🌷| مدتی از #شهادتش گذشته بود
یکی از بچه های اداره اومد دم #خونمون 🔔
به دستم چند تا #استکان_چایی و یه دستگاه تلفن☎️ داد و گفت اینها امانتی های #شهید_صباغ_زاده ست😳
نگاه متعجبم رو که #دید گفت : والله چی بگم ...😞 این ها رو #آورده بود هروقت براش تو اداره مهمون می اومد از استکان شخصی اش برای مهمون هاش #چایی می آورد
#تماس های📞شخصیش هم با تلفن خودش انجام می داد و سر ماه که می شد همه ی هزینه مکالمه اش رو پرداخت #می کرد💵
ما که تو دو دوتا #چهارتای ساده ی خودمون موندیم، عجیب #انسان عجیبی بود این #علی آقا‼️ |🌷
#شهید_علی_محمد_صباغ_زاده
#دمی_با_شهدا
@madaranasemanisb
📝 به روایتی از مادر شهید :
🌷| #جیبش باید پر پول می بود اما نبود
نه اینکه #ولخرج باشه نه😌
ته ته تفریحش این بود که با #پسر خاله هاش جمع بشند و #برن دریا تنی به آب بزنند🏊
پاسدار بود و #حقوق کارمندی سپاه رو می گرفت #مجرد هم بود👨
#با ما زندگی می کرد و خرجی برای خورد و #خوراک روی دوشش نبود.👌
با این حال #بازم جیباش پرپول نبود😊
پس اندازی هم نداشت.در #حد خرج و مخارج عادی خودش، #همین که بتونه کرایه بده جایی بره و بیاد، از حقوقش برمی داشت #توی جیبش میذاشت.👌
#بقیه پول هاشو قرض می داد به دوستان و #اقوامی که زن و بچه داشتن و #پای مخارجشون #لنگ می زد
#حتی اگه به روش نمی آوردند خودش به بهانه ای سر #صحبت رو باز می کرد و #مبلغی رو بهشون قرض می داد💰
#می_گفت : اینها بیشتر از من به این پول نیاز دارن.زندگی من #فعلا میگذره، شکر خدا😌🌹
قرض هم #که می داد می گفت : دستتون باشه هروقت #لازم داشتم خودم میام #سراغ شما.برای پس دادنش عجله #نکنید✋
همیشه #بهش می گفتم مادر #پول هایی که قرض می دی رو بنویس گوشه ی #دفتری جایی از یادت نره✍
آروم می خندید و #می_گفت : نیازی نیست☺️ اگه پس آوردند که چه #بهتر.اگه هم که نه #نوش جونشون راضی ام😌👌
#یکی دو تا که نبودند بعد از #شهادتش پشت سر هم غریب و آشنا می اومدند و می گفتند #فلان قدر بهش بدهکاریم ... ‼️
#شهید_عبدالصالح_زارع
#شهید_مدافع_حرم
@madaranasemanisb
مادر شهید ❤️
🔰«همه میدانستند #من_ومجید رابطهمان به چه شڪل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا «مریم خانم»☺️ و #پدرش را «آقا افضل» صدا میڪرد.ما هم همیشه به او #داداش_مجید میگفتیم.
🔰آنقدر به هم نزدیڪ بودیم👌 که وقتی رفت همه برای آنڪه آرام و قرار داشته باشیم در خانهمان #جمع میشدند.وقتی خبر #شهادتش🕊 پخش شد اطرافیان نمیگذاشتند🚫 من بفهمم. لحظهای⚡️ مرا تنها نمیگذاشتند.
🔰با اجبار مرا به خانه برادرم🏡 بردند ڪه ڪسی برای گفتن #خبرشهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یڪ روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح🌄 تمام پلاڪاردهای دورتادور #یافتآباد را جمع ڪرده بودند ڪه من متوجه شهادت🌷 پسرم نشوم.
🔰این ڪار تا ۷ روز #ادامه پیدا ڪرد و من چیزی نفهمیدم ⚡️ولی چون تماس☎️ نمیگرفت بیقرار بودم. یڪی از دخترهایم درگوشی همسرش #خبر شهادت را دیده بود و حسابی حالش خرابشده بود😭.
🔰او هم از ترس اینڪه من بفهمم خانه ما نمیآمد❌. آخر از #تناقضات حرفهایشان و شهید شدن🌷 دوستان نزدیڪ مجید، فهمیدم #مجیدمن هم شهید شده🕊 است.
🔰ولی باور نمیڪردم😔. هنوز هم ڪه هنوز است ساعت ۲ و ۳ نصفهشب بیهوا بیدار میشوم و #آیفون را چک میڪنم و میگویم همیشه این موقع میآید.تا #دوباره ڪنار هم بنشینیم و تا ۵ صبح حرف بزنیم و بخندیم😄؛ ⚡️اما نمیآید! #7ماه است ڪه نیامده است.»
#شهید_مجید_قربانخانی
#دمی_با_شهدا
@madaranasemanisb
🔰تلاش برای خودسازی شهید عباس آسمیه از زبان برادرشان
🔸برادرم تلاشش #خودسازی بود. دو گوشی قدیمی داشت که از آن ها استفاده میکرد. یکبار برایش گوشی هوشمند📱 خریدم و گفتم: عباس جان، الان گوشیهای جدید آمده، #تلگرام و واتساپ و این چیزها هست. تا کی میخواهی از موبایل قدیمی استفاده کنی⁉️
🔹گفت: نمیخواهم این چیزها من را از #خودم دور کنند و از فعالیتهایم فاصله بگیرم. اما گوشی را گرفت و گفت: از آن استفادهای میکنم که بعدها میفهمی👌 بعد از #شهادتش موبایل عباس را چک کردم و دیدم به گفته استادش دکتر روحی که تأکید کرده بود؛ #احادیث اهل بیت را حفظ و به آن عمل کنید، عباس در گوشیاش📲 احادیث را ضبط و آنها را حفظ میکرده است.
🔸برادرم متولد 1368 بود. جوان ه
مین دوره و زمان بود اما سعی میکرد #مشغلههای زمانه او را از خودش و اعتقاداتش غافل نکند.
#شهید_عباس_آسمیه
#دمی_با_شهدا
🌷🌱🌷🌱🌷
@madaranasemanisb
#نماز_اول_وقت
چند وقتی میشد که محمد خیلی نماز میخوند ...☺️
میرفت مسجد و برمیگشت میرفت تو اتاقش و دوباره نماز میخوند ...☺️🌺
یروز بابا به مامانی میگه محمد چرا اینقدر نماز میخونه ؟🤔
مامانی میره تو اتاقش بهش میگه : پسرم چی شده که اینقدر نماز میخونی ؟🤔
داداشی میگه :
مامانی یه چیزی بهت میگم به هیچ کسی نگو
#مادرشهید.... اومده به خواب #فرزندش و از اون خواسته که من براش یکسال #نماز قضا بخونم
و چه زیبا وظیفه اش را قبل #شهادتش به اتمام رسانید.🌹😔
یاد شهدا باصلوات🌺
🌷✨اللهم صلی علی محمد و آل محمدو عجل فرجهم✨🌷
#دمی_با_شهدا
@madaranasemanisb
♦️شهیــدی ڪہ نه پدرش را دید
و نه پسـرش را ...💔
پدرش در #عملیات والفجر۹ درسلیمانیه عـراق به شهـادت رسید و پیڪر مطهرش حدود ۱۰ سال بعـد برگشت...
#سجـاد دو ماه بعـد از شهـادت پـدرش به دنیا آمد و پـدر شهیدش را هرگز ندید...❌
پسر خـودش نیز
دو مـاه بعد از #شهــادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید ...
سجـاد در آذرمـاه سال ۹۱ براثر انفجــار درحین #خنثی سازی گلـوله های عمل نکرده به فیـض شهادت نائل آمـد .
🔰وقتی بالای سرش رسیدند درحالیکه یک دستش قطع شده بود و غـرق به خـون💔 بود فقط ذڪر
یا حسین(ع) بر لب داشت...
🌾مهربان بود، با صفا بود،
خاکی و بی ادعا بود
و #بی_قرار_شهادت...
📝 فرازی از دستنوشته شهید:
«قافله سالار شهــدا حسین(ع) است
پروردگارا مرا به این قافله برسـان»
#شهید_سجاد_عباس_زاده🌷
#گردان_امام_حسین(ع)
#سپاه_حضرت_ابوالفضل(ع)
#دمی_با_شهدا
🌷🌱🌷🌱🌷
@madaranasemanisb