@hoseintaheri_telegram1400052404(1).mp3
زمان:
حجم:
34.04M
@hoseintaheri_telegram1400052403.mp3
زمان:
حجم:
15.83M
@hoseintaheri_telegram1400052410(1).mp3
زمان:
حجم:
24.68M
@hoseintaheri_telegram1400052407(1).mp3
زمان:
حجم:
12.94M
@hoseintaheri_telegram1400052405(1).mp3
زمان:
حجم:
12.81M
@hoseintaheri_telegram1400052402.mp3
زمان:
حجم:
33.43M
#مداحی رضا نریمانی
#شب تاسوعا - شب نهم محرم - #زمینه
#نذار اینجور ببینن من و تو رو - سال ۹۹
🏴🍂▪️🏴🍂▪️🏴🍂▪️
نذار اینجور ببینن من و تو رو
منو علقمه بذار خودت برو
برو که پناه خیمه ها باشی
جای من بگیر جلوی لشکر رو
کجا برم تنت افتاده زمین کجا برم
با چه حالی سمت خیمه ها برم
زینب از غصه میمره تا برم
خیمه تو اضطراب مونده
تشنه یه جرعه آب مونده
پاشو بریم علمدارم
منتظرت رباب مونده
وای نرو که حرم بی پناهه
وای بدون تو روزم سیاهه
سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
چقدر شلوغه دور و بر تو
خدا رحمی کنه به دختر تو
بگو بچه هات حلالم بکنن
بگو که ببخشند آب آور تو
فدا سرت نرسید آب به حرم فدا سرت
که می سوزه جگرم فدا سرت
اگه خم شد کمرم فدا سرت
غصه مگه امون میده بی تو رقیه جون می ده
پاشو ببین که شمر داره خیمه ها رو نشون میده
وای پاشو ای علمدار لشکر
وای پاشو ای امید برادر
سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
بدنت خیلی به هم ریخته ولی
شده هر جوری تو رو میبرمت
داداش داداش داداش داداش
شده کولت کنم اخا میبرمت
داداش داداش داداش داداش
یا مثل اکبر رو عبا می برمت
بدنت خیلی به هم ریخته ولی
شده هر جوری تو رو میبرمت
بدتر از علی اکبرم که نیست
می چینم روی عبا می برمت
پاشو بریم تو دلم قیامته پاشو بریم
عدو فکر غارته پاشو بریم
صحبت از جسارته پاشو بریم
خیمه رو بی پناه دیدم بی علم وسپاه دیدم
پاشو که فکر کنند عباس زنده ای اشتباه دیدند
غصه مگه امون میده بی تو رقیه جون می ده
پاشو ببین که شمر داره خیمه ها رو نشون میده
وای نذار خواهرم بی قمر شه
وای با نامحرما هم سفر شه
داداش داداش داداش داداش
پا نشی افسوسی میشه نذار بشه
داداش داداش داداش داداش
قضیه ناموسی میشه نذار بشه
داداش داداش داداش داداش
اصغر گلوبوسی میشه نذار بشه
سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
@rozevanoheayammoharramsoghandi
محمدحسین حدادیانroghayeh.mp3
زمان:
حجم:
5.96M
▪️#مداحی محمدحسین حدادیان #شب سوم محرم # یه دختر سه ساله کنج خرابه شام 🌾▪️🌾#شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
رقیه، رقیه، رقیه، رقیه
یه دختر سه ساله
کنج خرابه ی شام
همش بوونه می گیره
می گه بابامُ می خوام
یه دختری با باباش
به من می کرد اشاره
می گفت : "ببین یتیمِ،
دیگه بابا نداره"
رقیه رقیه رقیه
اون دل شب عمو جون
توی صحرا یه گرگ بود
هیچّی برات نمی گم
دست عَدو بزرگ بود
یه دختر سه ساله
دیگه کتک نداره
نزن نامرد یتیمِ ،
اون که فدک نداره
آقا دلم تنگه برات
قربون اون صحن و سرات
ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین
قربو اون دخترکی که از گوشاش خون می چکید
دور حرم دویده ام
صفا و مروه دیده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود
چشای قشنگ عباس به لبا خدایی کرده
مدد آقام ابوالفضل منو کربلایی کرده
اونقدر این دل من حسرت کربلا خورد
آخر شاه مشهد منو کرب و بلا برد
کرب و بلای تو حسین جان
آقا عشق عالمینه
همه میگن صفای دل صحن بین الحرمینه
آواره ی صحرا می خونم من
غریب وتنها می خونم
بی کربلا نمی تونم
آخه ضیاء عینه دوستش دارم
حرم حسینه دوسش دارم
بی ماه فروزان نمی تونم باشم
من بی اباالفضل نمی تونم نمی تونم
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
#روضه و توسل جانسوز #ویژۀ اربعین و#شب جمعه
#سید رضا نریمانی
🏴💫🍂🏴💫🍂🏴
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
کعبه زینب ، صفا امام حسین
کعبۀ بی منا ، امام حسین …
هست ذکرِ قنوتِ هر شبِ من
ربنا آتنا امام حسین ….
با دو تا “یا” رسیده ام به خدا
یا ابوالفضلُ یا امام حسین ….
(حرفِ دلِ شما نوکرا چیه؟ چی میخوای بگی؟ )
عشقِ ما شد پیاده گریه کنان
اربعین ، کربلا ، امام حسین …
بعد دورِ ضریح چان دادن
دو قدم مانده تا امام حسین …
اولِ گریه هام اباصالح
آخرِ گریه هام امام حسین
گریۀ بی صدا امام حسن
گریۀ با صدا ، امام حسین ….
میرسد گر سه جا امام رضا
آمده هر سه جا ، امام حسین …
روضه خوانِ حسین ، امام رضا
(فرمود یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ ... فرمود برا هر چیزی خواستی گریه کنی ، برا جد غریب ما حسین گریه کن … چرا آقا ؟ آخه جد غریبِ ما رو (فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ) کربلا سر از بدنش بریدن …..)
روضه خوانِ حسین ، امام رضا
روضه خوانِ رضا امام حسین
آخرِ روضه ها بر امام رضا
گریه کردیم با امام حسین …
(آماده هستی بریم کربلا … همه اهلِ روضه و اهلِ اشک هستید الحمدالله .
پیغمبر وارد شد دید بی بی دو عالم داره گریه می کنه ، فرمود چه خبره دخترم؟ عرضه داشت بابا ، بچه ای که در رحم دارم داره با من حرف میزنه … چی میگه میوۀ دلم ؟ … بابا هی صدا میزنه انا الغَریب … اما بابا نجواش دیگه عوض شده ، یه حرفه دیگه ای زده منو بیچارم کرده …
از صبح تا حالا هی داره میگه انا العظشان …. قرارِ چه بلایی سرِ پسرم بیاد؟.. روایت مفصله فقط همینش رو عرض کنم ، پیغمبر شروع کرد به روضه خواندن … دخترم ، پسرتُ کربلا اینطوری میکشنِش … سر از بدنش جدا می کنن … تا این حرفا رو زد گریه هایِ خانم بلند شد … گریه هایِ بی بی که آروم شده عرضه داشت بابا یه سوالی ازت دارم ، آیا کربلا کسی هست یاری ش کنه ؟؟… (اهلِ روضه روضه ، محاسن سپیدا ، عرضم تمام ) پیغمبر فرمود نه دخترم … شما هستید ؟ نه دخترم . باباش علی هست ؟ نه دخترم . منِ فاطمه هستم ؟ نه دخترم . داداشش حسن هست ؟ نه دخترم . گریه هایِ خانم بلندتر شد … پس کی هست برا حسینم گریه کنه ؟ … (سند مطلب اشاره شده در انتهای پست)
پیغمبر فرمودند دخترم نگران نباش از امتِ من یه عده ای میان ، مرداشون مثه زنِ بچه مرده برا حسینت گریه می کنن ….)
این همه راه دویدم ز پِیِ دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم …
( صدا زد حسین جان )
تو دعا کن کنارِ بدنت جان بدهم
فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم …
(یه بیتِ دیگه شو بگم و عرضم تمام ….)
یک عبا داشتی و خرجِ علی اکبر شد …
با چه از رویِ زمین جسمِ تو را بردارم …
(اومد تو گودل ، یه جمله ای فرموده من دیگه معنی ش نمی کنم صدا زد یا محمدا صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ یه اشاره به حسین کرد … هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ … وَ بَناتُکَ سَبایا ….)
ای حسین ….
سند روضه
۱_۱_علامه سید عبدالرزاق مقرم،مجموعه مقالات الزهرا ، ص ۲۳۳ – ۲۳۴
۱_۲ _محلاتی، زندگانی حضرت فاطمه علیها السّلام، ص ۱۰.
۱_۳_لبیب بیضون، موسوعة كربلاء، بیروت، موسسه اعلمی، ج۱، ص۲۰
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#روضه و توسل به امام حسین علیه السلام ویژۀ #شب جمعه #حاج مهدی سلحشور
🍂🍂✨🍂🍂🍂
شب جمعه کنار ششگوشه
دل من حالت عجیبی داشت
میشنیدم صدای قلبم را
چشم من حس بیشکیبی داشت
حرمش از ملائکه پر بود
انبیا در طوافِ ششگوشه
و ثوابِ هزار حج را داشت
به خدا هر طوافِ ششگوشه
شب جمعه ضریحِ اطهر او
غرق نور حضور فاطمه بود
به خودم آمدم و فهمیدم
بر لبم این نوا و زمزمه بود:
«شبهای جمعه فاطمه، با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا، گردد به دور قتلگاه
گوید حسین من چه شد، نور دو عین من چه شد…»
سمت پایین پا که میرفتم
ناگهان چشمهایِ من تر شد
آنقدر اشک ریخت تا آخر
روضهخوان علی اکبر شد
یک به یک گفت روضهها را تا
پایِ ششگوشه از نفس افتاد
آه گویا کنارِ پیکر او
حضرتِ عشق ناله سر میداد:
«جوانانِ بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر درِ خیمه رسانم..»
از نگاه پر از تلاطم من
زمزم عشق و اشک جاری شد
آه از خیمه تا کنارِ فرات
عطش و داغ مشک جاری شد
خنکای شریعه هم میخواند
دم به دم از غریبیِ سقا
همنفس با صدایِ موج فرات
مادری دم گرفته بود آنجا:
«سقایِ دشتِ کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل.. »
آن طرفتر نگاه میکردم
شِکوِه و اشک، ناله و گله را
میشنیدم کنار غربت تلّ
دم به دم ضجههای سلسله را
ناگهان در حوالیِ گودال
محفل گریههای زینب شد
زینب آمد کنار ششگوشه
کربلا کربلایِ زینب شد
رفت قلبم کنار بالا سر
آه انگار سر به پیکر نیست
همهٔ کائنات میلرزند
گوش کن این صدای خواهر نیست؟
«این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست…»
.@rozevanoheayammoharramsoghandi