#شعر_شهادت_امام_باقر_
السلام ای گلبن بستان زین العابدین
نوربخش عالم هستی امام پنجمین
ای گل باغ ولایت نجل ختم المرسلین
جان زهرا هستی مولا امیرالمومنین
عالم علم النبیین ،طیبی وطاهری
هفتمین معصوم این عالم امام باقری
ای که هستی زینت خاک گلستان بقیع
در میان خاکیان وعرشیان قدرت رفیع
زینت شهر مدینه خاک قبر وتربتت
سوخته قلب تمام شیعیان از غربتت
ای که هستی برامام ساجدین نوردوعین
بوده ای همسنگرمولای مظلومان حسین
بوده ای همراه بابای غریبت کربلا
دیده ای پرپر ز جور اشقیا آلاله ها
اربا اربا پیکردر خون اکبر دیده ای
حنجر ببریده ی گلگون اصغر دیده ای
دیده ای دستان ببریده کنار علقمه
ناله ها و گریههای نوگلان فاطمه
صحنه های غم فزا را کردهای مولانگاه
دیدی آمد شمرکین گستر بسوی قتلگاه
دیده ای شمر ستمگر از کمر خنجر کشید
پیش چشم عمه ات زینب حسین راسربرید
در میان موج خون دیدی تن صد چاک او
بر روی نیزه بدیدی ماه روی پاک او
دیده ای دشمن زده آتش تمام خیمه ها
دیده ای سرهای ببریده بروی نیزه ها
دیده ای اهل حرم راظالمانه می زدند
سیلی و کعب نی و با تازیانه می زدند
دیدهای بر روی طفلان جوهر نیلی زدند
عمه ها و کودکان را از ستم سیلی زدند
دیدهای بر زخم عمه دشمن دین زدنمک
بر اسیران ستمدیده ز کینه زد کتک
چشم گریان قلب سوزان دیده ای شام بلا راس سالار شهیدان را تو در تشت طلا
دیدهای بزم شراب و آن یزید بی حیا
میزد از کینه به لبهای حسین چوب جفا
نیمه ی شب پر پر از کینه تولاله دیده ای
کنج ویران غسل ودفن یک سه ساله دیده
ای
ظلم دشمن را نگر از زهرآغشته به زین
جان تو گشته فدا در راه قرآن مبین
من(رضایم) ریزه خوار خوان احسان شما
در تمام طول عمرم بوده مهمان شما
#شعر_شهادت_امام_باقر_
مظهر ذات سرمدی، رونق دین احمدی
تو دومین محمدی حضرت باقر مددی
هستی توپنجم شه دین،فرزندزین العابدین رحمت حق روی زمین،حضرت باقر مددی
وارث علم مصطفی،علم توهمچو مرتضی
تنهاتویی امید ما، حضرت باقر مددی
دین نبی مرهون تو،هرشیعه ای مدیون تو مولا منم ممنون تو،حضرت باقر مددی
در دل ما ولایتت،شامل ما کرامتت
برهمگان عنایتت ،حضرت باقر مددی
گویم سخن بی واهمه، هستی تو نور فاطمه بگرفته ای دست همه ،حضرت باقر مددی
جابر تو را داده پیام،گفته نبی بر تو سلام
ای که تویی برما امام ،حضرت باقر مددی
به شهرخودرسان مرا، بسوی خودبخوان مرا
ز درگهت مران مرا ،حضرت باقر مددی
مهر تو درسرشت من، تمام سرنوشت من
بقیع توبهشت من ،حضرت باقر مددی
من به فدای غربتت، فتوت و مروتت
بقیع وخاک تربتت ، حضرت باقر مددی
بمیرم از برای تو،شیعه شودفدای تو
مدینه کربلای تو، حضرت باقر مددی
ای منشاء لطف وصفاای کشته ی زهرجفا بودی تو یادکربلا ،حضرت باقر مددی
تاتو نشستی روی زین،اثر نموده زهرکین گشتی فدای راه دین، حضرت باقر مددی
بودی سه روزدربسترت،تشییع گشته پیکرت دیگر نبودبرنی سرت ،حضرت باقر مددی
بر سر زنان جعفرتو، کرده کفن پیکر تو
آن پیکر اطهر تو،حضرت باقر مددی
همراه جدت کربلا بس دیده ای رنج وبلا
بودی تو درشورونوا،حضرت باقر مددی
دیدی وداع اکبرش ،دیدی تومیدان رفتنش شد اربا اربا پیکرش ،حضرت باقر مددی
دیدی تو ناله ی رباب،گریه ی اصغر بهرآب
لب تشنه زیر آفتاب ،حضرت باقر مددی
دیدی که دشمن زدبه تیر،براصغرناخورده شیر بابازداغش گشته پیر ،حضرت باقر مددی
بشنیده ای در نینوا، توناله ی ادرک اخا
دیدی دودستان جدا، حضرت باقر مددی
دیدی وداع آخرش ،دیدی توگریان خواهرش
باگریه می زد برسرش ،حضرت باقر مددی
کس همچو باقرزجرندید،دیداوعدوخنجر کشید
شمرازحسین حنجر برید،حضرت باقر مددی
دیدی تودرکرب وبلا،راس حسین برنیزه ها آتش زدند بر خیمه ها، حضرت باقر مددی
دیدی تو همراه امام، کرب وبلا،کوفه وشام تهمت وسنگ لب بام، حضرت باقر مددی
دیدی خمیده زینب است،محنت کشیده زینب است
ماتم رسیده زینب است ،حضرت باقر مددی
دیدی گل پژمرده را،طفلان سیلی خورده را طفل سه ساله مرده را،حضرت باقر مددی
مولا(رضای) خسته ام،بااین دل بشکسته ام
بر درگهت بنشسته ام، حضرت باقر مددی
مولاتویی برمن امیر ،بردرگهت هستم اسیر
روز جزا دستم بگیر ،حضرت باقر مددی