eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
725 دنبال‌کننده
2هزار عکس
196 ویدیو
44 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
منم یه قطره ام... با همه ی گرفتاری هایی که داشتم سعی کردم یک سر کوتاه به بازارچه مقاومت سبزوار بزنم. موقع برگشت و خداحافظی ،دوستان گفتن سهم قطرتو نمیچسبونی؟!! و من رو به سمت بنر قطره های نصر بردن... سهم هر فرد چسبوندن یک قطره بود که دریای مواجی رو شکل میداد و نماینگر قطره قطره جمع شدن و سیل و طوفان آفریدن بود! این دریای مواج به سمت اسراییل هجوم می برد.کمی با خودم فکر کردم من کجای این دریام؟! در نهایت قطره را در نزدیکترین قسمت به علامت رژیم غاصب کودک کش خونخوار چسبوندم.رو در رو در مقابل هم .به یاد همه ی بغض ها و دلشکستگی هام برای مظلومین کل تاریخی که شنیدم و این روزهایی که دارم میبینم. میدونم این جایگاه واقعیم نیست ولی دوست داشتم اداشو در بیارم آخه آرزو بر جوانان عیب نیست 😭دوست داشتم سهممو از خدا زیاد بخوام...
جهاد تبیین در بیمارستان زمان بمباران لبنان و شهادت سید مجاهد بود... وقتی صبح جمعه، توی ندبه ی مادری، صحبت از فروش کیک حلوا های نذر جبهه مقاومت شد، با خودم گفتم دو بسته بگیرم ببینم قسمت کی میشه. فرداش پسرم بیمارستان نوبت عمل داشت. از بین صحبت های مادر بچه ای که تخت کناری مون بود، فهمیدم یه مقدار راجع به این مسائل لبنان زاویه داره. از طرفی چون ایشون هم بخاطر عمل پسرش درگیر بود، نمیخواستم خیلی خاطرش رو مکدر کنم. واسه همین اولش غیر مسقیم وارد شدم. رو به پسرم که بخاطر دردش ناله میکرد، کمی با تن بالا گفتم: پسر گلم درسته درد داری ولی فکر کن که تو اینجا با این همه امکانات، دکتر و پرستار، پدرو مادرت، همه برای سلامتی و بهتر شدن تو اینجاییم... حالا فک کن اون بچه ای که الان توی غزه یا لبنان زیر بمبارانه چه حالی داره...؟! ما واقعا باید قدر امنیت کشورمون رو بدونیم و برای اون بچه ها هم دعا کنیم یا اگه میتونیم کمک شون کنیم تا اونا هم نجات پیدا کنن. پسرم اشکاش رو پاک کرد و سرش رو با تایید تکون داد. متوجه شدم که اون خانم داره زیرچشمی نگاه میکنه و گوش میده... فرداش که رفتم از خونه وسایل بیارم برای مرخصی پسرم، یاد کیک حلواها افتادم که یه بسته اش هنوز توی یخچال بود. تندی برش داشتم و بردم بیمارستان برای هدیه به مادر تخت کناری، تا کیک ها عاقبت بخیر بشن و راهی بشن که سرصحبت رو باهاشون باز کنم... @madaranemeidan
29.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ببینید؛ حرف‌ِ دل‌ِ فروشندگان‌ِ بازارچه‌ نصر را بر روی‌ محصولاتشان. 🇱🇧🇵🇸 تولیدات و محصولات بانوان و کودکانی که با چشمِ امید و دستِ مقاومت در بازارچه نصر به فروش رسید، با این جملات مزین شده بودند. ✍ جملاتی که از دل برآمده بود و بر جان می‌نشست... جملات روی پاکن، دفتر، مویز آبغوره، مربا، شیره انگور و..... https://eitaa.com/mb_khate3
35.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇱🇧🇮🇷🇵🇸 بازارچه نصر به روایت تصویر 💦 بارها و بارها با دیدن مشکلی در جامعه، چون قطراتی بهم پیوسته‌اند و.... پویشی راه انداخته‌اند، بسته‌ای آماده کرده‌اند، موکبی برپا کرده‌اند، مبلغی فراهم کرده‌اند، جهیزیه‌ای تدارک دیده‌اند، سفره اطعامی پهن کرده‌اند، انفاقی رقم زده‌اند، نوزاد نورسیده‌ای را حمایت کرده‌اند، بیماری را دریافته‌اند و.... 🌊 تا دریایی بسازند و موج و جریانی ایجاد کند در مسیر انسانیت. ثابت کرده‌اند که؛ 🚩 "جنگ‌شان، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد." 🌿 بارها به مسلمانان و انسانهای خارج از مرزهای انسان فکر کرده و هر کار از دستشان برآمده انجام داده‌اند. 🍀 و این بار با دستور جهاد رهبرشان با هر امکانی که داشته به میدان آمده‌اند ..... 🌱 بازارچه نصر تنها یکی از آن امکانات است که بانوان و مادران سبزواری به میدان آورده‌اند. https://eitaa.com/mb_khate3
گرفتاری ما کجا، حوادث مقاومت کجا! هممون در تکاپو بودیم امر رهبری رو لبیک بگیم.توی جوانه ی ما اون هفته اغلب مادران مشغله و گرفتاری داشتن،اما باز هم نتونستیم دست روی دست بزاریم. گرفتاری ما کجا، حوادث مقاومت کجا!🥺 بیماری بچه های ما کجا! انفجارهای پر از خاک و خون لبنان کجا! 😭 توی بازارچه نصر یه غرفه برای جوانه گرفتیم. قرار شد هرکی هرچی داره یا میتونه اماده کنه بیاره وسط .. یکی از مادران گفت من کیک میپزم و خوراکی میارم. یکی دیگه گفت سبزی پاک کرده میارم. یکی از بچه‌ها گفت من یه تومن میزارم، هر کاری که لازمه انجام بدین. دیدیم برکت کارگروهی خیلی بیشتره فکرامونو ریختیم روی هم و چون تا بازارچه دو روز بیشتر نمونده بود، تصمیم گرفتیم ساندویچ فلافل درست کنیم. وسایل را تهیه کردیم.درست شب بازارچه حالم بد شد و راهی درمانگاه شدم.مسئولیت‌ها رو سپردم به باقی مادران وناراحت از اینکه توفیق حضور و کمک نداشتم. بااینکه تعداد کم بود اما مادران به خوبی تونستن کار رو پیش ببرن. ساندویچ‌ها رو آماده کردن و به بازارچه بردن. تا عصر نشده ساندویچ‌ها فروخته شد.😃 یکی دیگه از مادران هم پارچه چادر مشکی و مواد غذایی و کیک آورده بود و توی غرفه به فروش گذاشت. سود حاصل از فروشمون تماماً سهم جبهه مقاومت شد. دوست بانی مون یک میلیون تومان خودش رو دوباره به جریان انداخت، یعنی قرار شد هفته بعد دوباره با اون پول آش درست کنیم و بفروشیم و هزینه رو بفرستیم تا قدم کوچکی بشه برای پیروزی مقاومت انشااللّه🤲🏻 @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
همکاری ما چندنفر به نفع جبهه مقاومت جلسه دورهمی مون که تموم شد با چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم که یه نفر پیشنهاد داد بیاین یه چیزی درست کنیم برای بازارچه نصر و سود حاصل رو برای کمک به جبهه مقاومت بفرستیم.همگی با این پیشنهاد موافقت کردیم و در نهایت به پخت مربای هویج رسیدیم. شب توی گروه برنامه ریزی کردیم و شماره کارت گذاشتیم. هنوز چند دقیقه از گذاشتن شماره کارت نگذشته بود که از چند نفر واریزی داشتیم 🥺😍و با مبلغ جمع شده هویج و شکر و ظرف خریدیم. روز درست کردند مربا رسید و دوستان یکی یکی از راه میرسیدند بعضی از دوستان تحت هر شرایطی خودشون رو رسونده بودند...در این بین یکی همزمان بچه شیر میداد و یکی همزمان با آماده کردن هویج ها به بچه اش مشق میگفت ... پسرم ازم سوال کرد:اینا برا خودمونه؟! گفتم: نه برای مردم لبنان و فلسطینه! گفت: اوووووو اینا رو که نمیشه ببری...با هواپیما ببریم میریزه...اوووه خیلی دوره ....باز خودش می‌خندید....و من براش توضیح دادم که اینا رو می‌فروشیم، پولش رو بهشون میدیم و باز سوال میکرد پولشو با هواپیما میبریم؟! 😁 درحین کار با مادرای دیگه از چالش های مادر و فرزندی و مباحث تربیتی هم صحبت کردیم. پخت مرباها یه چند ساعتی طول کشید و روز بعد با دو نفر دیگه از دوستان مرباها رو توی ظرف ها ریختیم و تزیین کردیم و یک برگه بهش چسبوندیم رو برگه نوشتیم " مربا نوش جان کنیید به امید چشیدن شیرینی ظهور در دنیای بدون اسرائیل " روز پنجشنبه مرباها را به بازارچه نصر بردیم و با کمک همدیگه و البته بچه هامون،مرباهارو فروختیم هر کسی که رد میشد تزیین و نوشته ی مربا نظرش رو جلب می‌کرد و لبخند بر روی صورتش نمایان میشد. و در پایان تمام مبلغ فروشمون رو به جبهه مقاومت تقدیم کردیم. @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
آقا گفتن...پس باید اطاعت میکردیم. آقا گفتن...پس باید اطاعت میکردیم. با بچه های جوانه مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که کیک بپزیم و تمام پول فروشمون رو تقدیم جبهه ی مقاومت کنیم که ان شاءالله بمب بشه بخوره توی سر اسرائیل💣 هر کدوم از دوستان یکی از اقلام مورد نیاز پخت کیک رو تقبل کرد. یسری لوازم هم باید میخریدیم که شب قبل از حساب جوانه خریداری شد 🛍 از صبحِ روزی که قرار بود کیک بپزیم،اخلاق پسندیده داشتم و یه نهار توپ هم بار گذاشتم چون میخواستم بچه هارو بذارم پیش شوهرم و میدونستم تا دیروقت هم طول میکشه 😅 حدود ساعت ۴ دور هم جمع شدیم، اون روز مثل یک اردوی تفریحی بود 😍 شروع کارمون با دعای توسل بود و حین کار صلوات میفرستادیم. کلی هم میگفتیم و میخندیدیم 😄 بچه ها با خودشون بازی میکردن که یهویی از سالن صدای جیغ و گریه میومد و دویدن چند مامان یهویی و با سرعت به سمت سالن رو مشاهده میکردیم 🤓🏃🏻‍♂ صاحبخونه ازمون پذیرایی هم میکرد 🍎🍇☕️ ۵ تا قالب اول که رفت توی فر صاحبخونه سمنو و جوز و کمه و رب واسه عصرونه اورد،کلی چسبید 😋 البته من دستم توی خمیر بود دوستان برام لقمه میگرفتن 😂 سری دوم قالب ها پر شد و دوباره رفتن توی فر... تا وقتی بپزه، با فوندانت هویج های کوچولو واسه تزیین کیک درست میکردیم🥕 در آخر که کیک ها سرد شدن بسته بندی کردیم و توی سبد چیدیم. سبدمون پر شد و بقیه کیک ها جا نمیشد،صاحبخونه هم کاری براش پیش اومده بود و رفته بود بیرون.ازچهارپایه آشپزخونه بعنوان سبد استفاده کردیم و کیک هارو چیدیم داخلش 🙇🏻‍♀ ساعت نزدیک ۱۱ شب بود که بعد از تمیز کردن خونه ی صاحبخونه بساطمونم جمع کردیم و رفتیم خونه هامون. قبل ازینکه بریم خونه،از همدیگه حلالیت طلبیدیم گفتیم با این ساعت خونه رفتن شاید دیگه همو ندیدیم 🤪 البته فرداش توی بازارچه مقاومت مادرانه سبزوار همو دیدیم😅 ان شاءالله خدا ازمون راضی باشه و ذره ای ریا توی نفسمون و کارمون نباشه🤲🏻 کیک هامونم تا ظهر فروش رفت 😍 انقدر ذوق کردیم و اون روز خوش گذشت که توی جوانه مون پیشنهاد شده دوباره کیک بپزیم و به نفع جبهه مقاومت بفروشیم...ان شاءالله 🤲🏻🍃 @madaranemeidan
51.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کمک‌های جالب مادران سبزواری به جبهه مقاومت ترشی درست می‌کردند تا به فرمان رهبرشان لبیک بگویند. 📣بشنوید از زهرا عباسی مسئول مادرانه سبزوار در برنامه تلویزیونی به توان مردم @madaranemeidan
29.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «متفاوت‌ترین» بازارچه سبزوار ✊ گزارش حسینیه هنر سبزوار از «بازارچه نصر» که با هدف خرید و فروش به نفع ، به همت بانوان "مجمع بانوان خط سوم سبزوار" برگزار شد. 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar https://eitaa.com/mb_khate3
چالش «شهین و مهین»؛ به نام سبزوار، به یاد فلسطین! 🔺وقتی مغول‌ها به ایران حمله کردند و با غارت و کشتار، شهر‌ها را تصرف کردند، بعضی‌ها گفتند:نباید به متجاوزان اعتراض کرد. وقتی تسلیم شدنمان را ببینند، آسیبی به ما نمی‌زنند. آن‌ها سکوت کردند اما مغول‌ها به هیچ‌کس رحم نکردند. اهالی سبزوار اما با بیل و کلنگ به جنگ مغول‌ها رفتند. گرچه بسیاری از آنها کشته شدند اما با مقاومت‌شان، به حکومت مغول‌ها پایان دادند. 🔺حالا چند قرن بعد از واقعه «سربداران» سبزواری، جمعی از بانوان این شهر در تشکل «مادرانه»، از روحیه ظلم‌ستیزی پیشینیان خود مدد گرفته‌اند و با طراحی چالش‌های متنوع، تلاش می‌کنند قشر خاکستری جامعه را با جبهه مقاومت پیوند دهند. 🔺چالش «کالسکه»، «کلید» و «مقلوبه»، تعدادی از چالش‌های این گروه برای تبیین مسئله فلسطین بوده. 🔺«شهین و مهین»، چالش ابتکاری این روزهای مادران فعال سبزواری است که با روایت قصه یک گنده‌لات و دو خواهر به نام‌های شهین و مهین، به این سوال جواب می‌دهد که «سبزوار چه ربطی به دعوای فلسطین و اسرائیل دارد؟!» 🔸 متن کامل را در خبرگزاری فارس بخوانید https://farsnews.ir/maryamsharifi/1729100237479478256 https://eitaa.com/madaranemeidan
این گزارش و مصاحبه خبرگزاری فارس از فعالیتهای مادران میدان سبزوار با عنوان؛ چالش شهین و مهین به نام سبزوار به یاد فلسطین در کانال "مادران میدان" در پیامرسان بله هم منتشر شده است. لطفا پس از عضویت در کانال مادران میدان در پیامرسان بله، و مطالعه این مطلب در کانال، گزینه "پیشنهاد برای مجله" را نیز انتخاب بفرمایید. @madaranemeidan لینک کانال مادران میدان در بله ☝️ ابتدا در این کانال عضو شوید تا گزینه پیشنهاد برای مجله برای شما فعال شود. https://eitaa.com/madaranemeidan
چالش پاکت اخبار ✉️ از دور که به سمت میز چالش میومدم دیدم چند نفر دور میز نشستن.🧐 نزدیک که شدم سه دختر نوجوون بودند. سلام کردن و گفتن میشه چالش‌هاتون رو برامون اجرا کنید؟ چرا که نه 😄 چالش مهین خانم و شهین خانم آخرین اخبار و آلبوم عکس کدومش؟ اخبار رو انتخاب کردند. پاکت اخبار رو دادم به یه کدومشون و گفتم باز کن و بخون 📨 " از این بعد، بودجه پیشگیری وزارت بهداشت، حذف ❌ دوربین های جاده ای و چراغ های راهنمایی رانندگی هم حذف ❌ استفاده از آفت کش ها تو کشاورزی ، حذف ❌ استفاده از قفل و دزدگیر تو ماشین ها هم ، ممنوع ⛔️ می‌خوندن و هر لحظه تعجبشون بیشتر می‌شد، وا مگه میشه؟!😳 " خب! نظرتون در مورد این اخبار چیه؟" " خیلی عجیبه 🤯 اصلاً منطقی نیست .