این نوشتهی دلنشین از خانم امیرزاده که گوشهای از پویش ایران همدل را توصیف کرده بخوانید؛ چقدر زیبا یک زنِ امروزی را با #هویتی_زنانه و همزمان نقشآفرین در شرایط جنگی به تصویر میکشد. مقایسه کنید با زنهایی که سعی دارند با حضوری #شبیه_مردان در عرصه اجتماع، میخواهند نقشی ایفا کنند اما ...
-------------------------------------------
🔴 طلا برای زنها فراتر از پول است!
طلا برای مرد کالایی است قابل معاوضه با مقدار مشخصی پول متناسب با اونس و گرم آن ...
اما طلا برای زن چیزی فراتر است. خاطره است، حسرت است، آرزوست. آغشته به اشک است، آغشته به شیدایی است، دل آرام روز مباد است.
مرد طلا را موقع فروش توی کفه ترازو میریزد و چشمش به دهان طلافروش است که سرآخر بگوید چقدر
زن اما به طلا نگاه میکند لبخند ملیح مبهمی میزند و حتی برای خرید چیزی ارزشمندتر با اندوهی مبهم آن را کف دست مرد میگذارد.
حتی ممکن است بارها به ویترین طلافروشی سر بزند و از خودش سرنوشت آن تکه طلا که روزی به گردن و بناگوش و دست او مأنوس بوده را بپرسد.
من اما امروز زنهایی را دیدم که با شوق با چشمهای به اشک امید نشسته با دستهای شرمنده از کمی متاع با دلهای مومن به مقاومت گردنبند از گردن باز میکردند.
زنی آن نیمسِت را با جعبه روی سینی گذاشت و زن دیگر به او گفت از جعبه در بیاورد، او جواب داد آخه اینو برای عروس آیندهام خریده بودم با جعبه قشنگتره
زنها زبان مشترکی پیدا کردند. زبان بخشیدن قشنگیها که این زن که خود زینت آفرینش است بیش از هر چیز متمایل به زیبایی است.
اما ساحت معصومانه قشنگی را رها کرده تا ساخت کبریایی جمیل را درک کند.
امروز زنهای ایرانی مقابل چشم زنهای لبنانی این سینی را پر از طلا کردند.
زنهایی که به همسران و پسرانشان بدون دست و چشم در بیمارستان بستری بودند اما خودشان هم نوا با هم میخواندند ما فرزندان خمینی هستیم.