#گزارشیکههمانروزنوشتهشد.
#حنانهخانم
مادر قهرمان و شجاع در توصیف جهاد امروز خود اینگونه قلم فرسایی میکند :
🔹 یکی از بهترین اتفاقات زندگیم را دوستم برایم رقم زد؛ وقتی که این کانال را به من معرفی کرد و گفت اینجا به سوالات خانم های باردار به خوبی جواب میدهند و #مطالب_کاربردی_زایمان، بر اساس آموزههای #طب_اسلامی_ایرانی ارائه میشه.
🔹 منتظر هفته سی و ششم شدم تا تدابیر زایمان آسان را از سرکار خانم شریفی بگیرم. با اینکه قبلا دو زایمان طبیعی و مطالعات جسته و گریخته اطراف طب سنتی داشتم، چیزی از تدابیر زایمان پیدا نکرده بودم.
🔹با دادن پیام به خانم شریفی و برقراری ارتباط، ایشان تدابیر را برایم ارسال کرد. به دلیل مشغله بالا، موفق به انجام همه آنها نشدم ولی تاثیر همان مواردی که رعایت کردم، چشمگیر و کاملاً محسوس بود.
🔹 وقتی حال عمومی بدنم و تاثیر رعایت دستورات را دیدم و خاطرات زایمان های قبلی را در ذهن مرور کردم، از خودم پرسیدم چرا باید به بیمارستان بروم ؟ خواستم از خواهرم کمک بگیرم ولی آنچنان به این پیشنهاد واکنش نشان داد و اشک در چشمان و بغض در گلویش بود،که به کل نا امید شدم.
🔹چون همسرم راضی نبود، خانم شریفی برای زایمان در خانه، اصرار نکرد؛ اما نکات لازم برای زایمان در خانه - حتی به صورت تنها - را برایم ارسال کرد.
🔹 دستورات آسان به نظر میرسید. شب دردهایم شروع شد. در زایمانهای قبلی در بیمارستان، به دلیل تزریق #آمپول_فشار، درد غیر طبیعی داشتم، اما اینبار آنقدر همه چیز راحت بود که متوجه نشدم چقدر به لحظه وضع حمل نزدیک هستم!
🔹 دردها قطع و وصل میشد و من در خانه، که با فضای آن مانوس بودم و آرامش داشتم، قادر بودم در فاصله بین دردها استراحت و تجدید قوا کنم .
🔹ساعت ۶ صبح درد شدید شد. همسرم برای کاری ضروری از منزل بیرون رفت. در تنهایی و لحظات پرفشار درد، صدای خانم شریفی و توصیههای او مدام در گوشم پژواک داشت.
🔹 مراحل زایمان را بر همان اساس طی کردم. بچه با سر بیرون آمد. ناف حنانه را خودم بریدم و گره زدم و لباس تنش کردم.
🔹 وقتی شوهرم به خانه رسید، با عجله میخواست من را به بیمارستان ببرد؛ وقتی حنانه را در بستر دید و زبانش بند آمد.
🔹مادرشوهرم هم که #متخصص_زنان_و_زایمان هستن، اومدن همه چی رو چک کردن و دیدن که همه چیز خیلی خوب پیشرفته است. پارگی نداشتم و بند ناف هم خوب زده شده است.میخواستن ببرمش بیمارستان برای #واکسن،ولی چون همسرم تلاش منو دید و میدونست که من دوست ندارم واکسن بزنم،تونست مادرشوهرم رو قانع کنه که #واکسننزنیم.☺️
🔸آشنایی با خانم دکتر شریفی آن هم به ظاهر بر حسب یک اتفاق را، به لطف الهی میدانم.
ایشان با دلسوزی و حمیت خاصی، فراتر از آنچه از یک کانال در فضای مجازی انتظار میرود، پیگیر احوالم بود و لحظه به لحظه وضعیت من را رصد و هدایت می کرد.
🔺 واژه ها از بیان حقیقت احساس قدردانی و سپاسگزاری من به ایشان قاصرند. خدا طول عمر با عزت و توفیق در جهت احیای سنت و میراث طب ایرانی-اسلامی و خدمت به خلق به ایشان بدهد.
#هرخانهمحیطیامنبرایزایمانمادر
#زایمان_آسان_در_منزل
#نهبهبیمارستان
#منزائوهستمنهبیمار
#گزارش_زایمان21
#دلنوشته_زائو
@madarane_1 ایتا
t.me/madarane_2 تلگرام