#شعر #شب سوم محرم
#حضرت رقیه سلام الله علیها
طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد
قد خم دست به دیوار شدن هم دارد
تا صداي لبت آمد لبم از خواب پريد
سر تو ارزش بيدار شدن هم دارد
عقب افتادن این چند شب از عاطفه ات
این همه بوسه بدهکار شدن هم دارد
بی سبب نیست که با دست به دنبال توام
چشم خون لخته شده تار شدن هم دارد
دخترت نیستم از طشت رهایت نکنم
دختر شاه فداکار شدن هم دارد
معجري را كه تو از مكه خريدي بردند
موي آشفته گرفتار شدن هم دارد
علي اكبر لطيفيان
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شعر#حضرت رقیه سلام الله علیها
در آن سحر ، خرابه هوایش گرفته بود
حتی دل فرشته برایش گرفته بود
با آستین پاره ی پیراهن خودش
جبریل را به زیر کسایش گرفته بود
زورش نمی رسید کسی را صدا کند
از گریه زیاد ، صدایش گرفته بود
از ابتدای شب که خودش را به خواب زد
معلوم بود آنکه دعایش گرفته بود
حتما نزول می کند آیات تازه ای
با چله ای که بین حرایش گرفته بود
مشغول ذکر نافله اش شد ، ولی کجاست؟
آن چادری که عمه برایش گرفته بود
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شعر#حضرت رقیه سلام الله علیها
از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده
از دردِ دوریِ تو، چه غصه ها که خوردم
عمّه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم
بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم
گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، دورِ دَساش پیچیده
پا شو تو آرومم کن، با حلقومِ بریده
از دوریِ تو بابا، دلگیر و دل غمینم
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم
بابا گلِ امیدم ، ای لاله ی شهیدم
مگه خودت نگفتی میای پیشم میمونی
لالاییِ بابا رو، بازم برام میخونی
برات کنه رقیه، یه سر شیرین زبونی
حالا منو بغل کن، با سرو روی خونی
چیزی ازم نمونده، جز مشتِ استخونی
کبودی سرو روم، ردِ غلاف رو بازوم
منم به مثِ مادر، خون میچکه ز پهلوم
باباییِ شهیدم، ببین چه رنگ پریدم
سرِ بخون تپیده، ای هاله ی دل آرام
صبحِ غمِ تو بابا، گشته سیه تر از شامِ
بابا خبر نداری، از تلخی های ایامِ (از ماجرای)
چِها گذشته بر این، آهوی صیدِ در دام
بس پا برهنه رفتم، در بین سنگ و خارا
از جای ردِ پاهام، خون گشته نقشِ صحرا
بابا گلِ شهیدم، ای همه ی امیدم!
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#گریزهاوروضه ها
مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقای تبریزی دررابطه با حضرت رقیه چنین فرمودند؛
حضرت رقیه(علیها سلام) قبرش در شام مشهور و فلسفه ی وجود آن قبر در شام،رسوا کردن دشمنان دین است که بعد ها قضایای شام را انکارنکنند. وقبرحضرت رقیه(علیها سلام) نشانه اسیر شدن زنها در این مکان مقدّس است وکسی دیگر نمی تواند قضایای شام را تکذیب کند. ودفن حضرت رقیه وقبر شان در این مکان خود سند گویایی آن است .
ولذا نباید به تشکیک بعضی توجه کرد که در خصوص قبر و مقام آن حضرت القاء شبهه می کنند. آنان اغوا شدگان شیطا نند. زیارت این خانم (حضرت رقیه(علیها سلام))کسب معنویت است که می تواند انسان را از انحراف نجات دهد وهمه را تشویق به زیارت آن می کنیم وبرای همه دعا می کنیم.(۱)
ناله پرنده خرابه نشین در مصیبت امام حسین:
امام صادق علیه السّلام در باره جغد فرمودند: آیا احدى از شما جغد را در روز دیده است؟
محضر مبارکش عرض شد: خیر ابدا در روز ظاهر نشده و تنها در شب پیدا مىگردد.
