eitaa logo
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
2.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
575 فایل
💕در روزهای سخت و شیرین مادری همراه تان هستیم ارتباط با ما @MotherboonAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تاریخ تولد لاکچری، هدیه یا خیانت مادرها به نوزادان | 📆 ۹۹/۹/۹ نزدیکه اما یادتون باشه سلامت مادر و نوزاد از همه چیز مهم‌تره 🚫 @madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۳ روز میدان رفتن زنان(قسمت سوم) شهید قشقایی راننده مصطفی بود.
۶۴ روز میدان رفتن زنان(قسمت چهارم) مصطفی رانندگی اش فوق العاده بود. بی باک رانندگی می کرد. یک بار به قشقایی ها گفتم: تو رو خدا، این پسر سر به هوای من تشویقت نکنه به سرعت غیر مجاز؟ خواهش می کنم وقتی مصطفی جلسه داره، هم استراحت کن، هم اینکه آهسته رانندگی کن. اگر خدایی نکرده یه مو از سر این کم بشه، من میدونم و تو! مصطفی خندید و گفت:《 رضا، خیلی ازش نترس. هرکار دلت خواست بکن. مطمئن باش من و تو باهم میریم. نمیمونی که این اذیتت کنه!》 آقا رضا هم خندید و گفت:《 حاج خانوم، چشم. قول میدم آهسته رانندگی کنم.》 روز واقعه، همین دوتا داخل ماشین بودند؛ مصطفی و رضا. محافظ نداشتند. مصطفی مسلح بود، ولی همیشه می خندید و می گفت:《 این ماس ماسک به درد که کسی نمیخوره مامان جون. کسی که بخواد منو ترور کنه، جوری نمیاد جلو که من بخوام از اسلحه استفاده کنم.》 با این حال من تاکید می کردم؛ همیشه با خودت داشته باش. می‌گفت:《 من همیشه اینو با خودم دارم. نگران نباش.》 وقتی بعد از شنیدن خبر رفتم خانه مصطفی، یک دلم پیش مصطفی بود، یک دلم پیش رضا. گفتم: تورو خدا بگین قشقایی چی شد؟ گفتند:《 قشقایی زنده ست. تو بیمارستانه.》 در کما بود. مادرش رفته بود دیدنش. او هم دو - سه ساعت بعد از مصطفی شهید شد. من و فاطمه الان دل رفتن به خانه مصطفی را نداریم. یکی - دو بار رفتیم. هر بار در خانه اش را باز کردم، دیدم از خستگی روی مبل خوابیده. آخر، هر وقت می رفتیم خانه‌اش، آنقدر خسته بود که روی مبل دراز کشیده بود. الان دیگر هیچ کداممان در آن خانه آرام نمی گیریم. اصلا نمی توانیم برویم. در طول این سه ماهی که از شهادت مصطفی می گذرد، همسر و بچه اش اینجا هستند. یک وقت برای آوردن لباسی چیزی می روند. 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 امام صادق علیه السلام 🌺 🌼خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند 🌼 ❤️@madaran_e_delvapas
🌱چند نکته درباره سبزی🌱 برای ضد عفونی کردن سبزی ها بهتر است از مواد طبیعی مانند سرکه و یا نمک استفاده کنید تا سبزی ها زمان بیشتری تازه بمانند. مایع ظرف شویی و یا هر ضد عفونی کننده دیگر طول عمر سبزی ها را کاهش می دهد. برای تمیز کردن و گل زدایی سبزی ها مدت 10 الی 15 دقیقه کافیست چون اگر زمان بیشتری در آب بمانند تغییر رنگ میدهند و زودتر پلاسیده میشوند. سبزی ها شسته شده را در آبکش قرار دهید و حدود یک ساعتی صبر کنید تا آب آن برود. سپس سبزیهای شسته شده را بر روی یک پارچه نخی پخش کنید و اجازه دهید 3 تا 4 ساعت روی پارچه بمانند. هر نیم ساعت سبزی ها را بالا پایین کنید تا آبشان کاملاً گرفته شود. چون اگر سبزی کمی هم آب داشته باشد سریع پلاسیده می شود. نگهداری سبزیجات در ظرف پلاستیکی در دار عمر سبزیجات را بیشتر کرده و از پژمردگی جلوگیری می کند. 🏠@madaran_e_delvapas
۶.mp3
1.9M
