هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف🇮🇷
سلام و رحمت 😊
کتابی که ما این ماه در پویش مادران شریف دور هم میخونیم کتاب #تب_ناتمام هست.
خاطرات خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی
یک کتاب بسیار روون و خوشخوان که خیلیها نتونستن طاقت بیارن و همون روزی که شروع کردن تا آخرش رفتن 🤓
🎁 این ماه هم ۱۰ تا جایزهی ۱۰۰ هزارتومانی به قید قرعه تقدیم عزیزانی میکنیم که کتاب رو کامل خونده باشن 🤩
✳️ اگر دوست دارین با ما همراه بشین تشریف بیارین کانال پویش کتاب مادران شریف:
👇
🔗 @madaran_sharif_pooyesh_ketab
داخل کانال در مورد روشهای تهیه کتاب، شرکت در قرعه کشی، گروه همخوانی کتاب و ... کامل توضیح دادیم.
ضمنا چند تا همخوانی کتاب دیگه هم برای سلیقههای مختلف داریم که همه در کانال پویش اطلاعرسانی میشن ☺️
در خدمتتون هستیم 🤗:
👇
🔗 @madaran_sharif_pooyesh_ketab
«۴. قرار شد دیگر سر کار نروم!»
#م_مولایی
(مامان #محمدعلی ۱۴، #محمدحسن ۹، #ضحی ۴ساله)
بیماری بچهها همیشه جزء روزهای سخت مادرانه است. برای همهٔ مادران سخت است تب و بیحالی جگر گوشهشان؛ بد قلقیهای بیماری و درد سر دکتر و دارو و...😢
ولی برای مادران شاغل این مسئله چند برابر سختتر است؛ کارفرمایانی که درکی از مسئولیت مادری ندارند؛ بیماری خودت را با گوشهٔ چشم نازک کردن مجبورند بپذیرند ولی مریضی فرزندت را نه!
چیزی از عمر مادرانگیهایم نگذشته بود که فهمیدم مادرهای شاغل مرخصیهایشان را برای بیماری بچه باید نگه دارند و با دقت از مرخصی استفاده کنند.
بچهدار شدن برای ما شگفتانهای بود که زندگی را از روزمرگی درآورد و زحمت چندانی برایمان نداشت؛ پسری که خیلی بابایی بود و پدری که برای پسر وقت میگذاشتند؛ اما زندگی همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد.😔
محمدعلی دو ساله بود که ما قصد کردیم فرزندی دیگری به خانواده اضافهکنیم. اما دریغ از اینکه قصد ما همیشه با قصد پروردگار همپوشانی ندارد، ما تدبیر کردیم و خدا تقدیر نفرمود...
تا اینکه در چهارسالگی محمدعلی بشارت وجود فرزندی دیگر را به من دادند.
بارداری سخت ولی شیرین؛ شیرین برای انتظاری که کشیدم و سخت بخاطر شرایط جسمی و وضعیت شغلی همسر و پسری بسیار پر جنبوجوش و شغل خودم که هر روز یک ورق تازه برایم رو میکرد...🤦🏻♀️
در ابتدای بارداری تصمیم گرفتم که با تولد فرزند دوم دیگر سرکار نروم و یک مادر خانهدار بمانم؛ از فکر کردن به آن پشتم یخ میکرد؛ من که از ۶ سالگی که روانهٔ مدرسه شده بودم هیچوقت یک سال پشت سر هم در خانه نمانده بودم؛ چطور میتوانستم؟! اصلاً من مهارت خانه ماندن را بلد نبودم؛😶 به خودم دلداری میدادم و میگفتم:«سختتر از کار در نقطهٔ حساس سازمان که نیست، تو یک زنی، زنها با خانه که مأنوس شوند خانهداری و خانهمانی را هم یاد میگیرند. تو فقط کافیست با خانهات انس بگیری...»
آن سالها با اینکه در شرایط گشایش مالی نبودیم، تصمیم گرفتم نه ماهی که تا پایان بارداری مانده را از حقوقم استفاده نکنم، تا کمکم عادت کنم به نداشتن استقلال مالی؛ سخت بود و برای کسی که از دوران دانشجویی کار کرده و درآمد داشته است انتخاب آسانی نبود!🤷🏻♀️ ولی من مصمم بودم بر این تصمیم...😉
روزهای بارداری تمام شد و محمدحسن کوچک مامانی ما به دنیا آمد؛ نوزادی که همهٔ ما را غافلگیر کرد؛😢 وابسته و ناآرام با دلدردهای شبانه و رفلاکس روزانه و گریههای دائمی که فقط با آغوش مادر آرام میگرفت.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۵. نقطه عطف مادریام، آشنایی با گروه مادرانه بود.»