حضرت فرمودند: امّا اینکه این حیوان پیوسته در خرابهها مسکن گرفته و در آبادى نمىآید جهتش آنست که:وقتى حضرت امام حسین علیه السّلام شهید شدند این حیوان بواسطه قسم بر خود حتم نمود که ابدا در آبادى سکنا نکرده و منزلش تنها در خرابهها باشد پس پیوسته در روز صائم و حزین است تا شب فرا برسد و وقتى شب در آمد از ابتداء آن تا صبح بر مصیبت حضرت امام حسین علیه السّلام زمزمه و نوحهسرائى و مرثیهخوانى مىکند. (۲)
به جغدی بلبلی گفتا تو در ویرانه جا داری
من اندر بوستان بر شاخه ی سرو آشیان دارم
بگردان روی از این ویران بیا با من سوی بستان
ببین چندین هزاران سرو وکاج و ارغوان دارم
جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن
مرا این بس که در ویرانه مأوا و مکان دارم
ای بلبل من هم مثل تو چمن نشین بودم می دونی کی ویرانه نشین شدم ؟
می گه: بر حضرت رضا علیه السّلام وارد شدم، آن جناب به من فرمود:این جغد را مىبینى؟ مردم چه مىگویند؟
عرض کردم: فدایت شوم آمدهایم که از شما بپرسیم.حضرت فرمودند: این جغد در عصر جدّم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در منازل و قصرها و خانهها سکنى داشت و هر وقت مردم مشغول خوردن طعام بودند این حیوان پر مىزد و در مقابل ایشان خود را مىرساند و مردم طعام و غذا جلویش مىریختند و این حیوان طعام خورده و از آب خود را سیراب مىکرد و سپس به منزلش بر مىگشت ولى هنگامى که حضرت حسین بن على علیهما السّلام شهید شدند از شهر و آبادى خارج گشت و در خرابهها و کوهها و بیابانها مکان گرفت و گفت:بد امّتى شما مىباشید! پسر دختر پیامبر خود را کشتید و من به نسبت به نفس خود از شما در امان نیستم. (۳)
جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن
مرا این بس که در ویرانه مأوا و مکان دارم
اگر ویرانه بَد بودی چرا پس دختر زهرا
به ویران می نشستی کز غمش آتش به جان دارم (۴)
امام سجاد (علیه السلام) : فرمود:
در شهر شام یزید مارا درمکانی حزن آور قرار داد شبها از سرما وروزها از گرما در امان نبودیم . یزید دستور داده بود که فردای شب شهادت حضرت رقیه این مکان را روی اهلبیت خراب کنند وهر کدام که زنده ماندندرا بکشند.
اما.آن شب رقیه از دنیا رفت وصدای ضجه وناله بلند شد ومردم را متوجه وفات خود نمود لذا یزید منصرف شد. (۵)
چه شبی بود شب شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها).
وای از اون لحظه ای که زن غساله رو آوردند بدن این ناز دانه را غسل بدهد.
بیا تو ای زن غساله از طریق وفا
به این صغیره بده غسل از برای خدا
مکن خیال که او از اهل روم و تاتار است
که غسل دادن او سخت بر تو دشوار است
سرور سینه ی سلطان عالمین است این
صغیره فاطمه مظلومه ی حسین است این
مگو که از چه رخ او چو کهربا باشد
زداغ تشنگی دشت کربلا باشد
مگو که زخم به پایش برون بود از حد
به روی خار مغیلان دویده او بی حد
رخ چو ماه منیرش اگر بُوَد نیلی
به راه شام بسی خورده از جفا سیلی(۶)
هنگامى که زن غساله ، بدن رقیه (علیها سلام)را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت : سرپرست این اسیران کیست ؟ حضرت زینب (علیها سلام) فرمود: چه مى خواهى ؟
غساله گفت:این دخترک به چه بیمارى مبتلا بوده که بدنش کبود است ؟
حضرت زینب (علیها سلام)در پاسخ فرمود: اى زن ! او بیمار نبود؛ و این کبودیها آثار تازیانه ها و ضربه هاى دشمنان است .(۷)
ببین چه به روز این نازدانه آوردند. آخه یه مرد اگه از روی مرکب روزمین بیفته خدا می دونه چه به روزش میاد خدا نکنه دختر سه چهار ساله باشه اون هم نه اینکه خودش بیفته نه .آن سرباز دشمن عصبانی شد این ناز دانه را گرفت واز بالا به روی زمین انداخت،آن ناز دانه مشغول دویدن در تاریکی شد تا آنکه پاهایش مجروح وخسته شد. (۸)
چون یاد کنم از دل سوزان رقیه
سوزد دلم از رنج فراوان رقیه
ازروز ازل تا به ابددیده نبیند
شامی چوشب شام غریبان رقیه
(۱) مقتل رقیه ص۳۵ (۲)
(۲) کامل الزیارات-ترجمه ذهنى تهرانى، ص: ۳۱۹
(۳) کامل الزیارات-ترجمه ذهنى تهرانى، ص: ۳۱۹
(۴) ادامه شعر:
گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی اکبر
به دل، داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم
تو بر سر شورش شمشاد و یاس و ارغوان داری
من اندر لانه ی دل ، داغ عباس جوان دارم
(۵) منتهی الا مال
(۶) از مدینه تا مدینه ص ۹۶۵
(۷) الوقایع و الحوادث ج ۵، ص ۸۱ و در روایت دیگر است که: آن زن دست از غسل کشید و دستهایش را بر سرش زد و گریست گفتند:چرا بر سر مى زنى ؟ گفت: مادر این دخترکجاست تا به من بگوید چرا قسمتهایى از بدن این دخترک سیاه شده است ؟ گفتند: این سیاهى ها اثر تازیانه هاى دشمنان است.