سلام خسته نباشید.من یه دختره سه ساله دارم .چند وقتیه که برای لباس پوشیدن خیلی اذییت میکنه.حتی اگه از چند ساعت قبل ترش بهش امادگی رفتن رو بدم ولی بازم موقع حرکت ادا و اوصول درمیاره.بهش دوتا لباس نشون میدم میگم یکیش رو انتخاب کناونم میگه هیچ کدوم و میره سره کمدش ولباسی که میخواد رو برمیداره.خیلی اوقات هم لباسی که برمیداره مناسب نیست.واقعا خیلی اوقات مستاصل میشم.چیکار کنم. نکته دوم اینه که نمیدونم برای از پوشک گرفتنش چیکار کنم،دو بار امتحان کردم.دستشوییش رو ۴ یا ۵ ساعت نگه میداره و یه دفعه تخلیه میکنه.هر چی براش جایزه و خوراکی قرار دادم بازم جیشش رو نمیگه. منم ترسیدم به کلیه اش اسیب برسه دوباره پوشکش کردم.لطفا راهنماییم کنید @madaran_e_delvapas
🔴 چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم 👶@madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو که عمرش رو در جهت تبلیغ دین برای کودکان و نوجوانان صرف کرد، درگذشت. 🔸 عمو راستگو کسی بود که سال‌ها احکام و حکایت‌های دینی رو با شیوه‌ای دل‌چسب برای‌مان تعریف می‌کرد. 🔸 او پیش‌کسوتی بود که سال‌های زیادی از عمرش رو برای تربیت کودکان گذاشت. 🏴 فاتحه‌ای برای ایشان هدیه کنید. 📌 مصاحبه آرشیوی است. 🖤 @madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد بن عباس مي‏گويد: ما چند نفر کنار يکديگر در مورد مقامات 🌹امام حسن عسکري عليه ‏السلام🌹 صحبت مي‏ کرديم، يکي از دشمنان امام، ما را مسخره کرد و گفت: «من بدون جوهر، نوشته ‏اي را براي آن حضرت مي‏نويسم، اگر او پاسخ سؤالهاي مرا داد، حقانيت او را مي‏ پذيرم.»   او سؤالهاي خود را در نامه‏ اي نوشت، ما نيز مسئله ‏هاي خود را در نامه ‏اي نوشتيم و به سوي آن حضرت فرستاديم. 🌹امام حسن عسکري عليه ‏السلام🌹 پاسخ مسائل همه ‏ي ما را در جواب نامه‏ اش داد و در نامه‏ ي مربوط به آن شخص، علاوه بر پاسخ به سوالاتش ، نام او و نام پدر او را نيز نوشته بود.   وقتي که آن مرد ، جواب نامه ‏اش را ديد، متعجب و حيرت ‏زده شد به طوري که از هوش رفت.   پس از به هوش آمدن، حقانيت امام حسن عسکري عليه ‏السلام را پذيرفت و جزو شيعيان آن حضرت گرديد.😍❤️ 🧒@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۴ روز میدان رفتن زنان(قسمت چهارم) مصطفی رانندگی اش فوق العا
۶۵ عیار این گوهر(قسمت اول) جاذبه خاصی داشت. خیلی جاها که میرفت، همه جذبش می شدند. امکان نداشت ما با او جایی برویم و بخواهیم کاری کنیم، ولی با در بسته مواجه شویم. خیلی موارد پیش آمده بود که می خندیدند، می‌گفتند؛ شما این جوان را به خودت آورده‌ای، ما نمی‌توانیم به رویش نگاه کنیم، نه بیاوریم. اگر برای کسی می‌خواست معامله ای انجام دهد یا کاری کند، به نحو احسن به نتیجه می رساند. خیلی در کار پیش قدم بود. تا آنجا که از دستش بر می آمد، هر کسی هر کاری می خواست، برایش انجام می داد. تمام قشرهای مردم و گروه های مختلف برای مصطفی سوختند. او کسی را از خودش طرد نمی کرد. خیلی از بچه های گروه های مختلف را جذب و از استعدادشان استفاده می‌کرد. یکّه تازی نمی کرد. اگر می خواست یکی را از عقیده اش منصرف کند، بیشتر با شوخی و خنده و صمیمیت هدایتش می کرد. (راوی : مادر شهید) [ آدم قدرشناسی بود، دست خالی نمی آمد. بعد از جور شدن موضوع خواستگاری، برای من روسری هدیه گرفت. بعدها که تشکیل زندگی داد، هرچند سرش خیلی شلوغ شده بود، اما گاه زنگ می زد و می گفت اختصاصاً زنگ زدم حال خودت را بپرسم. شنید احتیاج به بخاری داریم. سریع دوتا بخاری آورد خانه ما. گفت:《 ما هرجا میریم، شوفاژ کشی داره، احتیاجی به بخاری نداریم.》 این بخاری ها کار دوتا خانواده را راه انداخت. ](راوی : سمیه سادات شریفی) 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 حس خوب خوشبختی 🌸 خوشبختی یعنی واقف بودن به اینکه هرچه داریم ازرحمت خداست وهرچه نداریم ازحکمت خداست خوشبختی یعنی همین.... ❤️ 💖 🌸@madaran_e_delvapas
🍆 یتیمچه 🍆 موادلازم بادمجان سیر نمک و فلفل گوجه فرنگی فلفل شیرین پیازدرشت بادمجونهاروبعد خردکردن نمک بزنید و بزارید بمونه تاتلخیش گرفته بشه بعد بشوریدشون و خشک کنید سپس همه مواد را خورد کنید و در قابلمه بریزید روشعله بمدت ۳۰دقیقه بپزد☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👩‍🍳@madaran_e_delvapas
🔴 چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم 👶@madaran_e_delvapas
👇 برای مومنین محتوای و صدور با حمایت‌ بدون محدودیت سنی و جغرافیایی ثبت نام خواهران: http://www.aamerin.ir/fa/regs/ یا ارسال کلمه "معروف" به: eitaa.com/vajeb123 ثبت نام برادران با ارسال کلمه "معروف" به: Eitaa.com/aseman_2020 📆 طول دوره مقدماتی: ۲۵ روز ✅ آشنایی با مرکز: b2n.ir/Moarefi 💎دانلود اپلیکیشن رایگان آموزش مجازی: 👉 b2n.ir/vajeb1 قرارگاه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر (ص)
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده‌
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۵ عیار این گوهر(قسمت اول) جاذبه خاصی داشت. خیلی جاها که میر
۶۶ عیار این گوهر (قسمت دوم) آموزش سربازی اش در سپاه قدس بود. برای ادامه خدمت منتقلش کردند به صنایع دفاع. آنجا یک پروژه دست گرفته بود. همان زمان شوهر خواهرم گفت:《 یه قانونی هست که بچه های قد بلند و خیلی لاغر رو معاف میکنن.》 به مصطفی گفتم: بیا برو دنبالش. رفت. این قانون شامل حالش شد. با این حال آن پروژه صنایع دفاع را هم دنبال کرد. صنایع دفاع بابت بقیه خدمتی که آنجا کرد، به او حقوق داد. هم معافی اش را گرفت، هم با دوستانی آشنا شد که بعداً در کار به او کمک کردند و هم چیزی در آن جا ساخت که رتبه خوارزمی را دریافت کرد. مسائل مالی را ریز و دقیق حساب می‌کرد حواسش به این مسائل خیلی جمع بود. کم‌هزینه بود. مناعت طبع خاصی داشت. دو دست - سه دست لباس داشت که همیشه تمیز و اتو کشیده بود خیلی به نوع و کهنگی اش اهمیت نمی‌داد، ولی به تمیزی و مرتب بودن چرا. دوستانش می گفتند همیشه مصطفی اتو کشیده است. هرکس خیلی اذیتش میکرد، ناراحتی اش یک لحظه بود. بعد می گفت مهم نیست. حتماً خیرش تو این بوده. هیچ چیز دنیا او را به هم نمی ریخت. یک سال چند تا از بچه های دبیرستان را انتخاب کرده بودند برای المپیاد فیزیک. مصطفی را انتخاب نکردند. ناراحت شد، اما بروز نداد. از چیزی که ناراحت می‌شد، هیچ وقت به روی خودش نمی آورد. گذشت، تا اینکه نتیجه کنکور آمد. آنها حتی در مرحله اول قبول نشده بودند، اما مصطفی رتبه فوق‌العاده ای آورده بود. همیشه سعی می کرد با عمل ثابت کند چه چیز اشتباه است و چه چیز درست. هیچ وقت با کسی وارد بحث نمی شد. شرکت از نطنز جابجا شد، آمد تهران. مصطفی همه نیروهایش را با خودش آورد تهران. بعد دوباره انتقال داده شده به سایت نطنز. وقتی در این مورد از او سوال کردم که حالا چطور شده، چرا برای مدت طولانی در سایت نطنز میمانی؟ گفت:《 بعد از انتقالی من به سایت نطنز، همه نیروهام اومدن کاشان و نطنز، خونه گرفتن. الان که من میتونم تو تهران باشم، خدارو خوش نمیاد اینا دوباره آلاخون والاخون بشن، از کاشان برگردن تهران. به همین خاطر من ترجیح میدم خودم هفته ای سه - چهار روز برم نطنز، اواخر هفته برگردم تهران.》 تحمل این همه رفت و آمد را قبول کرد که نیروهایش به دردسر نیافتند. ( راوی: مادر شهید) 📚@madaran_e_delvapas ❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 🌸 🌼مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند.🌼 ❤️@madaran_e_delvapas