#م_مولایی
(مامان #محمدعلی ۱۴، #محمدحسن ۹، #ضحی ۴ساله)
پسر دوم ما هنوز بیست روزه نشده بود که همسر عازم سفر حج شدند و من ماندم و دو کودک و دست تنها!
فکر میکردم روزهای سختی بر ما بگذرد ولی چنین نشد و خدا ما را در آغوش امن خود نگه داشت تا پایان سفر ایشان...🧡
روزهایی که سخت بود ولی سخت نگذشت، بعضی اتفاقها سخت هستند ولی خدا قدرتی به آدم میدهد که سخت نمیگذرد.
من حالا با دو کودک خانهدار شده بودم و این پدیده برای من دو وجه داشت؛ وجه آرامشبخش ماجرا که هیچ اجبار بیرونی من را از کودکانم جدا نمیکرد و آن روی سکه حس هدر رفتن توانمندیها و وقتهای خالی که در خلال بچهداری برایم میماند؛
هیچوقت نگذاشتم نقش مادریام آنقدر فربه شود که همهٔ وقت و توانم را به خود اختصاص دهد.
در این برهه دوستی عزیز به داد من رسید و با توصیهٔ ایشان شروع کردم به شرکت در دورهها و کلاسهای مهارتی و معرفتی...
با یک نوزاد کمی سخت به نظر میرسید، ولی برای من که خلأ کاری غیر از مادری وجودم را آزار میداد، شیرین شیرین بود.
محمدحسن دو ساله بود که با گروه مادرانه آشنا شدم.
اگر بخواهم بگویم چه اتفاقی نقطه عطف مادری من بود باید بگم آشنایی با مادرانه...😍
مادرانه کمکم خلأهای اجتماعی من را پوشش میداد؛ از فعالیتهای اجتماعی منعطف دوستدار مادر تا درسهایی برای بهتر مادری کردن؛ از دوستیهای ناب و عمیق و جاندار تا مسیری برای رشد عملی و پیادهسازی همهٔ معارفی که بلد بودم.☺️
سالها در مادرانه در سطوح سیاستگذاری تا اجرایی و عملیاتی و طرح و برنامه فعال بودم و فعالیت اجتماعی در الگوهای مختلف برایم معنا پیدا کرد.
سال ۱۳۹۷ به حج مشرف شدم و بعد از آن خدا دختری دوستداشتنی به خانوادهٔ ما عطا کرد.💛
کمی بعد از تولد ضحی ویروس کرونا، بسیاری از معادلات اجتماعی ما را بهم ریخت. هر چند برای ما که کارمان در مادرانه مجازی پیش میرفت، تغییر چندانی رخ نداد.
البته تعطیلی مدارس و خانهنشینیهای طولانی و دلتنگیها اذیتکننده🥲 بود ولی وجود نوزادی آرام و شیرین تحمل سختیها را آسانتر میکرد.
برادرها بسیار خواهرشان را دوست داشتند و این برای من که همیشه شاهد مشاجرات و منازعات دو برادر بودم لذتی دو چندان داشت.
انگار وجود ضحی پیوند جدیدی بینشان ایجاد کرده بود و آنها سر محبت کردن به خواهر رقابت داشتند.😉
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۷. برای هر بچه، متناسب با نیازش وقت میگذارم.»
#م_مولایی
(مامان #محمدعلی ۱۴، #محمدحسن ۹، #ضحی ۴ساله)
وقتی مامان اولی بودم، با حساب و کتاب مشخص برای پسرم وقت میگذاشتم. همه چیز طبق برنامه بود، با گوشی یادآور تنظیم میکردم، روی یخچال یادداشت میچسباندم که چیزی از قلم نیفتد. روزی یک کتاب، بیست دقیقه بازی، بازی حرکتی، دستورزی و...😅
ولی از فرزند دوم به بعد دیگر حسابش از دستم در رفت. وقتهای زیادی با بچهها هستم، گاهی همه با هم، گاهی هم دونفری، مادر دختری یا مادر پسری خلوت میکنیم.😉 ولی دیگر آنطور مثل روزهای نومادرانگیام دقیق و طبق برنامه نیست.
هر بچهای نیاز به نوع و میزان متفاوتی وقتگذاری دارد؛ نوجوان یکطور و بچهٔ ۳ساله طور دیگر. ولی سعی میکنم برای شنیدن حرفهایشان؛ برای بغل کردن و قصه گفتن و خاطره شنیدن و... وقت بگذارم؛ یا اگر دنبال همبازی بودند، داوطلب شوم.
