مدار مادران انقلابی "مادرانه"
#کتاب_ماه_مادرانه
#حوض_خون
مادرانه در شهریور ماه ۱۴۰۴ کتاب حوض خون را به شما پیشنهاد میدهد تا بخوانید و امانت بدهید و در مورد نکتهها و مسائل جذاب آن، درون مادرانه و با اقوام، آشنایان و دایرههای دوستیتان گفتوگو کنید.
کتاب «حوض خون» نوشتهی فاطمهسادات میرعالی؛ روایتهایی مستند از زندگی ۸ سالهی زنان اندیمشکی در رختشورخانهی بیمارستان کلانتری این شهر است. روایت زنانی که نگذاشتند ترس و غم جنگ و آوارگی و شهادت عزیزانشان آنها را از انجام رسالتشان باز دارد و خانههایشان را جبهه کردند و با دستهای خالی جنگیدند.
این کتاب دارای تقریظ حضرت آقا نیز میباشد:
اولین احساس، پس از خواندن بخشهائی از این کتاب، احساس شرم از بیعملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدانِ خاموش و بیریا و گمنام بود. آنچه در این کتاب آمده بخش ناشناخته و ناگفتهئی از ماجرای عظیم دفاع مقدس است. باید از بانوی پرکار و صبور و خوشسلیقهئی که این کار پرزحمت را بهعهده گرفته و بخوبی از عهده برآمده است و نیز از مؤسسهی جبههی فرهنگی عمیقاً تشکر شود.
📖📚📖 برای خرید نسخهی الکترونیکی کتاب #حوض_خون از نرمافزار فراکتاب، میتوانید از کد تخفیف madarane استفاده کنید.
www.faraketab.ir/b/25784
برای تهیهی نسخه صوتی، میتوانید از نرم افزارهای طاقچه یا نوار استفاده کنید.
برای تهیهی نسخهی چاپی از طریق سایت بازار کتاب اقدام کنید که با ثبت کدملی از تخفیف ۲۵ درصدی نیز برخوردار خواهید شد.
https://bazarketab.ir
امیدواریم از این فرصت خوب استفاده کنید، تا این ماه همراهِ هم باشیم و با مطالعه و به اشتراک گذاشتن مطالب خود و ترغیب و تشویق دیگران به سمت آن، گامی بلند در راه زیست مومنانهمان برداریم. منتظر نظرات و روایتهای شما هستیم.
راه ارتباطی با ما:
@omefavatem
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
حدود یک ماه مانده به اربعین هنوز وضعیت سفرمان مشخص نبود، اما مثل هر سال در ذهنم مرور میکردم که اگر رزقمان شود چه چیزهایی نیاز داریم. مرور کردم تا رسیدم به کفشهای پیادهروی. کفشهای پیادهروی اربعین را ده سال پیش خریده بودم؛ سال ۹۴ که اولین پیادهروی روزیمان شده بود و در شش اربعینی که قسمت شده بود هم، زیاد پوشیده بودم. با خودم گفتم اگر قرار شد امسال برویم یک کفش جدید میخرم. چند روزی گذشت و کارها در هم گره خورد و داشت سفر در محاسباتمان کمرنگ میشد. نیت کردم که اگر سفر قطعی شد، با همین کفشهای قبلی بروم و هزینهی یک جفت کفش را برای کمک به مردم غزه واریز کنم. الحمدلله حالا با همین کفشها در مسیر مشایه هستم.
قرارمان برای جهاد روزانه با سهمی از اموال:
۶۱۰۴۳۳۷۶۱۴۴۹۵۱۸۰ارسال روایت و ارتباط با ما: @fh_hoseini #عهد_میبندیم #ایستاده_تا_ظهور #غزه_گرسنه_است #جاهدوا_باموالکم_و_انفسکم #مدارمادرانانقلابی "مادرانه" www.madaremadari.ir ble.ir/madaremadary eitaa.ir/madaremadary
1733423245564911363_99545305353009.mp3
زمان:
حجم:
9.37M
#پادپخش۲
بخشی از صحبتهای «خواهر زهرا جعفریان»
عضو دانشکده بنت الهدی صدر
عضو شورای مسجد فاطمه الزهرا (س)
🔹 یکی از مادران حاضر در نشست، دغدغهی حضور مادران با فرزند در مسجد را داشتند و اینکه این امر باعث آزار دیگران نشود. مهمان نشست پاسخهای راهگشایی دادند. بشنوید.
#نشستـمجازی
#سلسله_نشست_تمدن_شناسی
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
17.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به بیت المقدس نهادند روی.
پردهی ششم:
در روزی از روزهای #خردادماه، فریدون قصد بیت المقدس کرد.
با وجود مخالفت مأمور ضحاک، فریدون همراه سپاهش، با دلیری از اروند رود گذر کرد و به سمت بیت المقدس حرکت کرد.
فتح #بیت_المقدس به دست #ایرانیان
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی.
#شاهنامه
#ایران_پیروز
#آغازی_بر_پایان_اسرائیل
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
سلام بر خاتم مهربانی و عشق.
سلام بر او که گامهای مهتابیاش، شبهای جهل بشر را به جادههای راستی کشاند.
سلام بر کریمترینِ اهل بهشت.
سلام بر امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، آن گلِ شکفتهی بوستان رسالت، که قامتاش قامتِ صبر بود و قلباش دریای بخشش...
در عزای دو مظهر صبر و عظمت؛
وضو میگیریم، به آستان مقدس صاحبالامر (عج) سلام میدهیم، سورهی فتح و دعای توسل را با هم میخوانیم، و دلهایمان را به هم گره میزنیم تا با نیتهایمان فتحی نزدیک را رقم بزنیم.
به #روضه_روایت خوش آمدید.
اینجا، روایتی نو از مادران سرزمینمان را بازگو میکنیم.
🔰 یکشنبهها ساعت ۹:۳۰ تا ۱۰
از طریق پیوند زیر میتوانید وارد تماس گروهی در قرار شوید:
https://gharar.ir/r/2b341ae2
💬 در صورت بروز مشکل در اتصال، به گروه «روضه و روایت» بپیوندید:
ble.ir/join/AJBxGBHAgm
#مداد_مادرانه
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
#بحث_گروهی
#نوزاد_نارس
#زایمان_زودرس
یکشنبه ۲۶ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ١٠ صبح
تا سهشنبه ۲۸ مرداد ساعت ۱۰ صبح
یکی از پُر استرسترین و ناراحتکنندهترین لحظات برای هر مادر و پدری، داشتن نوزاد نارس (نوزادانی که قبل از ۳۷ هفته به دنیا میآیند یا وزنی کمتر از ۲/۵ کیلو دارند) میباشد. آنها نمیتوانند همان لحظه که فرزندشان بدنیا میآید به او شیر دهند و او را بغل کنند و این شرایط بسیار سخت است.
✅ اگر تجربهی داشتن نوزاد نارس دارید، نوزاد شما در هفته چندم بارداری به دنیا آمد و چه مدت در بیمارستان بستری بود؟
✅ وقتی پزشک دستور بستری نوزادتان را داد، چه احساسی داشتید؟ چگونه توانستید سختیها و چالشهای دوران بستری نوزادتان را مدیریت کنید؟ برای کسانی که نوزاد نارس دارند آیا توصیهای دارید تا بتوانند برای راحتتر شدن شرایط تدبیر نمایند؟
✅ بهترین روش تغذیهی نوزاد نارس چه چیزی است؟ در تغذیه نوزاد خود با چه چالشهایی روبرو بودهاید؟
✅ مراقبت از نوزاد نارس با نوزاد طبیعی چه تفاوتهایی دارد؟
✅ به نظر شما میتوان از زایمان زودرس پیشگیری کرد؟
بحثهای گروهی، در کانال گفتگوهای مادرانه بایگانی میشوند.
@goftoguye_madarane
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی زیر پیام دهید.
@mkhandan
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
#نشست_مجازی
مدار مادران انقلابی برگزار میکند:
بیست و پنجمین نشست از سلسله نشستهای تمدنشناسی.
موضوع:
"رسانه امام باشیم!"
گفتگو پیرامون روضههای بر مدار حضرت زینب (س)
🔸 حضرت زینب سلاماللهعلیها با صبر و حضور فعال خود، پیام حق و ولایت را منتقل کردند. امروز با برگزاری روضههای مادرانه و نگاه زینبی میتوانیم نقش رسانهای خود را در نشر حقیقت و اتصال به ولیّ فقیه ایفا کنیم.
🔰 مهمانان:
خواهر سمیه اصلانی
عضو دانشکده بنت الهدی صدر مادرانه.
خواهر طاهره سلطانینژاد
عضو اندیشکده بانو امین.
🔹 چهارشنبه ۲۹ مرداد ماه ۱۴۰۴ – ساعت ۱۰:۳۰ صبح
🔗 در نرمافزار قرار:
https://gharar.ir/r/2ebeab9f
💬 در صورت بروز مشکل در اتصال، به گروه پشتیبانی در پیامرسان بله بپیوندید:
@neshast_majazi
#سلسله_نشست_تمدن_شناسی
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
همه مشغول خوردن صبحانه بودند. مانده بودم که بگویم یا نه؟ نگاهی به پدرشوهرم که مهمان ما بودند، انداختم. شخصیت جدی و باابهتشان تردیدم را بیشتر کرد. با خودم کلنجار میرفتم. بالاخره به خودم نهیب زدم که بگو. به نیت الهی شروع کن. هر چه شد، شد.
گفتم: "جمعی از مادرها با کمک خیریهای که در غزه فعالیت میکند، یک جمعسپاری مالی راه انداختیم تا صد میلیون کمک برای مردم غزه جمع کنیم. قراره که به خانوادهها و آدمهای دست به خیری که میشناسیم، بگیم. منم چون دیدم شما موقع حکم رهبری کمک کردین، بهتون گفتم. هر طور خودتون صلاح میدونین."
پدرشوهرم نگاهی به من کردند و ماجرای کمکشون رو تعریف کردند. آخر سر هم گفتند: "اما به خاطر عروس گلم ۵ تومن دیگه هم میزنم." خیلی خوشحال شدم که سکوت نکردم. دو ساعت بعد صدایم کردند. گفتند: "بیزحمت دو لیوان چای بریز. لیوانی ۵ تومن!" و همانجا ۱۰ میلیون تومان به جمعسپاری برای کمک به غزه واریز کردند.
🖊سیده فائزه رحیمی
قرارمان برای جهاد روزانه با سهمی از اموال:
۶۱۰۴۳۳۷۶۱۴۴۹۵۱۸۰ارسال روایت و ارتباط با ما: @fh_hoseini #عهد_میبندیم #ایستاده_تا_ظهور #غزه_گرسنه_است #جاهدوا_باموالکم_و_انفسکم #مدارمادرانانقلابی "مادرانه" www.madaremadari.ir ble.ir/madaremadary eitaa.ir/madaremadary
9.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
استادی میگفت، اسرائیل پیشبینی کرده بود بعد از حذف فیزیکی گستردهی سران نظامی کشور، شورش خیابانی مردم (چیزی مثل سال ۸۸)، باعث سقوط نظام میشود. اما حضور مردم دقیقا یک روز بعد، در مراسم ده کیلومتری غدیر، محاسبات دشمن را بهم ریخت. و چه خیر کثیری برای موکبداران غدیر، که لشکر رعب شدند در دل دشمن.
حالا اما بعد از پیام آقا به مناسبت چهلم شهدای جنگ،
حفظ شور، شوق و شعور انقلابی مهمترین وظیفهی ماست.
و پیادهروی جاماندگان اربعین، موقفی برای بزرگتر شدن مادریِ مادرانهایها.
مادری؛ به وسعت وطن، در موکب حسین بن علی (ع).
برای کودکان وطن، با یادی از آرمان فلسطین و کودکان مظلوم غزه.
#پیادهرویـجاماندگانـاربعین
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
وقتی شهید، روضهخوان شد…
نزدیکیهای اربعین بود؛ دلهایمان بیتابِ مسیر بودند. بیتابِ خاکهای جاده، صدای قدمهایی که کنار هم ذکر میگفتند و دلتنگیهایی که تنها میان راه نجف و کربلا سبک میشدند. اما سهم ما امسال، خانههای سادهمان بود؛ روضههای بیتکلف، با استکانی چای و نوای آرامِ گریه و حلقهای خواهرانه که آن را "مادرانه" مینامیم.
آن روز، محفل روضه در خانهی خواهر اعظم برپا بود. از عصر، دلهره داشت. خانه را مرتب میکرد و زیر لب صلوات میفرستاد. همه میدانستیم که اگر قرار باشد حال دل دگرگون شود، همین روزهاست، همین نزدیکی اربعین. دور هم نشستیم؛ صمیمی و بیتکلف. روضهمان، مانند همیشه، بر مدار حضرت زینب (سلاماللهعلیها) میچرخید، اما این بار فضایی متفاوت حاکم بود؛ بغضی همگانی، شوقی ناتمام. اواسط روضه، خواهر زینب دفترچهاش را باز کرد و گفت: «امروز جملهای شگفت از آقا خواندم و میخواهم با شما به اشتراک بگذارم…» همه ساکت شدیم. صدایش لرزید وقتی خواند: «دشمن با دین و دانش جمهوری اسلامی مشکل دارد؛ نه با هستهای و غنیسازی… با مکتب ما مشکل دارد.» با شنیدن بیانات تیری به قلب همهمان خورده بود. یکی سرش را پایین انداخت، دیگری زیر لب "اللهاکبر" گفت، و یکی فقط اشک ریخت… بیصدا.
یکی از خواهرا با لبخندی بغضآلود گفت: «بچهها، امروز حلوا پختم…» همه سر چرخاندیم و نگاهش کردیم. گفت: «برای شهید مرتضی میثمی نذر کرده بودم.» همه صلواتی فرستادیم. آن شهیدی که بیسر و صدا، با دلی پر و با فهمی عمیق، رفت… اما هنوز نفسش لابهلای همین روضهها جاری است. روضه که به پایان رسید، دلهایمان همچنان سیراب نشده بود. برخی زودتر رفتند، برخی ماندند و در جمعآوری کمک کردند.
