eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبَ اَلکُبرَی(س)》🔷🔹 ✅حضرت زینب(س) در دو جا، وقتی دشمن قصد کشتن امام سجاد(ع) را داشت، جان حضرت(ع) را نجات داد. در روز عاشورا، پس از آنکه همه یاران و فرزندان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، در شرایطی که امام(ع) به تنهایی مشغول نبرد بودند و تیرها و نیزه‌ها از هر سو بدن مبارک ایشان را آماج خود قرار داده بود و حضرت(ع) آخرین رمق های خود را برای ادامه مبارزه و جهاد بکار بسته بودند که ناگهان نگاهشان به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی شمربن ذی الجوشن بین امام(ع) و خیمه‌های آن‌ حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمه‌های امام(ع) را داشتند. امام(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند : 📋《وَيْلكُمْ يا شِيعَةَ آلِ اَبى سُفْيانَ! اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا اَحْراراً فِى دُنْياكُمْ》 ♦️ای پیروان آل سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید. شمر گفت : حسین! چه می گویی؟!! امام(ع) فرمود : 📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً》 ♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمه‌ها حمله نکنید. پس شمر ملعون گفت : حق با توست.(۱) پس در جنگیدن با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند. پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد. 1⃣مورد اول : حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود. چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت. در این هنگام عده‌ای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند. به نقل از منتظم، عمر بن سعد دستور به قتل امام سجاد(ع) را داده بود و در این هنگام؛ 📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت :وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》 ♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود : به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم! آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است. سپس منصرف شدند و خیمه را ترک کردند.(۲) 2⃣مورد دوم : وقتی کاروان اسراء درکوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد وارد شدند، عبیدالله از امام سجاد(ع) پرسید : 📋《مَنْ أَنْتَ؟》 ♦️تو کیستی؟ 📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️من علی بن حسینم! 📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟》 ♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟ 📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》 ♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند. 📋《بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ》 ♦️بلکه او را خدا کشت. 📋《اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها》 ♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند. در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت : آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟ در این هنگام، دستور داد : 📋《اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ》 ♦️او را ببرید و گردنش را بزنید. در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد : 📋《يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا》 ♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است. پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》 ♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش. ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد. و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ساکنان نُه فلک حیران ز کار زینب است در سما فوج ملائک با شعار زینب است ای سلیمان از چه می نازی به جاه و حشمتت صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب است نهضت سرخ حسینی پایدار از نام اوست سکه ی صبر و متانت با عیار زینب است عزت دخت علی بین، همت زینب نگر سیّد سجاد در هر جا کنار زینب است زن بدین لحن و بلاغت زن بدان شرم و حیا فتح شام و کوفه هر دو شاهکار زینب است لحظه ای در شام بر غاصبگران فرصت نداد انهدام کاخ ظلم از اقتدار زینب است 👤خوشزاد 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۱ ۲)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا زَینَبَ اَلکُبرَی(س)》🔶🔸 ✅امام سجاد(علیه السلام) می فرماید : 📋《إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ》 ♦️من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد : 📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ لَكَ مِنْ خَلِيلِ، كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ، مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ، وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ، وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ، وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي》 ♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است. 📋《فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ》 ♦️پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است. 📋《وَأَمَّا عَمَّتِي فَإِنَّهَا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِيَ امْرَأَةٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ إِنَّهَا لَحَاسِرَةٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ》 ♦️و اما عمه من هنگامى كه اين اشعار را شنيد جزع و فزع كرد و چون زنان رقيق القلب هستند و در اين گونه امور نميتوانند صبر كنند. زينب کبری(س) نتوانست خود را نگهدارد و با ناراحتى فوق العادهاى خود را به برادرش رسانيد و گفت : 📋《وَا ثُكْلَاهْ! لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِي الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي》 ♦️كاش مرگ زندگى مرا از بين برده بود، اكنون كه مادر و پدر و برادرم از دنيا رفته اند، اى جانشين گذشتگان و فريادرس بازماندگان! سپس امام حسین(ع) به زینب کبری(س) نگریست و فرمود : 📋《يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ》 ♦️اى خواهرم شيطان حلم و صبر شما را نگيرد. زینب کبری(س) فرمود : 📋《يَا وَيْلَتَاهْ! أَ فَتُغْتَصَبُ نَفْسُكَ اغْتِصَاباً فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي》 ♦️واویلاه! مثل اينكه از مرگت خبر مي دهى! اكنون دلم از اين كلمه زخم بر داشت و روحم را در فشار قرار داد. سپس؛ 📋《ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا فَقَامَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ》 ♦️در اين هنگام زينب کبری(س) سيلى به صورت خود زد و پيراهن خود را پاره كرد و از هوش رفت. امام حسين(ع) بر بالين خواهرش نشست و آب بر صورتش پاشيد، و فرمود : 📋《يَا أُخْتَاهْ! اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا يَبْقَوْنَ وَ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ يَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) أُسْوَةٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِهِ》 ♦️اى خواهر از خداوند بترس و در مصائب صبر كن! خواهرم اكنون بدان مردمان زمين مي ميرند و اهل آسمانها باقى نمي مانند، و همه ما سوى اللَّه از بين خواهند رفت، خداوند به قدرت خود مردم را آفريد و مردم هم بسوى وى در حركت هستند پدر و برادرم از من بهتر بودند رفتند، و هر مسلمانى بايد به پيغمبر(ص) اقتداء كند. حضرت سيدالشهداء(ع) به اين جملات خواهرش را دلدارى داد و در آخر فرمود : 📋《يَا أُخَيَّةُ! إِنِّي أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّي قَسَمِي لَا تَشُقِّي عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمَشِي عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِي عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْتُ》 ♦️ای خواهرم! من تو را قسم می دهم که در مرگ من چهره نخراش و بى تابى نكن و پيراهنت را پاره نگردان! هنگامى كه من از دنيا رفتم صبر نما! امام سجاد(ع) فرمود : سپس عمه ام
زينب(س) را آورد و در نزد من نشانيد و پدرم نزد اصحاب خود رفت و بعد از سفارشات به آنان، به خیمه ی خود بازگشت و همه شب را مشغول شب زنده داری و نماز و تضرع و استغفار شد و اصحاب آن حضرت(ع) نیز همچنین!(۱) 🏴سرانجام روز یازدهم محرم، وقتی برای آخرین بار، زینب کبری(س) خود را بر سر جنازه ی مطهر امام حسین(ع) رساند و بالای جسد امام حسین(ع) ایستاد و سنگها و نیزه ها و شمشیرها را کنار زد و جسد مقدس رابا دو دست بلند برد و بدن پاره پاره ی برادر را در آغوش گرفت و فرمود : 📋《اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذَا القُربَانَ》 ♦️پروردگارا! این قربانی را از ما بپذیر!(۲) و بر اثر ندبه زینب کبری(س)، در مقاتل این تعبیر دیده می شود که ؛ 📋《حَتَّی رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》 ♦️اسبان نیز طاقت شنیدن ناله های او را نداشتند، تا جایی که قطرات اشكهاى اسبهاى مخالفان، بر روى سم هايشان مى ريخت.(۳) از طرفی نیز دشمن، آن ها را مجبور به حرکت می کرد و برای آنان چاره ای جز جدایی نبود. یکی از ظالمان سنگدل به نام زجر بن قیس تازیانه به دست کنار قتلگاه آمد و بر سر اهل بیت(ع) فریاد کشید که زود سوار شترها شوید و به سوی کوفه حرکت کنید؛ ولی اهل بیت(ع) از کنار پیکرها، بلند نمی شدند. 📋《فَاخَذَ یَضرِبُهُنَّ بِالسَوطِ وَاجتَمَعَ عَلَیهُنَّ النَاسُ حَتَّی ارکَبُوُهُنَّ عَلَی الجَمَالِ》 ♦️پس زجر بن قیس با تازیانه آن ها را در حالی که در محاصره دشمن بودند، می زد تا سوار بر شترها کرد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است عقل بسیط، واله و حیران زینب است درخطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض گفتی که ممکنات همه به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دارالاماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است در ماتم حسین، پریشانی جهان عکسی ز حال زار پریشان زینب است هر آیه در صحائف عُلوَی به وصف صبر نازل بر انبیا شده در شاُن زینب است ایوب صابر است ولیکن در این مقام انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است در قتلگاه جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است 👤سازگار 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ ۲)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۸ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹ ۴)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۰۹
