وای از دل رباب
حسین بود سوأل و جواب حرمله بود
دلیلِ شرمِ حسین از رُباب حرمله بود
رُباب هاجـــر و دشـــتِ بلا شبیهِ مِنـا
رُباب اشـکِ فرات و سراب حرمله بود
دلش رضا به رضایِ حســـین بود رُباب
کسی که کرد دلش را کباب حرمله بود
نـــه گاهــــواره و نه لای لایــــی مــــادر
کسی که بُرد علی را به خواب حرمله بود
گــناهِ کــودکِ شش ماهــــه را نمی دانم
چه بود جُرمِ علی که عذاب حرمله بود ؟
ببخش مــادرِ باران ردیــــفِ شـــعرم را
شبیهِ حالِ من امشب خراب بود ردیف
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_شهادت_ابن_الحسین
حضرت علی اصغر
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سقّایِ حَــرَم
استخاره زده شد آیــه ی بـــــاران آمــد
ناگهان حضرتِ عبّاس به میــــدان آمــد
رُخصتِ جنگ اگر داشت که غوغا می شد
داشت سقّایِ حَــرَم ، عازمِ دریــــا می شد
داشت با صوتِ جلی پورِ ولی می آمــد
همه دیدند که عبّــاسِ علــــی می آمــد
مَشک بر دوش و رجزخوان شده ساقی سرمست
” پیرهَن چاک و غزلخوان و صُراحی در دست `
جنگ با حضرتِ ســـردار جگر می خواهد
چشم در چشمِ علمدار ... جگر می خواهد
اینچنین بود که بر فکرِ کمیــن افتادند
نعره زد چند تن از ترس زمیـن افتادند
چهره ی مـاه بر آیینه ی دریــــا افتــاد
آب زانـو زد و بر زانــویِ سقّـــا افتــاد
دست بر آب زد و آب به دستش بی تاب
آب بر آب زد و آب شــد از خجــلت آب
مَشک پُر کرد ولی تیر و سنان در راه است
بارشِ تیــر ز دامــــانِ کمـــان در راه است
آنطرف در پسِ هر نخل کمین خواهد بود
دست هایی قلم افتاده زمیــن خواهد بود
آخر این مَشک از او قوّتِ جان می گیرد
حرملــه باز نشسته و نشــــان می گیرد
تیر بر چشمِ علمــدار نشیند ای کــاش
مَشک را پاره و بی آب نبیند ای کــاش
کاش ای کاش ولی حیف که او پرپر شد
علقمــه شــاهدِ شقّ القمری دیگـــــر شد
اشک از گوشه ی چشمانِ گُلِ یاس افتاد
مادر آغوش گشوده است که عبّاس افتاد
دستش افتاده ولی باز علمــــدار است او
شیرِ زخمی شده در گلّه ی کفتار است او
از نفس هـای دَمِ آخـــــرِ او می ترســند
روی نِی رفته ولی از سرِ او می ترســند
بعد از او غربتِ این قوم رقم خواهد خورد
تازیانــه به تــنِ اهـــلِ حَــرَم خواهد خورد
بعد از او قافله را زود به غــارت بردند
وای نامــوسِ خدا را به اســارت بردند
چشم در چشمِ علمدار... جگر می خواهد
جنگ با حضرتِ ســـردار جگر می خواهد
نعره زد چند تن از ترس زمین افتادند
اینچنین بود که بر فکرِ کمین افتادند ...
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
چشــم هایش
چشــم هایش جلوه ی روزِ قیامت داشته است
تا خدا هم رفته از بس قدّ و قامت داشته است
آمـده یــک روز بــعـد از روزِ مــــیلادِ حســیـن
ماه بر خورشیدِ خود خیلی ارادت داشته است
این قیاسِ چهره اش با ماه ، بی انصافی است
ماه هم بر چهره ی ماهش حِسادت داشته است
ابروانش ابرِ رحمت ، چشــــم هایش آسمــان
گونه هایی سُرخ از جنسِ نجابت داشته است
” حاتمِ طایی ” گــدایِ خانه زادش بوده است
معدنِ جود و سخا از بس سِخاوت داشته است
خوش به حالِ ” مالکِ اشتـر ” ســعادتمند شد
چون که با عبّاس فرزندش رفاقت داشته است
ســاقی و ســرلشکــر و ســردار و ســالارِ ســپــاه
این پسر خیلی به یاسین هم شباهت داشته است
می توان فهمیــد از جنگــاوری هایــش که او
گاه گاهــی با خودِ حیدر رقابــت داشته است
پهلوانــان و مشــــاهیرِ شـــجاعت گفتــه اند :
در شجاعت حضرتِ عبّاس شُهرت داشته است
صــورِ اســرافیــل دارد نعره هایش در نَبَــرد
آن قَدَر که در رجزهایــش ابُهّــت داشته است
می توان از جایــــگاهِ خیمـه اش فهمیــد که
رویِ نامـوسِ حَرَم بدجور غیـرت داشته است
تشنه ی جـــنگ است امّا کودکــان تشنـه ترند
هرکسی یک جور از عبّاس حاجت داشته است
در میـــانِ التــمـــاسِ مَــشـــک هــا و اشـــک هــا
کودکِ شش ماهه کمتر صبر و طاقت داشته است
رفــت تــا دریــا کُــند دشـــتِ پُر از تشــــویش را
دشت هم از دشتِ لب هایش شکایت داشته است
دل به دریــــا زد ولی هرگـــز به دریـــا رو نَــزَد
ساقی از مَشکِ پُر از خالی خجالت داشته است
آه ... حتّی تــــیرهــا را هم در آغوشــــش گرفت
سرزمینِ سینه اش از بس که وسعت داشته است
دســت اش افــتاده ولی از پـا نیفتــاده هــنوز
مَشک را با سینه اش تحتِ حمایت داشته است
در هیــاهــویِ هُجـــومِ تــــیرهــا و نیزه هــا
تیــرهایِ حرملـه انگـــار سبقــت داشته است
دســت ها را داد امّا دســت با دشـــمن نــداد
دشمنی که دست خطّی از خیانت داشته است
رویِ خاک افتاد امّا هیچکس ســمت اش نرفت
آنقَدَر که ماهِ در خون خفته شوکت داشته است
کــاملا پیــداســت از شــــرمِ نگــاهِ واژه هــا
شــاه بیتِ کربلا شــوقِ شهــادت داشته است
یا بنیّه ... این صدایِ کیست سردارِ غریب ؟
این غریبِ آشنا با تو چه نسبت داشته است
خوش به حالِ چشم هایت در میانِ خون ندید
مادری را که نگاهش بویِ غُربــت داشته است
اشــک هایــت مــــــوج می زد آبــرویِ آب را
اشــک هایت مثلِ مروارید قیمت داشته است
دشــــت ...
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
ســاقی و ســرلشکــر
چشــم هایش جلوه ی روزِ قیامت داشته است
تا خدا هم رفته از بس قدّ و قامت داشته است
آمـده یــک روز بــعـد از روزِ مــــیلادِ حســیـن
ماه بر خورشیدِ خود خیلی ارادت داشته است
این قیاسِ چهره اش با ماه ، بی انصافی است
ماه هم بر چهره ی ماهش حِسادت داشته است
ابروانش ابرِ رحمت ، چشــــم هایش آسمــان
گونه هایی سُرخ از جنسِ نجابت داشته است
” حاتمِ طایی ” گــدایِ خانه زادش بوده است
معدنِ جود و سخا از بس سِخاوت داشته است
خوش به حالِ ” مالکِ اشتـر ” ســعادتمند شد
چون که با عبّاس فرزندش رفاقت داشته است
ســاقی و ســرلشکــر و ســردار و ســالارِ ســپــاه
این پسر خیلی به یاسین هم شباهت داشته است
می توان فهمیــد از جنگــاوری هایــش که او
گاه گاهــی با خودِ حیدر رقابــت داشته است
پهلوانــان و مشــــاهیرِ شـــجاعت گفتــه اند :
در شجاعت حضرتِ عبّاس شُهرت داشته است
صــورِ اســرافیــل دارد نعره هایش در نَبَــرد
آن قَدَر که در رجزهایــش ابُهّــت داشته است
می توان از جایــــگاهِ خیمـه اش فهمیــد که
رویِ نامـوسِ حَرَم بدجور غیـرت داشته است
تشنه ی جـــنگ است امّا کودکــان تشنـه ترند
هرکسی یک جور از عبّاس حاجت داشته است
در میـــانِ التــمـــاسِ مَــشـــک هــا و اشـــک هــا
کودکِ شش ماهه کمتر صبر و طاقت داشته است
رفــت تــا دریــا کُــند دشـــتِ پُر از تشــــویش را
دشت هم از دشتِ لب هایش شکایت داشته است
دل به دریــــا زد ولی هرگـــز به دریـــا رو نَــزَد
ساقی از مَشکِ پُر از خالی خجالت داشته است
آه ... حتّی تــــیرهــا را هم در آغوشــــش گرفت
سرزمینِ سینه اش از بس که وسعت داشته است
دســت اش افــتاده ولی از پـا نیفتــاده هــنوز
مَشک را با سینه اش تحتِ حمایت داشته است
در هیــاهــویِ هُجـــومِ تــــیرهــا و نیزه هــا
تیــرهایِ حرملـه انگـــار سبقــت داشته است
دســت ها را داد امّا دســت با دشـــمن نــداد
دشمنی که دست خطّی از خیانت داشته است
رویِ خاک افتاد امّا هیچکس ســمت اش نرفت
آنقَدَر که ماهِ در خون خفته شوکت داشته است
کــاملا پیــداســت از شــــرمِ نگــاهِ واژه هــا
شــاه بیتِ کربلا شــوقِ شهــادت داشته است
یا بنیّه ... این صدایِ کیست سردارِ غریب ؟
این غریبِ آشنا با تو چه نسبت داشته است
خوش به حالِ چشم هایت در میانِ خون ندید
مادری را که نگاهش بویِ غُربــت داشته است
اشــک هایــت مــــــوج می زد آبــرویِ آب را
اشــک هایت مثلِ مروارید قیمت داشته است
دشــــت ...
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سقّایِ حَــرَم
استخاره زده شد آیــه ی بـــــاران آمــد
ناگهان حضرتِ عبّاس به میــــدان آمــد
رُخصتِ جنگ اگر داشت که غوغا می شد
داشت سقّایِ حَــرَم ، عازمِ دریــــا می شد
داشت با صوتِ جلی پورِ ولی می آمــد
همه دیدند که عبّــاسِ علــــی می آمــد
مَشک بر دوش و رجزخوان شده ساقی سرمست
” پیرهَن چاک و غزلخوان و صُراحی در دست `
جنگ با حضرتِ ســـردار جگر می خواهد
چشم در چشمِ علمدار ... جگر می خواهد
اینچنین بود که بر فکرِ کمیــن افتادند
نعره زد چند تن از ترس زمیـن افتادند
چهره ی مـاه بر آیینه ی دریــــا افتــاد
آب زانـو زد و بر زانــویِ سقّـــا افتــاد
دست بر آب زد و آب به دستش بی تاب
آب بر آب زد و آب شــد از خجــلت آب
مَشک پُر کرد ولی تیر و سنان در راه است
بارشِ تیــر ز دامــــانِ کمـــان در راه است
آنطرف در پسِ هر نخل کمین خواهد بود
دست هایی قلم افتاده زمیــن خواهد بود
آخر این مَشک از او قوّتِ جان می گیرد
حرملــه باز نشسته و نشــــان می گیرد
تیر بر چشمِ علمــدار نشیند ای کــاش
مَشک را پاره و بی آب نبیند ای کــاش
کاش ای کاش ولی حیف که او پرپر شد
علقمــه شــاهدِ شقّ القمری دیگـــــر شد
اشک از گوشه ی چشمانِ گُلِ یاس افتاد
مادر آغوش گشوده است که عبّاس افتاد
دستش افتاده ولی باز علمــــدار است او
شیرِ زخمی شده در گلّه ی کفتار است او
از نفس هـای دَمِ آخـــــرِ او می ترســند
روی نِی رفته ولی از سرِ او می ترســند
بعد از او غربتِ این قوم رقم خواهد خورد
تازیانــه به تــنِ اهـــلِ حَــرَم خواهد خورد
بعد از او قافله را زود به غــارت بردند
وای نامــوسِ خدا را به اســارت بردند
چشم در چشمِ علمدار... جگر می خواهد
جنگ با حضرتِ ســـردار جگر می خواهد
نعره زد چند تن از ترس زمین افتادند
اینچنین بود که بر فکرِ کمین افتادند ...
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
حضرتِ باران
سلام حضرتِ باران اجازه می خواهم
اگر اجازه دهی شعرِ تازه می خواهم
برای جَلد شدن آب و دانه لازم نیست
برایِ عشق سرودن بهانه لازم نیست
تویی بــهانه ی خورشید وقتِ تابیدن
تویی بــهانه ی بــاران بــرایِ باریدن
بدونِ تو همه ی چشمه ها کویر شدند
و جمعه جمعه در این انتظار پیر شدند
بیا به حُرمتِ بــاران ... بیا بمان مولا
برایِ منتظرانت غــــزل بخــوان مولا
بیا که غُصّه فراوان بیا که غــم داریم
میانِ فصلِ زمستان ، بهار کــم داریم
بیا که دیــن و شریعت به اشتباه افتاد
بیا که شیعهکشی در جهان به راه افتاد
به اشک و گریه ی بی اختیار می خندند
بیا ببیــن که بر ایــن انتظــار می خندند
بس است اینهمه دوری بس است اینهجران
چه قدر صــبر و تحمّل ... ؟ ببــار ای بــاران
ببار و باز بر این شعر جانِ تــازه بــده
و باز هم به قلـم هایمان اجــازه بــده
دوباره با ادب و احـــترام بنویسیــم
اگر اجازه دهی از قیـــام بنویسیــم
بیا عدالتِ مُطلق مسیــر می خواهد
ســپاهِ منتظرانت امیــر می خواهد
زمین و کُلِّ زمان را بخند و زیبــا کن
حـکومتِ علوی را به عدل بر پــا کن
بیا و این غم و این انتظار را بــردار
به کعبه تکیه بزن ذوالفقار را بــردار
ببند بر ســرت عمّامــه ی پیمبــر را
دوباره زنده بُکــن اعتبــارِ حیـدر را
بیا بگیر به شمشـــیرِ انتقــامِ علــی
سزایِ بُغضِ در و سیلیِ به مــادر را
بیا مدینه و روضه بخوان کنـارِ بقیـع
بخوان که اشــک بریزیم غُربتِ در را
و روضه روضه سری هم به کربــلا بزنیم
بخوان تو بوسه ی خنجر به رویِ حنجر را
که پایمــالِ جهنّم شده بهشـــتِ خــدا
نشانده اند سپس رویِ نیزه ها ســر را
تـمــامِ دشـــتِ بــلا را ببــار ای بــاران
ببــار غُربــتِ این خواهــر و بــرادر را
سپس کنارِ همین کاروان برو تا شــام
ببین وداعِ پدر با سه ســاله دختــر را
ببخش حضرتِ باران... ببخش حالِ مرا
ببخــش تا که بگـــویم کــلامِ آخــر را :
اگرچه این شبِ هجران هنوز تاریک است
قســم به نور که صبحِ ظهور نزدیک است
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_مناجات_اهل_بیت #مناجات_امام_زمان
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#یا_صاحب_الزمان
بیا و این غم و این انتظار را بــردار
به کعبه تکیه بزن ذوالفقار را بــردار
ببند بر ســرت عمّامــه ی پیمبــر را
دوباره زنده بُکــن اعتبــارِ حیـدر را
بیا بگیر به شمشـــیرِ انتقــامِ علــی
سزایِ بُغضِ در و سیلیِ به مــادر را
بیا مدینه و روضه بخوان کنـارِ بقیـع
بخوان که اشــک بریزیم غُربتِ در را
و روضه روضه سری هم به کربــلا بزنیم
بخوان تو بوسه ی خنجر به رویِ حنجر را
که پایمــالِ جهنّم شده بهشـــتِ خــدا
نشانده اند سپس رویِ نیزه ها ســر را
تـمــامِ دشـــتِ بــلا را ببــار ای بــاران
ببــار غُربــتِ این خواهــر و بــرادر را
سپس کنارِ همین کاروان برو تا شــام
ببین وداعِ پدر با سه ســاله دختــر را
ببخش حضرتِ باران ، ببخش حالِ مرا
ببخــش تا که بگـــویم کــلامِ آخــر را :
اگرچه این شبِ هجران هنوز تاریک است
قســم به نور که صبحِ ظهور نزدیک است
#ابراهیم_زمانی_قم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🙏
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
کاروان....
کاروان در مسیرِ راز و نیاز
مدّتی از مسیر باقــــی بود
دختری مثلِ آسمان معصوم
باز هم رویِ دوشِ ساقی بود
پیشِ هم در کــــنارِ هم با هم
هردوشان مهربان و با احساس
بود ساقی اسیرِ این کــــودک
دخترک عاشقِ عمــــو عبّاس
عاشـــقِ خنده های شیرینش
عاشـــقِ آبشـــارِ مویش بود
عاشـــقِ ارتفــــاعِ بالایـــش
فتـــحِ این قلّه آرزویش بود
این گذشت و گذشت تا اینکه
چشم بر راهِ قطره ای بـــاران
دید دارد عمـــو اباالفضل اش
مَشک بر دوش می رود میدان
مـــثــلِ مـــاهـــی دور از دریـــا
دو لبِ کوچکش به هم میخورد
دخترک خوبِ خوب می دانست
داشت یک حادثه رقم می خورد
دیـــد از دور که عَلَم افتــــاد
دیـــد بابا بدونِ او برگشــــت
با خودش گفت پس چرا بابا
با عمو رفت بی عمو برگشت
ناگــهان در میانِ گرد و غُبار
با نگـــاهِ رُبـــاب او همــدرد
بی صدا داد زد عمـو عبّاس
به خدا تشنه نیستم برگــرد
مثلِ دریا دلش تلاطُم داشت
مثلِ باران به هر طرف بارید
تا زمین خورد ناگهـــان بر نِی
سرِ ساقی به سمتِ او چرخید
دخترک ناگهان پرید از خواب
با صدایــــی که گفت دلبندم
و عمــــو گفت با کمی لبخند
خواب دیدی... نترس فرزندم
دخترک گـــفت : دوستـــت دارم
تا تو هستی خیالِ من تخت است
زندگـــی بی تو را نمی خــواهم
در کنارت رقیّه خوشبخت است
ساقـــی امّا درست می دانست
خطری سخت در کمــــین باشد
داشت عبّاس با خودش میگفت :
کاش خوابت فقط همین باشد ...
#ابراهیم_زمانی_قم
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
وای مادرم
مادرم خورد برزمین یک روز
پیشِ چشمانِ خسته ی مَردم
من غرورم شکست رویِ زمین
پدرم شرمگیـــن و سردرگُــم
مادرم خورد بر زمین آن روز
ولی انگار ما زمیــن خوردیم
بُغض در بُغض شانه در شانه
مادرم را به خانه می بُردیم
مادرم خورد بر زمیــن ... امّا
بازویش بهتر است نیلی نیست
صورتش هم اگر کمی سُرخ است
رنگِ شرم است رنگِ سیلی نیست
حــال و روزِ پـــدر ولی حالا
شده مانندِ بخــــتِ او تیـــره
با خودش حرف می زند وقتی
به درِ خانه می شود خیــــره
در خودش محو می شود انگار
بُغض هـــایِ نهفتـــه ای دارد
می توان از سـکوتِ او فهمید
اشــک هایِ نگفتـــه ای دارد
با صدایی گرفته از تردیـــد
گفتم آنجا چه چیز را دیدی ؟
گفت دردی که من کشیدم را
شاید این فاطمیّه فهمیدی ...
فاطمیّه رسید... فهمیدم
علّتِ رنـج و دردِ بـابـا را
مـادری باردار بود آنـروز
کودکی هم ندید دنیـا را
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
عرضِ ارادت
دوباره آمده ام شعرِ تــازه می خواهم
برایِ عرضِ ارادت اجــازه می خواهم
سکـوتِ شب زده ام را مـرور کن بانـو
بیا و بیــتِ مـرا بیــتِ نــــور کن بانــو
ببین که از همه ی شهر خسته آمده ام
کبوتری شده ام ، پَر شِکســته آمده ام
به نورِ گنبدِ خورشیدی ات قسم ای ماه
که ماه هم شده وابسته ی حرم ای ماه
سپیدبخت شود هر که رو سیاهِ شماست
خوشا به حالِ کلاغی که در پناهِ شماست
کریمـه ای و به اســمِ شما کَـرَم خورده ست
که خضر آبِ حیات از همین حرم خورده ست
کریمه ، فاطمه ، معصومه رونوشتِ خداست
درِ بهشت نه ... اینجا خودِ بهشـــتِ خداست
غدیــــر را به خُـم آورده است ایــن بانــــو
مدیــــنه را به قـم آورده است ایــن بانــــو
درِ شِفـــاء و شِفاعت در این حرم باز است
عصایِ حضرتِ موسی به وقتِ اعجاز است
علیمه ای که برایش قضــا ، مُقـدّر بود
پــدر فدایِ همین نازدانـه دختــــر بود
رضایِ او به رضایِ رضا گِره می خورد
همیشــه کـارِ دلــش با دلِ بــــرادر بود
شبیهِ فاطمه دورِ سرِ علـی می گشــت
و خواهرانـه برایش شبیــهِ مـــادر بود
دوباره حادثه تکــرار شد ... برادر رفت
دوباره بدرقه اش اشک هایِ خواهر بود
حسین رفت خراسـان و زینب آمد قم
فقط حکایتِ این قصّه شکلِ دیگر بود
ز بــام ها همه گُل ریختند بر ســـرِ گُل
مرامِ شهرِ قم از شهرِ شــام بهتـــر بود
کنارِ محملِ خورشید سایبــــان بودند
چقدر مردمِ این شهر مهربــــان بودند
به جایِ هلهله بانگِ سلام بــود و درود
به دست های همه جایِ گِل گُلایل بود
به شوقِ آمدنش چشمه ها گلاب شدند
زنان برایِ قدم هــایِ او رِکـــاب شدند
مبــاد سایه ی خورشید را ببیند شــب
مبــاد قم بشود شـــام ، فاطمه زینــب
خرابه ها نشود منــزلِ بهشـــتِ خــدا
خدا نکرده مبادا دوباره طشــتِ طلا...
ولی نه...دست به دست از تبارِ سلمانیم
به پایِ غُربتِ این خــانواده می مانیم
هزار شکر در این خاک آسمــان داریم
کنارِ حضرتِ معصومه جمکران داریم
برایِ راهِ ظهورش زمیــنه می سازیم
شبیهِ قم حرمی در مدینه می سازیم
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_ولادت_اخت_الرضا
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
.
#میلاد_حضرت_معصومه
دوباره آمده ام شعرِ تــازه می خواهم
برایِ عرضِ ارادت اجــازه می خواهم
سکـوتِ شب زده ام را مـرور کن بانـو
بیا و بیــتِ مـرا بیــتِ نــــور کن بانــو
ببین که از همه ی شهر خسته آمده ام
کبوتری شده ام ، پَر شِکســته آمده ام
به نورِ گنبدِ خورشیدی ات قسم ای ماه
که ماه هم شده وابسته ی حرم ای ماه
سپیدبخت شود هر که رو سیاهِ شماست
خوشا به حالِ کلاغی که در پناهِ شماست
کریمـه ای و به اســمِ شما کَـرَم خورده ست
که خضر آبِ حیات از همین حرم خورده ست
کریمه ، فاطمه ، معصومه رونوشتِ خداست
درِ بهشت نه ... اینجا خودِ بهشـــتِ خداست
غدیــــر را به خُـم آورده است ایــن بانــــو
مدیــــنه را به قـم آورده است ایــن بانــــو
درِ شِفـــاء و شِفاعت در این حرم باز است
عصایِ حضرتِ موسی به وقتِ اعجاز است
علیمه ای که برایش قضــا ، مُقـدّر بود
پــدر فدایِ همین نازدانـه دختــــر بود
رضایِ او به رضایِ رضا گِره می خورد
همیشــه کـارِ دلــش با دلِ بــــرادر بود
شبیهِ فاطمه دورِ سرِ علـی می گشــت
و خواهرانـه برایش شبیــهِ مـــادر بود
دوباره حادثه تکــرار شد ... برادر رفت
دوباره بدرقه اش اشک هایِ خواهر بود
حسین رفت خراسـان و زینب آمد قم
فقط حکایتِ این قصّه شکلِ دیگر بود
ز بــام ها همه گُل ریختند بر ســـرِ گُل
مرامِ شهرِ قم از شهرِ شــام بهتـــر بود
کنارِ محملِ خورشید سایبــــان بودند
چقدر مردمِ این شهر مهربــــان بودند
به جایِ هلهله بانگِ سلام بــود و درود
به دست های همه جایِ گِل گُلایل بود
به شوقِ آمدنش چشمه ها گلاب شدند
زنان برایِ قدم هــایِ او رِکـــاب شدند
مبــاد سایه ی خورشید را ببیند شــب
مبــاد قم بشود شـــام ، فاطمه زینــب
خرابه ها نشود منــزلِ بهشـــتِ خــدا
خدا نکرده مبادا دوباره طشــتِ طلا...
ولی نه...دست به دست از تبارِ سلمانیم
به پایِ غُربتِ این خــانواده می مانیم
هزار شکر در این خاک آسمــان داریم
کنارِ حضرتِ معصومه جمکران داریم
برایِ راهِ ظهورش زمیــنه می سازیم
شبیهِ قم حرمی در مدینه می سازیم
#ابراهیم_زمانی_قم ✍
#دهه_کرامت #ولادت_حضرت_معصومه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
عرضِ ارادت
دوباره آمده ام شعرِ تــازه می خواهم
برایِ عرضِ ارادت اجــازه می خواهم
سکـوتِ شب زده ام را مـرور کن بانـو
بیا و بیــتِ مـرا بیــتِ نــــور کن بانــو
ببین که از همه ی شهر خسته آمده ام
کبوتری شده ام ، پَر شِکســته آمده ام
به نورِ گنبدِ خورشیدی ات قسم ای ماه
که ماه هم شده وابسته ی حرم ای ماه
سپیدبخت شود هر که رو سیاهِ شماست
خوشا به حالِ کلاغی که در پناهِ شماست
کریمـه ای و به اســمِ شما کَـرَم خورده ست
که خضر آبِ حیات از همین حرم خورده ست
کریمه ، فاطمه ، معصومه رونوشتِ خداست
درِ بهشت نه ... اینجا خودِ بهشـــتِ خداست
غدیــــر را به خُـم آورده است ایــن بانــــو
مدیــــنه را به قـم آورده است ایــن بانــــو
درِ شِفـــاء و شِفاعت در این حرم باز است
عصایِ حضرتِ موسی به وقتِ اعجاز است
علیمه ای که برایش قضــا ، مُقـدّر بود
پــدر فدایِ همین نازدانـه دختــــر بود
رضایِ او به رضایِ رضا گِره می خورد
همیشــه کـارِ دلــش با دلِ بــــرادر بود
شبیهِ فاطمه دورِ سرِ علـی می گشــت
و خواهرانـه برایش شبیــهِ مـــادر بود
دوباره حادثه تکــرار شد ... برادر رفت
دوباره بدرقه اش اشک هایِ خواهر بود
حسین رفت خراسـان و زینب آمد قم
فقط حکایتِ این قصّه شکلِ دیگر بود
ز بــام ها همه گُل ریختند بر ســـرِ گُل
مرامِ شهرِ قم از شهرِ شــام بهتـــر بود
کنارِ محملِ خورشید سایبــــان بودند
چقدر مردمِ این شهر مهربــــان بودند
به جایِ هلهله بانگِ سلام بــود و درود
به دست های همه جایِ گِل گُلایل بود
به شوقِ آمدنش چشمه ها گلاب شدند
زنان برایِ قدم هــایِ او رِکـــاب شدند
مبــاد سایه ی خورشید را ببیند شــب
مبــاد قم بشود شـــام ، فاطمه زینــب
خرابه ها نشود منــزلِ بهشـــتِ خــدا
خدا نکرده مبادا دوباره طشــتِ طلا...
ولی نه...دست به دست از تبارِ سلمانیم
به پایِ غُربتِ این خــانواده می مانیم
هزار شکر در این خاک آسمــان داریم
کنارِ حضرتِ معصومه جمکران داریم
برایِ راهِ ظهورش زمیــنه می سازیم
شبیهِ قم حرمی در مدینه می سازیم
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_ولادت_اخت_الرضا
مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری
■خوب
■پرمحتوا
■وارزشمندگرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅─────┅╮
🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید
╰┅─────┅╯
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