مگه میشه همه این‌ها نیاز و واجبه؟" " به نظرتون دلیل این تصویب این قانون‌ها چی بوده؟" " نمی‌دونیم !🤔 شاید منفعت شخصی شاید بی‌فکری ما که هیچ دلیل منطقی براش پیدا نمی‌کنیم" " خب پاکت دوم رو باز کنید. اونجا دلیل تصویب این قانون‌ها را مسئولین توضیح دادند." پاکت رو باز می‌کنن و می‌خونن. " مسئولین اعلام کردند به علت هزینه‌های بالا ، این مواردِ پیشگیری حذف شده و در صورت بروز اتفاق و بحران و تصادف و سرقت و بیماری، همان زمان به فکر چاره می‌افتیم." " خب حالا نظرتون چیه؟ " " اصلاً منطقی نیست. مگه میشه بزاریم اول دزدی و تصادف بشه بعد بریم مشکلو حل کنیم؟ یا بزاریم مردم مریض بشن بعد بریم درمان کنیم؟ خب اصلاً شاید اون موقع دیگه درمانی وجود نداشت و بیماری کشنده بود. تازه هزینه‌ای که باید برای درمان بدیم چند برابر هزینه پیشگیری هست. " " خب پس به نظرتون فکر می‌کنین پیشگیری کار بسیار عاقلانه‌ ای هستش ، درسته؟ " " معلومه خیلی واضحه " " ولی عده‌ای معتقدند که هزینه برای پیشگیری اصلاً پول هدر دادن هست . چه نیازیه اصلا ؟ پولی که برای پیشگیری صرف می‌کنیم بریم تو جاهای دیگه خرج کنیم. مثلاً میگن که چرا باید الان کمک کنیم به لبنان و فلسطین ، که دشمن به سمت مرزهای ما نیاد؟ خب می‌ذاریم هر وقت دشمن اومد تو کشورمون جنگ شد، همون موقع میریم باهاشون مبارزه می‌کنیم. " یکی از دخترا گفت خب آخه فرق می‌کنه " چه فرقی می‌کنه؟ " " خب اینکه یه جای دیگه جنگه بعد ما بریم خودمون رو قاطی کنیم به نظر من جالب نیست." " یعنی تو بحث امنیت پیشگیری نیاز نیست؟ " " خب چرا ولی ... " " تو اینکه اسرائیل دشمن ایرانه و هدف اصلیش ایرانه شک داری؟ " " نمی‌دونم راستش 🤷‍♀ من اصلاً از این چیزا سر در نمیارم بلد نیستم " " توی اخبار هم نمی‌بینی؟ تو فضای مجازی ؟ " " نه اصلاً پیگیری نمی‌کنم " " تو خانواده چی؟ اطرافیان؟ اقوام؟ صحبت نمی‌کنن؟ " " یه بار توی جمع صحبت شد، اصلاً دعوا شد، برای همین گفتیم دیگه صحبت نکنیم از این چیزا " " خب خودت چی ؟ به عنوان یک انسان دوست نداری بدونی واقعیت چیه؟ چی درسته چی غلطه ؟ می‌دونی هزینه ۸ سال جنگ تحمیلی که تو ایران اتفاق افتاد چقدر بود برای کشورمون؟ حالا آمار شهدا و جانبازان دیگه بماند! اگه بشه با یک هزینه خیلی خیلی کمتر جلوی اون اتفاق رو گرفت به نظرت عاقلانه نیست ؟ " صحبت می‌کردم و گوش می‌داد و لابه لاش سوال می‌پرسید. دوستاش هم جواب میدادن و با من همراهی می‌کردن. گفتم می‌خوای آلبوم عکس‌ها رو هم ببینیم؟ گفت آره عکس‌ها رو گذاشتم جلوشون . گفتم این عکسا شما رو یاد چی می‌ندازه؟ " وای دوران سخت کرونا!😭😫 " از اون دوران چی تو ذهنتون میاد؟ " " اضطراب استرس قرنطینه مدرسه‌های مجازی دور شدن از اقوام ماسک زدن‌های لعنتی هر روز آمار مرگ و میر هر روز خبر موج جدید بیکاری‌ها ، بی‌پولی‌ها جشن و عروسی و مهمونی همه تعطیل " " خیلی سخت بود، آره؟ " " وحشتناک بود " " خب اگه برگردی به سال ۹۸ قبل از کرونا و میگفتن میشه با هزینه کم ، جلوی شیوع ویروس رو گرفت ،حاضر بودی این مبلغ رو هزینه کنی؟ " " ۱۰۰ درصد ، هر چقدر می تونستم حاضر بودم بپردازم " " حالا چی ؟ برای کشیده نشدن جنگ به خاک ایران حاضری هزینه بدی؟" " نمی‌دونم، حرفاتون منطقیه، احساس می‌کنم باید برم خونه و به حرفاتون فکر کنم. " " خیلی ممنون ،دیگه وقتتونو نمی‌گیرم. " @madaranemeidan
هدایت شده از خبرگزاری فارس
به‌نام سبزوار، به یاد فلسطین! 🔹وقتی مغول‌ها به ایران حمله کردند و با غارت و کشتار، شهر‌ها را تصرف کردند، بعضی‌ها گفتند: نباید به متجاوزان اعتراض کرد. وقتی تسلیم شدنمان را ببینند، آسیبی به ما نمی‌زنند. آن‌ها سکوت کردند اما مغول‌ها به هیچ‌کس رحم نکردند. اهالی سبزوار اما با بیل و کلنگ به جنگ مغول‌ها رفتند. گرچه بسیاری از آن‌ها کشته شدند اما سرانجام مقاومت‌شان، به حکومت مغول‌ها پایان دادند. 🔹حالا چند قرن بعد از واقعه «سربداران» سبزواری، جمعی از بانوان این شهر در تشکل «مادرانه»، از روحیۀ ظلم‌ستیزی پیشینیان خود مدد گرفته‌اند و با طراحی چالش‌های متنوع، تلاش می‌کنند مردم را بیشتر با جبهۀ مقاومت پیوند دهند. 🔹چالش کالسکه، کلید و مقلوبه، تعدادی از چالش‌های این گروه برای تبیین مسئله فلسطین بوده. 🔹«شهین و مهین» چالش ابتکاری این روزهای مادران فعال سبزواری است که با روایت قصه یک گنده‌لات و ۲ خواهر به نام‌های شهین و مهین، به این سوال جواب می‌دهد که «سبزوار چه ربطی به دعوای فلسطین و اسرائیل دارد!» 🔗شما هم می‌خواهید بدانید چه ربطی دارد؟ اینجا را بخوانید @Farsna
🚩🏴من امروز دخترم رو اینطوری راهی مهدکودک کردم... بعد از اینکه اخبار اعلام کرد، سید مقاومت را شهید کرده اند، همه حال بدی داشتند. بعضی ترسیده بودند از جسارت دشمن،بعضی خشمگین بودند از وقاحت دشمن، بعضی غمگین بودند از شهادت سید حسن و بعضی ناراحت بودند از زندگی روزمره خودشان و... با خودم گفتم میتونم حداقل یک دیس حلوا بپزم که دخترم، فاطمه به پیش دبستانی ببرد. حداقل کمی حواس بقیه جمع می‌شود...کمی فضای روزمرگی تحت تاثیر قرار بگیرد. صبح که شد، زودتر بیدار شدم و بساط حلوا رو به پا کردم. تند تند آرد را تفت میدادم و مواد را یکی از بعد از دیگری اضافه میکردم. حلوا که پخته شد، کشیدم در ظرف و تزیین کردم. عکس سید حسن را هم چسباندم به دیس حلوا و دادم دست دخترکم و راهی اش کردم. با خودم به عکس العمل های احتمالی مربی ها و کسانیکه او را در مسیر میدیدن فکر میکردم... تا اینکه بعد دو سه ساعت دیدم از کانال پیش دبستانی دخترم پیامی آمد. کانال را که باز کردم، دیدم مربی ها میزی با رومیزی مشکی آماده کرده اند و شمع گذاشته و دیس حلوا را هم روی میز گذاشته اند. بچه ها همه کنار میز نشسته اند و ظاهرا برنامه ای برایشان تدارک دیده اند. وقتی رفتم دنبال دخترم بابت حلوا کلی تشکر کردند. خوشحال شدم که عکس العملشان مثبت بود. @madaranemeidan
عشق به جبهه ی مقاومت چه می کنه واقعا!! بعد از عملیات موفقیت آمیز تهیه ی سالاد فصل به نفع جبهه ی مقاومت،به پیشنهاد یکی از دوستان که گفتن مادرشون یک مقدار بِه رو نذر جبهه ی مقاومت کردن ماهم یاعلی گفتیم و ساخت مربای به رو گذاشتیم توی دستور کار. عشق به جبهه ی مقاومت چه می کنه واقعا!! یکی از دوستان که عازم سفر بودن قبول کردن که بریم خونشون... دو سه نفری کار شستن و خرد کردن رو انجام دادیم. موقع بار گذاشتن مربا