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ》🔶🔸 ✅امام صادق(ع) می فرماید : 📋《فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ بِعَظِیمِ الْبَلَاءِ》 ♦️هر گاه خدا بنده اى را دوست بدارد، او را به بلاى بزرگ گرفتارش سازد.(۱) و در حدیث دیگری آمده است : 📋《إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ أَحَبَّ عَبْداً صَبَّ عَلَیْهِ الْبَلَاءَ صَبّاً فَلَا یَخْرُجُ مِنْ غَمٍّ إِلَّا وَقَعَ فِی غَمٍّ》 ♦️هر گاه خداوند گروهى یا بنده اى را دوست بدارد، مانند باران بر او بلا فرو مى ریزد و هیچ گاه او از غم و محنت بیرون نمى رود.(۲) ابتلائات حضرت زینب کبری(س) از ابتدای طفولیت تا زمان وفات نشان از این بود که او حبیبه خداست. بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب(س)، توسط پیامبر اکرم(ص) صورت گرفته است. به این صورت که پس از تولّد ایشان، حضرت فاطمه(س) دخترش را نزد امیرالمؤمنین علی(ع) بردند و از ایشان خواستند که نامی برای او انتخاب نماید، امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود : از پیامبر اکرم(ص) در این امر، پیشی نمی‌گیرم در آن هنگام، پیامبر اکرم(ص) در مسافرت بودند. هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا(ص) از سفر مراجعت نمود و همان‌گونه که رسم و سیره رسول اکرم(ص) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا(س) وارد گشتند. امیرالمؤمنین علی(ع) به محضرشان شرفیاب شد و از ایشان در خواست کرد که برای دخترش نامی انتخاب بکند. رسول خدا(ص) فرمودند : من هم از پروردگارم پیشی نمی‌گیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت : نام این مولود را «زینب» بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته‌ایم. سپس پیامبر اکرم(ص) قنداقه ایشان را طلبید. 📋《فَلَمَّا أَحَضَرَتهَا أَخَذَهَا النَّبِيُّ(ص) وَضَمَّهَا إِلَى صَدرِهِ الشَّرِيفِ وَ وَضَعَ خَدَّهِ عَلَى خَدِّهَا فَبَكَى بُكَاءً شَدِيدَاً عَالِيَاً وَ سَالَت دُمُوعُه عَلَى خَدَّيهِ》 ♦️هنگامی كه رسول خدا(ص) اين مولود را در آغوش كشيد و صورت به صورت او نهاد، يك مرتبه بلند گريه كرد و اشک چشمان مبارک بر گونه های حضرت(ص) جاری شد. اين منظره به شدت فاطمه زهرا(س) را نگران ساخت و هراسان علت گريه پدر را پرسيد. حضرت(ص) فرمود : 📋《يَا بِنتَاهُ! يَا فَاطِمَةُ(ص)! إِنَّ هَذِهِ البِنتَ سَتُبلَى بِبَلَايَا وَ تَرُدُّ عَلَيهَا مَصَائِبُ شَتَّى وَ رَزَايَا أَدهَى》 ♦️دخترم! ای فاطمه(س)! همانا اين دختر در آينده به بلایا و مصائب سخت و دشواری گرفتار خواهد شد. سپس فرمود : 📋《يَا بَضعَتِي وَ قُرَّةَ عَينِي اِنَّ مَن بَكَي عَلَيهَا وَ عَلَي مَصَائِبِهَا يَكُونُ ثَوَابُهُ كَثَوَابِ مَن بَكَي عَلَي أَخَوَيهَا》 ♦️ای پاره تنم! اي نور ديده ام! هر كس بر او و بر مصائب او گريه كند، پاداش و مزد او مانند ثواب كسي است كه بر برادرش حسن(ع) و حسين(ع) گريه كند.(۳) در زیارتی اینگونه به حضرت(س) سلام داده شده است : 📋《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا مَنْ تَحْمِلُ الْمَصائِبَ الْمُحْرِقَةِ لِلْقُلُوبِ مَعَ تَحَمُّلاتٍ شَدِيدَةٍ》 ♦️درود بر تو ای کسی که در موارد متعدد و بی شمار، مصیبتهای آتش زننده ی قلبها را بر دوش کشیده ای و تحمل کرده ای.(۴) و واقعا نیز این چنین است که؛ هركه دراين بزم مقربتر است، جام بلا بيشترش می‌ دهند! از امام صادق(ع) سوال شد : 📋《مَا بَلَغَ مِنْ حُزْنِ يَعْقُوبَ(ع) عَلَى يُوسُفَ(ع)؟》 ♦️حزن حضرت يعقوب(ع) نسبت به حضرت يوسف(ع) چه قدر بود؟ حضرت(ع) فرمود : 📋《حُزْنَ سَبْعِينَ ثَكْلَى بِأَوْلاَدِهَا》 ♦️حزنی به اندازه هفتاد مادر بچه مرده!(۵) اما مصیبتهایی که زینب کبری(س) در طول حیات خود دید با مصائب هیچ شخصیتی قابل قیاس نیست. اصلا حضرت زینب(س) را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید، امّ المصائب یعنی مادر مصیبت ها لقب داده‌اند. چون در کودکی شاهد رحلت جد اطهرش حضرت رسول اکرم(ص)، بیماری و به شهادت رسیدن مادرش مکرمه اش، حضرت فاطمه زهرا(س) و شهادت پدرش بزرگوارش امیرالمؤمنین امام علی(ع)، شهادت برادرش امام حسن مجتبی(ع)، شاهد جانگدازترین حادثه یعنی واقعه کربلا و شهادت برادر مظلومش امام حسین(ع) و اسارت رفتن کوفه و شام بلا بود که از جمله وقایع سخت و تلخ زندگی ایشان به شمار می‌آید. 🏴اما در کربلا؛ امام سجاد(ع) می فرماید : من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه اى رفتند، و شنیدم که این ابیات را زمزمه می کرد : 📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ لَكَ مِنْ خَلِيلِ، كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ، مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ، وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ》 ♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فه
ميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است. اما عمه من هنگامى كه اين اشعار را شنيد جزع و فزع كرد و نتوانست خود را نگهدارد و با ناراحتى زیاد خود را به برادرش رسانيد و گفت : 📋《وَا ثُكْلَاهْ! لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِي الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي》 ♦️كاش مرگ زندگى مرا از بين برده بود، اكنون كه مادر و پدر و برادرم از دنيا رفته اند، اى جانشين گذشتگان و فريادرس بازماندگان! سپس امام حسین(ع) به زینب کبری(س) نگریست و فرمود : 📋《يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ》 ♦️اى خواهرم شيطان حلم و صبر شما را نگيرد. زینب کبری(س) فرمود : 📋《يَا وَيْلَتَاهْ! أَ فَتُغْتَصَبُ نَفْسُكَ اغْتِصَاباً فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي》 ♦️واویلاه! مثل اينكه از مرگت خبر مي دهى! اكنون دلم از اين كلمه زخم بر داشت و روحم را در فشار قرار داد. 📋《ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا فَقَامَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ》 ♦️سپس در اين هنگام زينب کبری(س) سيلى به صورت خود زد و پيراهن خود را پاره كرد و از هوش رفت. امام حسين(ع) بر بالين خواهرش نشست و آب بر صورتش پاشيد، و فرمود : 📋《يَا أُخْتَاهْ! اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) أُسْوَةٌ》 ♦️اى خواهر از خداوند بترس و در مصائب صبر كن! خواهرم اكنون بدان که پدر و برادرم از من بهتر بودند رفتند، و هر مسلمانى بايد به پيغمبر(ص) اقتداء كند. امام(ع) به اين جملات خواهرش را دلدارى داد و در آخر فرمود : 📋《يَا أُخَيَّةُ! إِنِّي أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّي قَسَمِي لَا تَشُقِّي عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمَشِي عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِي عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْتُ》 ♦️ای خواهرم! من تو را قسم می دهم که در مرگ من چهره نخراش و بى تابى نكن و پيراهنت را پاره نگردان! هنگامى كه من از دنيا رفتم صبر نما!(۶) در روز عاشورا بعد از شهادت برادر، زینب کبری(س) ندبه کنان از خیمه بیرون آمد. راوی می گوید : 📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ : يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》 ♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد : فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده اند، فرزندانت كشته شده اند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند، عمامه و لباسش را به يغما برده اند. راوی می گوید : سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۷) در دیگر مقاتل نیز این تعبیر دیده می شود که؛ 📋《حَتَّی رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》 ♦️اسبان نیز طاقت شنیدن ناله های او را نداشتند، تا جایی که قطرات اشكهاى اسبهاى مخالفان، بر روى سم هايشان مى ريخت.(۸) روز حرکت از کربلا، ظالم سنگدلی به نام زجر بن قیس تازیانه به دست، کنار قتلگاه آمد و بر سر اهل بیت(ع) فریاد کشید که زود سوار شترها شوید و به سوی کوفه حرکت کنید؛ ولی اهل بیت(ع) از کنار پیکرها، بلند نمی شدند. 📋《فَاخَذَ یَضرِبُهُنَّ بِالسَوطِ وَاجتَمَعَ عَلَیهُنَّ النَاسُ حَتَّی ارکَبُوُهُنَّ عَلَی الجَمَالِ》 ♦️پس آن لعین با تازیانه آن ها را در حالی که در محاصره دشمن بودند، می زد تا سوار بر شترها کرد.(۹) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۷۸، ص۲۰۸ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۷، ص۳۰۱ ۳)زینب الکبری(ص) من المهد الی اللحد قزوینی، ص۳۵ ۴)مفتاح الجنان مجلسی، ص۴۱۷ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۲۴۲ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ ۷)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۴ ۸)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹ ۹)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۰۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا عَقِیِلَةَ بَنِی هَاشِمِِ یَا زَینَبَ اَلکُبرَی(س)》🔶🔸 در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) بعد از نبرد، با زخم ها و جراحات زیاد، لحظات آخر عمر شریف خود را سپری می کرد، در این هنگام؛ 📋《صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ : مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ؟》 ♦️شمر لعین بر اصحاب خود، نعره زد و گفت : درباره‌ی این مرد منتظر چه هستید؟ 📋《وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ(ع) زُرْعَةَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَةً کَبَا بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ》 ♦️از هر طرف بر امام حسین (ع) حمله‌ور شدند و زرعه بن شریک، ضربتی بر کتف امام(ع) زد. امام(ع) هم ضربتی بر او وارد کرد و او را نقش زمین ساخت. مرد دیگری با شمشیر بر گردن مقدّس امام(ع) ضربت زد که حضرت(ع) با صورت بر زمین غلتید و دیگر ناتوان شده بود. در این هنگام؛ سنان بن انس نیزه‌ای بر گلوگاهش زد. نیزه را بیرون کشید و دوباره بر سینه‌ی آن حضرت زد. 📋《ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ وَ جَلَسَ قَاعِداً، فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ : هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی》 ♦️سپس سنان دوباره تیری در کمان نهاد و بر حنجره‌ی حضرت زد و امام(ع) افتاد. ناچار روی زانوها نشست و تیر را از گلو بیرون کشید و دو دست خود را کنار هم زیر گلو گرفت. پر از خون شد، سر و صورت خویش را به خون رنگین کرد، در حالی که می‌فرمود : خدا را این‌گونه آغشته‌ی به خونم دیدار خواهم کرد، در حالی که حقّ مرا غصب کرده‌اند. در این هنگام؛ 📋《وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ(س) مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی : وَا أَخَاهْ! وَا سَیِّدَاهْ! وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ! لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ》 ♦️حضرت زینب(س) از در خیمه بیرون آمد، در حالی که ندا مى کرد : واى برادرم! واى سیّدم! واى اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین فرود می آمد، اى کاش کوهها متلاشی می شدند.(۱) بعد از شهادت امام حسین(ع) دشمن به خیمه ها حمله کرد. 📋《ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ》 ♦️سپس زنان از خیمه بیرون شدند، و دشمن آتش به خيمه ها زدند و آنان با پاى برهنه و در كسوت اسارت در آمده، از خيمه ها بيرون دویدند. 📋《فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُن》 ♦️وقتی نگاه زنان به كشتگان افتاد، فرياد زده و بر صورت خود سيلي زدند.(۲) راوی می گوید : 📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ : يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》 ♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد : فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده اند، فرزندانت كشته شده اند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند، عمامه و لباسش را به يغما برده اند. راوی می گوید : سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای زینب! ای که بی تو حقیقت زبان نداشت خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت تو عاشقی چو یوسف زهرا نداشتی او چون تو عاشقی به تمام جهان نداشت آگاه بود عشق که بی تو غریب بود اقرار داشت صبر که بی تو توان نداشت تاریخ صابران جهان جانگدازتر از قصّه صبوری تو داستان نداشت یک نیم روز و این همه داغ، ای امام صبر پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت گر پای صبر و همّت تو در میان نبود اسلام جز به گوشة عزلت مکان نداشت 👤سازگار 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۵ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۲ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۳
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زِینَبُ الکُبرَی(س)، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا مَن ظَهَرَت مَحَبَّتُهَا لِلحُسَینِ(ع) المَظلُومِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔷🔹 ✅در نهضت کربلا، در مقاتل در چند موقِف اسم حضرت زینب(ع) آمده است : 1⃣شب عاشورا : امام سجاد(ع) فرمود : وقتی امام حسین(ع) ماجرای شهادت خویش و اسارت اهل بیتش را در شب عاشورا به حضرت زینب(س) فرمود : حضرت زینب(س) از شدت حزن و اندوه و ماتم؛ 📋《لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا》 ♦️صورت را خراشید و دست به گریبان برد و چاک زد و سپس بی هوش بر زمین افتاد. امام حسین(ع) برخاست و آب بر روی صورت خواهر پاشید و فرمود : 📋《يَا أُخْتَاهْ! اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ》 ♦️خواهرم! پرهیز کاری پیشه کن و با آن شکیبائی ای که خدا بهره ات سازد، بردباری کن.(۱) 2⃣پس از شهادت حضرت علی اکبر(ع) : در مقاتل آمده است که حضرت زینب(س) بعد از مطلع شدن از شهادت حضرت علی اکبر(ع) از خمیه گاه بیرون آمد و نُدبه کنان خود را به نعش بی جان پسر برادر رساند. وقتی زینب کبری(س) با بدن قطعه قطعه شده حضرت علی اکبر(ع) مواجه شد؛ 📋《فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ》 ♦️خود را بر روی بدن بی جان علی اکبر(ع) انداخت. در این حین از آنجایی که امام حسین(ع) توسط دشمنان محاصره شده بودند، و در مقابل نگاه های آنها قرار گرفته بودند. امام حسین(ع)؛ 📋《فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ》 ♦️نعش علی اکبر(ع) را رها کرد و دست خواهر را گرفت و به سمت خیمه گاه، نزد زنان خیام برگرداند.(۲) 3⃣هنگام شهادت حضرت علی اصغر(ع) : طبق گزارش مقاتل وقتی امام حسین(ع) در روز عاشورا استنصار می‌کرد. 📋《فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ》 ♦️نداى استغاثه امام(ع) به اهل خیام رسید، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام حسین(ع) به سمت خیمه‌ها پیش افتاد و به حضرت زینب(س) فرمود : 📋《نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ》 ♦️خواهرم! فرزند خردسالم را به من بده تا با او وداع کنم. حضرت زینب(س) طفل شیرخوار را نزد امام حسین(ع) آورد، و به آغوش پدر داد.(۳) 4⃣قبل از شهادت عبدالله بن حسن(ع) : طبق بیان مقاتل وقتی امام حسین(ع) در قتلگاه افتاده بود، حضرت عبدالله(ع) در کنار زینب کبری(س) بود، ولی وقتی صحنه دلخراش عموی خود را دید؛ 📋《فَأَبَى وَ امْتَنَعَ عَلَيْهَا امْتِنَاعاً شَدِيداً وَ قَالَ : وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي!》 ♦️از ماندن نزد عمه امتناع کرد و از دست حضرت زینب(س) فرار کرد و خود را به امام(ع) در گودال قتلگاه رساند، در حالی که می گفت : به خدا قسم از عمویم جدا نخواهم شد.(۴) 5⃣هنگام وداع امام حسین(ع) : هنگامی که امام حسین(ع) در روز عاشوراء قصد وداع کرد، به اهل حرم فرمود : 📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَی جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْراً》 ♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۵) سپس حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا سُكَيْنَةُ، يَا فَاطِمَةُ، يَا زَيْنَبُ، يَا أُمَّ كُلْثُومٍ، عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَامُ!》 ♦️ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، ای ام کلثوم، خداحافظ شما!(۶) 6⃣آخرین لحظات حیات امام حسین(ع) در قتلگاه : طبق گزارشات وقتی عمرسعد به گودال قتلگاه نزدیک شد و حضرت زینب(س) در این لحظه به عمر سعد خطاب کرد : 📋《یَابنَ سَعدِِ! اَیُقتَلُ اَبُوعَبدِاللهِ وَ اَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟》 ♦️ای فرزند سعد! آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟!(۷) 7⃣هنگام شهادت امام حسین(ع) : وقتی در عصر عاشورا دید دشمن امام حسین(ع) را محاصره کرده و بدن صد پاره ی امام(ع) در قتلگاه افتاده، رو به مدینه کرد و با صدایی غم انگیز، ندبه کنان خطاب به پیامبر اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《وامُحَمّداه! صَلّيٰ عَلَيْكَ مَليكُ السَّماء، هَذا حَسَينٌ(ع) بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاءِ》 ♦️وامحمّداه! درود فرشتگان آسمان بر تو، اين حسين(ع) است كه عريان بر خاك افتاده و به خون آغشته شده و اعضايش از هم جدا شده است.(۸) 8⃣هنگام هجوم به خیمه‌ها : شمر بعد از به شهادت رساندن امام حسین(ع) وارد خیمه شد و وقتی با امام سجاد(ع) رو به رو می شود، قصد کشتن امام سجاد(ع) را کرد، که در این هنگام حضرت زینب(س) خود را روی امام(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَاللهِ لَایُقتَلُ حَتَّی اُقتَلُ!》 ♦️به خدا
قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم. که حضرت(س) به این وسیله آن پلید را از قصدش منصرف کرد.(۹) 9⃣مجلس عبیدالله در کوفه : شیخ مفید نقل می کند که؛ 📋《وَ أُدْخِلَ عِيَالُ الْحُسَيْنِ(ع) عَلَى ابْنِ زِيَادٍ فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ الْحُسَيْنِ(ع) فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً》 ♦️اهل بیت امام حسین(ع) وارد کاخ ابن زیاد شدند، حضرت زینب(س) در بین آنها با بی اعتنایی به ابن زیاد وارد کاخ شد و به گوشه ای از کاخ رفته وکنیزان حضرت(س) دور تا دور حضرت(س) قرار داشتند. در این هنگام عبیدالله پرسید : 📋《مَنْ هَذِهِ الَّتِي انْحَازَتْ نَاحِيَةً وَ مَعَهَا نِسَاؤُهَا؟》 ♦️این زن چه کسی است که از سایر اسراء جدا شده و دور تا دور او را کنیزانش فراگرفته است؟ کسی به او جواب نداد. سؤالش را تکرار کرد و باز هم کسی جواب نداد. دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت : 📋《هَذِهِ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)!》 ♦️این زینب دختر فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) است.(۱۰) بعد از این که ابن زیاد، حضرت زینب(س) را شناخت، چنین گفت : 📋《كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟》 ♦️رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟ زینب کبری(س) جواب داد : 📋《مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلَاً!》 ♦️من جز خير و زيبايى چيزى نديدم.(۱۱) 🔟مجلس یزید در شام : وقتی کاروان اسرای کربلا وارد کاخ یزید شد، مجلسی رسمی متشکل از بزرگان شام و نمایندگان ادیان در کاخ تشکیل شد. و در این هنگام، به دستور یزید، اسراء را وارد مجلس کردند در حالی که چشم ها، همه به اسراء می نگریستند. در این حین حضرت زینب(س) خطاب به یزید لعین فرمود : 📋《یَابنَ الطُلَقَاء! اَ مِنَ العَدلِ يَابن الطُّلقاءِ تَخديرُكَ حَرائِرِك وَ اماءَكَ وَسُوقُك بَناتِ رَسُولِ اللهِ(ص) سَبايَا؟ قَد هَتكْتَ سُتورَهَنَّ وَ ابْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الأعْداءُ مِن بَلَدٍ الى بَلَدٍ وَ يَسْتَشرِفْهُنَّ اهْلُ المناهِلِ وَالمعاقِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ القريبُ والبعيد!》 ♦️آيا اين از عدالت است كه همسران و كنيزانِ خودت را در پشت پرده‌ها قرار داده‌اى، ولى دختران رسول خدا(ص) را به عنوان اسير، روانه كرده‌اى، پرده‌هاى حرمت آنان را دريده، چهره‌هايشان را آشكار ساخته و زير سلطه دشمنان از شهرى به شهرى مي‌ گردانى، آنگونه كه مردم شهرها و آبادى‌ها و قلعه‌ها و بيابان‌ها به آنان مي‌ نگرند و دور و نزديك، چهره آنان را تماشا می كنند؟(۱۲) 1⃣1⃣در مدینه : بعد از حضور و استقبال مردم مدینه از کاروان اهل بیت(ع) و ایراد خطبه توسط امام سجاد(ع)، حضرت زینب کبرى(س) خود را به مسجد حضرت رسول اکرم(ص) رساند و در حالى که دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به حضرت رسول خدا(ص) عرضه داشت : 📋《یَا جَدَّاهْ! إِنِّی نَاعِیَةٌ إِلَیْکَ أَخِیَ الْحُسَیْنَ وَ هِیَ مَعَ ذَلِکَ لَا تَجِفُّ لَهَا عَبْرَةٌ وَ لَا تَفْتُرُ مِنَ الْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کُلَّمَا نَظَرَتْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ تَجَدَّدَ حُزْنُهَا وَ زَادَ وَجْدُهَا》 ♦️یا جدّاه! من خبر مرگرادرم حسین(ع) را براى تو آورده ام. زینب(س) پیوسته گریه مى کرد و اشک و آهش تمامى نداشت. و هر بار که به برادر زاده اش على بن الحسین(ع) مى نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى شد.(۱۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : سِرّ نی در نینوا می مانْد اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیّتِ لب تشنگان در کویر تفته جای می ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ در گلوی چشم ما می ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی، بی سوار و بی لگام در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب پشتِ کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود 👤احمد زاده 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۶ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۰ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۸۲ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۸)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۳ ۹)المنتظم ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱ ۱۰)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۱۵ - ۱۱۶ ۱۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰ ۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۳۴ ۱۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۴۷
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبَ اَلکُبرَی(س)》🔶🔸 ✅حضرت زینب(س) در دو جا، وقتی دشمن قصد کشتن امام سجاد(ع) را داشت، جان حضرت(ع) را نجات داد. 1⃣مورد اول : در روز عاشورا، پس از آنکه همه یاران و فرزندان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، در شرایطی که امام(ع) به تنهایی مشغول نبرد بودند و تیرها و نیزه‌ها از هر سو بدن مبارک ایشان را آماج خود قرار داده بود و حضرت(ع) آخرین رمق های خود را برای ادامه مبارزه و جهاد بکار بسته بودند که ناگهان نگاهشان به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی شمربن ذی الجوشن بین امام(ع) و خیمه‌های آن‌ حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمه‌های امام(ع) را داشتند. امام(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند : 📋《وَيْلكُمْ يا شِيعَةَ آلِ اَبى سُفْيانَ! اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا اَحْراراً فِى دُنْياكُمْ》 ♦️ای پیروان آل سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید. شمر گفت : حسین! چه می گویی؟!! امام(ع) فرمود : 📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً》 ♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمه‌ها حمله نکنید. پس شمر ملعون گفت : حق با توست.(۱) پس در جنگیدن با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند. پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد. حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود. چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت. در این هنگام عده‌ای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند. به نقل از منتظم، عمر بن سعد دستور به قتل امام سجاد(ع) را داده بود و در این هنگام؛ 📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت : وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》 ♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود : به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم! آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است. سپس منصرف شدند و خیمه را ترک کردند.(۲) 2⃣مورد دوم : وقتی کاروان اسراء درکوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد وارد شدند، عبیدالله از امام سجاد(ع) پرسید : 📋《مَنْ أَنْتَ؟》 ♦️تو کیستی؟ 📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️من علی بن حسینم! 📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟》 ♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟ 📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》 ♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند. 📋《بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ》 ♦️بلکه او را خدا کشت. 📋《اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها》 ♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند. در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت : آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟ در این هنگام، دستور داد : 📋《اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ》 ♦️او را ببرید و گردنش را بزنید. در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد : 📋《يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا》 ♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است. پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》 ♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش. ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد. و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ساکنان نُه فلک حیران ز کار زینب است در سما فوج ملائک با شعار زینب است ای سلیمان از چه می نازی به جاه و حشمتت صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب است نهضت سرخ حسینی پایدار از نام اوست سکه ی صبر و متانت با عیار زینب است عزت دخت علی بین، همت زینب نگر سیّد سجاد در هر جا کنار زینب است زن بدین لحن و بلاغت زن بدان شرم و حیا فتح شام و کوفه هر دو شاهکار زینب است لحظه ای در شام بر غاصبگران فرصت نداد انهدام کاخ ظلم از اقتدار زینب است 👤خوشزاد 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۱ ۲)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱
🔹🔷《ألسَّلامُ عَلَیکِ یَا عَقِیلَةَ بَنِی هَاشِمِِ، یَا بِنتَ اَمِیرَالمُومِنِینَ(ع)، یَا زَینَبَ الکُبرَی(س)》🔷🔹 ✅امام سجاد(ع) می فرماید : 📜《مَا مِنْ يَوْمٍ اَشَدُّ عَلي رَسولِ اللهِ(ص) مِنْ يَوْمٍ اُحُدٍ قُتِلَ فِيهِ عَمُّهُ حَمْزَةٍ بْنِ عَبدالمطلَبٍ اَسَدُ اللهِ وَ اَسَدُ رَسُولِهِ(ص)!》 ♦️سخت ترين روزی كه بر رسول خدا(ص) گذشت روز غزوه احد بود كه در آن عمويش حمزه بن عبدالمطلب كه شير خدا و شير پيامبرش بود كشته شد.(۱) از ابن عباس نقل شده است كه وقتی در جنگ احد حضرت حمزه سیدالشهداء شهيد شد، وحشی (قاتل حمزه) از طرف هند (مادر معاویه) اجیر شد که حمزه را بعد از کشتن، مُثله کند. و او نیز سینه حمزه را شکافت. بعد از پایان جنگ، صفيه (خواهر حمزه) آمد كه وضع نعش برادر خود را ببيند اما خبر نداشت كه برادرش را بعد از شهادت مثله كرده اند. صفيه به امام على(ع) و زبير (پسر صفیه) برخورد كرد. امام على(ع) به زبير فرمود : 📋《اُذْكُرْ لِأُمِّكَ!》 ♦️مادرت را دریاب! و به او تذكر و دلدارى بده! و چون این کار قدری سخت بود، زبیر از آن سرباز زد و متقابلا به امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《لَا بَلْ اذْكُرْ أَنْتَ لِعَمَّتِكَ!》 ♦️شما به عمّه تان تذكر و دلدارى دهيد. صفیه تا به علی(ع) و زبیر رسید پرسید : 📋《مَا فَعَلَ حَمْزَةُ؟ فَأَرَيَاهَا أَنَّهُمَا لَا يَدْرِيَانِ!》 ♦️حمزه را چه شده است؟ پس صفیه از حال آن دو گمان کرد که آنان خبری ندارند. پس نزد رسول اکرم(ص) آمد. حضرت(ص) تا عمه خود را دید، فرمود : 📋《إِنِّي أَخَافُ عَلَى عَقْلِهَا》 ♦️من مى ترسم بر عقل صفيه، از شدت ناراحتى بر حمزه، صدمه اى بر او وارد شود. در این هنگام؛ 📋《فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهَا فَدََا لَهَا فَاسْتَرْجَعَتْ وَ بَكَت》 ♦️حضرت(ص) دست مبارک خود را بر روی سينه ی صفيه گذاشت و براى او دعا فرمود و صفيه نیز گفت : (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) و سپس گريه كرد.(۲) 🏴یا رسول الله(ص)! در کربلا وقتی کاروان اسراء را به سمت کوفه حرکت می دادند، حضرت زینب کبری(س) خود را به بدن بی جان امام حسین(ع) که داخل قتلگاه افتاده بود رساند. وقتی بدن صد پاره ی امام حسین(ع) را دید، با صدایی غم انگیز، ندبه کنان به سمت مدینه، خطاب به حضرت رسول اکرم(ص)، عرضه داشت : 📋《وامُحَمّداه، صَلّيٰ عَلَيْكَ مَليكُ السَّماء، هَذا حَسَينٌ(ع) بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاءِ!》 ♦️وامحمّداه! درود فرشتگان آسمان بر تو، اين حسين(ع) است كه عريان بر خاك افتاده و به خون آغشته شده و اعضايش از هم جدا شده است! 📋《وَاثَكْلاه وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا، اِلَي اللهِ الْمُشتَكيٰ وَ اِلي مُحَمَّدٍ الْمُصطَفيٰ(ص) و الي عَلِيٍ المُرتَضَيٰ(ع) و الي فَاطِمةَ الزَّهراء(س) وَ الي حَمزة سَيّدالشُّهداء!》 ♦️وامصيبتاه، اين دختران تو هستند كه اسيرند. شكايت ميبرم به خدا و به محمّد مصطفي(ص) و علي مرتضي(ع) و فاطمه زهرا(س) و به حمزه سيدالشهداء! 📋《وامُحَمَّداه، وَ هَذا حُسينٌ بِالْعَراءِ تَسفي عَليه ريحُ الصَّبَاء، قَتِيل أولادِ البَغَايَا! وَاحُزْنَاه، وَاكرباه عَليك يَا اباعَبدِاللهِ، اَلْيَوم مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللهِ(ص)! يَا اصحابَ مُحَمّد(ص)، هؤلاء ذُرِيَّةُ المُصطفي(ص) يُسَاقُونَ سُوقَ السَّبايَا!》 ♦️وامحمّداه، اين حسين است كه عريان (روي خاك افتاده) و باد صبا خاك بيابان را بر بدنش ميپاشد. اوست كه به دست زنازادگان كشته شده است. آه اي ابا‌عبدالله(ع) چه غصهاي و چه مصيبتي در شهادت تو، گويا امروز جدّم رسول‌خدا از دنيا رفته است. اي ياران محمّد(ص)، اينان خاندان مصطفي هستند كه همانند اسيران آنان را می برند.(۳) در نقلی دیگر آمده است که راوی می گوید : 📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ : يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》 ♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد : فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده اند، فرزندانت كشته شده اند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند، عمامه و لباسش را به يغما برده اند. راوی می گوید : سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲ ۲)مسكّن الفؤاد شهید ثانی، ص۷۱ ۳)۴)اللهوف ابن طاووس، صص۱۳۴-۱۳۳ حضرت# زینب سلام الله علیها @rozeva