نگران بودم
نگران بودم و از خیمه دویدم... دیدم
آمدم، لطمه زدم، جیغ کشیدم... دیدم
روی تل با سرِ زانو که رسیدم... دیدم
هرچه از مادرم آن روز شنیدم دیدم
دو قدم مانده به گودال خمیدم... دیدم
شاه لب تشنه ی من از سرِ زین افتادو...
نیزه ای آمد و از پشت زمین افتادو...
به زمین خورد و به سر داشت بگوید مادر
به رهش دیده ی تر داشت بگوید مادر
داغ بر روی جگر داشت بگوید مادر
لحظه ای فرصت اگر داشت بگوید مادر
سر از این خاک چو بر داشت بگوید مادر
بی حیا آمد و با پا بدنش را چرخاند
نعلِ یک اسب رسیدو دهنش را چرخاند
بی خیالت نشدم، آمدم اما....چه کنم؟
مادرت آمده با ناله ی زهرا چه کنم؟
وسط هلهله با بد دهنی ها چه کنم؟
شمر بر سینه نشسته ست خدایا چه کنم؟
خونِ سر، خونِ دهن، خونِ گلو را چه کنم؟
یک نفس خنجرِ کهنه ز گلو لب نکشید
تیغِ کُندی که به رگهات مرتب نکشید
حاضرم رو بزنم دست به زانو نزنی
حاضرم دست به زانو بزنم رو نزنی
دخترش آمده در پیش رخ او نزنی
چه کنم شمر که با نیزه به پهلو نزنی؟
پنجه از پشت بر آن ساحتِ گیسو نزنی
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن” نامردموی سالارِ مرا زود رها کن” نامرد تا کمان حرمله بر آیه ی تطهیر کشید از کمر تیر کشیدی... کمرم تیر کشید دستناموستو را زجر به زنجیرکشید بوریا شرح تو بر شانه ی تفسیر کشید کارِ ذبح سرت از پشت به تاخیر کشید پیرُهن را ز تن پاک تو در آوردند قتلصبر است که باحوصله سر آوردند ظهر با تیرِ سه شعبه ثمرت را کندند عصر با پهلویِ نیزه جگرت را کندند دمِ مغرب تهِ گودال پرت را کندند دیر بود و نبریدند سرت را.... کندند بعد با حوصله قبر پسرت را کندند دستوپا میزدیاما همهخوشحال شدند آه یک عده عرب واردِ گودال شدند داغِ غارت شدنِ پیرهنت کشت مرا یوسف فاطمه عریان شدنت کشت مرا پیشِ زهرا به زمین پا زدنت کشت مرا پیرمردی که عصا زد به تنت کشت مرا دیدنِ نیزه میانِ دهنت کشت مرا یک تن بی رمق و آنچه ندیدن سخت است سیدی از دهنت نیزه کشیدن سخت است تو زمین خوردی و بر گردنم افتاد طناب رفتی و داد به ما حرمله با خنده عذاب گیر کردم وسطِ چند حرامیِ خراب ریخت بر روی زمین از دهنِ زجر شراب آنقَدَر داد کشید از نفس افتاد رباب غیرت الله ببین سمت حرم ریخته اند بعدِ نحرِ سرِ تو روی سرم ریخته اند چشمِ غارت به ح ... #شعر_گودال_قتلگاه #شعر_مقتل_سیدالشهدا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
لشگری آمده
لشگری آمده بودند به یغما ببَرند
قطعه قطعه بدنی را به کجاها ببَرند
می کشیدند تنی را ته گودالِ بلا
نیّت این بود که تاب از دلِ زهرا ببرند
کینه ها در دلشان از علی و آلٍ علی
قصدشان بود سرِ زاده ی زهرا ببَرند
صف کشیدند اراذل همه با سنگ و کلوخ
با زدن تا که ثواب از حیِ یکتا ببَرند
پیرمردان به عصا بر بدنش ضربه زدند
تا که اجری دو برابر ز تقّلا ببَرند
این حسین است که افتاده به صورت به زمین
کوفیان آمدند انگار مصّلا ببَرند
فارغ از غصـّه و غم ، هلهله وشادی بود
از دلِ خویش رسیدند که غمها ببَرند
وقتِ غارت شده حالا نفَسی تازه کنند
به اسارت همه ی دخترکان را ببَرند
محسن راحت حق
#شعر_گودال_قتلگاه #شعر_مقتل_سیدالشهدا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