#امام_حسن_ولادت
#امام_حسن_مدح
سبط اکبر! به پیمبر چه شباهت داری
نکند آمده ای قصد نبوت داری؟
بی سبب نیست که بر سجده می افتی هرشب
به روی شانه ی خود بار امامت داری
دست ما را تو گرفتی و رساندی به خدا
قمر چارمی و نور هدایت داری
عرض حاجت به کریمان سبب رشد گداست
ور نه آقا تو به این عرضه چه حاجت داری؟
قبل از آنی که بخواهیم به ما بخشیدی
صد برابر ز کریمان تو کرامت داری
حرف یک عمر بزرگیست نه یک بار و دو بار
سالیانیست به این سروری عادت داری
سروران مثل تو "ارباب" ندیدند حسن!
همه ماندند، چه لطفی به گدایت داری!
سور میلاد تو سی شب همه مان مهمانیم
چقدر پیش خدا ارزش و عزت داری
وجناتت سکناتت حرکاتت علوی
سهم ارث از پدرت، نور ولایت داری
تو که شاگرد علی بودی و هم رزم حسین
در همه فوت و فن رزم مهارت داری
با سرِ نیزه ی صلحت به دل کفر زدی
سپرِ صبر، و شمشیر شجاعت داری
ترس محشر به دلم راه ندارد آقا
چون تو از مادر خود اذن شفاعت داری
#داوود_رحیمی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
آرام نمودی تب و تاب هیجان را
جوشاندهای از شوق خودت هر قلیان را
از پای نشاندی ز تعجب جریان را
از دشمن و از دوست ربودی دلشان را
اینگونه رضا کردهای از خود دوجهان را
هم رونق کار از می و میخانه گرفتی
هم عقل ز هر عاقل و دیوانه گرفتی
در قلب سماوات و زمین لانه گرفتی
ای عالِم فرزانه چه رندانه گرفتی
در دست خودت نبض زمین را و زمان را
اسلام بدون تو درونمایه ندارد
گردن کشی بی خردان پایه ندارد
خورشیدی و دیدند قدت سایه ندارد
همسایه به جز خیر به همسایه ندارد
همسایه! قدم رنجه کن و منزلمان را...
لبخند زدی شعر در اوهام من افتاد
زآن روز خرابت شدم ای خانهات آباد!
با قافیهی پنجره فولاد و گهرشاد
هی شعر نوشتم من و چشمت صله را داد
دربند کشیدی تو معانی و بیان را
دربانِ جنان دل به در صحن شما بست
دالان بهشت است همین راهرو این بست
حوض وسط صحن همان کوثر نقد است
ساقی بهشتی شده از آب حرم مست
پابست حرم کردهای آن آب روان را
جبریل کمر بسته به فرّاشی صحنت
حور و پریان گرم گهر پاشی صحنت
آن سدره و طوبی گلی از کاشی صحنت
بردهست جنان را همه در حاشیه صحنت
بیچارهی خود کرده حریم تو جنان را
هرکس که تو را داشته اثنی عشری شد
ایام خوش آن بود که با تو سپری شد
در صحن گهرشاد دل از غصه بری شد
تصویر من و صحن تو عکسی هنری شد
در نابترین جای اتاقم زدم آن را
هرجای جهان رفتم از آن خیر ندیدم
یک مرتبه "برگرد" از این در نشنیدم
من هرچه کشیدم ز دل خویش کشیدم
ارزان نفروشم که من ارزان نخریدم -
در نوکریت خرج کنم عمر گران را
هر شاه شده خادم دربار توچندی
پر وا کند از بام تو در دام کمندی
از تو طلب رزق کند عایله مندی
از رسم گدایی شما نکته و پندی
آموخته هر پیر خردمند جوان را
نوشاعری آمد به حرم دفترش افتاد
شد خیره به گلدسته کلاه از سرش افتاد
هی خواست بماند سرِ پا، آخرش افتاد
تاخورد زمین یاد پدر، مادرش افتاد
دستی به دعا برد و تمام پدران را...
ای ضامن دنیای من و آخرت من!
ای کاش به درکت برسد معرفت من!
مردن کف صحنت بشود عاقبت من
بهتر ز خودم آگهی از مصلحت من
حکم از تو، دلم دست خودت داده عنان را
با جنس خرابم شدهام وصلهی ناجور
هرشب به سلامی بشوم زائرت از دور
تو شاه خراسانی و من پیر نشابور
خود را برسان پام رسیدهست لب گور
ای صاحب جان! میسپرم دست تو جان را
✍ #داوود_رحیمی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