#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
از فیض این حرم چقَدَر با صفاست ری
سر منشأ تلألو نور خداست ری
فرموده اند شعبه ای از کربلاست ری
اصلا بگو نگین سلیمان ماست ری
مبهوت این سخاوت و لطف و کریمی ام
با این وجود حضرت عبدالعظیمی ام
بوی بهشت کرب و بلا دارد این حریم
دلهای انبیا به سرای تو شد مقیم
مشهد هوای مکه و حج دارد از قدیم
شد کربلای ما فقرا سیدالکریم
از لحظه ای که عالم و آدم شده درست
بار کرامت حَسنی روی دوش توست
بیگانه ایم با همه ای آشنای ما
شاید گرفت در حرمت ربنای ما
کاری بکن به جان عزیزت برای ما
ارباب پس چه شد سفر کربلای ما
آقا نظر کنید که همسایه آمده
دریای لطف نوکر بی مایه آمده
وقتی دلم میان حرم پُر ز آه شد
ناگه بساط گریهی من رو به راه شد
اشکی چکید، نذر غریبیِ شاه شد
در پیش چشم من همه جا قتلگاه شد
خواهر به گریه خسته و بدحال آمده
با مادرش حوالی گودال آمده
شمر لعین و تیغ برهنه سرِ حسین
در لا به لای آن نفس آخرِ حسین
تازه سنان مست رسیده برِ حسین
سر را برید و پا نشد از پیکرِ حسین
تا آن لعین ز پیکر آقا بلند شد
دیگر صدای گریهی زهرا بلند شد
شاعر: #عماد_بهرامی