ، همه جا سر میزنه
کربلا کوفه و شام ، چه بلاها که دیدم
از جفای دشمنا ، رنج غربت کشیدم
یادمه تو مدینه ، چه مرامی داشتیم
با غریب و آ شنا ، احترامی داشتیم
یه روزی همبازیه ، علی اصغرم بودم مورد محبّتِ ، علی ا کبرم بودم
عمو عباس میدونی ، منو خیلی دوست می داشت
شادی رو به جای غم ، تو دلِ زارم می کاشت
عمّه دیدی عموجون ،که نوازشم می کرد
بیشتر از همه به تو ، او سفارشم می کرد
شب عاشورا دیدی ، کنار بابا م بودم
بابای مهربون و ، خوب و با صفام بودم
هر کسی بابا داره ، دیگه دردی نداره
مثل بچّــه یتیما ، آه سردی نداره
آخه باورت می شد ، این روزا را ببینم
جای زانوی بابا ، روی خاکا بشینم
آخه باورت می شد ، یه روزی اسیر بشم
یا که وقت کوچیکی ، موسفید و پیر بشم
آخه باورت می شد، لباسام پاره باشن
اهل بیت مصطفی ، همه آواره باشن
آخه باورت می شد ، صورتم نیلی باشه
روی چشم و گونه هام ، نشون سیلی باشه
آرزومه یه روزی ، من بابام رو ببینم
دوباره یه بار دیگه ، روی زانوش بشینم
حاجتم رو از خدا ، آخرش من می گیرم
کنار سر با با ، آخرش من می میرم
به خدا غم بابام ، می دونم مشکلمه
داغ بابام تا اَ بد ، همیشه تو دلمه
دوتاداغ بودتوکربلاکه خیلی رودله ابی عبدالله سنگینی میکرد،
یکی داغه برادرش عباس بود، که وقتی رسیدبالای بدن برادرش عباس دیدبدن برادرغرق خون،قطعه قطعه شده،هر کدوم ازدستهایه طرفی افتاده،به فرقش عمودآهنین خورده،نشست بر بالین برادر،عباسم چشاتوبازکن من حسینم،خوناروازچشمای عباس پاک کرد،هرچی عباسشوصدازد،دیدصدایی از عباس نیومد،دستشوبه کمرش گذاشت فرمود،عباسم بارفتنت کمرموشکستی
یکی هم داغه جوونش،میوه ی دلش،علی اکبربود،که اون موقع هم وقتی رسیدبالای سر علی اکبرش بابدن ارباارباشده ی علی اکبرش روبروشد،هرجای دشت کربلارونگاه میکردتکه های بدن علیشومیدید،هرکاری کردنتونست بدن علیشوجمع کنه،ازاینروصدازد،زینبم،خواهرم،بگوجوانان بنی هاشم بیان،کمک کنن،بدن علیموتوی عباجمع کنم
😭😭😭😭🖤🖤🖤
_امام حسین(ع)
گوشه ی چشم حسین، کار خدایی میکند
ﻟﻴﻠﺔ زلف خمش ،مارا هوایی میکند
عشق بازی جهان، از پیچ و تاب زلف اوست
ﻟﻴﻠت القدروثوابش، در حسابِ زلف اوست
آن صراطی که، زِ مو نازک تر است وپر زشین
در معاد عاشقان، يك تار مویت یاحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو از خودم نجاتم بده
🥀#شب_جمعه🥀
🏴#شب هشتم محرم الحرام سال ۱۴۴۱ ه.ق🏴
📚روضۂ جانسوز حضرت علےاکبر(علیہ السلام)
🍁حاج سید مجید بنےفاطمہ🍁
بگویید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید
*آخه با بدن علی اکبر یه کاری کردن ، امام حسین تنهایی نتونست بدن رو برگردونه سمت خیمه .... "میخوام آی جوونا! برا باباهاتون دعا کنم، خداهرکی بابا داره براش نگه داره ،ان شاءالله هیچ وقت گریه ی باباتونو نبینید، برم جلوتر حالا برا باباها دعا میکنم، ان شاءالله هیچ بابایی زمین خوردن بچه شو نبینه؛ ان شاءالله هیچ بابایی کتک خوردن بچه شو نبینه، الهی هیچ بابایی شرمنده ی بچه اش نشه، ان شاءالله همه ی باباها ، خوب قد و بالای بچه هاشونو نگاه کنن...
