eitaa logo
کانون مداحان
25.6هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
20.2هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزان خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
شد اسیر غل و زنجیر تنِ بیمارش سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش چقدر خواند دعا تا که پدر برگردد رفت دلتنگِ پدر! تازه نشد دیدارش داشت عادت به اذانِ علي اکبر(ع) امّا... بی برادر شده بود و غم دل شد یارش تا در آغوش گرفتش کمی آرام شد و شد رقیه(س) رمقِ هر نفس ِ تبدارش او علی(ع) بود و همین داغ برایش بس بود اینکه عمّه(س) سرِ بازار رسیده کارش یک نفر خنده زنان هستۂ خرما زد و رفت گفت با خنده که از روی سرت بردارش لرزه افتاد به پایش! چه چراغان شده بود دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانۂ شام چشم ِ گریان شدۂ تا به سحر بیدارش! *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
آسمان را به خاک می‌آری با همان جذبه‌های عرفانی ولی از یاد می‌بری خود را دم‌به‌دم در شکوه ربانی با خودت یک سحر ببر ما را تا تجلی روشن ذاتت دل ما را تو آسمانی کن با پر و بالی از مناجاتت تربت کربلاست تسبیحت همدم ندبه‌هات سجاده بی‌قرار است گریه‌هایت را که بیفتد به پات سجاده غربتت را کسی نمی‌فهمد چشم‌هایت چقدر پُر ابر است آیه آیه صحیفه‌ات ماتم جبرئیل نگاه تو صبر است شده این خاک گریه‌پوش آقا مثل چشمت صحیفهٔ باران صبح تا شب، شکسته می‌گویی السلام علیک یا عطشان غم به قلبت دخیل می‌بندد چشم‌های تو با خوشی قهر است تشنگی بر لبان تو جاری آب دیگر برای تو زهر است کربلا در نگاه تو جاری روضه می‌خواند چشم تو سی‌سال دل تو هروله‌کنان، یک عمر علقمه، خیمه‌گاه، تل، گودال پردهٔ خیمه‌ها که بالا رفت کربلا در برابرت می‌سوخت ناگهان روی نیزه‌ها دیدی سر خورشید پرپرت می‌سوخت در دل قتلگاه می‌دیدی لحظه لحظه غروب زینب را چه به روز دل تو آوردند؟ «وَ أنَا بنُ مَن قُتِلَ صَبراً»... جز تو و عمهٔ پریشانت کوفه و شام را که می‌فهمد طعنه‌های کبودِ سلسله و سنگ و دشنام را که می‌فهمد دست بسته به سوی شهر بلا خاندان رسول را بردند به روی ناقه‌های بی‌محمل دختران بتول را بردند یادگار کبود سلسله‌ها به روی مصحف تنت مانده مرهمی از شرار خاکستر به روی زخم گردنت مانده سنگ‌های بدون پروایی محو لب‌های پاک قاری بود از لب آیه آیهٔ قرآن روی نی خون تازه جاری بود با شکوه نجیب قافله‌ات کینه‌های بنی‌امیه چه کرد در خرابه نشسته‌ای از پا با دلت ماتم رقیه چه کرد بی‌کسی‌های عمه‌ات زینب غصه‌های رباب پیرت کرد داغِ زخم زبان و هلهله‌ها بزم شوم شراب پیرت کرد... کربلا را به کوفه آوردی با شکوه پیمبرانهٔ خود لرزه انداختی به جان ستم با بیانات حیدرانهٔ خود چه حقیر است در برابر تو قد علم کردن سیاهی‌ها تو ولی از تبار خورشیدی شام را در می‌آوری از پا با دعاهای روشنت آخر شهر پُر از کمیل خواهد شد کاخ ظلمت به باد خواهد رفت اشک‌های تو سیل خواهد شد از همه سو برای خون‌خواهی در خروشند باز بیرق‌ها راوی زخم‌های پنهانِ دل مجروح تو فرزدق‌ها *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
باید که از زندان غم ها پر بگیرم یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم وقتی گرفتارند خواهرها چگونه.. راه فراری از دل لشگر بگیرم؟؟ من که نخ عمامه ام حبل المتین است سخت است از عمامه خاکستر بگیرم از سهل، کهنه پارچه درخواست کردم تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم اصلا تمام سعی من در راه اینست گهواره را از حرمله دیگر بگیرم حالا که ناموسم معذب در گذرهاست هرچیز دارم میدهم معجر بگیرم شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر دراین میانه روضه مادر بگیرم شرمنده از بابا شدم بیمار بودم آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم بین قنوتم آرزوی مرگ کردم شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالی‌تر ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالی‌تر علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه به حمدِالله وَالمِنَّه ولی‌الله ست والی‌تر اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک می‌روبد نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم که از قالیچه‌ی تبریز می‌گردیم قالی‌تر علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانه‌‌ی ما را "به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را" در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب ببین بابا چه می‌بخشد گداها را گداها را لبِ گهواره‌اش پروانه‌ای بی تاب اگر دیدید بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را: که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست می‌دارد میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را ببین که می‌بَرد امشب تبسمهای زیبایش دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی برایت لافتی الا علی می‌آید از بالا اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی هزار ، الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خوانند که با شمشیر می‌گردی علیِ اکبرِ ثانی علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفان‌تر زِ طوفانی علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد علی آمد که او این‌بار زین‌العابدین باشد مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزان خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
مثل من هیچ کس در این عالم وسط شعله‌ ها امام نشد در شروع امامتش چون من این قدر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد ، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی این قدر گرم احترام نشد روضه از این شدیدتر هم هست : لحظه‌ای که حسین یاری خواست و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام ... نشد به لب تشنه ی علی اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم تا به امروز هیچ شمشیری این قدر تشنه در نیام نشد رفتن شاهزاده‌ ای چون من به اسیری به یک طرف اما در سفر این قدر غل و زنجیر گردن بنده و غلام نشد آهِ زینب و صیحه‌ ی شلاق تا شنیدم ، ... از اسب با زنجیر خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا تمام نشد تل و گودال و نعل و علقمه ... آه ! ذوالجناح و لب و گلو ... انگار مثل زینب کسی دلش این قدر خون ز تکرار حرف لام نشد  آه ! زینب کجا و بزم یزید ، او کجا و جواب ابن زیاد ! باز هم صد هزار مرتبه شکر این که با شمر هم کلام نشد این چهل سال گریه ام شاید از همان روز اربعین باشد هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس رنج ها دیده‌ام حسین ! اما هیچ جایی شبیه شام نشد چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر نان و خرما حلال بود اما سنگ انداختن حرام نشد من سجاد این قدر خواندم در مدینه نماز و هیچ کدام آخرش مثل آن نمازی که عمه‌ ام خواند بی قیام نشد غل و زنجیر و رشته  بر گردن ، یک نفس باده‌ ی بلا را من سر کشیدم تمام ، اما شکر ! سفر عشق ناتمام نشد 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار  به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خیمه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر ازعبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها ... می‌دید لحظه‌ی  پایکوبی سواران بود ناله‌ی دختران به او  فهماند دستهایی میاه راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت  ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه گرد و خاکی بلند شد  فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم  نفس زنان آمد عمه  فریاد می‌زند  که نزن چکمه بردار احترامش کن چقدر طول می‌دهی نامرد زیر و رویش نکن تمامش کن * * خیمه‌ای که نگاهبانش بود ناگهان سوخت بر سرش اُفتاد بعد از آن سی و پنج سال آقا ناله می‌زد که مادرش اُفتاد.... 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید از یار آشنا سخن آشنا شنید چشم تو بود روز ازل غمزه ساز شد نورت ظهور کرد و ابو حمزه ساز شد دست تو ربنای قنوت اجابت است سجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است اشکت نزول آیه ی باران رحمت است لبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ست پای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست آغشته با دعای تو رزق حلال ماست شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست ایرانی است مادر تو، این مدال ماست ما را علی غلام حسینش خطاب کرد از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد در شام، غیرِ بغض تو در سینه ها نبود مسجد محلِّ رویش آیینه ها نبود جز بوسه ی معاویه بر پینه ها نبود منبر که جای بازی بوزینه ها نبود منبر برای حج تو میقات عشق بود حق با علی ست، خطبه ات اثبات عشق بود 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تمام عمر یادت کرده‌ام با هر دعا حتی تمام عمر با هر گریه با هر ربنا حتی پس از تو روضه‌های هفتگی نه  لحظه‌ای دارم پس از تو گریه‌ام  در جمع‌ها در انزوا حتی تمام داغهای چارشنبه از  دوشنبه بود* تمام عمر خواندم روضه‌ها را بی صدا حتی میانِ آتش خیمه  صدای دومی آمد که آتش می‌زنم با اهل آن  این خانه را حتی نه در بازارِ قصابان نه از آهنگران شهر که می‌ریزد دلم با دیدن قدری عبا حتی که می‌افتم کنارِ راهِ دختر بچه‌ها بر خاک که آتش می‌شوم با دیدن مُشتی طلا حتی دو دست و گردنم درگیرِ غُل بود و سرم می‌سوخت نمی‌شد تا که بردارم کمی از شعله را حتی.... به سی و پنج سالی که برایت سوختم سوگند وداع تو به یادم هست  دادِ عمه‌ها حتی نمی‌آمد به جز جان بر لبم وقتی که می‌رفتی نمی‌شد تا بمانم لحظه‌ای بر روی پا حتی تمام عصر  جان می‌کندم  اما جان نمی‌دادم  نمی‌شد تا کشم جسمِ تو را از زیرِ پا حتی حجاب خیمه را بالا زدم دیدم عجب وضعیست نمی‌شد دید حجم نیزه‌ها را در هوا حتی به سختی بر عصایی تکیه دادم دیدم از خیمه... شیوخِ شام و کوفه می‌زدندت با عصا حتی چه‌ها کردند جمعا آن جماعت در سه ساعت که نشد جمعت کنم بابا میان بوریا حتی *بنابر بررسی تقویمی چهارشنبه روز عاشورا دوشنبه روز سقیفه 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواست علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر علی از شعله سوزان‌تر، علی بودن هنر می‌خواست نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست به پاهای کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر می‌خواست چرا من مثل سجاده نیفتم زیر پای او که از زخم تنش زنجیر، زخم تازه‌تر می‌خواست مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست امامت را زنی با جان و دل می‌برد آهسته که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر صدای شرشر باران چه از جان پسر می‌خواست غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد.. فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه ی بی پایانت   آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می شود انگار غم پنهانت   زهر هر چند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت   غیر زینب چه کسی درد تو را می داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت    سخت سوراند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت   زخمی بزم شراب است دلت بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا درمانت   خیزران تا که به دستان کسی می بینی درد می گیرد ناگاه لب و دندانت 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را چشمم سرود وسعت آن اتفاق را تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست یعقوب وار قصه ی اشک و فراق را هر شب عبور قافله ای باز می کند در من مسیر تازه ی شام و عراق را بگذار تا ز خاک سجودم برآورم هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی در من بریز باده ی لبریز داغ را در آب و خاک … آتش من گر گرفته است طوفان ! به حال خود بگذار این اجاق را حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان شاعر ! بخوان و گریه کن آن اتفاق را 🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
ای سایه ی روی سرم آقای نیزه بر دامنم ای کاش بودی جای نیزه افتاده ام از پا برادر پای نیزه قرآن بخوان برحال من بالای نیزه ما خارجی هستیم این بُهتان شام است قرآن بخوان که راه رفع اتهام است بی تو هزاران داد از دست زمانه دادند مارا ناسزا خانه به خانه خوردیم شلاق و کتک با هر بهانه میسوزد از بس جای ضرب تازیانه انگار آتش بر روی بال و پر ماست زنجیر گردن بند دختر های زهراست وقتی مسیر ما سر بازار افتاد ار روی "ناقه" "صالحی"بیمار افتاد با جسم زخمی و تنی تبدار افتاد پایم ز فرط خستگی ازکار افتاد ازبس دویدم پشت این سرها برادر یک شهر دشمن بود و من تنها برادر بر خارها رفتیم چون ناچار بودیم در چشم این مردم برادر خار بودیم شب در خرابه روز در بازار بودیم هر لحظه زیر هجمه ی آزار بودیم ما را ببین دنیا به چه روزی کشانده سیلی نخورده فاطمه زاده نمانده دیدیم در این شام یک دنیا مُکافات از کربلا هم بیشتر دارد مُصیبات تو روی نی ناموس تو همراه اَلوات دیدم برادر زاده را گرم مناجات دیدار ما را راهی بازار برده "یا لیتَ اُمی لَم تَلُدنی"شرح کرده سخت است داغ و درد و غم یکجا ببینی خود را به چندین وجه چون زهرا ببینی هر شب میان خواب بابا را ببینی فردا ولی اورا روی نی ها ببینی دور از تعجب نیست از خود سیر باشی حتی سه ساله هم که هستی پیر باشی 🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
روضه در یک کلام وای از شام دردِ بی التیام وای از شام کاش مادر مرا نمی زائید ناله های مدام وای از شام ناسزاهای بد به ما گفتند همه جایِ سلام وای از شام آن دیاریِ که کرده بازی با آبروی امام وای از شام قافله تا غروب گیر افتاد کوچه ها ناتمام وای از شام دخترِ فاطمه اذیت شد از نگاهِ حرام وای از شام گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود آتشِ رویِ بام وای از شام جایِ حیدر زگیسویِ دختر می گرفت انتقام وای از شام در میان ِ چهار هزار رقاص گریه در ازدحام وای از شام سر و تشت و پیاله های شراب چوبِ بی احترام وای از شام لعنتی در کنارِ سر میریخت میِ باقیِ جام وای از شام سرخ موئی اشاره کرد و یزید گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام من چهل سال گریه میکردم با همین یک کلام وای از شام 🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید در دل صورها، صدا پیچید صوت شیرین ربَّنا پیچید عطر سجاده ی خدا پیچید مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد موسمِ شادی و شعف آمد مِی عُشّاق از نجف آمد دادِ کعبه از آن طرف آمد: گوش‌ها! بشنوید فریادم عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را تا پدرجان بغل گرفت تو را شب میلاد..،کربلا رفتی بین آغوشِ عشقِ ما رفتی ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم بخدا سرسپرده ی یاریم دار بر دوش ، مثلِ تَمّاریم با علی‌ها چه عالمی داریم شَرَفُ الشَّمس مشرقینی تو دوّمین حیدر حسینی تو عشق تزریق کرده در جانت تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت عمه می گفت:ای به قربانت... ...به عمویت کشیده چشمانت چشمه ای، رو به جو نخواهی زد با ابالفضل مو نخواهی زد فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست بامِ تو لانه ی کبوترِ ماست خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست مادرت آبرویِ کشورِ ماست با تو ما نیز جزءِ این ایلیم عجمی زاده ایم..،فامیلیم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غیر رَبِّ خویش بُرید بال هرکه عروج را فهمید از صحیفه به صحن عرش رسید مَلَک وحی اگر جلیل شده با دعایِ تو جبرئیل شده قَطره ی نطقِ تو خودش دریاست واژه هایت عجیب،بی‌همتاست منبرت بانیِ تحول‌هاست خطبه ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست از تو داریم نوحه و دم را از تو داریم این محرم را غمِ من را حضور تو کم کرد عشق را بین سینه ام دم کرد گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد حَرَمت را درست خواهم کرد در بقیعت به پا کنم..،علنی! اوّلین چایخانه ی حسنی کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد دل زُوّار آب خواهد شد آب حوضش شراب خواهد شد صحن‌ها ، انقلاب خواهد شد کنج هر صحن،انجمن داری تا خودِ صبح،سینه‌زن داری در حرم عطر ناب خواهم ریخت مثل مشهد،گلاب خواهم ریخت مشک بر دوش..،آب خواهم ریخت یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت سهم جسمِ ضریح تو..،تب نیست بی‌حیا دور عمه زینب نیست *بهترین جایگزین 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
آیینه‌ای و درست مانند حسین لبخند تو انعکاس لبخند حسین در محضر فاطمه عزیزی تو چقدر داماد حسن هستی و فرزند حسین 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است* که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند ای که در قُرب هیاهویِ علی را داری کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند چشمِ بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم* که تویی آینه‌گردان اَباعَبْدِاللّه فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس از همین خاکِ تو ایرانِ اَباعَبْدِاللّه همه‌ی خطه‌ی ما گوشه به گوشه حرم است هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه چادری روی سر از هدیه زینب دارد شهربانوی شبستان اَباعَبْدِاللّه ماه من آمدی و اهل مدینه تا صبح می‌شنیدند علی‌جانِ اَباعَبْدِاللّه شانه‌اش را به گمانم که تکان داد حسن بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه سفره‌داری تو بوده است نخوردیم اگر..‌ ..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی پرورش یافته‌ی غیرت زینب هستی من تو را خواسته‌ام وقت دعا دیگر هیچ برسانید مرا سمت خدا دیگر هیچ از خدا عمر طلب کرده‌ام آقا که شوَم عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ حرمی مثل نجف... لحظه‌ی آخر آنجا سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه غرق در نور تو از هرچه رها... دیگر هیچ هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی بس بوَد این من و اجدادِ مرا دیگر هیچ این سه‌شب کاش که زهرا بنویسد عیدی ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی ، جامع‌الاضدادِ زمین درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم بر سرِ میقات توام بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم جرعه‌ای! تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله گرچه پنهان زِ همه خادمِ حجاج شدی کعبه‌ای، رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی بین محرابِ مناجات توام بسم‌الله مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین او که اُفتاده زمین تیغ و تبر برگردان گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند پیکرش را تو بیا سمتِ دگر برگردان آه بیمارِ حرم اینهمه از حال نرو به عصا تکیه مده جانب گودال نرو *حافظ *میرنجات اصفهانی حسن لطفی 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
. من باغبانم اما گلهایم از جفا سوخت در بین خیمه ها سوخت واویلا من حجت خدایم که حرمتم شکستند دستم ز کینه بستند واویلا غربتم با اشک و خون شد تفسیر دست و پایم بسته شد در زنجیر من غریبم آه و واویلتا با اذن من در عالم گردد خورشید و افلاک می روید لاله از خاک واویلا اما باید ببینم میخورد ظالمانه ناموسم تازیانه واویلا دیده ام با خاطری افسرده کاروانی همه سیلی خورده من غریبم آه و واویلتا کی میرود ز یادم بوسه بر جسم بی سر دفن آن پاره پیکر واویلا با بوریا شده جمع آن زخم بی شماره آن جسم پاره پاره واویلا دیده ام با داغ بی اندازه روی زخمش جای نعل تازه من غریبم آه و واویلتا ✍ .👇 🔻مقدمتان را به این کانال 25 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌╔═💎💫═══╗    ➡️  www.mesf.ir/s          ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
. ای وای چه آمد زجفا بر سر من ای کاش نمی زاد مرا مادر من یک سرخ مویی در وسط بزم شراب با دست اشاره کرد سوی خواهر من ✍ . 🔻مقدمتان را به این کانال 25 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم          ‌╔═💎💫═══╗    ➡️  www.mesf.ir/s          ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