معمولاً برای عصرها هیچ برنامه و کار و کلاسی نمیگذارم که وقتی از مدرسه میرسند کنار هم باشیم.
من با تکالیفشان کاری ندارم؛ حتی این را به مدرسه هم گفتهام؛ فقط اگر سوالی داشتند، کمک میکنم.👌🏻
ولی حواسم هست که علاقهمندی و استعدادهایشان چیست. دربارهاش با هم حرف میزنیم و اگر کلاس، استاد یا وسایل کمکی نیاز داشته باشند تهیه میکنیم.
خیلی اهل کلاس و دوره بردن بچهها نیستم؛ به نظرم مدرسه و فوقبرنامههایش کافیست.😉
اما سالها گذشت تا ایمان آوردم که مسجد همان قلب تپندهٔ محله؛ چقدر ظرفیت خوبیست که بچهها در بسترش دین را بیاموزند؛🥰 ارتباط با مسجد را با کلاس رزمی شروع کردیم نه برای اینکه بچهها استعداد خاصی داشتند یا من میخواستم ورزشکار حرفهای شوند، بلکه برای آنکه قلابشان به مسجد گیر کند و وقتی گیر کرد دیگر لازم نیست من کار خاصی برای نماز خوان شدنشان بکنم.☺️
در خانهٔ ما رعایت احترام خیلی مهم است؛ هر چند بچهها گاهی از این قانون پیروی نمیکنند و عواقبش را هم میچشند؛ احترام به پدر ومادر، به بزرگتر، به کوچکتر و...
پسرها زیاد با هم دعوا میکنند🫣 ولی از آن روز که مشاوری به من گفت این دعواها اگر بیاحترامی و تحقیر و توهین نداشته باشد، مایهٔ رشد رابطه و قدرت حل مسئله و تعارضات است، دیگر کاری به کارشان ندارم. فقط میدانند که نباید کتککاری جدی با هم کنند.🙅🏻♀️
بچهها با پدرشان خیلی راحت و صمیمی هستند؛ پدر با اینکه سرشلوغ است ولی خردهوقتهایی برایشان میگذارد، برای نوجوان زمان بیشتر و برای کوچکترها زمان کمتر. ولی این کمیت چیزی از شادی و عمق رابطه و کیفیت آن کم نمیکند.😉
حضور همسرم در خانه چندان قابل پیش بینی نیست، ولی کمکهای فکریشان همیشه راهگشای من و بچهها بوده و هست.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۸. تشویق همسرم، نیروی محرک من است.»
#م_مولایی
(مامان #محمدعلی ۱۴، #محمدحسن ۹، #ضحی ۴ساله)
وقتی چند روز پشت سر هم مشغول کار هستم و فکرم چنان مشغول است که توان و حوصلهام کم میشود، عذاب وجدان میگیرم.😓 فکر میکنم سالهای کودکی بچهها میگذرد و من از رابطه با دنیای کودکیشان سیر نشدم! ولی عذاب وجدان را تلنگر میدانم نه ترمز!
عذاب وجدان نباید خط بکشد روی کارهایی که میدانم درست است ولی گاهی از حد خود بیرون میزند؛🤭
معمولاً بعد از عذاب وجدانها دوباره برنامهریزی میکنم و به خودم یادآوری میکنم که خانواده و بچهها همیشه اولویت اول من هستند.☝🏻
تحسینها و توبیخهای اطرافیان دربارهٔ عملکرد و مادریام زیاد است ولی من یادگرفته ام به هیچکدام دل نبندم.😉
هر چند تنها کسی که تحسینش موتور میشود برای گاری لکلککنان من، همسرم است.
وقتی تحسینم میکند حس میکنم رضایتش از زندگی را بروز میدهد و غیر مستقیم میگوید که فعالیتها و کارهای من مزاحم آرامش زندگی نیست.☺️
راستش نظریهپردازان، نقش همسری را سخت و پیچیده میکنند. من نمیتوانم آنطور ایفای نقش کنم. ولی آنچه که طی این سالها برایش تلاش کردم، ایجاد رضایت از طریق برقراری ارتباط موثر است، به جای ارائهٔ خدمات!
اشتباهاتی هم داشتهام، ولی سرمایهٔ مودتی که خدا در رابطهٔ زن و شوهر قرار داده، همیشه راه را برای جبران اشتباهات باز میکند.💛
طی تجربهٔ این سالها متوجه شدم که مادر به طور جدی و بیبدیل عامل تزریق گرما و انرژی و نشاط به خانواده است، پس باید مرتب خودش را شارژ کند.
ما همیشه به تفریحات خانوادگی توجه ویژه داریم.
جذابترین تفریحمان طبیعتگردی و کوهنوردی است که نشاط عجیبی به خانواده میدهد.😍
وقتی هم که حس میکنیم سطح انرژیها کم شده مهمان دعوت میکنیم که واقعاً در رحمت خدا را به سمت خانوادهٔ ما باز میکند.😍
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۹. با همسرم دربارهٔ چالشهای تربیت گفتگو میکنیم.»
#م_مولایی
(مامان #محمدعلی ۱۴، #محمدحسن ۹، #ضحی ۴ساله)
وجود بچهها در ظاهر مشغلهٔ پدر ومادر را زیاد میکند و میزان وقتگذاری و توجه همسران به هم را کم. ولی باور دارم که بچهها عمق و غنای بیشتری به رابطهٔ والدین میدهند،🧡 علاوه بر اینکه زن و شوهر در نقش مادری و پدری واقعاً پختهتر میشوند.
همسرم از اول ازدواج میگفتند خانوادهٔ کامل از نظرشان یک خانوادهٔ چهار فرزندی است و تا اینجای مسیر را با رضایت دو نفرمان پیش آمدیم.😉
من و همسرم دربارهٔ چالشهای بچهها و تربیت صحبت میکنیم، با مشاور مشورت میکنیم و حتی دورههای دانشافزایی والدین را میگذرانیم. شکرخدا بعد از ۱۴سال تجربهٔ پدری و مادری با هم همنظریم.👌🏻 در اختلاف نظرها من دو دست تسلیم را بالا میبرم و همه چیز را به همسر میسپارم و از این انتخاب خیلی راضی هستم، حتی اگر از نتیجهاش راضی نباشم.😉
گاهی میان پدر و بچهها شکرآب میشود!🤷🏻♀️ پدر خشم اژدها میشود و من مستأصل.
من دوست دارم همیشه طرف پدر را بگیرم و به بچهها با ایما و اشاره بفهمانم که حق با باباست تا بروند عذرخواهی کنند و...
و بعد هم پدر بگوید حالا تو واسطه شو تا ما آشتی کنیم و من در دلم بگویم من این وسط چه گناهی کرده ام!😅
بیشتر مواقع میتوانم اینطور رفتار کنم و بعدش هم برای موفقیت خودم دست بزنم.😉
ولی متأسفانه همیشه ماجرا اینطور ختم به خیر نمیشود.🥲 گاهی عطوفت مادری بیجا بروز میکند و به پدر در مقابل بچهها به خاطر تند رفتنش اعتراض میکنم و بعد هم آسیبهایش را میبینم...🤦🏻♀️
بعد از تولد پسر اولم فکر میکردم مهمترین نقش من در بین همهٔ نقشها، مادری است و آنقدر مسئولیتها و احساسها و چالشهای بزرگ کردن بچه زیاد بود که به خودم حق میدادم اینطور فکر کنم.🫢
ولی بعدها در طی فراز و نشیبهای زندگی فهمیدم که خدا زن را اول همسر میداند و بعد مادر. اگر نقش همسری خوب اجرا نشود، مادری هم لنگ میزند و تربیت هم به خوبی رقم نمیخورد.
فهمیدم که اگر به همسرم برای نحوهٔ تربیت بچهها فشار بیاورم، در واقع دارم بر خلاف جریان طبیعی تربیت حرکت میکنم.😱
آنجایی که نیازهای بچهها را به نیازهای همسرم ترجیح دادم، سخت پشیمان شدم. چون قوت و عمق رابطهٔ والدین برای تربیت بچهها خیلی ضروریتر از رسیدگی به خود بچههاست.
البته چون ما هر دو به نیازها و احساس امنیت بچهها خیلی اهمیت میدهیم، کمتر با این تضادها مواجه میشویم.
همین که بدانم در هر صورتی همسرم و نقش من، وظیفهٔ من در مقابلش اولویت دارد، به من مادر یک حس آرامش خاطر درونی میدهد و باعث میشود بچهها هم قوت قلب بگیرند و احساس امنیت کنند.
به نظرم این مسئله در دوران نوجوانی خیلی به چشم میآید که هیچچیز برای بچهها سختتر از ترس از اختلافات جدی پدر و مادرهایشان نیست😓 و رابطهٔ خوب پدر و مادر برای بچهها ایجاد امنیت میکند، امنیتی که در نوجوانی خیلی به آن نیاز دارند.☝🏻
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif