⚫⚫⚫⚫
*السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین*
پردهی سیاه غم روی قلبمان میکشیم. رنگ ماتم به خانه می زنیم. چادرِ شب به دیوارها می کشیم. و چای روضه دم می کنیم.
محرم آمده است.
با یک یا حسین، با یک یا زهرا دل خانه را گرم می کنیم.
*خانهیتان را که سیاه پوش کردید، عکسی هم برای ما بفرستید*
التماس دعا
#مادرانه
#مدار_مادران_انقلابی
@motahhareh_taheri
آیدی ارسال عکس ها
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [اینستاگرام](https://www.instagram.com/madare_madari) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه" وبگاه | بله | ایتا | اینستاگرام
#پویش
#مادران_میدان_تبیین
📢 شیپور جنگ که نواخته شد، خیرالنساءها لباس رزم پوشیدند.
تنور خانهشان را روشن کردند تا مگر تنور دلشان آرام بگیرد.
نان و کلوچه و مربایشان، قوت قلب و قدرت بازوی رزمندگانی شد که تا رفع فتنه در جهان، عزمِ جنگیدن داشتند.
میدان جهاد امروز اما، نان خیرالنساءها را نمیخواهد، ولی غیرتشان را میخواهد.
*جبهه امروز مادرانی میخواهد که به #میدان بیایند و تنور #جهاد_تبیین را داغ کنند.
#مربای_شیرین_امید، #کلوچه_خوشمزه_بصیرت و #نان_پربرکت_عزت بپزند و #دستکشِ_گرمِ_اتحاد ببافند.*
🔴 ایدههایی را نوشته و میدانهایی را تعریف کردهایم برای آنان که میخواهند #مادر_میدان باشند.
"خودمانی نوشتهایم، خودمانی بخوانید." 👇
✅ اول از همه برای قوی شدن نگرشی و روشی خودمون قدمی👣 برداریم. 💪
چه قدمی؟🤔
برای دنیا دیده شدن لازم نیست حتما دور دنیا بچرخیم. کافیه دورِ کتاب بچرخیم. دل بدیم به تلویزیون و چهارتا مستند تبیینی ببینیم. مثلا مستندهای عمار و ثریا.
بساط گفتگو با رفقامون پهن کنیم. بگیم و بشنویم.
و....
✅ #روضه_مقاومت بگیریم به یاد شهدای شاهچراغ و شهدای امنیت.
توی این روضهها چکار کنیم؟🤔
🎤سخنرانی متخصص و متعهد دعوت کنیم.
🏴 ذکر مصیبت اهل بیت(ع) و دعای دستهجمعی و ذکر و توسل به اهل بیت (ع) داشته باشیم.
👩👧👦 مداحی و سینهزنی مادر و کودک داشته باشیم.
🚩 فضاسازی روضه رو با عکس شهدای شاهچراغ و پوسترهای تبیینی رو انجام بدیم.
🗣 یه گفتگوی مادرانه شکل بدیم.
🍛 نذری بدیم به نیت شهدای شاهچراغ.
📚 کتاب معرفی کنیم.
🎾با بچهها بازی کنیم.
✅ #میهمانی_تبیینی بگیریم.
توی این میهمانیها چکار کنیم؟
🤝 اقوام و دوستان و همسایههامون رو دعوت کنیم و ضمن خوشوبش دوستانه، براشون مستند پخش کنیم.
🗣گفتگو کنیم.
📚کتاب معرفی کنیم.
🎾با بچههاشون بازی کنیم.
🍱 یه صبحانه یا عصرانه مَشتی بخوریم و قرار میهمونی تبیینی بعدی رو با همدیگه بزاریم.
دسته جمعی با بچههامون بریم #پارک.
توی پارک چکار کنیم؟🤔
🇮🇷 ایستگاه صلواتی بزنیم به یاد شهدای شاهچراغ یا مناسبتهای دینی و ملی.
👦🧒ایستگاه کودک بزنیم. (نقاشی، کاردستی، قصه، بازی و...)
🎤 میز گفتگو داشته باشیم.
📚 میز معرفی و فروش کتاب داشته باشیم.
👩👧👦حلقه بازی مادر و کودک داشته باشیم. (البته توی پارک بانوان)
🖼 نمایشگاه عکس و پوستر و جملهنوشته داشته باشیم.
✅ دستهجمعی با بچههامون بریم #امامزاده.
اونجا چکار کنیم؟🤔
🍛 نذری بدیم (با یه یادداشت زیبا کنارش) به یاد شهدای شاهچراغ و شهدای امنیت.
🎤 میز گفتگو بزاریم.
🇮🇷 ایستگاه صلواتی بزنیم.
👦🧒ایستگاه کودک بزنیم.(نقاشی، کاردستی، قصه، بازی و...)
🎁 اشعار و جملات زیبای وحدتآفرین و پوسترهای تاملبرانگیز رو چاپ کنیم و در یک بستهبندی شکیل توی امامزاده توزیع کنیم.
📋 یه لیست معرفی کتاب و مستندهای خوب چاپ و توزیع کنیم.
✅ بریم #مدارس بچههامون.
اونجا چکار کنیم؟🤔
اول چندتا از مادرهای دغدغهمند دیگه رو با خودمون همراه کنیم. بعد مطالباتی داشته باشیم از کادر مدرسه برای برنامههای فرهنگی تربیتی جذاب و هدفمند و مبنایی برای بچهها. میتونیم خودمون هم چندتا پیشنهاد بدیم. مسابقه، بازی، تئاتر، گفتگو، کتابخوانی و...
میتونیم پیشنهاداتی بدیم برای جلسات انجمن اولیاء در مدارس مثل چی؟ مثلا برای والدین دانشآموزا مستند پخش بشه، کتاب معرفی بشه، گفتگو انجام بشه و....
✅ اگه آشنایی داریم که مغازه یا تاکسی داره پوسترهای هدفمند مناسب این روزها رو چاپ کنیم بدیم بزنن روی شیشههاشون. یا شیشه تاکسیها.
🌱 هر کدوم از این ایدهها رو که خواستین انجام بدین، به آیدیهای مربوطه پیام بدین تا مادران میدان در حد توان، راهنماییتون بکنه.
📸🖌 *عکس و گزارش و روایت هر کدوم از این برنامهها رو به آیدی زیر در پیام رسان ایتا و بله بفرستین:*
@M_borzoyi
#یَدِ_واحده
#تنور_جهاد_تبیین_را_داغ_کنیم
#مادران_میدان
#مدار_مادران_انقلابی
@madaranemeidan
ساعت هشت، تابوتِ تو و رفیقتْ، ابومهدی، را گذاشتند روی سِن. باران شدت گرفت و خیلیها رفتند. مردم هجوم آوردند سمت تابوتها و دوباره پارچههایی برای تبرّک بهسمت تابوتت به پرواز درآمدند. دیگر نیاز به هیچ روضهای نبود. تو خودت روضۀ مجسّم بودی. خسته بودیم. ایستاده بودیم و صورتمانْ بیاختیار خیس میشد. صحن امامرضا (ع) انگار گودی قتلگاه شده بود. پردۀ عصر عاشورای فرشچیانْ جان گرفته بود. بیبهانه میگریستیم؛ من، مردم، آسمان، و حتی بهگمانم خود تو؛ برای اینهمه رحمت که با خودت آوردی. حس بیپناهی داشتیم. تکیهگاهی از پشتمان برداشته شده بود و تنهای نحیفمان میلرزید. تولیت آستان چند جملهای صحبت کرد. و بعد تابوتها را برداشتند. و تو میرفتی که در زندگیِ دنیایی من تمام شوی. و دیدار بعدی بماند به قیامت.
همان لحظه معجزهای رخ داد. بعدِ سه روز بیقراری، لحظهای احساس آرامش کردم. انگارْ آقا گوشهای از نور نگاهش را تاباند روی قلبم و تمامِ آتش درونم را خاموش کرد. حس کردم هیچ اتفاق بدی نیفتاده است. تو رسیدی و در اَمانی. ما هم خواهیم رسید. کمی دیرتر. کاهلانهتر. اما خواهیم رسید. و تو ای نفْس مطمئنّه، ما را به مجلس ارباب خواهی برد. جایی که چهرۀ دلربایش را بهشت مینامند...
*کتاب هزار جان گرامی*
۲۵ روز تا سومین سالگرد شهادت حاج قاسم🥀
#مدار_مادران_انقلابی *مادرانه*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
سالهای ۷۱ به بعد که من دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی بودم، توی همان دانشکده ادبیات، رشته علوم اجتماع
نام محسن رضایی را به عنوان سخنران جلسه اعلام کردند. روزِ موعود، بچههای جهاد دانشگاهی بنر جدیدی با عکس شما زدند. با شروع سمینار، از ماشین سمندی که جلوی تالار وحدتِ دانشگاه ایستاد، محسن رضایی پیاده نشد، تو پیاده شدی. داشتی لبخند میزدی. چشمت به عکس خودت که افتاد، لبخند از روی لبهایت پرید. پشتِ تریبون که رفتی، اولین حرفت این بود: «من یک عشایر زادهام، دلیلی ندارد عکس من را بزرگ به در و دیوار بزنید...»
*کتاب شاید پیش از اذان صبح
همدانشگاهی*
۲۱ روز تا سومین سالگرد شهادت حاج قاسم🥀
#مدار_مادران_انقلابی *مادرانه*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
از من و قلمم برنمیآید قصه سالهای خون و خاطره را روایت کنم. چیزی شبیه شرم دستم را وقت نوشتن پس میزن
بدهد که مردانِ قورباغهای ایران، از اروند گذشتند. اما با آن ابرِ سمج و باد بیموقع، حاج قاسم چه میتوانست بکند جز اینکه غواصهای لشکر را جمع کند دور خودش، بغضش را فرو بدهد، و با صدایی آرام و چشمی اشک آلود بگوید: «برای عبور از موج های سرکش اروند، فقط یک راه مانده، آب را به پهلوی شکسته زهرا (سلاماللهعلیها) قسم بدهید» نام حضرت زهرا در حریری از آه و اشک تکثیر شد و در آسمان پیچید. دلها قوت گرفت. سپاه به حرکت درآمد. غواصها در حاشیه رود، آرایش میگیرند. تن، به آبِ سرد میزنند. غواصها، یک متر جلو میروند، آب، دو متر آنها را عقب مینشاند . آنها با طنابی به هم وصل هستند. باید در آبِ عصبانی هی فین بزنی و هی جلو نروی! با موج، زور آزمایی کنی. کمکم نفس هایت به شماره بیفتد و دستانت از سوز سرما کرخت بشوند و طناب از دستت رها بشود و آب، با شتاب از جمع جدایت بکند و هیچ کس در آن شبِ تاریک و وهمناک متوجهِ غرق شدنت نشود. همه جا آب است و سرگردانی و البته امید. ناگهان، پای نفر اول، به زمین سفت میرسد. «یا زهرا! رسیدیم به ساحل» همه از آب بیرون میآیند. تازه اول کار است. دشمن راهی جز فرار ندارد. حاج احمد امینی میایستد روی خاکریز اول عراق و با بیسیم میگوید: «یا فاطمه الزهرا! یا فاطمه الزهرا! حبیب، حبیب، مأموریت انجام شد، حالا نوبت شماست.» آن طرف، کنار نهر علی شیر، مرواریدِ اشک، زنجیرِ پلاک حاج قاسم را میگیرد و پایین میآید. حاجی، بیتاب و اشکبار فریاد میزند: «زهرا جان ممنون، بی بی جان متشکر»
*کتاب شاید پیش از اذان صبح
شب تاریک و بیم موج*
۱۹ روز تا سومین سالگرد شهادت حاج قاسم🥀
#مدار_مادران_انقلابی *مادرانه*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
مسجدِ قنات ملک را که ساختهای، سفارش کردهای کتیبهای آن بالا نصب کردهاند با این عبارت: «...از خداو
قاسم، مهربان بود. گفت: به خاطر مادرت که اقواممونه نمیزنمت. سهراب را هم بخشید و گفت: ولی یادتون باشه شما منه به نامردی زدین. حاج قاسم عزیز! صحبت دوستت که به اینجا رسید، نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. رفته بودم توی بَحر ماجرای شهید شدنت. آخرش هم به نامردی توی فرودگاه بغداد، بیخبر، از هوا با موشک زدنت...
*کتاب شاید پیش از اذان صبح
کادر دوازدهم*
۱۷ روز تا سومین سالگرد شهادت حاج قاسم🥀
#مدار_مادران_انقلابی *مادرانه*