✍ درباره یک #تجربه_معنوی (۱)
وارد عراق که میشی و اولین سختیهای سفر خودش رو نشون میده کم کم این سوال توی ذهنت شکل میگیره که چرا اومدم؟ هرچی خستگی، گرما و درد کمر و پا بیشتر میشه این سوال پررنگتر میشه: من اینجا چیکار میکنم؟
میدونم خیلیها که تا حالا نیومدند و اربعین رو از قاب تصویر تلویزیون و یا تعریفهای بعد از سفر این و اون دیدند و شنیدند، تصورشون از اینجا مجموعهای از ایستگاههای صلواتیه که کنار هم ردیف شدند و مگه میشه چند تا ایستگاه صلواتیِ متنوع با هم و یکجا حال نده!
اما برای زائر در این سیر و سفر اتفاقات دیگهای داره میافته که به نظرم یکی از مهمترینهاش همین سواله که ذهن رو درگیر میکنه ... مثل همه انسانها که وقتی لذت مادی رو میچشند بعد در خودشون فرو میروند، برای زائر هم کم کم تنوعهای مادی رنگ میبازه و البته سختی سفر هم کاتالیزور تا این فرایند زودتر رخ بده و اون سریعتر به خودش بیاد...
#اربعین
✍ درباره یک #تجربه_معنوی (۲)
سوال از چرایی سفر اربعین، عقلانیت این سفر رو احیا میکنه. عقلانیتی که قابلیت داره یک سفرِ چند روزه در جادههای عالم ماده رو به امری فرامادی گره بزنه و زمینهی تجربه معنوی رو فراهم کنه.
من نمیخوام در مورد پاسخ #عقل به این سوال چیزی بگم و فکر میکنم برای کسی که دستگاه معرفتی اسلامی رو میشناسه و مطابق اون هدف و #معنای_زندگی رو تعریف میکنه پاسخ مشخصه. نکتهای که توی این تجربه معنوی فعلا برام مهمه اینه که: در این دستگاه معرفتی، اونچیزی که اصل وجود انسان شناخته میشه #دل یا #قلب اونه. یعنی حتی عقلانیت هم ابزاری برای خدمت به دله! عقل با قدرت خودش، حقایق رو از #توهمات و امور ارزشی رو از بیارزشها جدا میکنه و آنچه شایسته عشق ورزی هست رو به انسان معرفی میکنه. عقل سعی میکنه به دل نشون بده اونچیزی که میخواد و نیاز داره دقیقا چیه؛ اونوقت و بعد از این #راهبری عقل، دل میتونه برای اونچیز همه #احساس، همه #شور و #هیجان و همه #وجودش رو خرج کنه و به پای اونچیز بریزه. و گرنه هرچقدر دل به چیز دیگهای بسته بشه، مطمئن باشید که راضی و آروم نمیشه، اینرو عقل میگه؛ میگه این اونی نیست که دل واقعاً میخواد! توهمه! اشتباه در تطبیقه! یا به تعبیر معروف هوسه نه عشق!
#اربعین