﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]♥التماس دعا♥:
هیبت سلطانی ات
سائل شدن پیش شما خیلی می ارزد
در این حرم دست دعا خیلی می ارزد
از هیبت سلطانی ات لالم دوباره
این گریه های بیصدا خیلی می ارزد
آهم رسیده تا ضریحت جای دستم
آهِ منِ بی دست و پا خیلی می ارزد
حاجت بهانه شد که با تو خو بگیرم
ازین جهت درد و بلا خیلی می ارزد
بین شلوغی حرم ، خلوت گزیدن
باربنا یا ربنا خیلی می ارزد
سلطانی اما همنشینی با گداها
فقر و نداری های ما خیلی می ارزد
زانو زدن خیره شدن ، شب تا سحرها
در محضر گنبد طلا خیلی می ارزد
عطرجنان می آید از صحن و سرایت
عطر نفس های صبا خیلی می ارزد
حتی عبور از صحن تو باشد زیارت
پس سر زدن دراین سرا خیلی می ارزد
یکبار می آیم حرم ، آقا به جایش
گفتی که می آیی سه جا خیلی می ارزد
سرمایه ام روز جزا تنها شما یید
عشق شما روز جزا خیلی می ارزد
رزق زیارت دست تو بوده همیشه
از دست تو یک کربلا خیلی می ارزد
حسین رحمانی
#حسین_رحمانی #شعر_ایام_دهه_سوم_صفر #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]♥التماس دعا♥:
در این حرم
سائل شدن پیش شما خیلی می ارزد
در این حرم دست دعا خیلی می ارزد
از هیبت سلطانی ات لالم دوباره
این گریه های بیصدا خیلی می ارزد
آهم رسیده تا ضریحت جای دستم
آهِ منِ بی دست و پا خیلی می ارزد
حاجت بهانه شد که با تو خو بگیرم
ازین جهت درد و بلا خیلی می ارزد
بین شلوغی حرم ، خلوت گزیدن
باربنا یا ربنا خیلی می ارزد
سلطانی اما همنشینی با گداها
فقر و نداری های ما خیلی می ارزد
زانو زدن خیره شدن ، شب تا سحرها
در محضر گنبد طلا خیلی می ارزد
عطرجنان می آید از صحن و سرایت
عطر نفس های صبا خیلی می ارزد
حتی عبور از صحن تو باشد زیارت
پس سر زدن دراین سرا خیلی می ارزد
یکبار می آیم حرم ، آقا به جایش
گفتی که می آیی سه جا خیلی می ارزد
سرمایه ام روز جزا تنها شما یید
عشق شما روز جزا خیلی می ارزد
رزق زیارت دست تو بوده همیشه
از دست تو یک کربلا خیلی می ارزد
حسین رحمانی
#حسین_رحمانی #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
دل من شور زد سراسیمه
آمدم از مدینه ای بابا
چه شده جان من به قربانت
بعد تو خاک بر سر دنیا
زهر کینه به خوردتان دادند
این جماعت چقدر نامردند
در همین هشت سالگی این قوم
بر تنم جامهء عزا کردند
آمدم تا به روی زانویم
بگذارم سر امامم را
آمدم تا که لحظهء آخر
در کنار تو باشم ای بابا
آمدم تا به زخم های دلت
مرهم از اشک دیده بگذارم
با همین دست کوچکم بابا
صورتت را ز خاک بردارم
چه کنم زهر کار خود را کرد
وای بر من فتاده ای از پای
همچو مادر مگر زمین خوردی؟
چهره ات گردو خاکی است ای وای
آینه دار حضرت حیدر
مرد بی باک ، مالک افلاک
از چه رو بین حجره افتادی
شکمت را نهاده ای بر خاک
نهمین دفعه است ، بعد نبی
لرزه بر عرش کبریا افتاد
سر و وضعت غروب عاشوراست
پدر! عمامه ات کجا افتاد؟؟
تا سرت را بغل گرفتم من
یاد طفل سه ساله افتادم
در خرابه چه ها گذشت آن شب
از دو غم من به ناله افتادم
عماد بهرامی
#شعر_شهادت_امام_رئوف #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
اشکِ روان
زهری که سوزانده تمامِ پیکرم را
خاکستری کرده همه بال و پرم را
یک آشنایی هم در این غربت ندارم
تا که گذارد روی دامانش سرم را
حتّی جوادم نیست با دستش بگیرد
اشکِ روان گردیده از چشمِ ترم را
می خواستم این لحظه ی آخر ببینم
یک بارِ دیگر روی ماهِ خواهرم را
با صورتم خوردم زمین بر خاک کوچه
هر بار می خواندم به ناله مادرم را
امّا طناب اینجا به دستانم نبستند
مردی نزد سیلی کنارم همسرم را
هیزم نیاوردند پُشتِ خانه ی من
اینجا نسوزاندند دیوار و درم را
از زهر پیچیدم به خود بر خاکِ حُجره
دیگر نپیچیدند دَرهم حنجرم را
عمّامه ام مانده، عبا مانده، کسی نیست
تا که بَرَد پیراهن و انگشترم را
آتش گرفتم، سوختم، امّا ندیدم
پای برهنه، بینِ آتش، دخترم را
پلکم شده مجروح، از وقتی شنیدم...
...آن ماجرای غارتِ اهلِ حرم را
رضا رسول زاده
#شعر_شهادت_امام_رئوف #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
جان جوادت
با حالِ بد؛ بر سر کشیدی تا عبایت را
زهرا(س) مهیّا کرد خرمایِ عزایت را
قلبش چه تیری میکشید و بیقرارت شد
بر کنج حجره میکشیدی تا که پایت را
زهری که از انگورهای لعنتی خوردی
بالا نمی آورد از سینه صدایت را
از درد پیچیدی به خود، جانت به لب آمد
سر داد مادر نالۂ «جانم فدایت» را
جان جوادت(ع) باز کن با رأفتی سرشار
آن چشم های تا ابد مشکل گشایت را
دست أباصلت از غمت بر سینه اش میخورد
دور و برِ تو داشت با گریه هوایت را
لب های تو یخ کرده بود و سخت می لرزید
امّا نمیکردی رها ذکر و دعایت را
در آخرین لحظات، با جدّ غریبِ خود-
گفتی به یادم هست داغِ کربلایت را
شد قاتل جانم همان دستی که در گودال
انگشترت را برد و بعد از آن عبایت را!
مرضیه عاطفی
#شعر_شهادت_امام_رئوف #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بی بال و پر بود
آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود
یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود
زیر سر مهمانی اجباری اش بود
وقتی که می آمد عبایش روی سر بود
از بس میان کوچه ها افتاد بر خاک
روی لباسش ردپای هر گذر بود
با آه می افتاد و بر می خواست اما
آهش زمان راه رفتن بیشتر بود
وقتی عصای پیری آدم نباشد
باید به زیر منت دیوار و در بود
آری شبیه قصه آن کوچه تنگ
فرسنگها انگار خانه دورتر بود
بال پرش زخمی شد از بس دست و پا زد
هر جای حجره رد و پاهای جگر بود
سختی کشید اما چقدر آرام جان داد
آخر سرش بر رو پاهای پسر بود
باید که اهل کشف باشی بین روضه
باید میان روضه ها اهل نظر بود
وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد
پا روی زخم سینه اش پر دردسر بود
وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند
وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود
موسی علیمرادی
#شعر_شهادت_امام_رئوف #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
دل من
دل من شور زد سراسیمه
آمدم از مدینه ای بابا
چه شده جان من به قربانت
بعد تو خاک بر سر دنیا
زهر کینه به خوردتان دادند
این جماعت چقدر نامردند
در همین هشت سالگی این قوم
بر تنم جامهء عزا کردند
آمدم تا به روی زانویم
بگذارم سر امامم را
آمدم تا که لحظهء آخر
در کنار تو باشم ای بابا
آمدم تا به زخم های دلت
مرهم از اشک دیده بگذارم
با همین دست کوچکم بابا
صورتت را ز خاک بردارم
چه کنم زهر کار خود را کرد
وای بر من فتاده ای از پای
همچو مادر مگر زمین خوردی؟
چهره ات گردو خاکی است ای وای
آینه دار حضرت حیدر
مرد بی باک ، مالک افلاک
از چه رو بین حجره افتادی
شکمت را نهاده ای بر خاک
نهمین دفعه است ، بعد نبی
لرزه بر عرش کبریا افتاد
سر و وضعت غروب عاشوراست
پدر! عمامه ات کجا افتاد؟؟
تا سرت را بغل گرفتم من
یاد طفل سه ساله افتادم
در خرابه چه ها گذشت آن شب
از دو غم من به ناله افتادم
عماد بهرامی
#شعر_شهادت_امام_رئوف #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بارِ خود را بسته ام
بارِ خود را بسته ام..چشم انتظارم ای پسر
تابِ ماندن نیست دیگر بیقرارم ای پسر
پاره پاره شد جگر..لبهای من خورده تَرَک
آتشی افتاده در جان..پر شرارم ای پسر
یک قدم رنجه نما..بابای تو باشد غریب
کی می آیی سر به بالینت گذارم ای پسر
آمدی پس رو به قبله کن منِ افتاده را..
بی رمق هستم توانی که ندارم ای پسر
این ودایع را که باشد داخل آن پیرهن
به دو دستانِ تو تنها می سپارم ای پسر
این همان پیراهنِ جدّم حسین ابن علیست
زان سبب جوشنده مثل آبشارم ای پسر
من سفارش می کنم تا می توانی گریه کن
از غمِ کرببلایش سوگوارم ای پسر..
کربلا..جای پسر ...آمد پدر بالا سرش..
روضه می خوانم برایت داغدارم ای پسر
جدّ ِ من آمد کنارِ اکبرِ درهم شده...
گفت:ای آئینه ی جدّ ِ کُبارم ای پسر
ای صفای پیری بابا ..زمین افتاده ای؟
خیز و از جا ای تمامیّ ِ نگارم ای پسر
عنقریب است پای نعشِ تو بمیرم یا حبیب
در غمِ پروازِ تو ابرِ بهارم ای پسر
محسن راحت حق
#شعر_شهادت_امام_رئوف #شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
تار می دید
زانویِ خسته اش تکان میخورد
پیکرش را کشان کشان میبُرد
چند باری میانِ راه،افتاد
گفت یا فاطمه به راه افتاد
هردو دستش به پهلویش دارد
عرقِ سرد بر رویش دارد
تا که لرزه به پیکرش افتاد
وای،عمامه از سرش افتاد
تار می دید دیدگان ترش
گوئیا ریخته بهم جگرش
با لبِ آستین چنان زهرا
پاک میکرد خونِ لبها را
برزمین میکشید پایش را
جمع میکرد هِی عبایش را
یک نگاهی به دور وبر انداخت
اشکی از دیدگانِ تر انداخت
تا که بر آستانِ حجره رسید
جگرش پاره بود ناله کشید
کاسه صبرِ عالمین شکست
همه درهایِ حجره را تا بست
زیر لب گفت : آه «أین جواد»
سرِ پا بود یک دفه افتاد
فرش ها را یکی یکی تا زد
تا گلویش لباس بالا زد
سینه اش را به خاکِ سرد گذاشت
یک مزاحم به رویِ سینه نداشت
گردوخاکی بپاست در حجره
صحنه کربلاست در حجره
دست وپا میزد وکنار ِ تنش
نیزه جا وانکرد در دهنش
کربلا جَدِ او چه بد جان داد
وسط نیزه دارها افتاد
یک نفر زد لگد به پهلویش
یک نفر پا گذاشت بر رویش
یک نفر آستین خود تا زد
گوشه هایِ رداش بالازد
رویِ کُرسیِ عرش زانو زد
پنجه اول میانِ گیسو زد
خنجرش را گذاشت زیرِ گلو
وحده لااله الاهو
این گلو جایِ بوسه نبی است
حرز آن اشکهایِ زینبی است
هرچه خنجرکشید و باز کشید
جایِ لبهایِ خواهرش نبُرید
روضه را تا کنار عرش کشاند
وای ،جسمِ حسین برگرداند
گیسویِ مادری بهم می ریخت
حالتِ حنجری بهم می ریخت
کار بالاگرفت ای مردم
وای از ضربه دوازدهم
شکل رگها که نامرتب شد
این سخن دلخوریِ زینب شد
کاش در بین تان مسلمان بود
ذبح ِ از پشتِ سر حلال نبود
قاسم نعمتی
#شعر_شهادت_امام_رضا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
شرربار
بسکه ای زهر تو از تیغ دل آزار تری
جگرم سوخت که از شعله شرربار تری
از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین
سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری
سینۀ زخمیِ مادر ز تو یادم آمد
یعنی ای زهر ز مسمار تو مسمار تری
ظُهر زَهرم دهی و عصر عزادار شوی!
یابن هارون! تو ز هر شمر تبهکار تری
اِبنِ ملجم که به قدّاریِ خود مینازید
تو از آن قلدرِ بی واهمه قدّار تری
دستت آغشته به قتلِ دو امام است، خبیث!
از معاویۀ بَد ذات تو بی عار تری
تیرِ قلبم که نشد، وَرنه نشان میرفتی
تو در این مرحله از حرمله خونخوار تری
نَه تو معصوم کُشی، بلکه تو مظلوم کُشی
ظالم! از هر چه جفاکار ، جفاکار تری
من چه کردم بتو اینگونه شهیدم کردی؟
تو ز هر خار و خسِ پَست، خَس و خار تری
به زمین خوردنَم از دور چه بَد خندیدی
تو ز ابلیس هم ای خصم، گنهکار تری
دیدی از جورِ تو بدجور به خود میپیچیم
گفتی از جدِّ غریبت تو گرفتار تری
گر لگد مالِ سُمِ اسب نکردی بدنم
نشد ای پَست، وگرنَه تو سزاوار تری
گفتی از غِیظ که هان! آنهمه انصار چه شد؟
از حسن هم تو دگر بی کس بی یار تری
آمدی تا بشوی مطمئن از کُشتنِ من
چه شده از پسر من تو عزادار تری
«نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم»
بخدا از عمرِ سعد نگونبار تری
مادرم را بخدا در غمِ من سوزاندی
هر چه گویم ز پلیدیِ تو بسیار تری
محمود ژولیده
#روضه_امام_رضا #شعر_شهادت_امام_رضا #محمود_ژولیده
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
همینکه زهر، به روی جگر شرر انداخت
امام هشتم ما را به چشم تر انداخت
شبیه مار گزیده به دور خود پیچید
عبای شانهء خود را به روی سر انداخت
میان کوچه زمین خورد و یاد زهرا کرد
به راه خلوت کوچه کمی نظر انداخت
نشست و تکیه به دیوار خانهء خود کرد
نگاهِ غرق غمش را به میخ در انداخت
دوشنبه صورت زهرا میان آتش سوخت
مدینه مادر او را به دردسر انداخت
لگد زدند و در خانه کنده شد از جا
و جان حوریه را ضربه در خطر انداخت
خلاصه میوهء طوبی ز شاخه، کال افتاد
خلاصه فضهء او دید که پسر انداخت
اگرچه با غم مادر به سینه می کوبید...
اگرچه ماتم او شعله بر جگر انداخت...
نفس نفس زدن و دست و پا زدن هایش
به جان شاه خراسان غمی دگر انداخت
صدای آن لب خشکیده را جواد شنید
رسید و اشک، به روی لب پدر انداخت
اگرچه تشنه روی خاک بر زمین افتاد
غم رضا همه را یاد یک نفر انداخت
حسین در ته گودال، جای تنگی داشت
به صورتش لگد چکمه ها اثر انداخت
حسین شد نفسش تنگ و شمر، وزنش را
به روی سینهء ارباب، بیشتر انداخت
حسین، دل نگران کشته شد کنار حرم
ز بسکه نیمه نگاهی به دور و بر انداخت
حسین، پاره حصیر دهات شد کفنش
عقیله را تن صد پاره از کمر انداخت
غریب بود رضا، نه غریب تر ز حسین
نبوده روضه اش اصلاً عجیب تر ز حسین
#شعر_شهادت_امام_رضا
#رضا_دین_پرور
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*