همچین که گفت: بابا اجازه بده برم میدان، ابی عبدالله فرمود: علی جان برو، رفت تو خیمه، سکینه اومد داداش جان.... عمه زینب به چشماش سرمه کشید، رقیه جلو اومد داداش! مواظب خودت باش، اینا از بابامون کینه....
همچین که گفت برو ،داشت می رفت، یه مرتبه حسین قلبش شکست، صدازد" علی جان! اول جلوی من چند قدم راه برو، میخوام نگاه به قد و بالات کنم،.....*
تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم وَ ز دل پُر درد دعایت کردم
آخرین توشه ام از عمر تو این بود علی
من غم انگیز نگاهی ز قفایت کردم
تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم
که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم
*وارد میدان ، جنگ نمایانی کرد، همه تو خیمه ،صدای تکبیرشو می شنون . مثل علی شمشیر می زد ، مات و مبهوت مونده بودن، تاوارد شد، بعضی ها گفتن: خدایا! پیغمبر وارد شده "خَلقاًو خُلقاً ومنطقاً" به رسول رفته، همه جوره مثل پیغمبره. همچین که صدا زد: من نوه ی علی ام، پسر حسین.. گفت: الان داغشو به دل مادرش میزارم....
شمشیر زدن رو از عمو عباس یاد گرفته ، پسرحسینِ، نوه ی حیدرِ، میدونه مقابل دشمن چه جور باید بجنگِ، جنگاورِ، رزم آورِ، اسب جنگیش تربیت شده ست، بلده باید چکار کنه ،وقتی کسی سوارشه شمشیر میزنه چطور حرکت کنه ، اگر سوارش دست انداخت گردنش ،یعنی دیگه طاقت نداره باید برگردونه سمت خیمه ها.
علی داره می جنگه یه وقت دیدن علی اکبر رو دوره کردن، یکی نیزه به پهلوش می زد، شمشیر به فرقش زد، دستشو انداخت گردن اسب ، خون سرش آروم آروم جلو صورت حیوونو گرفت، اسب میدونه باید برگرده سمت خیمه، اما جلوی چشماشو خون گرفته ،عوض اینکه سمت خیمه ها بره، خودت قضاوت کن یه راهی باز شده همه شمشیرا بالان، عوض اینکه سمت خیمه بره، رفت وسط دل دشمن ، شیخ جعفر شوشتری میگه: یه وقت دیدن حسین وسط میدان هی می خوره زمین، هی بلند میشه هی میگه "وَلَدی علی!...!
4_5940324131286287492.mp3
10.13M
▪️▪️🍂▪️▪️🍂▪️▪️
#کویتی پور
کجا میبرندم کجا می برند
مرا غیر از این دل نصیبی نبود
خدایا خدایا چرا می برند
خدایا خدیا مرا می برند
دریغا بهاران این باغ را
به گلزار ان لاله ها می برند
دلیله بقای مرا ای دریغ
به ارامگاه بقی می برند
کجا میبرندم کجا می برند
خدایا خدیا مرا می برند
چه کردی که اینگونه این گفت یار
تو را مرحبا مرحبا می برند
چه کردی که خاک تو را اید این
از این پس برای شفا می برند
کجا میبرندم کجا میبرند
خدایا خدایا مرا می برند
🥀🥀🥀
4_5911235151014136525.mp3
4.3M
#مداحی حاج #مجید فیروزی
▪️▪️🌾▪️▪️🌾▪️▪️
کبوتر بچه من نزن پرپر رو دستم
که من شرمنده تو گل شش ماهه هستم
که من شرمنده تو گل شش ماهه هستم
لب خشکیده تو زده آتش به جانم
لبت از حرکت افتاد گل شیرین زبانم
لالایی اصغر من لالایی اصغر من
لالایی اصغر من لالایی اصغر من
تلظی کردی اصغر گرفتی جان مادر
تلظی کردی اصغر گرفتی جان مادر
گشودم بند قنداق که راحت جان سپاری
گشودم بند قنداق که راحت جان سپاری
به مژگان تو اصغر به مژگان تو اصغر
Mohammad_Hossein_Shafiee_-_Baba_Kojaei_(128).mp3
7.39M
#مداحی ای ماه خونین من بابا کجایی داد از جدایی
#با نوای محمد #حسین شفیعی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@rozevanoheayammoharramsoghandi
Mohammad_Hossein_Shafiee_-_Nazdoone_Baba_(128).mp3
4.8M
#مداحی کنج ویرونه خونه دلی تنها به نام نازدونه بابا
#با نوای محمد حسین شفیعی
🌾🌾▪️🌾🌾▪️
@rozevanoheayammoharramsoghandi