#امام_سجاد_علیه_السلام
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم
دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم
قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند
جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم
با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم
اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت
این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما
آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند
دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند
مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام
یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد
از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت
بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم
شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه
این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست
سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا
#محمد_جواد_شیرازی
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت
آخری نیست بر این گریه ی بی پایانت
آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان
بیشتر می شود انگار غم پنهانت
زهر هر چند که یک روز به دادت آمد
تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت
غیر زینب چه کسی درد تو را می داند
که چه آورده خرابه به دل ویرانت
سخت سوراند دلت را غم آن جسم کبود
خواهرت بود که جان داد روی دامانت
زخمی بزم شراب است دلت بیخود نیست
که چهل سال نکرد اشک دوا درمانت
خیزران تا که به دستان کسی می بینی
درد می گیرد ناگاه لب و دندانت
#شب_دوازدهم_محرم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#محمد_علی_بیابانی
#امام_سجاد_علیه_السلام
هر صبح و ظهر و شام و سحر ضجه میزنی
همراه اشک و سوز جگر ضجه میزنی
سجاد خانواده ای و وقت نافله
بر آخرین نماز پدر ضجه میزنی
از داغ آن سفر که تورا پیر کرده است
وقتی که میروی به سفر ضجه میزنی
حق داری ای امام جوانم به دیدن
شمشیر و تیغ وتیر و تبر ضجه میزنی
بر پاره پاره پیکر پیغمبر حسین
بر گریه پای نعش پسر ضجه میزنی
گاهی به سوی مشک و علم خیره میشوی
با یاد زخم های قمر ضجه میزنی
وقتی که میرسی به کنار شریعه ای
بر سر عبا و دست به کمر ضجه میزنی
بادیدن سواره نظام های لشگری
با دیدن عمود و سپر ضجه میزنی
لالاییِ ...رباب امانت بریده است
با یاد حلق و تیر سه پر ضجه میزنی
"وقت غروب..."عمه..." ، "علیکن بالفرار..."
با "آتش" و "خیام" و "خطر" ضجه میزنی
در کربلا چه دیده ای آخر که روضه خوان
تا میرسد به "سینه" و "سر" ضجه میزنی
اینطور که پیش میروی از دست میروی
آقای من بس است چقدر ضجه میزنی ؟؟
#علیرضا_خاکساری
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_شهر_بانو
#امام_سجاد_علیه_السلام
آن زن که وام دار حیایش، نجابت است
اصلاً عجیب نیست که صاحب کرامت است
این که شده است زوجه مولایمان حسین
چندین دلیل داشت ، یکی شان ، طهارت است
تزویج با حسین ، نیازش علاوه بر
صدق و صفا و پاکی و ایمان ، شرافت است
مادر بزرگ هشت ولی خداست او
این که ز نسل اوست امامت ، روایت است
وقتی که نسل پاک امامان ز نسل اوست
حرف از حدوث نیست که حرف از لیاقت است
تحریف شرح حالِ چنین بانویی فقط
نشأت گرفته از حسد و از خیانت است
(یونس) چه از جلالت او درک میکنی؟
گردی ز چادرش شدن اوج سعادت است
سروده: #یونس_وصالی (یونس)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
انتشار با لینک کانال و ذکر صلوات مجاز است
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
❁﷽❁
#مدح_میلاد
#امام_سجاد_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلام علیک یا امام زین العابدین
─┅═✧❁🌼❁✧═┅─
ای سجده گاهت چشمه سارِ نوروباران
ای آستـانت ، قبلــه گـاه و کعبــهٔ جـان
پیشانی تو بوسه گاه خاک عشق است
از سینــهٔ سوزان تو می جوشــد ایمان
سجّــاده ات بال و پرِ رنگیــنِ پــرواز
بر زانوانت پینــهٔ عشــق است و عرفان
از مُـهــــرِ تو می روید اعجـــازِ اجــابت
گلْ نغمه هایت زینتِ هر بـاغ و بســتان
میـلاد تو ، تعبیــری از آیــات نور است
تفسیــری از گــلواژه هــای نغــز بــاران
شهـــــزاده از شهبـــانوی ایران زمینی
تو افتـــخاری بر تمـــام نســل سلمــان
در سومین مکتــوبِ دنیــای فصـاحت
نور آفــریدی در صحیـفه ، همچو قرآن
نامت علــی شـد تا بدانــد کُــلّ عــالــم
جـاویـد خواهد ماند ، نور شــاهِ مردان
باید علــی ، تکــرار در تکــرار گــردد
بعـد از خــدا ، عنــوان هر آغاز و پایان
─┅═✧❁🌼❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
انتشار با لینک کانال و ذکر صلوات مجاز است
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#تلنگر
✍آخرین سفارش #امام_حسین_علیه_السلام به #امام_سجاد_علیه_السلام در کربلا!👇
👤 #امام_محمد_باقر_علیه_السلام می فرماید :
📋«لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ : يَا بُنَيَّ! أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي(ع) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ : يَا بُنَيَّ! إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»
♦️هنگامی که لحظه شهادت امام سجاد(ع) فرا رسید، او مرا به سینه اش چسباند و فرمود : فرزندم! وصیتی به تو دارم که پدرم نیز هنگام شهادت مرا به آن سفارش کرد و فرمود : فرزندم! از ظلم کردن به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا ندارد بپرهیز!(۱)
📚منبع :
۱)الکافی مرحوم کلینی، ج۲، ص۳۳۱
🖤اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْن(علیه السلام)🖤
🎙روضه ی جانسوز #امام_سجاد_علیه_السلام با نوای #استاد_میرزا_محمدی :👇
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸ای پسر عمو! هیچوقت برای پدر غریبم سختتر از آن ساعتی نبود که بابای تو را کشتند...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که امام سجاد علیهالسلام همراه با مخدّرات داخل مدینه شدند، خبر به حضرت امالبنین علیهاالسلام رسید؛ آن بانوی مکرّمه، پسر حضرت عباس علیهالسلام را به جاریهای داد تا که او را بر سر راه امام زین العابدین علیهالسلام نگه دارد تا که آن حضرت، پسر عموی خود را دیده باشد.
🥀 چون که امام سجاد علیهالسلام از آن گذر عبور کردند، نظر مبارکشان به نور دیدهٔ ابالفضل العباس علیهالسلام افتاد؛ با دیدن آن کودک، آه سردی از دل پر خون خود کشیده و اشک از چشمان مبارک آن حضرت جاری شد.
🥀 سپس فرمودند: این پسر را به من بدهید! چون که امام علیهالسلام آن پسر را گرفت، بوسید و به او فرمود: ای نور دیده! هیچ وقت برای پدر غریب و مظلوم من، بدتر از آن وقت نبود که پدر تو کشته شد! و در اینجا بود که امام سجاد علیهالسلام بسیار گریستند.
📚عین الدموع، حسینی واعظ، ورقه ۱٠۱ (نسخه خطی)
✍ مادر نبودی... گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خَم گشته کمرها
واشد به روی من دگر خیل نظرها
چادر به سر دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و مویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس... نامردی عمود آهنین خورد
بیدست از بالای مرکب بر زمین خورد
وقتی که رخسارش به روی خاک جا شد
دیگر حسین بن علی قدش دو تا شد
در خیمهها با رفتنش بلوا به پا شد
پای حرامیها دگر در خیمه وا شد
با رفتن عباس، خیلی غصه خوردیم
من با حسین از غصه عباس مُردیم
دروازهی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزهها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر