eitaa logo
کانون آموزش مداحان
33.1هزار دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
27.5هزار ویدیو
281 فایل
[[ ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود ]] کانون آموزش مداحان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی نخبگان مداحی اهلبیت ( استانی ، ملی و فرا ملی ) خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
نیمه شب بود و عاشقی بیدار مست حق بود و راحت از اغیار نیمه شب بود و وقت راز و نیاز بین سجاده بود، بین نماز با تأسی به مادرش زهرا دست خود برده بود سوی خدا داشت همسایه را دعا می کرد گره ها را دوباره وا می کرد ذکرِ ارباب عالمین گرفت بوسه از تربت حسین گرفت ناگهان صحبت از تهاجم شد خلوتش بین نعره ها گم شد داد و فریاد، بی دلیل زدند شعله بر خانه ی خلیل زدند حرمت این حرم شکسته شد و دست او بین خانه بسته شد و پا شد از جای خود ولی افتاد یاد مظلومی علی افتاد از غریب مدینه دم می زد وسط شعله ها قدم می زد خاک و خاکستر از عباش تکاند اشک بر مادرش دوباره فشاند حرف داغِ گران زهرا بود میخ در روضه خوان زهرا بود پیر مردی وحید را بردند آن محاسن سپید را بردند باز هم روضه ها به کوچه کشید آه... آقای ما بگو چه کشید؟! پیر را طاقت دویدن نیست می رود..‌. حاجت کشیدن نیست فلک از غصه شرمگین شده بود شیخ ما نقش بر زمین شده بود پیکرش را چقدر آزردند تا که شیخ الائمه را بردند خوب شد بر سرش جدال نشد غارت پیکرش حلال نشد تشنگی تاب و قدرتش نگرفت تیر و نیزه به قامتش نگرفت رخش از خون تازه رنگ نشد صورتش آشنا به سنگ نشد خوب شد قاتلی سویش نرسید پنجه ای بین گیسویش نرسید خواهری با شکستنش نشکست بر روی سینه اش کسی ننشست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد تصور کن که در برخوردٍ با ماهی که در سجده ست به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد تصور کن امام صادق از بین شکاف «در» ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر به رغم لشکر شاگردها مجبور هم باشد به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد برای خود نه٬ می گرید برای مادرش زهرا بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ای خوشه ای ز خرمنِ فیضت تمام علم! با منطق تو اوج گرفته مقام علم پرواز کرده دور سرت مرغِ بامِ علم بر پا به پای کرسی دَرست قیام علم با صد زبان به علم کلامت، سلام علم هرجا که علم بود، تو بودی امام علم -تـو وارث کمـال و جــلال محمّدی -مصداقِ صدق و صادقِ آلِ محمّدی میلادِ دانش از نفسِ مشکبوی توست آیینۀ تمامِ کمالات روی توست یادآور رسول خدا خلق و خوی توست دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست پیوسته علم، تشنه لب آب جوی توست گلواژه های وحی، پر از رنگ و بوی توست -علم و کمال بر سخنت بوسه می زند -آیـات وحی بـر دهنت بوسه می زند دانشوران چو مرغ اسیرند رام تو آب حیات خورده فضیلت ز جام تو بگرفته هوش از سر دشمن، هشام تو دل نیست آن دلی که نیفتد به دام تو علم و کمال و فضل و ادب فیض عام تو جوشد هماره علم کلام از کلام تو -مـلک وجــود، محفلـــی از یــادواره ات -هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره ات بی منطق رسای تو قرآن زبان نداشت بی معجز کلام تو توحید، جان نداشت بی طاعت تو پیکر تقوا روان نداشت بی مکتب تو طایر وحی آشیان نداشت بی همت تو دین، شرف جاودان نداشت بی سینۀ وسیع تو دانش مکان نداشت -گفتار علمـی تو فزون از شماره بود -درس تو انقلاب حسینی دوباره بود ملک خداست معرکة اقتدار تو خوبانِ دهر، جد تواند و تبار تو توحید معتبر شده از اعتبار تو گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو بحرالعلوم، قطره ای از جویبار تو شیخ مفید، لاله ای از لاله زار تو -«طوسی»و «مجلسی»و «صدوقت»سه آیت‌اند -بــا نــور دانـش تـــو چــراغ ولایت‌انــد آنان‌که راه عترت و قرآن گرفته اند تو نیستی و از نفست جان گرفته اند فضل و کمال و دانش و عرفان گرفته اند قدر و جلال و عزت و ایمان گرفته اند نور از زُراره، فیض ز حمران گرفته اند بینش ز بوبصیر، فراوان گرفته اند -ای وارث علـوم امامــان راستین! -داری هزار جابر حیان در آستین بی نطقِ تو، ریاض نیایش ثمر نداشت دریای موج‌خیزِ ولایت، گهر نداشت در سینه آسمان امامت قمر نداشت آیات روح‌بخشِ الهی اثر نداشت قرآن زبان و، دین سندِ معتبر نداشت نخلِ امیدِ خونِ خداوند، بر نداشت -ای در تو هیبتِ حسن و غیرتِ حسین ! -فرقی نداشت نطق تو و نهضت حسین با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست تا روز حشر، سینة ما داغدار توست هر شیعة شکسته‌دلی اشکبار توست قلبش ز دور، مشعلِ شب های تارِ توست هر شب امام منتظران، بی قرار توست -صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو -گرید هماره بـر جگرِ چاک‌چاک تو ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو! عمری مدینۀ دل ما کربلای تو گردون پر از ستارۀ اشکِ عزای تو خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟ چون شمع، آب گشت ز سر تا به پای تو چشمی بده که گریه کنم از برای تو -جرمت چه بـود ای پسر فاطمه؟ چرا- -منصور کشت از ره کین بارها تو را؟ شرح غم تو خون به دل سنگ خاره کرد منصور دون به تو ستم بی شماره کرد مانند شمع، آب، تنت را هماره کرد قلب تو را ز زهر جفا پاره ‌پاره کرد با کشتن تو بغضِ دلِ خویش چاره کرد در نای سوخته نفست را شراره کرد -تنها نه در غم تو روان اشک «میثم» است -گریان به یاد غربت تو چشم عالم است ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
پیرمردی به دل شرر داری کوهی از غصه دور و بر داری میروی دسته بسته نیمه شب از دل کوچه ها گذر داری ناله مادرانه میشنوی داغ مادر سر جگر داری از در خانه ها که میگذری روضه با میخ پشت در داری دود و اتش به یاد می اری دیده ای غرق خون و تر داری بی حرم ماندنش تورا کشته با خودت درد همسفر داری بین ره میخوری زمین اقا چقدر زخم و شعله ور داری پا برهنه بدون عمامه جان نداری قدم تو بر داری از نگاهت شراره میریزد حالتی مثل محتضر داری میروی قتلگاه شکر خدا هم تنت هست هم که سر داری خنجری نیست زیر حلقومت سالمی سایه روی سر داری سینه ات را کسی لگد نزده لااقل جان مختصر داری نشدی بی پناه مثل حسین وقت مردن تو یک پسر داری بس که گفتی نماز اول وقت تا ابد عاشق انقدر داری در عزایت همیشه گریانیم با دعای شما مسلمانیم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو که پاییزیست حالِ زندگی دور از بهارِ تو کنارِ تربتت امشب نه اشکی و نه زوّاری یقیناً مادرت زهرا نشسته سوگوارِ تو گلابِ شستشویی غیرِ اشکِ چشمِ مادر نیست ببارد خون بشوید تا غم از گرد و غبارِ تو حریمت خلوتِ درد و، نه شمعیّ و نه ایوانی فقط چندین کبوتر لانه کرده در کنارِ تو فدای دردِ پنهانت، که تو این گونه آرامی جهانی مات و مبهوت از تماشای وقارِ تو دریغا! نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست! از این تصویرِ غم حتی، ملائک داغدارِ تو فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو! تو شمعِ روشنی گر چه، سکوتِ سردی و امّا رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو تو سر سبزی و زیبایی تو عطرِ باغِ زهرایی مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو! ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
کوچه کوچه مدينه لبريز از عطر و بوي محمّدی شده است به تن شهر باز گشته حيات غرق در رفت و آمدی شده است دم به دم با دم مسيحایی منتشر می‌کنی حقايق را به ديار مدينه می‌بخشد چشم‌های تو صبح صادق را با شکوه تو تا هزاران سال سرفراز است رايت شيعه که به «قال الامامُ صادق»‌ها زنده مانده هويّت شيعه لحظه لحظه زُراره‌پرور بود يابن‌طاها! نبوغ چشمانت شده صدها مفضّل و جابر ريزه‌خوار فروغ چشمانت در عروج الهی‌ات هر دم جان تو شوق بندگی دارد نيمه‌ی شب قنوت دستانت درس عشق و پرندگی دارد يک شب بی‌قرار و بارانی که تو بودی انيس سجاده از غم تو فراتِ خون می‌شد زمزم چشم خيس سجاده آن شبی که در آتش کينه باغ ياس و شقايقت می‌سوخت هيزم و تازيانه آوردند چقَدَر قلب عاشقت می‌سوخت اي محاسن سپيد آل الله! دست بسته تو را کجا بردند تن تو در مدينه بود اما دلتان را به کربلا بردند قلب تو مثل اين حسينيه‌ها شب جمعه هميشه هيأت داشت داغ هفتاد و دو گل پرپر در دو چشم ترت اقامت داشت گريه بر داغ سيد الشهدا شده بود افضل العباداتت وقت روضه دل تو زائر بود گوشه‌ی قتلگاه ميقاتت مجلست روضه‌خوان نمی‌خواهد در حضورت اشاره‌ای کافی‌ست تا شود حجره‌ی تو کرب‌وبلا گريه‌ی شيرخواره‌ای کافی‌ست آن شبی که سه مرتبه آمد خاتم الانبيا به ياری تو از غروب غريب عاشورا ياد می‌کرد اشک جاری تو اين طرف بی‌کسی اهل حرم آن طرف ازدحام و هلهله بود اين طرف يک امام بی‌ياور آن طرف يک سپاه حرمله بود ديگر از کاروان عاشورا چشم در خون نشسته‌ای مانده تکيه‌گاهی به غير غربت نيست آه نيزه شکسته‌ای مانده يک نگاهش به غربت زينب يک نگاهش به سوى جانان است لحظه‌های تلاطم عرش و لحظه‌های عروج قرآن است ضربه‌ی تيغ‌ها رقم می‌زد غرق خون،‌ اعظم مصائب را «أم حسبت...» به روى نی بردند سر گلگون نجم ثاقب را... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بنوازد مرا ولو به "لن" ی بساط حوزه کرم می کند، چه ذوالکرمی بساط روضه عطا می کند، چه ذوالمننی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بله؛ غدیر جوان شد ز باده ی کهنی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی به "جعفر بن محمد" بگو بسوز و بساز مباش فکر حرم گر نواده ی حسنی سیاه تر ز همه روزگار پروانه ست اگر که شمع بسوزد میان انجمنی نخست آنچه صدا می کند سر زانوست اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی ببین چه بر سر زن یا که مرد می آید طناب را بکشی، تازیانه هم بزنی عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد پناه برد به یک آستین پیرهنی چه سخت می گذرد مرد آبروداری طی طریق کند با غلام بد دهنی اگر چه سوخته در، جای شکر آن باقی ست که میخ در نگرفته به گوشه بدنی اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی چه حرفها نشنید و چه چیزها که ندید شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی غریب نیز از اینجا نمی رود عریان برای تو کفن آورده اند، عجب کفنی... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت در کهکشان علم هزاران ستاره داشت عطر کلام وحی زلعل لبش چکید فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت در مکتب فضیلت و جاوید دانشش او"بوبصیر" و "مؤمن طاق" و "زراره" داشت کس پی نبرده است براین نور لایزال دریای فضل او مگر آخر کناره داشت هرگز خزان ندید گلستان علم او زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت سوگند بر ترنم قرآن که "هل اتی" بر جود و بر سجیّت او استعاره داشت آتش برای خادم او چون خلیل بود وقتی تنور شعله کشید و شراره داشت پوشانده است ابر غمی آفتاب را هرگه به سوی کرب و بلا او نظاره داشت لرزید بند بند تنش در عزای او وقتی به داغ وماتم زهرا اشاره داشت حاجت به زهر دادن این مقتدا نبود زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت تنها نه دربقیع "وفائی" که این امام درسینه های ما همه دارالزیاره داشت... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته ماه را در فهم خود در اشتباه انداخته روزگارش مثل شبهای پر از مهتاب شد هرکسی چشمی در این چشم سیاه انداخته نه فقط یوسف، که دست بی وفای روزگار صادق آل علی را هم به چاه انداخته باز هم تکرار کرده روزگار آن کوچه را پشت درب خانه ای آتش به راه انداخته چل نفر را دیده که پشت درِ یک خانه اند چون به کوچه از شکاف در نگاه انداخته زهر هم مانند میخ تیز اما از درون خویش را بر پهلوی یک بی گناه انداخته زهر کاری کرده که شیخ الائمه وقت وعظ؛ بین هر حرف خودش صدبار آه انداخته زهر کاری کرده که فرزند مثل مادرش گاه بالا برده دستش را و گاه انداخته پیرمردی خسته در گودال حجره با عطش کربلای دیگری امشب به راه انداخته هر امامی بارگاهش قد کشیده، این امام؛ زیر پای زائرانش بارگاه انداخته بارگاهی از سکوت و مرقدی از جنس دل بر فرازش گنبدی از جنس ماه انداخته ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ناگهان زلفِ پریشان تو را می گیرند سر سجاده گریبان تو را می گیرند تو در این خانه بنا نیست که راحت باشی چند هیزم سر و سامان تو را می گیرند وقت نعلین به پا کردن تو یک آن است چون حسودند همین آنِ تو را می گیرند دختران تو یقیناً زکسی ترسیدند بی سبب نیست که دامان تو را می گیرند سعی کن بلکه خودت را بکشانی ورنه ریسمان ها به خدا جانِ تو را می گیرند... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم» جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت بردند اگر به بزم عدو نیمه‌شب مرا آن جا یزید و چوب تر و تشت زر نداشت از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌ام یک تن امید دیدن روی پدر نداشت گویی مدینه رسم شده خانه سوختن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانه‌ام اگر آتش گرفت، شکر گر خانه سوخت، فاطمه‌ای پشت در نداشت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