eitaa logo
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
2.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
575 فایل
💕در روزهای سخت و شیرین مادری همراه تان هستیم ارتباط با ما @MotherboonAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☔️من بارانی برداشته ام☔️ حسین پسر امام موسی کاظم می گوید:  روزی آفتابی همراه ⭐️امام رضا علیه السلام⭐️ از شهر بیرون آمدیم تا به جایی سر بزنیم. امام فرمودند: «آیا با خودتان بارانی آورده اید؟»  گفتیم: «نه؛ هوا آفتابی است،☀️ از باران هم خبری نیست، چه نیازی به بارانی؟!»🤔  امام فرمود: «من که بارانی برداشته ام...» 😊☔️ هنوز اندکی نرفته بودیم که هوا ابری شد☁️ و باران شدیدی باریدن گرفت🌧 و همه ی ما خیس آب شدیم! 😅 🧒@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۵۶ من مصطفی را مرد میخواستم (قسمت سوم) روز یکشنبه بود. برخلاف
۵۷ من مصطفی را مرد میخواستم(قسمت چهارم) یک ماشین آزرا داشت. ماشینش را خیلی دوست داشت، ولی گفت:《 دیگه ازش سیر شدم. می خوام اگه بشه، یه وامی چیزی بگیرم. پول اینم بزارم. یه خونه کوچولو همین اطراف شما بخرم که بچه ها راحت باشن.》 گفتم: قول؟ یعنی دیگه نمی خوای ماشین بخری؟ گفت:《 نه مامان جون. بهت قول میدم.》 ماشینش به اسم من بود. چون اصلا وقت نمی کرد دنبال کارهای محضری برود. گفتم: پس اگه ماشینت رو ببرم، سندش رو بزنم، چک رو بهت نمی دم آ! نگه می دارم تا یه خونه بخری. توافق کردیم که خانه را به جای مهریه به اسم همسرش بزند. فردا بعد از ظهر، ماشین را برداشتم با آقا رحیم رفتیم محضر. ولی معامله جوش نخورد. با خوشحالی آمدم. در راه به او زنگ زدم، گفتم: مصطفی! ماشینت رو پس گرفتم. مالی که رفته، وقتی برگرده میگن شگون داره. خندید گفت:《 باشه مامان جون، اشکالی نداره. حالا یه مدت دست نگه میدارم. تا ببینم خدا چی میخواد.》 روزی که درباره اش صحبت می‌کنم، دوشنبه است و مصطفی رفته به نطنز. از طنز با من حرف می زد. دوشنبه و سه‌شنبه گذشت. میدانستم سه شنبه، آخر شب بر می گردد. صبح چهارشنبه به بچه ها گفتم: بچه ها دلم یه جوری شور میزنه. هوایی شدم. می خوام برم داداشی رو ببینم. هرکدامشان گفتند:《 میخوای ما ببریمت؟》 گفتم: نه. خواهر بزرگش؛ مرضیه پروژه داشت. خواهر کوچکش؛ فاطمه هم آزمایشگاه. گفتم شما به کارتون برسید. امروز با باباجونی میرم.(راوی: مادرشهید) 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 حس خوب خوشبختی🌸 در حرف زدن با مرد هدف رو تعیین کنید . موضوع رو تعیین کنید زمان و محدوده حرفتان را هم تعیین کنید. اقایان دوست دارن شما سریع برین سر اصل مطلب ... در صحبت با اقایان خیلی از جزییات و حاشیه نگویید... ❤️ 💖 ❣@madaran_e_delvapas
۲ "این کتب توسط معرفی می‌شود." در راستای چگونگی رفتار با فرزندان و روش‌های مشاوره کتاب "سه گفتار درباره راهنمایی و " مؤلف: شکوه نوایی‌نژاد ناشر: انجمن اولیاء و مربیان 📚 @madaran_e_delvaps
😎😍جستجوی اشیای مخفی شده😍😎 می‌توانید فهرستی تهیه کنید از اشیایی که پیداکردن آنها برای کودکتان جالب و هیجان‌انگیز باشد؛ از سکه‌ها و عکس‌های قدیمی گرفته تا چیزهای ساده‌ای مثل نوارهای لاستیکی و خلال‌دندان. اینها را در خانه، مخفی کنید و از کودکتان بخواهید پیدایشان کند. ۹ 💡@madaran_e_delvapas
🍮 کارامل شکلاتی 🍮 شیر دولیوان شکر یک لیوان سر خالی پودر کاکائو دو قاشق پر نشاسته نصف لیوان وانیل نوک قاشق کره پنجاه گرم شیر سرد رو با نشاسته قاطی میکنیم بهش پودر کاکائو وشکر و کره و وانیل ویه ذره شکلات تخته ای اضافه میکنیم با حرارت خیلی ملایم مدام هم میزنیم تا غلیظ بشه گاز رو خاموش میکنیم کمی که خنک شد میریزیم توی قالب میگذاریم یخچال تا ببنده. 👩‍🍳@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۵۷ من مصطفی را مرد میخواستم(قسمت چهارم) یک ماشین آزرا داشت. ما
۵۸ من مصطفی را مرد میخواستم(قسمت پنجم) تو افکار و خیالات خودم فکر می‌کردم؛ این دیدارها دیگر آخرین دیدار هاست. وقتی می آمد منزل ما، من نگاه به این بچه می کردم، یک جوری دلم میلرزید که یک وقت اگر اتفاقی برایش بیفتد، من چه کار کنم؟ بعد خودم را شماتت می کردم که این چه فکری است می کنی؟ حالا نگو مادرش هم چنین فکرایی میکرده، ولی هیچکدام به روی هم نمی آوردیم. ما اعتقاد داریم خداوند تبارک و تعالی می خواسته ما را آماده کند برای مواجهه با این اتفاق. (راوی : پدر شهید) ساعت هشت و دوازده دقیقه؛ صبح روز چهارشنبه بیست و یکم دی ماه ۹۰ بود که به موبایل مصطفی زنگ زدم. می خواستم مطمئن شوم تهران است. هیچ وقت از او نمی پرسیدم کجایی؟ زنگ میزدم، می‌گفت شرکتم. می‌دانستم منظورش از شرکت، تهران است. زنگ زدم، گفت:《 دارم میرم شرکت.》 گفتم: امروز میتونم ببینمت ؟! جلسه ای چیزی نداری؟! همیشه او ساعت را تعیین می‌کرد. آن روز من گفتم: ساعت یازده میام. گفت:《باشه مامان جون. اشکالی نداره. ولی قبل از اینکه بیای، به من یه زنگ بزن که نیای علاف بشی.》 گفتم: باشه. کلاس ورزش می رفتم. دو - سه ماه بود. خیلی بهم ریخته بودم. بچه ها گفتند:《 شاید ورزش بری حالت بهتر بشه.》 یک ربع به یازده با آقا رحیم قرار گذاشتم که بیاید مرا برگرداند. آقا رحیم برگشت خانه، تا ماشین را ببرد کارواش. نبرده بود. خودش در کوچه مشغول تمیز کردن ماشین بود که این اتفاق حول و حوش هشت و نوزده دقیقه افتاد. یعنی آخرین تماسی که با گوشی مصطفی گرفته شد، تماس خود من بود. گوشی‌اش را آوردند اینجا چک کردیم.(راوی: مادر شهید) 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله🌻 🌹مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامی که او را دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد .🌹 ❤️@madaran_e_delvapas
🔹 چرا صدا و سیما و سینما خانواده موفق را تک‌فرزند یا بی‌فرزند نشان می‌دهد؟ 🎙 رسول ساکی | دبیر مجمع ملی فعالان جمعیت 🔻 وظیفه رسانه ملی این است که موضوع جمعیت را به ثمر بنشانند نه اینکه لزوماً آن را تکرار کنند! نیاز نیست به‌طور مستقیم سریال‌های جمعیتی بسازیم، باید در سریال‌هایمان پیوست‌های مختلف جمعیتی را لحاظ کنیم. 🔻 همین که خانواده موفق در سریال‌های ما خانواده‌های پرجمعیت باشند، یک نمونه از کارهای خوب است؛ این موضوع از لحاظ علمی و روانشناسی نیز اثبات شده است که خانواده‌های تک‌فرزند بیش از ۲۰ آسیب به فرزندانشان وارد می‌شود؛ چطور می‌شود قشر فرهیخته و دانشمند را آدم‌هایی تک‌فرزند نشان می‌دهیم و به آسیب‌های روان‌شناختی همچون حسادت، عدم‌تعادل، آسیب در روابط اجتماعی و... توجه نمی‌کنیم! 🔻 با این توضیح، اگر ما به‌صورت ضمنی موضوعات پیرامونی درجه‌یک جمیعتی را که اثر مستقیم در جمعیت دارند، در سریال‌ها بگنجانیم، اثربخش خواهد بود؛ زیرا حقیقت زندگی این نیست که خانواده‌ها یک یا دو فرزند داشته باشند! خیلی از خانواده‌های پرجمعیتی که متولدین دهه ۵۰ هستند، زندگی شاد و خوبی دارند، اما از دهه ۶۰ به این طرف، تبلیغات جدی رسانه‌ها فرهنگ تک‌فرزندی را اشاعه داده است؛ برای مثال دیگر می‌توانیم به زندگی متولدین دهه ۵۰ پرداخته و با تصویر کردن خانواده‌های پرجمعیت آنها باعث شویم که نسل امروز راحت‌تر با موضوع جمعیت ارتباط برقرار کند. 🔻 اما در زمان حاضر ما به‌نوعی خانواده‌های پرجمعیت را از سریال‌ها و برنامه‌های نمایشی حذف کرده‌ایم و گفته‌ایم این خانواده‌ها وجود ندارند و حتی به خانواده‌های با تعداد فرزند متوسط نیز پرداخته نشده است!در اکثر سریال‌های ما، خانواده‌ها تک یا دو فرزند هستند، خواسته یا ناخواسته تلویزیون این باور را در ذهن مردم پرورش داده است که خانواده موفق بی‌فرزند یا تک‌فرزند است! این موضوع به‌طور غیرمستقیم به‌روی فرهنگ جامعه اثر گذاشته است. 🔻 برای مثال می‌توانیم از سریال "وضعیت سفید" نام ببریم که در آن یک خانواده دهه ۴۰ و ۵۰ را معرفی می‌کرد که در زمان بمباران‌های تهران در یک باغ جمع شده بودند؛ شاید تهیه‌کننده و کارگردان این سریال به‌طور مستقیم به موضوع فرزندآوری و خانواده توجه نداشته‌اند، اما این بازنمایی از یک خانواده پرجمعیت، شیرینی‌ها و تأثیرات خوبی را روی مردم گذاشت و نفس خانواده‌ای که دور هم جمع می‌شدند به‌صورت ضمنی اهمیت فرزندآوری را برجسته می‌کرد. 👶 @madaran_e_delvapas
🍊 اگر میخواهید منزلتان خوش عطر شود مقداری پوست پرتقال به همراه نصف قاشق غذاخوری دارچین بجوشانید همه عاشق بوی منزلتون میشن🍊 🏠@madaran_e_delvapas
257.mp3
3.59M
باسلام.. استاد کودک چهار ساله ی پسر که خیلی لجباز و خسیسه در حالیکه خانواده خودش و هردو مادربزرگاش خیلیییی دست و دلبازن.. باید چه رفتاری باهاش کرد!؟ خسیس بودنش خیلیییی زیاد از حده!!! هیچ چیز به کسی حتی پدر و مادرش نمیده! چه برسه دوستاش اجرتون با اباعبدالله.. انشالله هرچه زودتر کلاس های تربیت کودک رو دنبال می‌کنیم.. @madaran_e_delvapas
روزی 🌸رسول خدا صلي اللّه عليه وآله🌸 بین اصحابشان در مجلس نشسته بودن، يارانشون اطراف حضرت حلقه زده بودن. يكي از مسلمانان كه مرد فقيری بود و لباسهای کهنه ای پوشیده بود از در رسيد. و طبق سنت اسلامي كه هركس در هر مقامي هست ، همين كه وارد مجلسي مي شود بايد ببيند هر كجا جاي خالي هست همانجا بنشيند و يك نقطه مخصوص را به عنوان اينكه شاءن من بالاتر است در نظر نگيرد آن مرد به اطراف نگاه کرد ، در نقطه اي جايي خالي دید ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوي مرد ثروتمندي قرار گرفت . مرد ثروتمند لباسهای خود را جمع كرد و خودش را به كناري كشيد😒، 🌸رسول اكرم 🌸كه مراقب رفتار او بودند به او رو كرده و گفتند :ترسيدي كه چيزي از فقر او به تو بچسبد؟!. - نه يا رسول اللّه ! - ترسيدي كه چيزي از ثروت تو به او سرايت كند؟. - نه يا رسول اللّه ! - ترسيدي كه لباسهايت كثيف و آلوده شود؟. - نه يا رسول اللّه ! - پس چرا خودت را به كناري كشيدي ؟. - اعتراف مي كنم كه اشتباهي مرتكب شدم و خطا كردم 😞. اكنون به جبران اين خطا و به كفاره اين گناه حاضرم نيمي از دارايي خودم را به اين برادر مسلمان خود كه در باره اش مرتكب اشتباهي شدم ببخشم 😔❤️ مرد فقیر گفت : ولي من حاضر نيستم قبول کنم. جمعيت پرسیدند : چرا؟!😳😳😳 مرد فقیر گفت : چون مي ترسم روزي مرا هم غرور بگيرد و با يك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاري بكنم كه امروز اين شخص با من كرد.😔 🧒@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۵۸ من مصطفی را مرد میخواستم(قسمت پنجم) تو افکار و خیالات خودم
۵۹ من مصطفی را مرد میخواستم(قسمت ششم) ساعت ده و نیم آقا رحیم آمد دنبالم؛ یعنی زودتر از قرارمان! خیلی برآشفته بود. حالا هرچه از او می پرسم چی شده؟! می گوید:《 بیا برات تعریف می کنم.》 فکرم هزار راه رفت. تنها چیزی که به آن فکر نمی کردم، این اتفاق بود. تصورم این بود خدای نکرده برای مادرم یا پدر و مادر خودش اتفاقی افتاده. خیلی برآشفته بود. در راه تعریف کرد:《 همسر مصطفی زنگ زد. گریه می کرد. گفت دو تا مامور زنگ زدن، کار داشتن.》 گفتم: خوب، زنگ زده باشن. اشکال نداره. مگه چی شده؟! سریع گوشی مصطفی را گرفتم. زنگ میخورد، ولی کسی جواب نمی داد. خانه اش را گرفتم، روی پیغام گیر بود، با صدای خودش. دیدم کسی جواب نمی دهد. آقا رحیم مدام میگفت:《 چرا زنگ میزنی؟! زنگ زدن نداره. زنگ نزن تا بریم خونه.》 زنگ زدم به فاطمه. او هم جواب نداد، تا رسیدیم خانه. قبل از اینکه بروم کلاس، به دخترم زهرا زنگ زده بودم بیاید خانه که اگر من و آقا رحیم از پیش مصطفی دیر آمدیم، برود بچه های خواهرش را از مدرسه بیاورد. زهرا آمده بود. وقتی دیدمش، به قدری گریه کرده بود. که چشم‌هایش باز نمیشد. خیلی برایم سخت بود. گفتم: زهرا چی شده؟ گفت:《 هیچی مامان، نگران نباش. میگن جلوی دانشگاه‌علامه یک نفر رو به اسم دکتر مصطفی احمدی روشن ترور کردن که استاد دانشگاه علامه بوده. داداشی نبوده، اشتباه می‌کنن.》 نگاهی به او انداختم و گفتم: مگه ما چند تا مصطفی احمدی روشن داریم بچه؟! سالی که داداشی کنکور داد، فقط اسم ایشون احمدی روشن بود. اصلا ما دیگه احمدی‌روشن نداشتیم؟! حالا ساعت نزدیک یازده بود و این خبر را صدا و سیما ساعت ده اعلام کرده بود. من در حدی به هم ریخته بودم که تلویزیون را روشن نمیکردم. تنها کاری که می کردم، زنگ زدن به دوستانش بود. آنها هم مدام تماسم را رد می‌کردن. و من درمانده تر میشدم و بیشتر تلاش میکردم. یکی از دوستانش زنگ زد. گفتم: مهندس چی شده؟! گفت:《 نمیدونم.》 گفتم: تو رو خدا حرف بزن. بگو! بگو بچه من زنده است. با صدای بغض آلودی گفت:《 حاج خانم، انشالله که زنده باشه.》 گوشی را کوبیدم. فقط یادم است با آقا رحیم سراسیمه دویدیم بیرون. در راه آسانسور یکی از همسایه ها گریه میکرد. مرا محکم گرفته بود، می‌گفت:《 نه. خدا نکنه. هیچ اتفاقی نیافتاده!》 مصطفی را همه دوست داشتن. خیلی مودب و مهربان بود. 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸حس خوب خوشبختی🌸 حرفتان را با طعنه و ڪنایه بیان نڪنید! زخم زبان، "عمق قلب" فرد را نشانه میگیرد... ❤️ 💖 ❣@madaran_e_delvapas
💢 درحالی که تصاویری از زنان تو ویترین مغازه‌ها و تبلیغات پخش شده، دغدغه معاون زنان رئیس‌جمهور آوردن اسم مادر تو کارت ملیه! 🔞 @madaran_e_delvapas
📊آمار بالای سقط جنین غیر رسمی سقط جنین غیرقانونی در ایران آماری بیش از سیصد هزار در سال را دارد (آمارها بین سیصد تا ششصدهزار تخمین زده شده) اما کمتر کسی می‌داند که بیش از نود درصد این جنین‌ها در چارچوب خانواده به وجود آمدند و شرعی محسوب می‌شوند. اغلب این جنین‌ها به دلیل اینکه وجودشان خلاف عرف جامعه است محکوم به قتل‌اند. دلایلی چون؛ - قبح فرزند سوم - تشکیل نطفه در زمان عقد و... 🔞
💡افزایش اعتماد به نفس در کودکان💡 👶@madaran_e_delvapas