14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معرفی_شهدای_مداح
🎙روضهخوانی شهید حاج قاسم #سلیمانی
🔰زبان من طهارت ندارد و من قابلیت اینکه مداح اهلبیت (ع) باشم را ندارم
🔸اما به عنوان یک شیعهای که در رابطه با این حادثه تلخ مطلبی گفته باشم جا دارد که در این غروب آفتاب هم یادی از شهدا انقلاب و هم یادی از شهدای کربلا کرده باشیم.
🗓|۱۳۶۷|
📍مهدیه لشکر ۴۱ ثارالله (ع)
#الی_الحبیب
🆔 @ ztsahra
#معرفی_شهدای_مداح
🔰مداح اهلبیت (ع) شهید محمدرضا تورجیزاده
🔸در کتاب «شهدا و اهلبیت(ع)» نوشته ناصر کاوه به نقل از سردار علی مسجدیان آمده است: «محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را قبول نمی کنم. گفتم: اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت: قبول می کنم، اما با همان شرط قبلی! گفتم: صبــر کن ببینم.
🔻یعنی چی که تو باید شرط بذاری!؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا میری؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا میروی؟ بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا میرم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر میگردم. با تعجب نگاهش کردم. چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر ۹۰۰ کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن نماز امام زمـــان (عج) بر می گردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت کردم. گفت: یکبــــار ۱۴ بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم!
💠آیت الله میردامادی استاد شهید تورجیزاده:
بعد از شهادتِ محمدرضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمدرضا ! این همه از حضرت زهرا«س»گفتی و خوندی، چه ثمری برات داشت؟ شهید تورجیزاده بلافاصله گفت: همین که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «عج» جان دادم؛ برام کافیه...
https://eitaa.com/madahiharramjsh
#معرفی_شهدای_مداح
🔰 مداح اهلبیت (ع) شهید #ناصر_ورامینی
🏷راوی مادر شهید:
🔸او از همان نوجوانی عاشق امامحسین(ع) بود و روضه حسین شهید را همیشه زیر لب میخواند و به همراه مادر در مراسم عزای اباعبدلله(ع) حاضر میشد و نوحه خوانی می کرد.
🔹ناصر از همان بچگی عشق حسین(ع) را در قلبش داشت کمی بزرگتر که شد سر نماز با خواندن زیارت عاشورا اشک از چشمانش جاری میشد و همیشه میگفت: روی قلبم نوشته یاحسین.
🔻 او با خواهر و برادرانش بسیار مهربان بود و به پدر احترام فراوان می گذاشت طوری که وقتی با بدن ترکش خورده به خانه میآمد پایش را جلوی پدر دراز نمیکرد، وقتی تشنه میشد با گفتن یاحسین(ع) متوجه میشدم که تشنه است.
🏷رفیق شهید:
▪️شب شام غریبان بود به ناصر گفتم بچهها را جمع میکنم و یک عزاداری راه بیانداز، ناصر سنگ تمام گذاشت و نوحه حضرت رقیه(س) و امامحسین(ع) را به خوبی خواند. گروهان واقعا بعد از مراسم سرشار از روحیه شد.
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir