هدایت شده از سروده های مهدی شریفی
شب جمعه شد و محن دارم.mp3
6.88M
شب جمعه شد و مِحن دارم
گله از دست خویشتن دارم
که چرا حس و حال نیست مرا
اشک چشمی زلال نیست مرا
روزگارم سیاه و نامه سیاه
روی دوشم گناه روی گناه
آمدم ای خدا ببخش مرا
به همین گریه ها ببخش مرا
شب جمعه رسید و غم دارم
باز هم حسرت حرم دارم
با همین اشک چشم یاد کنیم
از جراحات سید ابراهیم
پیکرت پر ستاره شد سید!
بدنت پاره پاره شد سید!
ای فداکار! سید ابراهیم
مرد ایثار! سید ابراهیم
پر زدی و به آسمان رفتی
با شهادت از این جهان رفتی
قتلگاه تو کوه شد سید
مجلست با شکوه شد سید
ملتی را به غم کشاندی تو
دم آخر غریب ماندی تو
به دلم مانده داغ کرب و بلا
چه کنم با فراق کرب و بلا
حسرت نینواست در دل من
دوری از کربلاست مشکل من
جسم ارباب بین گودال است
خواهری نیز ناخوش احوال است
خواهری می کشد ز سینه اش آه
شمر با خنجر آمده از راه
من نگویم که ماجرا چون شد
وای از آن خنجری که پر خون شد
مهدی شریفی
#امام_حسین #شهید_جمهور #حائری
@ashaarsharifi