شب شهید میثمی آمده بود به خواب خواهر اعظم. آرام و ساده آمده بود همانجا، روی زمین، همانجایی که برایش حلوا گذاشته بودند. شهید همانجا نشسته بود، سرش پایین بود، بعد با صدایی که از دل آتش برمیخاست گفته بود: «اجازه میدید امشب من روضه بخونم؟» و شروع به خواندن کرده بود. نه با بلندگو، نه با شور، با صدایی لرزان… روضهی حضرت علیاصغر خوانده بود…
صبح، وقتی خواهر اعظم خواب را تعریف کرد، هیچکس نگفت "واقعیه؟" هیچکس نگفت "عجب!" یا "چقدر عجیب است!" تنها همه، بیکلام، با دل، با نگاههای خیس و دلهرهدار، گفتند: «پس روضههایمان رسیده…». روضهی فراق حاج مهدی رسولی در دلم غوغایی به پا کرد و خواب خواهرم اعظم، دلم را گرمتر...
🖊 راوی: وجیهه توسلیان
#مادرانه_مشهد
#روضههای_خانگی
#روضههای_بر_مدار_حضرت_زینب (س)
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
زمان:
حجم:
34.57M
#صوت
بیست و پنجمین نشست از سلسله نشستهای تمدنشناسی.
موضوع:
رسانه امام باشیم!
گفتگو پیرامون روضههای بر مدار حضرت زینب (س)
مهمانان:
خواهر سمیه اصلانی
عضو دانشکده بنت الهدی صدر مادرانه.
خواهر طاهره سلطانینژاد
عضو اندیشکده بانو امین.
چهارشنبه ۲۹ مرداد ماه ۱۴۰۴
✅ محورهای اصلی بحث:
🔺ضرورت اتصال به ولی و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی.
نقش ولایت در تصمیمگیریها، رفتارها و سبک زندگی.
🔺جایگاه و کارکرد روضهها در فرهنگ شیعی.
روضه به عنوان ابزار آگاهی بخشی و افزایش معرفت.
🔺تجربه و ویژگیهای «روضههای مادرانه».
تفاوت با مجالس سنتی و ایجاد فضای مشارکتی.
🔺بازخورد و تأثیر بر شرکتکنندگان و مداحان.
ایجاد احساس اثرگذاری و فهم عمیقتر معارف.
🔺نقش زن و مادر در انتقال و استمرار این فرهنگ.
تأثیر روضههای مادرانه در تربیت فرزندان و مدیریت خانواده.
🔺شکر نعمت و مسئولیت در قبال این فرصت.
ضرورت قدردانی از امکان برگزاری این محافل در عصر حاضر.
#سلسله_نشست_تمدن_شناسی
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
روایت یک روز پربرکت و قشنگ.
دیروز وقتی گروه را باز کردم و دیدم نرگس جان ریاضی مانند همیشه با محبت و همت خود، روضهی خانگی را برپا کردهاند، شادی عمیقی به دلم نشست. خدا به ایشان خیر کثیر عنایت فرماید که خانهی دلها را به یاد اهلبیت روشن میکنند.
جمع ما پر از صدای شیرین بچهها بود. چهار پسربچهی همسن و سال، ابتدا غرق بازی و شیطنت بودند، اما در میان خندههایشان، بحثها و چالشهای بامزهی بچهگانه نیز وجود داشت که دیدنشان را دلنشینتر میکرد. کودکان کوچکتر هم هرکدام با بازیهای خود سرگرم بودند و جمع ما را با انرژی کودکانهی خود پرنور کرده بودند.
خانم اصلانی امامخوانی کردند و از سخنان آقا گفتند. کلامی که با اینکه سالها پیش فرموده شده بود، اما به طرز عجیبی برای امروز تازگی داشت؛ انگار برای همین لحظات گفته شده بود. سپس روضهی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و حدیث شریف کسا خوانده شد. که چه قدر بر دل نشست و فضای مجلس را پر از آرامش و نور کرد.
و چه زیبا بود پایان جلسه، وقتی بچهها یکییکی پای بلندگو رفتند، قرآن و دعا خواندند و با ذوق و شوق کودکانهی خود و برق شادی در چشمهایشان، شیرینی جلسه را صد برابر کرد.
🖊 پریسا ترکمن
#مادرانه_تهران
#روضههای_خانگی
#مادرانه_محله_علم_و_صنعت
#روضههای_بر_مدار_حضرت_زینب (س)
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary