4_685064536595628378.mp3
8.44M
،کانال روضه و نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
ایتا
لینک کانال👇
https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
نوحه شب جمعه زبان حال حضرت زهراص
مظلوم حسین جان ۲بار
..........................
شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
اید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشیته
گوید که ای لب تشنه در خون نشیته......مظلوم حسین جان۲
..............................
امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان با قد خمیده
اشک مصیبت میکند جاری زدیده
گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان۲
..................................
نزدیک دریا بودی و ابت ندادند
ابی به ان طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر ان طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان۲
.....................................
برخیز و مادر تا کنم یک دم نگاهت
شویم به اشک و خاک و خوناز روی ماهت
خاموش سازم.شعله های خیامت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان۲
.......................................
مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان۲
.................................
4_5854735560609891810.mp3
2.68M
،کانال روضه و نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
ایتا
لینک کانال👇
https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
شب جمعه شب زیارتی ارباب اباعبدالله الحسین(ع)
شب جمعه کنار شش گوشه
دل من حالت عجیبی داشت
میشنیدم صدای قلبم را
چشم من حس بی شکیبی داشت
حرمش از ملائکه پُر بود
انبیاء در طواف شش گوشه
و ثواب هزار حج را داشت
به خدا هر طواف شش گوشه
شب جمعه ضریح اطهر او
غرق نور حضور فاطمه بود
به خودم آمدم و فهمیدم
بر لبم این نوا و زمزمه بود:
شبهای جمعه فاطمه،با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا،گردد به دور خیمهها
گوید حسین من چه شد؟نور دو عین من چه شد؟
سمت پائین پا که میرفتم
ناگهان چشمهای من تر شد
آنقدر اشک ریخت تا آخر
روضهخوان علی اکبر شد
یک به یک گفت روضهها را تا
پای ششگوشه از نفس افتاد
آه گویا کنار پیکر او
حضرت عشق ناله سر میداد:
جوانان بنیهاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
از نگاه پُر از تلاطم من
زمزم عشق و اشک جاری شد
آه از خیمه تا کنار فرات
عطش و داغ مشک جاری شد
خنکای شریعه هم میخواند
دم به دم از غریبی سقا
هم نفس با صدای موج فرات
مادری دم گرفته بود آنجا:
سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل
آن طرفتر نگاه میکردم
شکوه و اشک و ناله و گله را
میشنیدم کنار غربت تلّ
دم به دم ضجههای سلسله را
ناگهان در حوالی گودال
محفل گریههای زینب شد
زینب آمد کنار ششگوشه
کربلا کربلای زینب شد
رفت قلبم کنار بالا سر
آه انگار سر به پیکر نیست
همۀ کائنات میلرزند
گوش کن این صدای خواهر نیست؟
این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
هدایت شده از کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی چهارده معصوم علیهم السلام
ایتا
لینک👇
https://eitaa.com/nohevarozechahardahmasomsoghandi
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی چهارده معصوم علیهم السلام ایتا لینک👇 https://eitaa.com/nohevarozechahardah
سلام مادحین عزیز عضو کانال بشین روضه ،نوحه واشعار وفات حضرت معصومه س بارگذاری شده
توجه 👆👆👆👆👆
# کرامات اقا ابالفضل #
صد دینار حواله حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
ثقه الاسلام جناب آقای حاج شیخ علی رضا گل محمدی ابهری زنجانی، شب 27 جمادی الثانیه سال 1416 هـ ق در حرم مطهر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام نقل کرد:
یکی از اهالی کربلا، عربی را میبیند که در حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام کنار ضریح مطهر ایستاده و با حضرت سخن میگوید.
آقا جان، صد دینار از شما پول میخواهم؛ میدهی که بده و اگر نمیدهی میروم به حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام شکایت شما را به آن حضرت میکنم.
سپس سرش را به طرف ضریح مطهر برده و میگوید: فهمیدم، فهمیدم! و از حرم بیرون میرود. عرب مزبور به بازار رفته و به یکی از مغازه داران میگوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده. او میگوید: نشانی شما از آقا چیست؟ میگوید: به این نشان، که پسر شما مریض شده و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام کردی؛ بده! و او هم صد دینار را میدهد.
ناقل میگوید: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت کردی و نتیجه گرفتی. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، میروم شکایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام میکنم. اینجا بود که دیدم حضرت، داخل ضریح ظاهر شد و در حالیکه روی صندلی نشسته بود، حوالهای به من داد.من هم رفتم و از بازار گرفتم.