یکی دیگه از رفقا بهمون اضافه شد. با اینکه نوزاد داشت اما دلش طاقت نیاورده بود و این برای ما خیلی دلگرمی بود. لابه لای صحبت‌ها مقدار پولی رو که قرار بود تقبل کنند دادند و گفتند یه بخشی از پول نذریِ دخترم هست،همین که دخترم متوجه شد که بخاطر کمک به جبهه فلسطین و لبنان هست گفت مامان منم میخوام از پس اندازم بدم. کیف کردم از این دل بزرگ و مهربانی که با سن کم حاضر شده بود از دارایی خودش ببخشه. خدایا به برکت این دلهای پاک همه ی بچه های غزه رو به زودی زود از چنگال اسرائیل کودک کش نجات بده... @madaranemeidan
چراغ اول نشسته بودم و گروه های مجازی رو چک میکردم. همسرم هم رفته بودن از پدر و مادرشون سر بزنن... همین طور که پیام های گروه خانوادگی رو میخوندم،پیام همسرم مربوط به اهدای طلا توسط خانمهای بوشهر رو دیدم که در حال تشویق خانمهای گروه برای کمک به جبهه ی مقاومت بود. بلافاصله یک عکس فرستاد. عکس رو که باز کردم عکس یک انگشتر طلا بود و همسرم زیرش نوشته بود: " مامان چراغ اول رو روشن کرد!" مادر شوهرم گفتن میخواستم بعنوان هدیه به نوه هام بدم، ولی توی این شرایط،جبهه مقاومت واجبتره... مادرشوهرم رو تحسین میکردم... همیشه سر بزنگاه ها بهترین عمل رو انجام میده! اینجا هم بصیرتش رو نشون داد و دوباره به بچه ها و عروس ها و داماد و نوه ها فهموند که همیشه پشت ولایت هست. @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
پاییز پر ماجرا! چند وقتی بود می‌خواستیم با اعضای جوانه مان یه دورهمی جانانه بگیریم و برنامه ی پاییز و زمستانمان را لیست کنیم و برویم دنبالش! اما روزهای پر تب و تاب شهریور ماه و شلوغی اول مهر، نگذاشته بود دور هم جمع شویم . تا اینکه چیزی مثل یک بمب افتاد وسط روزهای آرام پاییزی مان و تکانمان داد... خبر شهادت سید نصرالله عزیز، پدر مهربان حزب الله همه ی دنیا را تکان داد و ما را برد توی یک دنیای جدید... ما مادرها اما با همه ی داغی که توی سینه هایمان داشتیم،بیکار ننشستیم و بلند شدیم تا زینب گونه عزاداری کنیم... خیلی زود قرار دورهمی جوانه را گذاشتیم و قرار شد توی این دور همی از حزب الله بگوییم و از سید حسن عزیز ،از مقاومت بگوییم و از رشادت و تلاش جبهه ی حق... توی همین حال و هوای عزاداری بودیم که حمله ی موشکی ایران به اسرائیل باعث شد مقدمات یک جشن کوچک را بچینیم و محوریت برنامه ی جوانه و مخصوصا کودکان را به سمت حماسی ببریم. روز دورهمی رسید و مادرها همه مشغول گپ و گفت و تحلیل شرایط روز کشور و ...شدند. بچه ها توی حیاط شروع کردند به بازی و شادی و نقاشی و رنگ آمیزی... بین بازی بچه ها برایشان قصه گفتیم،قصه ی حسن کوچولویی که پدر حزب الله لبنان شد و قصه ی حسن کوچولویی که پدر موشکی ایران شد. بچه ها موشک ساختند و به پرچم اسرائیل حمله کردند و پرچم اسرائیل را با گل بازی محو کردند. بعد دست به دست هم دادند و قول دادند مثل شهید سید حسن نصرالله عزیز و شهید حسن طهرانی مقدم عزیز،تا همیشه از کشورشان دفاع کنند و جلوی آدم های زورگو و قلدر بایستند و قوی باشند... آخر برنامه هم با دست های کوچکشان شیرینی و شکلات پخش کردند و شعار مرگ بر اسرائیل سر دادند. @madaranemeidan