(۸) (حضرت رقیه شیخ علی فلسفی ص، ۱۵، ناسخ التواریخ ص۵۳۱،معالی السبطین ص ۸۱)
#گریزها وروضه ها👆👆👆👆
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#روضه مکتوب #شب سوم محرم
حضرت رقیه (سلام الله علیها)
مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقای تبریزی دررابطه با حضرت رقیه چنین فرمودند؛
حضرت رقیه (علیها السلام) قبرش در شام مشهور و فلسفه ی وجود آن قبر در شام،رسوا کردن دشمنان دین است که بعد ها قضایای شام را انکارنکنند. وقبر حضرت رقیه (علیها السلام) نشانه اسیر شدن زنها در این مکان مقدّس است وکسی دیگر نمی تواند قضایای شام را تکذیب کند. و دفن حضرت رقیه و قبرشان در این مکان خود سند گویایی آن است .
ولذا نباید به تشکیک بعضی توجه کرد که در خصوص قبر و مقام آن حضرت القاء شبهه می کنند. آنان اغوا شدگان شیطانند. زیارت این خانم (حضرت رقیه(علیها السلام) کسب معنویت است که می تواند انسان را از انحراف نجات دهد وهمه را تشویق به زیارت آن می کنیم وبرای همه دعا می کنیم.(1)
ناله پرنده خرابه نشین در مصیبت امام حسین:
امام صادق علیه السّلام در باره جغد فرمودند: آیا احدى از شما جغد را در روز دیده است؟
محضر مبارکش عرض شد: خیر ابدا در روز ظاهر نشده و تنها در شب پیدا مىگردد.
حضرت فرمودند: امّا اینکه این حیوان پیوسته در خرابهها مسکن گرفته و در آبادى نمىآید جهتش آنست که:وقتى حضرت امام حسین علیه السّلام شهید شدند این حیوان بواسطه قسم بر خود حتم نمود که ابدا در آبادى سکنا نکرده و منزلش تنها در خرابهها باشد پس پیوسته در روز صائم و حزین است تا شب فرا برسد و وقتى شب در آمد از ابتداء آن تا صبح بر مصیبت حضرت امام حسین علیه السّلام زمزمه و نوحهسرائى و مرثیهخوانى مىکند. (2)
به جغدی بلبلی گفتا تو در ویرانه جا داری من اندر بوستان بر شاخه ی سرو آشیان دارم
بگردان روی از این ویران بیا با من سوی بستان ببین چندین هزاران سرو وکاج و ارغوان دارم
جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن مرا این بس که در ویرانه مأوا و مکان دارم
ای بلبل من هم مثل تو چمن نشین بودم می دونی کی ویرانه نشین شدم ؟
می گه: بر حضرت رضا علیه السّلام وارد شدم، آن جناب به من فرمود:این جغد را مىبینى؟ مردم چه مىگویند؟
عرض کردم: فدایت شوم آمدهایم که از شما بپرسیم.حضرت فرمودند: این جغد در عصر جدّم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در منازل و قصرها و خانهها سکنى داشت و هر وقت مردم مشغول خوردن طعام بودند این حیوان پر مىزد و در مقابل ایشان خود را مىرساند و مردم طعام و غذا جلویش مىریختند و این حیوان طعام خورده و از آب خود را سیراب مىکرد و سپس به منزلش بر مىگشت ولى هنگامى که حضرت حسین بن على علیهما السّلام شهید شدند از شهر و آبادى خارج گشت و در خرابهها و کوهها و بیابانها مکان گرفت و گفت:بد امّتى شما مىباشید! پسر دختر پیامبر خود را کشتید و من به نسبت به نفس خود از شما در امان نیستم. (3)
جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن مرا این بس که در ویرانه مأوا و مکان دارم
اگر ویرانه بَد بودی چرا پس دختر زهرا به ویران می نشستی کز غمش آتش به جان دارم (4)
امام سجاد (علیه السلام) : فرمود:
در شهر شام یزید مارا درمکانی حزن آور قرار داد شبها از سرما وروزها از گرما در امان نبودیم . یزید دستور داده بود که فردای شب شهادت حضرت رقیه این مکان را روی اهلبیت خراب کنند وهر کدام که زنده ماندندرا بکشند.
اما.آن شب رقیه از دنیا رفت وصدای ضجه وناله بلند شد ومردم را متوجه وفات خود نمود لذا یزید منصرف شد. (5)
چه شبی بود شب شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها).
وای از اون لحظه ای که زن غساله رو آوردند بدن این ناز دانه را غسل بدهد.
بیا تو ای زن غساله از طریق وفا به این صغیره بده غسل از برای خدا
مکن خیال که او از اهل روم و تاتار است که غسل دادن او سخت بر تو دشوار است
سرور سینه ی سلطان عالمین است این صغیره فاطمه مظلومه ی حسین است این
مگو که از چه رخ او چو کهربا باشد زداغ تشنگی دشت کربلا باشد
مگو که زخم به پایش برون بود از حد به روی خار مغیلان دویده او بی حد
رخ چو ماه منیرش اگر بُوَد نیلی به راه شام بسی خورده از جفا سیلی(6)
هنگامى که زن غساله ، بدن رقیه (علیها سلام)را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل کشید، و گفت : سرپرست این اسیران کیست ؟ حضرت زینب (علیها سلام) فرمود: چه مى خواهى ؟
غساله گفت:این دخترک به چه بیمارى مبتلا بوده که بدنش کبود است ؟
حضرت زینب (علیها سلام)در پاسخ فرمود: اى زن ! او بیمار نبود؛ و این کبودیها آثار تازیانه ها و ضربه هاى دشمنان است .(7)
ببین چه به روز این نازدانه آوردند آخه یه مرد اگه از روی مرکب روزمین بیفته خدا می دونه چه به روزش میاد خدا نکنه دختر سه چهار ساله باشه اون هم نه اینکه خودش بیفته نه .آن سرباز دشمن عصبانی شد این ناز دانه را گرفت واز بالا به روی زمین انداخت،آن ناز دانه مشغول دویدن در تاریکی شد تا آنکه پاهایش مجروح وخسته شد. (8)
چون یاد کنم از دل سوزان رقیه
سوزد دلم از رنج فراوان رقیه
از روز ازل تا به ابد دیده نبیند
شامی چوشب شام غریبان رقیه
منابع:
(1) مقتل رقیه ص35 (2)
(2) کامل الزیارات-ترجمه ذهنى تهرانى، ص: 319
(3) کامل الزیارات-ترجمه ذهنى تهرانى، ص: 319
(4) ادامه شعر:
گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی اکبر
به دل، داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم
تو بر سر شورش شمشاد و یاس و ارغوان داری
من اندر لانه ی دل ، داغ عباس جوان دارم
(5) منتهی الا مال
(6) از مدینه تا مدینه ص 965
(7) الوقایع و الحوادث ج 5، ص 81 و در روایت دیگر است که: آن زن دست از غسل کشید و دستهایش را بر سرش زد و گریست گفتند:چرا بر سر مى زنى ؟ گفت: مادر این دخترکجاست تا به من بگوید چرا قسمتهایى از بدن این دخترک سیاه شده است ؟ گفتند: این سیاهى ها اثر تازیانه هاى دشمنان است.
(8) (حضرت رقیه شیخ علی فلسفی ص، 15، ناسخ التواریخ ص531،معالی السبطین ص 81)
#روضه مکتوب #شب سوم محرم
#حضرت رقیه سلام الله علیها
@rozevanoheayammoharramsoghandi
# مرثیه
#رقیه (سلام الله علیها)
#شب سوم محرم
امام حسین علیه السلام دختری داردکه گویا نام او فاطمه صغیره بوده ولی بیشتربه رقیه مشهورشده ،هم او به پدر علاقه زیادی دارد وهم پدر به او وشاید یکی از جهات علاقه امام این بود که مادر این دختر از دنیارفته بود(1)و اباعبدالله همه هستی او بود حتی در اوج حوادث درد دلهایش را به بابا می¬گفت راوی می گوید دیدم وقتی امام سوی میدان می¬آمد کودکی با قدمهای لرزان خود را به آقارسانید و دامن او راگرفت :
یاابه اُنظرالَیَّ بابا به من نگاه کن.فاِنِّی عطشانً بابا من تشنه¬ام اشک از دیدگان حضرت جاری شد فرمود: بُنَیَّه اللهُ یُسقیکِ فانَّهُ وکیلی می¬دانم تشنه¬ای خداوند تو را سیراب کند گفتند او رقیه دخترامام است (2) دلهارا روانه حرم کوچک و باصفای آن عزیزی کنیم که حرمش نیاز به روضه خوان ندارد و بادستهای کوچکش گره¬های بزرگ را بازکرده، او که درس فدا شدن در راه امام زمان را به همه ما می دهد.
السّلام علیکِ یابنتَ ولیِّ الله السلام علیک یااخت ولی الله السلام علیک یابنت الحسین الشهید(3)
ای محبان مدفنم گرکنج ویرانخانه است خوب می¬دانید جای گنج در ویرانه است
کودکی بودم سه ساله ناز پرورد حسین رفتم از دنیا و قبرم کنج زندان خانه است
همین حرم با صفا یک روزی خرابه شام بوده ،که نیمه شبی سه ساله ازخواب بیدارشد هی صدا می-زند أین ابی؟پدرم کجاست؟الان او را دیدم .اهل خرابه دورش را گرفتند اما هر قدر نوازش می کنند آرام نمی¬گیرد{آخه دختر عزیز پدر است اگرنازی کنددخترخریدارش پدر باشد. اما اوکه بابانداره}صدای شیون از همه بلند شد گویا مصیبتها تازه شده بر سر و صورت می زنند.یک مرتبه دیدند خرابه نورانی شد طبقی را وارد کردند جلوی رقیه گذاشتند دستمالی برآن قرار دارد.با دستهای کوچک دستمال راکنار زد یا الله یاحسین چشمش افتاد به سر بریده بابا یه ناله¬ای زد سررا بلند کرد به دامن گرفت مانند زهرا ی مرضیه سلام الله علیها برای حسین مادری کرد نگفت من را زدند بدنم کبوده نه !بلکه مانند مادری که در دیدار عزیزش همه درد های خودش را فراموش می کند صدازد:یاابتاه من ذالَّذی قَطَعَ وَرِیدَک؟ کی سرتوروازبدن جداکرده ؟ یاابتاه من ذالَّذی خَضَبَکَ بدِمائک؟ چه کسی محاسنت رابه خونت رنگین کرد؟(4) سر را به سینه چسبانید و گریه می کرد آخ بمیرم (یا بقیه الله) دیدند لبها را بر لبهای بابا گذاشت ناله ای زد و به زمین افتاد هر چه او را صدا زدند: رقیه جان ، عزیز برادرم ، جوابی نمی آید.(5)
گوشه خرابه غوغا شد رقیه فدای بابا شد.
همه بگوئید یا حسین.
پدر فدای رخ نورانیت سنگ جفا که زد به پیشانیت
ای گل خوشبو ز درختت که چید؟
تیغ که رگهای گلویت برید؟
1.سرگذشت جانسوزحضرت رقیه (تحقیق محمدی اشتهاردی) 2.انوارالشهاده
3.قسمتی اززیارت نامه حضرت 4 - نفس المهموم،منتخب طریحی 5.منتهی الآمال(ازکامل بهائی)
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#روضه حبیب بن مظاهر علیه السلام
#،شب سوم محرم
#استادرفیعی
بریم در خانه ی حبیب ابن مظاهر، پیرمردی که در اندیشه جوان است حبیبب پیرمردی که همه ی وجودش محبت اباعبدلله بود از اصحاب رسول خداست از اصحاب امیرالمومنین است . سالها قبل در گفتگوی با میثم تمار اینها خب بلاخره آگاهی هایی داشتند پیشگویی هایی داشتند میثم به او گفته بود : سر تو را وارد کوفه میکنند. رُشَیِد حَجری به او گفته بود با صد دینار سر تورا وارد شهر کوفه می کنند . اینها علم منایا و بلایا می دانستند. سلمان مُحَدَث بوده. اینها در پرتو ولایت اهل بیت به این مراتب رسیده بودند . لذا حبیب خودش را رساند کربلا خدمت ابا عبدلله .خیلی زینب کبری خوشحال شد وقتی حبیب ابن مظاهر و مسلم ابن اوسجع و غلامشان آمدند. چون هی برای دشمن لشکر می آمد ، وقتی آمد خدمت ابی عبدلله گفت لشکر ما پس کِی می آید؟ اینها که آمدند آقا فرمودند اینها هم لشکر من اند. خیلی خوشحال شد . حبیب شب عاشورا هم اصحاب را جمع کرد جلوی خیمه ی زینب کبری سلام الله علیه. نافع به او گفت : حبیب ، دختر علی نگران است. میترسد ما ابی عبدلله را تنها بگذاریم تو پیر اصحابی تو بزرگ اصحابی . برو این اطمینان را به او بده .
آمد جلوی خیمه ی زینب کبری عرض کرد: بانوی بزرگوار ، تا یک قطره خون در بدن ما هست نمیگذاریم به بنی هاشم لطمه وارد شود. آقا امام حسین به حضرت زینب فرمود : خواهرم نگفتم اینها با من عهدی دارند و پای این عهدشان می ایستند؟ یک همچین جایگاهی حتی امام حسین را فرستاد از قبیله ی بنی اسد افرادی را هم بیاورد. رفت هماهنگ هم کرد منتها سپاه عمر سعد متوجه شدند و مانع آمدن بنی اسد و پیوستن به حبیب شدند .
به هرحال ظهر عاشورا آمد میدان موقع نماز ابی عبدلله خودش را معرفی کرد ؛ میدانستند ، حبیب را میشناختند . حبیب یک آدم با سابقه ای بود . وقتی روی زمین افتاد ابی عبدلله آمد سرش را به دامن گرفت. ظاهرا نماز امام حسین بعد از نماز ظهر بود. خود حبیب شاید موفق نشد به نماز ظهر ، چون در آستانه ی اذان ظهر به شهادت رسید . ابی عبدلله سرش را به دامن گرف . ان شالله خدا قسمتتان کند حرمش بروید . صورتتان را بگذارید روی ضریح ، بگید؛ من همیشه وقتی میرم کربلاا دعایم کنار قبر حبیب این است، میگم تو از خدا بخواه ما هم مثل تو عاقبت بخیر شویم. ما هم با ولایت امام حسین از دنیا برویم.
فرمود لِلله دَرُّکَ یا حبیب، حبیب خدا به تو جزای خیر بدهد کُنتَ فاضلاً تَختِمُ القُرآن فی لیلة واحِدَه. یک شب ختم قرآن می کرد. سر در دامن ابی عبدلله عرض کنم جناب حبیب جناب مسلم ابن اوسَجع سر به دامن ابی عبدلله جناب جُون جناب حُر جان دادید اما نبودید گودیِ قتلگاه ارباب بی کفنتون وقتی جان می داد . کسی نبود سرش را به دامن بگیرد . نَظَرَ یَمینَ و شِمالآ فَمَن یَرَه مِن اصحابٍ دید همه ی یارانش به شهادت رسیدند وَضَعَ خَدَّهُ علی رَّملِ و تُراب صورت روی خاک کربلا گذاشت . چرا تنها نبود وقتی چشمها را باز کرد ببیند دور تا دور قتلگاه عده ای با سنگ عده ای با شمشیر عده ای با نیزه حلقه زدند . و یُکَبِّرونَ بأن قُتِلتَ أنَّما قَتَلو بِکَ تکبیرَ و تحلیلاً .
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
@rozevanoheayammoharramsoghandi