کفی از آب برداشت
شب سیام رمضان المبارک سال 1418 هـ ق در مسجد جواد الائمه علیه السالم در سادات محله(بابل) جناب آقای دکتر حاج سیدعلی طبری پور اظهار داشتند:
شخصی رفت کنار نهری وضو بگیرد؛ کفی از آب برداشت و نزدیک لبهایش آورد که بخورد، به یاد سقای دشت کربلا، حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام افتاد و آب نخورد. آب را روی آب ریخت و همزمان، اشک زیادی هم در عزای آن حضرت از چشم جاری ساخت. همان شب، زن مریضش در خواب میبیند که حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمد و وی را شفا داد. به این طریق که، پایش را به پشت کمر خانم گذاشت. خانم پرسید: مگر شما دست نداری؟ فرمود: من دست ندارم . گفت: تو کی هستی؟ فرمود: شوهرت به چه کسی متوسل شده است؟ حالا شناختی که شوهرت به چه کسی متوسل شده است؟!
،کانال روضه و نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
ایتا
لینک کانال👇
@rozevanoheayammoharramsoghandi
🍃🥀🍃 #کرامت حضرت اباالفضل(ع)
#ﺷﻔﺎﯼ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﻓﻠﺞ #ﺗﻮﺳﻂ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ(ع)
ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻬﺪﯼ ﺣﺴﻴﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺭﺍﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻣﯽﻧﻮﻳﺴﺪ: 32 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ. ﺩﺭ ﻳﮏ ﺑﻌﺪﺍﺯﻇﻬﺮ، ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ: ﻣﻬﺪی! ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﻮ. ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺎﻳﻢ ﺑﯽ ﺣﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻡ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯼ؟ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺰﺷﮏ ﺑﺮﺩ. ﭘﺰﺷﮏ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﻓﻠﺞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺒﺮﯼ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺰﺷﮏ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭘﺰﺷﮏ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﭘﺰﺷﮏ ﺍﻭﻟﯽ ﺭﺍ ﺯﺩ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ، ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺿﺮﻳﺢ ﺁﻗﺎ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﺧﻴﻞ ﮐﺮﺩ. ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻞ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺘﻢ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﻡ ﻭ ﺁﻗﺎﻳﯽ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﻣﯽﺁﻳﺪ. ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﻴﺪ، ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁقا! ﮔﺮﻳﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﻓﻠﺞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻗﺎ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﮑﻨﺪ، ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺁقا! ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺑﺎﻳﺴﺘﻢ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺁﻗﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺮﻑﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻴﺪﻧﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻡ، ﺟﻤﻌﻴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻳﮏ ﺩﺳﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻮ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺰﺷﮏ ﺍﻭﻟﯽ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺑﺮﺩ، ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺰﺷﮏ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﺣﻴﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﺁﻗﺎ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻔﺎ ﻳﺎﻓﺘﻢ.
📚 کرامات حسینیه و عباسیه (علیهما السلام)
،کانال روضه و نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
ایتا
لینک کانال👇
@rozevanoheayammoharramsoghandi
کرامات حضرت رقیه س
بگو بسم الله الرحمن الرحیم …
جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای سید عسکر حیدری، از طلاب علوم دینیه حوزه علمیه زینبیه شام چنین نقل کردند: روزی زنی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه میآورد.
زیرا دکترهای لبنان او را جواب کرده بودند .
زن با دختر مریضش نزدیک حرم با عظمت حضرت رقیه (سلام الله علیها ) منزل می گیرد، تا درآنجا برای معالجه فرزندش به دکتر سوریه مراجعه کند، تا اینکه روز عاشورا فرا می رسد و او می بیند
مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه( سلام الله علیها ) آنجاست می روند.
از مردم شام می پرسد اینجا چه خبر است ؟
می گویند اینجا حرم دختر امام حسین ( سلام الله علیها ) است .
او نیز دختر مریضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را میبندد،
و به حرم حضرت رقیه سلام الله علیها روانه میشود و گریه می کند،به حدی که غش می کند و بیهوش می افتد …
درآن حال کسی به او میگوید بلند شو برو منزل …
حرکت می کند و می رود درب منزل را می زند، می بیند دخترش دارد بازی می کند!
وقتی مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد،
دختر درجواب مادر میگوید وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اطاق شد و به من گفت : بلند شو تا با هم بازی کنیم .
آن دختر به من گفت، بگو :
(( بسم الله الرحمن الرحیم ))
تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم دیدم تمام بدنم سالم است…
او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید،
گفت : مادرت آمد .
سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (سلام الله علیها ) مسلمان شد …