.
#امام_زمان
جمعهها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
#محمدجواد_پرچمی✍
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
مقدسات خدا در مدار تقدیست
ملائکه همه شاگردهای تدریست
اساس فقه تشیع رهین تأسیست
گرفتهایم مسلمانی از احادیثت
نشستهایم همه پای درس دلبریات
همه فدای دُرستی فقه جعفریات
کسیکه با تو نباشد، تباه شد دینش
بنای تفرقه شد فرقهی دروغینش
نثار او شده لعن رسول و نفرینش
ولی محب تو را حق نموده تحسینش
خدا کند که چو هارون مکیات باشیم
دوباره زائر آن قبر خاکیات باشیم
کلام توست که احیا کنندهی دین است
پیام توست که اصل جهاد تبیین است
قیام توست که بنیان کَن شیاطین است
قوام درس تو روضهست، روضه شیرین است
میان محفل انست حسینیه داری
چه اشتیاق عجیبی به مرثیه داری
تو در عمل به عزاداریام جهت دادی
به اشکهای حسینی تو منزلت دادی
میان گریه به ما درس معرفت دادی
تو راهکار شفاعت در آخرت دادی
صدا زدی که برای حسین گریه کنید
به یاد کرببلای حسین گریه کنید
تو درد دیدهای از انفعال بی دردان
تو داغدیدهای آقا میان نامردان
تو بین آتش و در خواب ناز شاگردان
تو پا برهنه میان هجوم ولگردان
دوباره بین مدینه حرم در آتش سوخت
گرفت خانهات آتش، دلم در آتش سوخت
به غیرت تو اگر بین خانه برخورده
گریز روضهات اول به میخ در خورده
بیاد فاطمه که ضربه بی خبر خورده
دل شکستهی تو بی امان شرر خورده
خدا نکرده زنی بین خانهات که نسوخت؟
کبوتری وسط آشیانهات که نسوخت؟
اگرچه ارث غریبی به تو مدام رسید
گریز روضهات از کوچهها به شام رسید
عقیلهی علویه به ازدحام رسید
به عمه جان شما خیلی اتهام رسید
زنی که بود دو عالم مسخر نامش
حرامزادهی مرجانه داد دشنامش
عبا نبردی و گفتی عبا نداشت حسین
ردا نداری و گفتی ردا نداشت حسین
به روی پیرهن از زخم جا نداشت حسین
به زخم نیزهی اخنس صدا نداشت حسین
سرِ برهنه تو خواندی برهنه بود حسين
شهيد بی كفن بين صحنه بود حسين
هزار و نهصد و پنجاه زخم خورد حسين
فرات بود ولی بهرهای نبرد حسين
زنان قافله را به خدا سپرد حسين
برای دخترش از غصه مرد حسین
به خون حنجرش آغشته شد بمیرم من
عزیز ما نگران کشته شد بمیرم من
✍ #محمدجواد_پرچمی
┄┅═✧☫ یا اهل بیت النبوه ☫✧═┅┄
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_و_هیئات_مذهبی_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#شب_عاشورا
#وداع
#گودال
با دختران خسته ات امشب وداع کن
با نجمه و رقیه و زینب وداع کن
با ما وداع میکنی امشب برای چه؟
بستی گره به معجر زینب برای چه؟
این بغض را به سینه ما جمع میکنی
از روی خاک ، خار چرا جمع میکنی ؟
جای وداع کاش که من را بغل کنی
امشب مرا به نیت فردا بغل کنی
فرموده است مادرمان تا ببوسمت
فردا که وقت نیست ، بمان تا ببوسمت
باید ادا کنم سخن مادر تورا
میبوسمت ، گلوی تو را حنجر تورا
امشب دل همه نگران من و تو هست
فردا غروب شمر میان من و تو هست
فردا غروب روی تنت جای بوسه نیست
بر جای جای پیرهنت جای بوسه نیست
فردا غروب پیکر تو زیر نیزه هاست
پیراهن شریف تو درگیر نیزه هایت
فردا غروب دور تو جنجال میکنند
جمعیتی روانه گودال میکنند
من میدوم به مقتل و راهم نمیدهند
بعد از تو بی پناه ، پناهم نمیدهند
تو آه میکشی و جوابت نمیدهند
من التماس ميكنم آبت نمیدهند
گودال محو چهره پیغمبری توست
در دست شمر حلقه انگشتری توست
فردا غروب حرمله گستاخ میشود
با خشکی گلوی تو سرشاخ میشود
فردا غروب شمر روی سینه تو و ...
سنگ است میخورد روی آیینه تو و ...
فردا محاسن تو به دستان قاتل است
زینب میان حلقه جمعی اراذل است
با ریگ های داغ مرا میزنند آه
یک عده قلچماق مرا میزنند آه
فردا غروب دور حرم طبل ميزنند
بر اسبهاي تازه نفس نعل ميزنند
فردا غروب موی رقیه چه میشود؟
خیمه پس از عموی رقیه چه میشود؟
فردا غروب مادر ما بین مقتل است
خنجر میان پنجه قاتل معطل است
#محمدجواد_پرچمی
┄┅═✧☫ یا اهل بیت النبوه ☫✧═┅┄
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_و_هیئات_مذهبی_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