1_274088515.mp3
4.76M
🔳 استودیویی ترکی محرم
🌴گوزلرون قربان ای راحت جانیم
🌴لای لای علی لای لای
🎤 کربلایی_ولی_حبیبی
مداحی آنلاین - داری میری حالا بغل بابات - حسن عطایی.mp3
6.55M
🔳 زمینه شب_هفتم محرم
🌴داری میری حالا بغل بابات
🌴برو مادر لالا خدا به همرات
🎤 حسن_عطایی
Behzad Noori - Asgharim Taje Sarim.mp3
9.11M
یا باب الحوائج علی اصغر
مداح اهل بیت#بهزاد نوری
🍁◾️🥀🍁◾️🥀🍁◾️🥀🍁◾️🥀
|⇦•یا به جایی خبر مرگِ پسر را..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیها اجرا شده روز هشتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یا به جایی خبر مرگِ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید
*آخه امام صادق فرمود به زبون خودتون روضه بخونید*
پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
رویِ زانو اگر افتاد شکایت نکنید
رمقی نیست تکانی بدهید پایش را
پس بگیرید همه زیر بغل هایش را
نکند ناله که زد تن برایش بزنید
جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید
آی مردم جگرِ سینه زنان غم دارد
غم سنگین شبِ هشت محرم دارد
غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید
ولدی گفت نشستُ ز جگر ناله کشید
*تو مقتل ابن مقرم نقل کرده اونجا میگه ابیعبدالله وقتی رسید بالاسرِ علی اکبر فزع کرد .. یعنی هی داد میزد ولدی ..*
ای جوان مرگ که مشغولِ عبادات خودی
پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی؟!
*دید یه تقلایی داره میکنه داره تقلا میکنه که انگار نفسش بالا نمیاد حضرت بغلش کرد با انگشت انداخت تو دهنش لختهی خونُ که در آوورد روایت میگه یه شیهه ای کشید .. راحت شد .. سرشُ گذاشت رو سینه ش یه وقت دید یکی میگه پاشو ، پاشو همهی لشکر دارن هلهله میکنن .. دارن همه میخندن .. دید اصلا ابیعبدالله انگار توی این عالم نیست گفت پاشو وگرنه موهامُ سر برهنه میکنم .. نمیدونم چیشد یهو ابیعبدالله پاشد حرف ورقش برگشت ، صدا زد جوانان بنی هاشم بیایید .. *
خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است
نیستی و همه دشت پیمبر شده است
زرهت حرز علی داشت دریدند چرا
گرگ ها چنگ به رویِ تو کشیدند چرا
داغ سنگین تو را شانه به تاب نداشت
تشنه بودی پدرِ تشنهی تو آب نداشت
سنگ پرتاب شده سمت تو خورده به سرم
پهلویت را که دریدند در آمد پدرم
نیزه نگذاشت که آه تو پایان برسد
جان به لب های تو ای محتضر آسان برسد
مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن
رشته رشته شده ای مثل عبای تن من
|⇦•کجایی جونم کجایی که دیره..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
واویلا ..
کجایی جونم کجایی که دیره
الهی که بابایِ پیرت بمیره
نشونیتُ از تیر و از نیزه نگیره
واویلا ..
اینا که رو خاکِ تن یه جوانه
که ریخته مثه تسبیح دونه به دونه
میترسم یه تیکه ت علی جا بمونه
*عبا رو پهن کرد روی زمین :
جوانان بنی هاشم بیایید ..
آقا این روضه عبا ، یه دنیا روضه ست این عبا خیلی جاها به کار اومد .. پیغمبر رو بدنِ حمزه کشید خواهرش صفیه نبینه .. امیرالمومنین از همه بدتر اینجاست پشت در تا اومد بره دید زهرا با اون وضع افتاده عباشُ انداخت رو خانم ..*
تنت قطعه قطعه تنت ارباً ارباً
پس از تو عزیزم دیگه اُف بدنیا
تا محشر آتیشه غمت کم نمیشه
چیکار کرده نیزه ، تنت جمع نمیشه
علی جان ...علی جان ...
واویلا ..
صدا ناله هات قلبمُ از جا کنده
میبینی صدا خنده هاشون بلنده
چجور چشم بازت رو بابا ببنده ؟..
واویلا ..
چجوری باید پیکرت رو تکون داد؟
باید صد دفعه تویِ این روضه جون داد
آخه به من عمه راه حرم رو نشون داد
جونا رسیدن به تشیع جنازه
داره میریزه از عبا خونِ تازه
ببین عمه با مشت میکوبه به سینه
میگه کاش رقیه تنت رو نبینه ..
علی جان ...علی جان ...
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد ..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نوبتِ رزم شیرمردان شد
از سرِ خیمه ها پناهی رفت
روبه میدان جنگ با هیبت
پسر شاه ، مثلِ شاهی رفت
باد تابی به زلفِ او انداخت
دست در گردنِ عمو انداخت
بغضِ غم پنجه در گلو انداخت
پیش چشمانِ ماه ماهی رفت
اباالفضل داره بدرقش میکنه .. برو عموجانم ..
تا علی اکبر تو خیمه بود حرف از غربت نبود .. چون تمامُ کمال مثل پیغمبر بود ؛ حضورِ پیغمبر رو حس میکردن .. هیچ کسی حرف از غربت نمیزد. همچین که گفت من برم میدان ابی عبدالله یه لحظه معطلش نکرد ، فرمود برو.. تا اومد بره یهو عمه ها دورشُ گرفتن.. ارحم غُربَتنا .. رحم کن به غریبیِ ما ، کجا داری میری .. ابی عبدالله دید به دادش نرسه نمیتونه علی اکبر بره .. از کنارِ زینب جدا میشه ، ام کلثوم میگیرش ، ام کلثوم رهاش میکنه حضرت سکینه میاد ، حضرت جلو اومد فرمود رهاش کنید .. فإنه ممسوس في ذات الله .. این غرق در ذات خداست بزارید بره..
ای به قربانِ رویِ زیبایت
اندکی صبر کن که بابایت
خیره مانده به قد و بالایت
پدرش تا کشید آهی رفت
*هیچ شهیدی رو نداریم ابی عبدالله این کارو کرده باشه .. دیدن دنبالِ علی اکبر .. (خودش گفت برو یه لحظه ام معطلش نکرد..) اما دیدن دنبال مرکبش حسین داره میدوه .. محاسن سفیدُ تویِ دست گرفته.. تمام صورت غرقِ اشکِ .. خدا شاهد باش کسی رو دارم به میدان میفرستم أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك ..
ابی عبدالله اولین گریه کنه علی اکبرِ ..
أشبهُ النّاس به پیغمبر گفت
رو به دها هزار لشکر گفت
نعره ای زد انابن حیدر گفت
رنگ از صورتِ سپاهی رفت
دست پروردۀ یلی هستم
خسته و تشنه ام ولی هستم
من علی وارث علی هستم
هر که از ترس سمت راهی رفت
تا علی اومد تو میدان پیرمردا که پیغمبرُ درک کرده بودن گفتن این پیغمبرِ وارد میدان شده .. ما با پیغمبر جنگ نداریم.. اما تا گفت أنَا عَليّ بن الحسين بن علي نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي.. اونایی که کینه از امیرالمومنین تو دلشون بود گفتن اسمش علیِ اَمونش ندین..
رقص شمشیرِ او تماشایست
ساخت از خون کشته دریایی
میرود مثل باد هر جایی
گه یمینُ یسار گاهی رفت
با هر آنچه که میرسید زدند
چون علی بود پس ندید زدن
بر سرش ضربه ای شدید زدن
چشم هایِ علی سیاهی رفت
آه از آنچه ضربه با وی کرد
اسب را سمتِ خیمه ها هی کرد
قسمتی از مسیر را طی کرد
اسب در راه اشتباهی رفت
دست گردن اسب انداخته ..خون فرق علی اومد رو چشمایِ اسبُ گرفت .. جایی رو ندید ..
گلۀ گرگ ها به دنبالش
گفتنی نیست حال و احوالش
غرق خون است یال و کوپالش
یوسف این بار در چه چاهی رفت
قلم افتاد و طاقت از کف داد
صحنه ای پیش او مُجسم شد
زیر بار نوشتنِ این غم
قامت استوارِ او خم شد
نیزه داران چه زود می آیند
عده ای با عمود می آیند
تیغ ها هی فرود می آیند
نوبتِ سنگ و چوب ها هم شد
زمینه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
پاتو روو زمین نکش، پیش چشم من علی
جونمو به لب نیار، دست و پا نزن علی
کاش می شد بازم جلوم، می زدی قدم علی
ای تموم زندگیم، ریختنت به هم علی
زانوهام، بابا دیگه جون نداره
چه کنم، با این تن پاره پاره
ایستاده بودن و، منو می دیدن
اشکم که جاری شد، همه خندیدن
جونم فدای تو، یا علی اکبر
اینجوری نفس نزن، ای به قربون صدات
اولین دفه س دیدم، خوابیدی جلو بابات
هی می خوام بگم پاشو، حال و روزمو ببین
اما می بینم تنت، له شده روی زمین
فهمیدن، علی بودی پس زدنت
می کُشه، بابا رو نفس زدنت
حتی نمی تونم، که برم خیمه
این پیکرو چجور، ببرم خیمه
جونم فدای تو، یا علی اکبر
دنبال تنت میام، من نفس نفس زنون
دومین دفه س میرم، تشییع تن جوون
هرچی زور زدم روو پام، وایسم آخر افتادم
سینه ی تو که شکست، یاد مادر افتادم
غم تو، منو می کشه پسرم
تو جوون، بودی شبیه مادرم
دنبال پیکرت، نفسم می بره
بعد از تو من دیگه، نباشم بهتره
جونم فدای تو، یا علی اکبر